خاستگاه جشنها و آیینهای ایرانی، پیوندی ژرف و شگرف با پدیدههای کیهانی و هستیشناسانه، و همچنین با ویژگیهای اقلیمی و زیستبومی دارد. اما روش برگزاری این آیینها در فرهنگ ایرانی، بیشتر از دیگران با واقعیتها نزدیکی دارد و رمزینههای موجود در آن به یکپارچگی با دنیای نیروهای مینوی و ایزدان پیوند نمیخورد. به دیگر سخن در بارورهای ایرانی دسترسی به جهان ایزدان برای مردمان امکانناپذیر است. آسمان و نیروهای آن ممکن است تأثیری بر فرایندهای زمینی داشته باشند، اما زمین و باشندگان آن کمترین دخالتی در حوزه تواناییهای ایزدان ندارند.
در باورهای ایرانی، خدایان و ایزدان، همیشه و همواره مظهر نیکی و خیرخواهی برای مردمان و باشندگان روی زمین هستند و «سرای سپند» که جایگاه مینویان دانسته میشده، سرایی است که در آنجا تنها نور و سرود وجود دارد. از این رو است که مرگ در باورهای ایرانی کهن، نه تنها پدیدهای غمناک دانسته نمیشده، که گاه موجب سرور و شادمانی هم میشده است. جشن «بَـمو» یکی از بزرگترین جشنهای دین مانوی، با شادی و ساز و سرود، در روز درگذشت مانی- پیامبر ایرانی- برگزار میشده است. در نگارکندهای آرامگاههای صخرهای کهن، اثری از ناله و مویکندن و روی چنگزدن و گریبان دراندن و گریه و زاری دیده نمیشود. در سراسر شاهنامه هیچ آیین سالگرد مرگی گزارش نشده است و امروزه هم گاه آیینهای خاکسپاری مردگان در برخی نواحی ایران، همچون لرستان و بختیاری، با ساز و سرود برگزار میشود. […]