پس از اینکه در یکی- دو سال اخیر، عدهای به تأسی از اظهارات ناصحیح آقای کیهانیزاده روز مجعول جهانی کورش را براه اندختند و مدتی جوانان جستجوگر هویت تاریخی این مرزوبوم را با سخنان نادرست و خیالی خود گمراه کرده و موجب تمسخر و تحقیر آنان در نزد بهانهجویان شدند، و نیز پس از اینکه […]
خیالپردازی و داستانسرایی در باره کورش
کشورهایی که دارای تاریخی نوپا و هویتی نوپدید بوده و پیشینه فرهنگی و ادبی چندانی ندارند، معمولاً برای جبران این کمبود در برابر فرهنگها و تمدنهای دیرپا و کهنسال و پر بار، به تاریخسازی و جعل اسناد و مصادره دارایی دیگران به نفع خود میپردازند.
اما در این میان، مردمان سرزمینهایی که تاریخ فرهنگ و تمدن آنان سر به هزارههایی میزند که از فرط دیرینگی و کهنسالی در مه و ابهام فرو رفته و بر بسیاری از تمدنهای جهان تأثیر نهادهاند، نیازی به چنین تاریخسازیها ندارند.
هویت فرهنگی و تاریخی ایرانی، نیازی به «ساختن» ندارد؛ بلکه نیازمند «شناختن» است. شناختی که ما بسیار از آن دور ماندهایم و برای جبران دوری و بیاطلاعی خود، به خیالپردازی و دستکاری در اسناد و واقعیتهای تاریخی روی آوردهایم. نیاکان ما بدون تحقیر اقوام و فرهنگهای دیگر، برای پیشرفت در دانش و فنآوری و دستیابی به جامعهای آرمانی کوشیدهاند؛ اما فرزندان امروز آنان علیرغم اینکه خود را شیفته و دلباخته پاسداشت دستاوردهای آنان معرفی مینمایند، عملاّ نه تنها کوششی شایسته برای شناخت و بهرهگیری از تجربه آنان و کوششی مضاعف برای پیشبرد بیشتر آرمان آنان به خرج نمیدهند، بلکه میکوشند تا کوتاهیهای خود را با داستانسازیهای نادرست جبران کنند و با تحقیر دیگران خود را بزرگ بشمارند. شیوههایی که آشکارا در تضاد با آموزههای نیاکان است.
امروزه واقعیتهای تاریخی فرهنگ ایران به دست کسان گوناگونی تحریف و تباه میشود. گروهی از اینان، آشکارا و از روی بدخواهی و به قصد بزرگ داشتن و تبلیغ هر آن مرام و مکتبی که صلاح و منفعت خود را در آن میبینند، با ناراستی به عناد و تحریف روی میآورند. اهداف و روشهای این گروه آشکارتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد.
اما از سوی دیگر، واقعیتهای تاریخی ایران به دست کسان دیگری نیز جعل و دستکاری میشود که اتفاقاّ از دوستداران و دلسوزان فرهنگ ایران هستند و گمان میکنند که دادههای تاریخی به خودیخود جالب و مفید نیستند، بلکه هنگامی زیبا و باشکوه میشوند که به دلخواه شخصی و موافق با نیازهای روزمره (و احیاناّ سیاسی) آرایش داده شوند و به شکل دلخواه خود در آیند. برخی از این گروه، به درستی در برابر تخریب آثار باستانی بسیار حساس و نگران هستند؛ اما در برابر تخریب تاریخ و واقعیتهای فرهنگی نه تنها حساسیت و نگرانیای ندارند که حتی خود به آن دامن میزنند و پیشتاز آن نیز میشوند. […]
آیین قالیشویان اردهال: بازماندی کهن از جشن تیرگان و آرزوی باران
آیینها و باورداشتهای مقدس، همواره برای مردمان باورمند بدان، به عنوان یک اصل مقدس و گرامی زنده میمانند و در کشاکش رویدادهای زمانه و هنگامههای گوناگون، تنها از شکلی به شکل دیگر در میآیند و یا وجه تسمیه خود را تغییر میدهند. نیایشگاهها، زیارتگاهها و هرگونه مکان مقدس دیگری نیز به همین گونه و در گذر زمان و بنا به مصلحتها، پارهای تغییرات در نام و آیینهای وابسته به آن انجام میشود، اما تقدس خود را حفظ میکنند. از همین روی است که بسیاری از کلیساها در اروپا بر جایگه نیایشگاههای میترایی برساخته شدهاند و بسیاری از مساجد و امامزادهها در ایران، جایگاه آتشکدهها و دیگر نیایشگاههای کهنتر بودهاند و همان آتشکدهها نیز خود بر روی بازماندههای دیگری از نیایشگاههای پیروان و باورمندان به میترا و آناهید و تشتر و دیگران سر بر کشیده بودند.
امروزه در اردهال کاشان به پیروی از رسمی کهن آیینی به نام «قالیشویان» برگزار میشود که از برخی ویژگیها و شیوههای برگزاری مراسم، پیوند آن با آیینهای جشن تیرگان، ستایش تشتر/ تیر و یا دعای باران به دیده میآید.
«مشهد اردهال» در ۴۰ کیلومتری غرب کاشان و در کنار راهی است که از راوند به سوی دلیجان میرود. در این محل بنای امامزاده سلطان علی بن محمد باقر قرار دارد که قدمت آن به سده ششم هجری میرسد و در طول زمان، به ویژه در عصرهای صفوی و قاجار، بناها و آرایههای معماری گوناگونی بر آن افزوده شده و هنوز هم میشود. بنای نیایشگاه بر کنار یک خشکرود و در نزدیکی دره و گردنههای کوه «اردل» واقع است و تکیه بر جبهه جنوبی کوهی نه چندان بلند دارد. در روستا و دشت پیرامون، بازماندههای قلعهها، امامزادهها، درختان کهنسال و دیوارهای بزرگ و کهن فراوانی به چشم میخورد که نشانهای از گذشته پر رونق آن ناحیه هستند. […]
افزودههای چاپ سوم کتاب مهاجرتهای آریاییان
چاپ سوم این کتاب که به موضوع ابراز تردید در فرضیه مهاجرت آریاییان از سرزمینهای شمالی به فلات ایران میپردازد؛ در حال منتشر میشود که خوشبختانه توجه جدی و عمیق از سوی پژوهشگران گوناگون به این موضوع در حال گسترش بوده و جای امیدواری است تا با کوشش همگانی و دستیابی به شواهد و دلایل متعدد دیگر، راه اثبات و تثبیت این نظریه هموار شود. اثبات این اندیشه میتواند راهگشای بسیاری از پیچیدگیها و تاریکیهای مسیر پژوهش در تاریخ و فرهنگ ایران باستان باشد.
متأسفانه پیروان فرضیه مهاجرت، همچنان در باره دلایل این پندار سکوت کرده و در آثار خود فرضیه مهاجرت را به مانند یک قاعده قطعی و غیر قابل بحث بکار میگیرند که امید میرود این پژوهشگران نیز هنگام بازگویی عبارت «ورود آریاییان به ایران» یا «توقف آنان در نزدیکی دریاچه ارومیه» و یا «کشتار بومیان ساکن ایران بدست آریاییان مهاجم» به دلایل و شواهد به دست آمده نیز بپردازند و تنها به کشیدن فلشهایی بزرگ بر روی نقشههای جغرافیایی تکیه نکنند. فلشهایی که هیچگاه بر نقطه خاصی در مبدأ و مقصد منطبق نشدهاند. […]
اعلام خطر برای چارتاقی نیاسر کاشان
این نوشتار، در اصل نامهای سرگشاده بوده است که در تیرماه سال ۱۳۸۴ و پس از رویدادهای تلخی که برای چارتاقی نیاسر پیش آمده بود، نوشته شد و در همان زمان برای شماری از مسئولان محلی و کشوری همچون ادارههای میراث فرهنگی نیاسر، کاشان، اصفهان و مرکز؛ و نیز بخشداری نیاسر، فرمانداری کاشان، استانداری اصفهان و پژوهشکده باستانشناسی فرستاده شد و در بسیاری از مطبوعات و رسانههای گروهی مانند روزنامههای شرق، ایران، کیهان، ماهنامه معمار و خبرگزاری میراث فرهنگی ، متن کامل و یا گزیدهای از آن منتشر شد. […]
تپه آنو
آنـو/ اَنَـو (En: Anaw/ Ру, Тадж: Анав) تپهای باستانی با پیشینه هفت هزار سال به وسعت تقریبی یک هکتار در نزدیکی روستایی به همین نام که در فاصله دوازده کیلومتری جنوب شرقی شهر «اشک آباد» (منسوب به نام «اشک/ ارشک»، نخستین شاه اشکانی) در جمهوری ترکمنستان امروزی و در دامنه شمالی رشتهکوههای «کوپَـت» (کوپت داغ) جای دارد. (اشک آباد در ایران به نام نادرست «عشق آباد» معروف شده است).
نخستین کاوشها در تپههای دوگانه شمالی و جنوبی آنو توسط کشورشناس روس آ. و. کوماروف آغاز شد و در سال ۱۹۰۴ هیئتی از دانشگاه فیلادلفیا به سرپرستی ر. پومپلی این کاوشها را ادامه داد. کاوشهای آنو در سال ۱۹۰۵ با تلاش و. اسمیت دوام یافت و آنو را به عنوان یکی از نخستین جایگاههای آغاز کشاورزی و کشت و ذرع در جهان معرفی کرد. حفریات آنو مجدداً در سال ۱۹۴۷ آغاز و توسط باستانشناس روس در هیئت مشترک باستانشناسی ترکمنستان جنوبی ادامه پیدا کرد. این حفاریها را از سال ۱۹۴۹ ب. آ. لیتوینسکی به عهده گرفت و در سال ۱۹۵۲ به ب. آ. کافتین و آنگاه به هیئتی زیر نظر ب. م. ماسون واگذار شد که به آگاهیهای بسیاری دایر به همه دورههای فرهنگ آنو منجر شد و اطلاعاتی گرانبها از تاریخ نخستین گروههای یکجانشین بشری به دست داد. […]
یکم و شانزدهم مهرماه: جشن میتراکانا، جشن مهرگان
پیش از این و در نوشتار «میترا و پیوند آن با ستاره قطبی باستانی» به این فرضیه پرداختیم که سرچشمه باور به «میترا/ مهر» و «گردونه مهر» در میان ایرانیان و هندوان باستان و سرایندگان مهریشتِ اوستا و سرودهای ریگودا، عبارت بوده است از ستاره قطبی و دو صورت فلکیِ پیرا قطبی «خرس بزرگ» و «خرس کوچک» (دبّ اکبر و دبّ اصغر). این صورتهای فلکی در متنهای پهلوی و ادبیات فارسی با نام «هفتورنگ مِهین و کِهین» (بزرگ و کوچک) نیز نامبردار شده است.
در حدود ۴۸۰۰ سال پیش، ستاره «ذَیخ/ ثُعبان» قطب آسمانیِ زمین بوده و مانند ستاره قطبیِ امروزی در جای خود ثابت و بیحرکت ایستاده و در همه شبهای سال دیده میشده و هیچگاه طلوع و غروب نمیکرده است. این ستاره در میانه دو صورت فلکیِ پیرا قطبیِ «خرس بزرگ» و «خرس کوچک» واقع شده است و این دو صورت فلکی در هر شبانروز یک بار به دور آن میگردیدهاند. این گردش، همراه با گردش صورت فلکی «ثُعبان»، نگاره باستانی «چلیپا» یا صلیب شکسته را در آسمان رسم میکردهاند که به گمان نگارنده، همان «گردونه مهر» است. […]