نوروز طبیعی، روزی است که در آنروز خورشید به نقطه اعتدال بهاری برسد. برای تشخیص نوروز در این تعریف، ارتفاع خورشید را در روزهای نزدیک به اعتدال بهاری اندازهگیری میکردهاند تا هنگامی که ارتفاع خورشید به هنگام ظهر حقیقی برابر با عرض جغرافیایی ناظر شود. روش دیگر برای تشخیص نوروز، ساخت سازهها و شاخصهای خورشیدی بوده که بتوان از روزنهها یا فاصله میان پایههای آن، طلوع خورشید نوروزی یا خورشیدی که میل آن صفر درجه شده است را تماشا کرد و رصد نمود. بدیهی است که در چنین شیوههایی، آغاز سال نو (اگر مبدأ سال اعتدال بهاری بوده باشد) الزاماّ همزمان با نوروز تقویمی نیست. اما نوروز تقویمی- بنا به تعریفی که خواجه نصیر طوسی، اُلُغبیک و ملامظفر گنابادی بر اساس دانشهای کهنتر به دست دادهاند و تاکنون اعتبار خود را حفظ کرده است- عبارت است از «روزی که خورشید تا زمان عبور از نصفالنهار محل به نقطه اعتدال بهاری رسیده باشد». […]
ترکان سلطانیه: آمیزهای از سنتهای کهن و صمیمیت بیپایان
روستای ویر (وییَر) در حدود ده کیلومتری جنوب شرقی سلطانیه است. در چند کیلومتری شرق این روستا، سازهای بزرگ قرار دارد که به تمامی در دل سنگهای سخت کوهستان کنده و تراشیده شده است. بر دیوارهای سنگی این بنا سنگنگارهای از یک اژدهای غولآسا و پر پیچوتاب دیده میشود. کاربری قطعی این بنا که نمونه مشابهی ندارد و بطور موقت معبد ویر نامیده شده، تاکنون آشکار نشده و همچنان در پس پردهٔ رازها و رمزهاست. سبکهای هنری و آرایههای بکار رفته در بنای ناشناختهٔ ویر نشان میدهد که به احتمال زیاد با گنبد سلطانیه همعصر است و به دوره ایلخانیان تعلق دارد. […]
چهارطاقی: تعریف، انواع و پراکندگی
چارتاقی یا چهارطاقی بناهایی با شکل متقارن چهار وجهی و با قاعده مربع را گویند که از چهار پایه با چهار تاق تشکیل شده و گنبدی به واسطهٔ چهار فیلپوش بر روی آنها ساخته شده است. چارتاقی تعریفی اختصاصی و عمومی دارد. در تعریف اختصاصی، چارتاقیهای منفردی با عمر تقریبی دو هزار تا ۱۵۰۰ سال را گویند که در نواحی گوناگون ایران دیده میشوند و با همین نام شناخته میگردند. این چارتاقیها، بناهای بزرگ و مستقلی هستند که عناصر معماری دیگری در آنها بکار نرفته و حتی بدون دیوار محاطی و در یا پنجره هستند. پراکندگی جغرافیایی چارتاقیها عموماً در نیمه غربی ایران، استانهای میانی و جنوب غربی، و به ویژه در جنوب استان فارس است. پراکندگی چارتاقیها در نیمه شرقی ایران بسیار محدود و اندک است. علاوه بر این، نوعی دیگر از چارتاقیها وجود دارند که بخاطر شباهت فراوان با چارتاقیهای منفرد با تعریف اختصاصی، با آنها اشتباه گرفته میشوند. این بناها با اینکه در ظاهر شبیه چارتاقیها هستند اما تفاوتهای مهمی با آنها دارند. این شبهچارتاقیها، بناهایی کوچک با ساختی ساده هستند که معمولاً در سدههای اخیر ساخته شدهاند. شبهچارتاقیها به منظور پوشش قبر، سایبان، خانه باغی، بقعه، و کارکردهای روزمرهٔ دیگری شبیه آن برپای شدهاند. همچنین در شهرهای اردستان و زواره و برخی شهرهای جنوب کویر، بادگیرهایی چارتاقیمانند بر بام سرسرای خانهها میسازند که آنها را نیز چارتاق مینامند. […]
چارتاقی بتخانه آتشکوه
بنای چارتاقی که عموم مردم محلی آنرا به طور سنتی با نام «بُتخونه/ بتخانه» میشناسند و دیگران آنرا به نادرستی با نام آتشکده آتشکوه هم خطاب میکنند، در درهای فرحانگیز و در فاصله اندکی از جنوب روستا و بر پایین یال کوه آتشکوه نهاده شده است. در مجاورت چارتاقی و کوه بقایای خشکرودی دیده میشود که کوه و چارتاقی را دور میزند و آنرا به شکل شبهجزیرهای رؤیایی در میآورد. برای رسیدن به این چارتاقی میباید در کیلومتر ۱۱ جاده دلیجان به محلات، به سوی جنوب و راهی آسفالته که به سوی روستای آتشکوه و معدن سنگ آن میرود، پیچید. پس از طی پنج کیلومتر در این راه نیمه کوهستانیِ بسیار زیبا، به روستای آتشکوه و درخت چنار کهنسالی که در کنار راه سر برکشیده است، خواهیم رسید. چارتاقی در مجاورت روستا است و از کنار جاده به خوبی دیده میشود. چارتاقی بتخانه یکی دیگر از نمونههای چارتاقیهای منفرد در ایران با شکل متقارن چهار وجهی و با قاعده مربع است. بنا از چهار پایه با چهار تاق تشکیل شده که گنبدی به واسطه چهار فیلپوش و تیرهای چوبی بر روی آنها ساخته شده است. مصالح بنا عبارت است از لاشهسنگهای بدون تراش با ملات آهک و با روکاری از سنگهای بزرگ و تراشخورده در پایهها و آجرهایی با پخت مرغوب همراه با تیرهای چوبی در تاقها و احتمالاً در گنبد فرو ریخته. بیشتر سنگهای بکار رفته در ساخت بنا، سنگ رسوبی متخللی است که دارای جرم حجمی کمی برابر با ۲.۲ و ماندگاری زیاد است. این نوع سنگ با جرم حجمی ۲.۱ در ساخت چارتاقی نیاسر نیز بکار رفته است. چهار سوی بنا- همچون دیگر چارتاقیهای منفرد ایران- چشماندازی باز و بدون هیچگونه در یا پنجره و مانعی است. […]
ماجرای مضحک کشف ارتش کمبوجیه در مصر
به تازگی اخبار فراوانی از دو برادر دوقلوی ایتالیایی که بازماندههای ارتش کمبوجیه در مصر را کشف کردهاند، منتشر شده است. در برخی گزارشهای فارسی از همین خبر، چنان روی دوقلو بودن این دو برادر تأکید و اصرار شده که گویی اگر آنان دوقلو نبودند، ارتش کمبوجیه کشف نمیشد.
در چند سال اخیر این سومین بار است که کسانی مدعی کشف ارتش کمبوجیه در مصر و یا در لیبی میشوند.
ساختار این خبر- همچون نمونههای پیشین- بسیار عامیانه و اکتشافاتی «ژول ورن» گونه و مناسب نشریات جنجالمآب است که به دنبال مخاطب بیشتر و جلبتوجه هستند. تا آنجا که موضوع را دنبال کردم، هیچ گزارش علمی یا دستکم گزارش مقدماتی که متکی به شواهد باستانشناختی، نقشهها و عکسهای مستند باشد، پیدا نکردم. چند عکس بیربط با موضوع و ساختگی نیز در پیشانی اخبار آمده بود که سخت سوءظن برانگیز مینمود. چنین خبری را فعلاً به صرف همین گزارشها نمیتوان باور داشت؛ مگر آنکه گزارشهای علمیتر و معتبرتری از آن نشر یابد.
بازگوییِ روند مطالعات و سیر منطقی آن، و نیز نام مکانهایی که در این خبر آمده است، همگی با یکدیگر متناقض و بیارتباط هستند. برای مثال شهر و واحهٔ سیوَه (به اشتباه: سیوا) در شمالغربی مصر و نزدیکی مرز لیبی، شهر سُلوم در شمال مصر و در ساحل دریای مدیترانه، شهر و واحهٔ الخَرجَه (خَرجَه/ خرِگه) در مصر مرکزی، و معبد بزرگ آمون در کَرنَک، در جنوب شرقی مصر و شمال سد آسوان است. (البته معبد کوچک دیگری برای خدای آمون در سیوه وجود داشته است).
ما ایرانیان نیز که گاهی در برابر خارجیان احساس ضعف میکنیم و تصور میکنیم هر چه در نشریات فرنگی گفته شود، وحی منزل و بلاتردید است و جایی برای بحث و بررسی نمیگذارد؛ همچون همیشه به سرعت ذوقزده و احساساتی شدیم و بدون احساس نیاز به کسب اطلاعات بیشتر از منابع موثق علمی، آنرا خبر اول روزنامهها و نشریات کردیم. […]
جشن بُتیگان: روزی مناسب برای بزرگداشت هنر و هنرمندان
نگارنده بر این گمان است که چنانچه قرار بر انتخاب روزی برای گرامیداشت و بزرگداشت هنر و هنرمندان، و یا برگزاری جشنوارهها و گردهماییهای هنری باشد، جشن بتیگان در پانزدهم دی ماه مناسبترین انتخاب ممکن برای این روز خواهد بود.
از آنجا که در فرهنگ و باورهای ایرانی، مناسبتی در گرامیداشت هنر دیده نشده و یا تاکنون شناخته نشده است، به ناچار میباید یا بر اساس رویدادهای هنری معاصر چنین روزی را برگزید و یا اینکه به سراغ آیینها و باورداشتهای کهنی رفت که تا اندازهای با هنر پیوستگی داشته باشند. در حالت دوم، «جشن بتیگان/ پیکرتراشی» در نیمه دی ماه پیوندهای چشمگیری با هنر و آفرینشهای خلاقانهٔ هنری دارد.
با اینکه منابع مطالعه و بررسی پیرامون این جشن بسیار محدود هستند و به مرور زمان از میان رفتهاند، اما با همان اندک منابع نیز میتوان تا اندازهای با این آیین کهنسال و فراموششده آشنا شد.
ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارالباقیه» گزارشی بسیار کوتاه در بارهٔ این جشن آورده است که بهرغم کوتاهی، مهمترین سند برگزاری چنین جشنی در متون کهن است: […]
تخریب و نابودی نگارههای باستانی غار دوشه در لرستان
آقای حسن افشاری- پژوهشگر تاریخ نقاشی ایران- که به پیشنهاد نگارنده برای مطالعات میدانی پیرامون نگارههای پیشتاریخی غار دوشه به دره رود کشکان در شمال شرقی کوهدشت لرستان سفر کرده بود، با اخباری غمانگیز و دردآور و حیرتانگیز از سفر بازگشت. بنا به اخبار و عکسهای ایشان، تمامی بیش از یکصد نگاره باستانی غار دوشه تخریب شده و نابود گشتهاند.
اگر طول زمان زندگی انسان بر روی زمین را یک سال فرض کنیم، انسان ۳۶۴ روز از آنرا در غارها به سر برده و تنها یک روز پایانی آنرا از غار بیرون آمده است. به همین خاطر، غارها و بازماندههای زندگی بشری که در آنها بجای مانده است؛ اهمیت فراوانی برای مطالعه و بررسی سرگذشت زندگی بشری دارد. یکی از بازماندهها و یادمانهای مهمی که تقریباً در تمامی غارهای استقراری دیده میشود، نگارکندها و نگارههایی است که بازتاب باورها و اعتقادات انسان دوران سنگ و بازگوکنندهٔ آرزوها و رنجهای اوست. […]
تختجمشید: بخش چهارم، کتیبهها
بخش اعظم کتیبههای موجود در تختجمشید علاوه بر اینکه به زبان و خط میخی فارسی باستان نوشته شدهاند، به زبان و خط عیلامی و بابلی نیز ترجمه و در همانجا نویسانده شده است. […]
تختجمشید: بخش سوم، سنگنگارهها
ساخت سنگنگارههای تختجمشید از فناوری و تخصص خاصی بهرهمند بوده است که در تاریخ ایران تکرار نشد. این سنگنگارهها متنوعترین و متعددترین سنگنگارههای دوره تاریخی در ایران هستند. در سنگنگارههای تختجمشید (جز نقش مبهم زنی بر محور چرخ گردونهها) نقشی از زن وجود ندارد. […]
تختجمشید: بخش دوم، بررسی بناها
برای ساخت تختجمشید تمام نواحی شرق باستان بسیج شده بودند. از منابع و معادنی در حد فاصل دریای مدیترانه تا آسیای میانه استفاده میشد و بهترین استادکاران از همه جا دعوت شده بودند. داریوش خود در کتیبهای که از پی بنای کاخ آپادانا در شوش (DSf) بدست آمده، چنین میگوید که: «کندن و پر کردن و خشتهای قالبی، کار مردمی از بابل بود. تیرهای سدر از کوهستانی به نام لبنان آورده شد. مردم آشور آنها را تا بابل آوردند و مردمی از اهالی کاریه و ایونیه آنرا از بابل به شوش آوردند. الوار درخت یاکا از قندهار و کرمان آورده شد. زر از سارد و بلخ آمد. لاجورد گرانبها و عقیق شنگرف از سرزمین سغد و سنگ گرانبهای فیروزه از خراسان فراهم شد. نقره و آبنوس از مصر آمد. زیورهای دیوارها از ایونیه است. عاج از حبشه، هند و آراخوزیه آورده شد. سنگ ستونها از ناحیهای بنام آبیراد در عیلام بود. سنگبُران و پیکرتراشان ساردی و ایونی بودند. آنان که آجر پخته ساختند، بابلی بودند. درودگران ساردی و مصری بودند. آنان که زرگری کردند، مادی و مصری بودند. آنان که دیوارها را آراستند، مادی و مصری بودند». با این حال عجیب است که در میان این استادکاران نامی از پارسیان برده نشده است. […]
تختجمشید: بخش یکم، پیشگفتار
مایلم کتاب تختجمشید را با گفتاری آغاز نمایم که یک استاد آلمانی علوم طبیعی به نام ساموئل سیمون ویته (Samuel Simon Witte) در اواخر سده هجدهم میلادی اظهار داشته بود. او اعتقاد داشت که تختجمشید و مجموعه بناها و آثار آن (و نیز اهرام ثلاثه مصر)، محصول اندیشه و تواناییهای انسان نیست، بلکه دستساخته طبیعت است و بر اثر اتفاق و بدنبال برخی حرکات آتشفشانی و زمینساختی بوجود آمده است. این گفتار شاید شگفتانگیز به نظر آید، اما پیچیدگیهای خارقالعاده و فناوریهای همچنان نامعلوم ساخت تختجمشید ممکن است هر کسی را به این گمان براند که اگر باور بداریم ساختوساز بناهای تختجمشید به دست انسان صورت گرفته، بسی شگفتانگیزتر از آن است که باور بداریم این آثار، ساخته اتفاقی دست طبیعت است. […]
فرزندان ایرانزمین و چشمانداز آینده: نامه سرگشاده به میرحسین موسوی، نامزد دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
آنچه که موجب شد تا درددلهای چندین ساله خود را خدمت شما تقدیم بدارم، سخن کوتاه و آموزندهای بود که در نوجوانی از شما آموختم. جنابعالی در آن روز گفتید که در اندیشه «ایجاد فرصت کافی برای تربیت و شکوفایی نسلی کارآمد و توانا» هستید. گمان نمیرود که سخنی شیواتر و آرمانی والاتر از این گفتار برای یک سیاستمدار آیندهنگر متصور باشد. از همین روی، هر آنچه که در این نامه آمده، با تأثیر و الهام از گفتار شما نوشته شده است.
در گذشتههای دور، آنچه که موجب غلبه و سلطه بر کشوری میشد و استقلال آنرا خدشهدار مینمود، قدرت نظامی و لشکرکشیهای ویرانگر بود. این شیوه، به مرور و در گذر زمان جای خود را به شیوههای مدرنتری همچون اعمال قدرت نفوذ سیاسی، برگماری حاکمان سرسپرده، و ایجاد حاکمیتهای مستقل اما ناتوان از نافرمانی داد. اکنون همه این روشهای سلطه کارآیی خود را از دست دادهاند و استقلال کشورها عملاً وابسته به توانمندیهای علمی، صنعتی و تجاری، و قدرت سیاسی و اقتصادی منبعث از آن است. چنانکه پشتوانه پولهای ملی نیز جای خود را از ذخایر فلزات گرانبها به قدرت اقتصادی و تولید ملی واگذار کرده است.
وضعیت امروزین کشور ما با همه خصوصیاتش و با همه دشواریها و مشکلات اقتصادی و منازعات سیاسیاش میگذرد و از آن تنها خاطرهای در تاریخنامهها برای تحلیل آیندگان باقی میماند. شاید ممکن باشد که تبلیغات دولتی، آمارسازی و ادعاهای شعارزدگانه، خلاف واقع و غلوآمیز برخی دولتمردان، بتواند تأثیری موقت به سود آنان در میان افکار عمومی داشته باشد، اما هرگز نخواهد توانست در تاریخ ماندگار شود. چرا که از دست «زرگر زمانه» گریزی نیست و تاریخنامههایی که در عصر اطلاعات و ارتباطات و با اتکای به رسانههای همگانی و گسترده و جهانشمول نوشته میشوند، تفاوتی بسیار بارز و آشکار با تاریخنویسیهای سنتی و سفارشیِ متکی به صاحبان قدرت دارد که عمر آنها نیز به سر رسیده است. […]
کتیبههای داریوش در مصر
سرزمین مصر در سال ۵۲۵ پیش از میلاد به تصرف کبوجیه/ کمبوجیه دوم، دومین پادشاه هخامنشی در آمد. با اینکه مصریان چندین بار شوریدند تا استقلال خود را باز یابند و یکبار نیز برای کوته زمانی موفق به این کار شدند، اما دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر که به غلبه اسکندر مقدونی پیوسته شد، دوران پایان تمدن درخشان و دیرینهٔ مصر و پادشاهی بومی فراعنه بود.
از دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر، آثار و یادمانهای پرشماری برجای مانده است که بیشترین آنها از زمان داریوش یکم است. یکی از مهمترین آثار بجای مانده از زمان داریوش در مصر، آبراهی است که رود نیل را به دریای سرخ پیوند میدهد. در طول مسیر این آبراه، تاکنون پنج ستون سنگی یادمانی از این پادشاه شناسایی شده است.
ساخت آبراهی که دریای سرخ (احمر) را به رود نیل و دریای مدیترانه متصل کند، سرگذشتی طولانی دارد. فراعنه مصر دستکم از هزاره دوم پیش از میلاد (و شاید از هزاره سوم) در اندیشه ساخت چنین آبراهی بودهاند و در زمان فرعون نخائو/ نخو (۶۰۹ تا ۵۹۴ پیش از میلاد) ساخت آبراه تا اندازه زیادی پیش رفته بود. […]
برگزاری دوره آموزشی اخترباستانشناسی و بناهای تقویمی ایران
همزمان با هفته جهانی نجوم، یک دوره پنج روزه آموزشی برای آشنایی مقدماتی با اخترباستانشناسی در تالار کاخ سعدآباد برگزار میشود. این کارگاه از روز شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۸ آغاز میشود و در روز ۱۶ اردیبهشت پایان میپذیرد. ساعت برگزاری نشستها از ۹ بامداد به مدت چهار ساعت خواهد بود. […]
La sauvegarde de la chronologie Iranienne
Tout au long de leur histoire, les Iraniens ont accordé une grande importance aux phénomènes naturels pour l’élaboration de leur calendrier. De l’Antiquité à nos jours, de nombreux systèmes chronologiques ont été successivement mis en place. Le système chronologique actuel de l’Iran (qui est un calendrier solaire) peut être considéré comme l’un des calendriers le plus exact du monde en lien étroit avec les cycles de la nature. En approfondissant les divers calendriers persans, une divergence se fait jour concernant leur premier jour ainsi que le nombre de jours de chaque mois. A titre d’exemple, là où la chronologie solaire est considérée comme la mesure de base, le premier jour est différent pour chacun des calendriers : calendrier Kouhdashti : le 4 Farvardin (23 mars), calendrier Tabari : le 2 Mordâd (23 juillet), calendrier Deylami : le 17 Mordâd (7 août), calendrier saisonnier de Kâshân et Natanz [1] : le 1 Esfand (19 février), etc. Néanmoins, l’important est que le titre et l’ordre des jours et des mois soient plus ou moins similaires dans tous ces calendriers. En outre, dans le calendrier persan chaque jour a son nom, 1er jour du mois s’appelle Hormoz, le 2ème jour Bahman, le 3ème jour Ordibehesht [2], même s’ils ne sont plus utilisés de nos jours. […]