سرزمین «تُرشیز» که از دهه ۱۳۱۰ هجری شمسی و با استناد به نام تاریخی یکی از روستاهای ناشناخته منطقه به «شهرستان کاشمر» تغییر نام داده است، ناحیهای غنی و اصیل در غرب خراسان است. این سرزمین به دلیل موقعیت جغرافیایی بسته خود، همواره دارای نوعی هویت مستقل و نیز نگاهدارنده آیینها و داشتههای کهن بوده است. علاوه بر این، ترشیز نام بزرگترین شهر این سرزمین نیز بوده است که این شهر نیز در همان هنگام به کاشمر تغییر نام داده شد. نگارنده اطلاعی از دلایل و انگیزههای این تغییر نامها ندارد و نمیداند که به چه انگیزهای نام کهن «ترشیز» بطور کامل از تمامی نقاط جغرافیایی این سرزمین زدوده شده و به نام کهن دیگری روی آورده شده که نام یکی از اجزاء و اعمال ترشیز بوده است. […]
نامه سرگشاده یکصد تن از علاقهمندان تاریخ و میراث فرهنگی ایران
چندی پیش آقای سید حمید فهیمی مدعی شد که در سال ۱۳۷۸ مقالهای «ایرانستیزانه» از این نگارنده در روزنامه آفتاب امروز منتشر شد و ایشان پاسخی «از سر مهر و عشق به فرهنگ ایران» به آن مقاله دادند. در حالی که واقعیت درست برعکس ادعای عجیب و باب روز ایشان است. مقاله من چکیدهای از بخش نخست کتاب تختجمشید بود و در آن به دلایل و شواهدی پرداخته بودم که تختجمشید نوعی انجمن همپُرسگی ملی و نهادی شورایی در زمان خود بوده است. اما ایشان ضمن رد و تحریف سخنان من، ادعاهای دیگری را مطرح کرده بودند و از جمله تختجمشید را پایگاه داریوش برای سرکوب مخالفان دانسته بودند. […]
بزرگی ملت، بیماری ملی
اصطلاح «بزرگی ملت» قدمتی یکی- دو قرنی دارد و از زمانی که واژه ملت به عنوان معادلی برای Nation وضع شد، این اصطلاح نیز پیدایش و روایی یافت و تاکنون قابلیتهای جادویی خود را در تسلط بر عوام حفظ کرده است. «بزرگی ملت» را میتوان به درستی نمونهای بارز از یک شعار دانست که به فراوانی بر قلم و زبان بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی جاری شده است و میشود. شعاری که هدف از آن چیزی نبوده جز جلب و جذب و اغفال تودههای غافل و دهانبین که زبان و کامشان به آبنباتی مسموم شیرین میشود. شعاری که برای گویندگانش «کمخرج» و «پُردرآمد» و برای شنوندگانش «پُرخرج» و «کمدرآمد» بوده است. […]
آرش کمانگیر
سروده آرش کمانگیر از زندهیاد سیاوش کسرایی، از باشکوهترین حماسههایی است که به زبان فارسی سروده شده است. این حماسه دلانگیز که پاکترین و شریفترین احساسات بشری و تعلقات انسانی را خود جای داده، در اسفندماه سال ۱۳۳۷ پدید آمد و تاکنون کمتر سرودی توانسته است اینچنین در جان و دل جوانان راه جوید و در طی نسلهای متمادی زنده و جاودان بماند. آرش کمانگیر با اینکه حماسهای باشکوه و سرشار از نابترین لحظههای از خودگذشتگی برای نوع بشر است، اما کمترین اشارهای به خشونتورزی و نژادپرستی و تحقیر دیگران در خود ندارد. آرش کمانگیر برای بسیاری از جوانان ایرانزمین تداعیکننده روزهایی پرخاطره و تکرارنشدنی است. هر کدام از آنان، آرش کمانگیر را با بخشی از روزگار جوانی و آرمانها و خاطرات خود وابسته و پیوسته میدانند. نگارنده در زمستان سال ۱۳۸۰ این سرود را به مناسبتی خوانده بود که اکنون فایل صوتی آنرا در اختیار علاقهمندان قرار میدهد. بیاد روزهای خوب و پرخاطرهای که در حدود سالهای ۱۳۵۸ در کوهستانهای دربند سپری شد. بیاد همه آن دوستانی که امروزه جز خاطرهای شیرین از آنان برجای نمانده است. دوستانی که در مه و ابهام کوهستانها و زمستانهای سرد و یخزده، آرش را همسُرایی میکردند. و تقدیم به دوست نازنینی که شور و اشتیاق او موجب انتشار این فایل صوتی قدیمی شد. […]
ایران رجبی را از دست داد
پیش از این، خبر درگذشت استاد بزرگوار را با این جمله کوتاه و تلخ به اطلاع دوستان رساندم که «استاد رجبی امید ما بود» و نتوانستم چیزی بر آن اضافه کنم. آن جمله، یک تعارف یا تملق معمول نبود. بلکه عین واقعیتی بود که بلافاصله در آن لحظه به ذهنم خطور کرد. احساس کردم در کورهراههای تاریک و مهیب تاریخ تنها ماندم و چراغی که پرتوافشان راههای تیره و سنگِ نشان گذرهای محوشده بود، به خاموشی گرایید. او هم امید ما بود و هم چراغ راه. به امید نهیبهای او بود که بیباکانه مینوشتم و پیش میرفتم. دلم خوش بود که کوتاهیها و کجرویها و گمگشتگیها را با نقد و اعتراضهای صریح و تند و آموزندهاش گوشزد میکند. دلم تنگ است برای نهیبها و هشدارهای او. […]
اجاره دادن زن در عصر ساسانی
یکی دیگر از حقوقی که فقه زرتشتی به موجب متن پهلوی «ماتیگان هزار دادستان» برای مردان قائل شده و به رسمیت شناخته، اجازه و اختیار اجاره دادن زن است. مرد میتواند زن خود را به دفعات برای مدتی معین و در ازای دریافت وجه یا بدون آن به مرد دیگری واگذار کند. در چنین مواقعی رضایت داشتن یا نداشتن زن شرط نیست و فقط رضایت شوهر و مرد دوم کفایت میکند. […]
سمینار جایگاه سیستان در اخترشناسی جهان باستان
سمینار و کارگاه آموزشی «جایگاه سیستان در اخترشناسی جهان باستان».
دانشگاه زابل، رصدخانه ابوسعید سجزی
شنبه ۱۵ بهمن تا دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰
با سخنرانی: دکتر محمد فرهاد رحیمی، دکتر بهرام خالصه، دکتر جمشید قنبری (رئیس انجمن نجوم ایران) و این نگارنده. […]
فیلم مستند سیر اختران در فرهنگ ایران
مراحل ساخت فیلم مستند بلند و ۲۱۰ دقیقهای «سیر اختران در فرهنگ ایران» به پایان رسید. این فیلم همراه با فیلم مستند «روشنان آسمانی» که سه سال پیش ساخته شد، تنها فیلمهای مستندی هستند که در زمینه اخترباستانیشناسی ایرانی ساخته شدهاند. این دو فیلم نخستینهای کوششهای جدی و پردامنه برای به تصویر کشیدن این یادمانهای بزرگ و فراموش شده تاریخ علم ایران هستند و به همت و پشتکار و علاقهمندی آقای محسن رمضانزاده ساخته شدهاند. کوشش پیگیرانه آقای رمضانزاده در وضعیتی که بسیاری از فیلمسازان و مخاطبان آنان گرایش به کارهای بیزحمت و کممایه و بعضاً سرگرمکننده دارند، در خور قدردانی و تحسین فراوان است. […]
محبوبیت مردمی: کورش یا نبونید؟
پردهٔ اول: کورش در سطرهای سوم تا نوزدهم منشور مدعی میشود که مردم بابل از نبونید (شاه بابل) ناراضی بودند و او را شاهی میدانستند که اندوه و غم، سختی معاش، و رنج و آزار و مرگ برای مردم خود آورده بود. کورش میگوید که مردم بابل از خدای بزرگ خواستند که شاهی خوب برای آنان بیابد و خدای بزرگ هم پس از اینکه سراسر جهان را گشت، کورش را یافت و از او حمایت کرد تا شاه بابل شود. آنگاه همه مردم از پادشاهی کورش که توأم با راستی و عدالت بود و آنان را از غم و مرگ رهایی داده بود، خوشنود شدند و او را شادباش گفتند. پردهٔ دوم: داریوش در سطر شانزدهم از کتیبه بیستون گزارش میکند که شخصی به نام نَدینتوبِل که خود را پسر نبونید معرفی میکرد، قیام کرد و با حمایت همه مردم شاه بابل شد. داریوش چند ماه بعد و در سطر چهاردهم از ستون سوم همان کتیبه مجدداً گزارش میکند که شخص دیگری نیز به نام اَرَخَه که خود را پسر نبونید معرفی کرد، قیام کرد و با حمایت همه مردم شاه بابل شد. هر دوی این قیامها توسط داریوش سرکوب شدند. […]
سرود مانوی انگد روشنان
سرود اَنْگَد روشنان یکی از زیباترین سرودهای مانوی است که به خط و زبان پهلوی اشکانی نوشته شده است. «اَنْگَد» در زبان پهلوی اشکانی معادل با «هَنگَتَه» در اوستایی و به معنای «خوشبختی» است. «رَوْشَنان» نیز در همان زبان (و نیز در زبان فارسی) به معنای «روشنیها» است و در کنایه معنای «ستارگان» را نیز میدهد. ترکیب «انگد روشنان» را میتوان به چند شکل و از جمله «خوشبختیهای درخشان» و یا «ستارگان خوشبختی» برگردان کرد. سرود انگد روشنان که ترجمه گزیدهای از آن در اینجا ارائه میگردد، یکی از پراحساسترین، دلکشترین، و در عین حال از دردمندانهترین سرودهای مانوی است. […]
پینوکیو، دوآلپا و بز زنگولهها
نویسنده پینوکیو، پندهایی از تجارب تلخ و دامهای روزگار را در قالب تمثیلها و اشارههای زیبا و خردمندانه به کودکان میآموزد. او کسانی را پیش چشم بچهها میآورد که میخواهند با وعدههای زیبا و سخنان فریبگرانه، کاری کنند تا آنان به میل خود کارهای جدی و سازنده را رها کنند و به «رقصیدن» در «خیمه شب بازی» سودآور آنان روی بیاورند. و نیز برای اینکه از «بدکاران» در امان باشند، در «قفس» از آنان نگهداری شود. او از کسی یاد میکند که با سخنان زیبا و وعده رسیدن به «شهر شادیها» و ساختن «تاریخچه» قلابی برای آن شهر، بچهها را تبدیل به کرههایی میکند تا «حمال کالسکه» او شوند.
کارلو کولودی (نویسنده ایتالیایی پینوکیو در قرن نوزدهم میلادی) قصد داشته تا با اشارهای مختصر، پرده از جلوی چشم کودکان هشیار بردارد تا آنان پی به مکرها و دامهایی که بر سر راه زندگی انسانها هستند، ببرند. اما در جامعهای که متوسط ادراک عمومی اندک باشد، نه تنها چنین تمثیلهایی برای کودکان و حتی بزرگسالان به کار نخواهد آمد و قابل درک نخواهد بود؛ که حتی اگر به صراحت و با صدای بلند و با نشان دادن دم خروسهای فراوان، فریاد زده شود: آن شخص یا آن حزب یا آن رسانه با چنین تاریخسازیها و با چنان وعدهها و سخنان زیبا و پرچمهای فریبگرانهای که در دست گرفته، آهنگ آنرا دارد تا ما و شما را به کالسکه سوداگری و سلطهگری خود ببندد؛ باز هم قادر به درک و فهم آن نیستیم. بسیاری از مشکلات چنین جوامعی، برخواسته از همین زودباوریها، هیجانزدگیها، دلبستگیهای نسنجیده و عواقب ناشی از آنها است. […]
پیشگفتار کتاب فراهاننامه
فراهان دشت پهناوری متشکل از روستاهای فراوان در استان مرکزی است که در میان شهرهای اراک، تفرش، کمیجان و خُنداب جای دارد. حدود و ثغور فراهان را نمیتوان به دقت و قاطعیت تعیین کرد و حریم آن در زمانهای گوناگون دچار تغییر و تحولاتی شده است. اما آنچه قابل اعتناست، این است که نام فراهان بهرغم شهرت بسیار آن، هیچگاه نام شهر یا استانی نبوده و در تقیسمات کشوری جایی نداشته است. نام فراهان بیش از آنکه متکی بر نام شهری بزرگ یا تقسیمات کشوری باشد، متکی به مردم و نیز یادکردهای تاریخی و شخصیتهای مشهور سیاسی و فرهنگی و ادبی آن بوده است.
در دشت فراهان تعدادی نگارکندهای صخرهای پیشتاریخی و انبوهی از تپههای پیش از تاریخی وجود دارد که در هیچکدام آنها کاوشهای جامع باستانشناسی انجام نشده است. این تپهها و محوطههای استقراری که در مجاورت بسیاری از آبادیها دیده میشوند، در حاشیه یا در نزدیکی رودهای کوچک و بزرگی جای داشتهاند که امروزه بستر آنها به شکل خُشکرود یا رودهای فصلی و اتفاقی در محل دیده میشوند. رودهای دشت فراهان پس از سیراب کردن منطقه به دریاچه «مِیغان» (اکنون کویر میغان) در جنوبشرقی فراهان میریختهاند.
به نظر میرسد که فراهان را در سدههای گذشته «کَرَه» یا «کَرَج» مینامیدند. این نامی است که مکرراً در سفرنامه «ابودُلَف» (سده چهارم هجری) بکار رفته است. […]
درخت توت و مالکیت عمومی آن
در فراهان (و لابد در بسیاری جاهای دیگر) رسم و باورداشتی بسیار زیبا و مبتنی بر توجه به انسان و محیط زیست وجود دارد که درخت توت را وقف عام میدانند. معتقدند که درخت توت از ازل متعلق به عموم مردم بوده و تا ابد از آنِ همهٔ مردم خواهد بود. معتقدند که میوه توت را هر کسی میتواند بچیند و بخورد و هیچکس نمیتواند مانع از توت خوردن دیگری شود. همچنین اعتقاد دارند که هیچکس حق ندارد به درخت توت آسیب بزند و یا شاخه آنرا بشکند. […]
شوغات خروسی که خون باباش رو میخواست
در فراهان به افسانههای رازآمیز که مادربزرگها بیان میکنند «شوغات» میگویند. متن زیر نمونه یکی از شوغاتهایی است که مادربزرگ در روزگار کودکی برای ما تعریف میکرد و ما در آن زمان پِی به نکتهها و رازورمزهای شگفتِ پنهانشده در آن نمیبردیم. مادربزرگِ زندهیادم گنجینهای بزرگ و بیهمتا از ادبیات شفاهی و آیینها و باورداشتهای کهن بود. ما با صدای گرم او که شوغاتهایی میگفت که مفاهیم آنها فراتر و جدیتر از یک قصه ساده بود، به بستر میرفتیم و غرق در رؤیاهای دور و درازی که او برایمان ترسیم میکرد، شب تیره را به صبح روشن پیوند میزدیم. […]
Recognizing Solar Relations at Heidentor Tetrapylon in Austria
A European tetrapylon of the Roman Empire from the middle of the 4th century AD has been identified as the first tetrapylon used for calendric purposes in Europe, and some other sites are being studied. I believe that just as the study of the Persian tetrapylons led to the finding related to this Roman tetrapylon, special features of Roman tetrapylons will also help to reveal unexplored aspects of Persian tetrapylons. This tetrapylon is located in eastern Austria and is called Heidentor (Pagan Gate or Heathens’ Gate). The name Heidentor is an evolved form of Heydnisch Tor, which means “Pagan Gate” in German. Having been built so early in the Christian Era, it is believed to have been constructed by pagan non-Christians (probably followers of Mitra). […]
عروسی سنتی فراهان، یک تکنگاری مردمشناختی
در فراهان مانند جاهای دیگر، پسرها در حدود ۲۰ سالگی و دخترها در حدود ۱۵ سالگی ازدواج میکردند. اگر پسر به سن ۲۵ سال و دختر به سن ۲۰ سال میرسید و ازدواج نمیکردند، میگفتند فلان پسر «بزرگپسر» شده و یا فلان دختر «بزرگ دختر» شده است. بنابر این پدرها و مادرها سعی داشتند که که تا پسرها از ۲۲ سال و دخترها از ۱۸ سال بزرگتر نشدهاند، ازدواج کنند. بیشتر عروسیها در ماه آبان و آذر انجام میشد، زیرا که در این اوقات هم محصولات زراعی بدست میآمد و هم کارهای کشاورزی تمام شده بود و وقت کافی برای انجام تشریفات عروسی وجود داشت. […]
واژهنامه گویش فراهانی
زبانها، گویشها و واژگان محلیِ نواحی گوناگون، گنجینهای ممتاز از هویت فرهنگی مردم هستند. گنجینهای بیبدیل و تکرارنشدنی که امروزه به سرعت در حال نابودی و فراموشی هستند. برای حفظ این زبانها و گویشهای در حال اضمحال که ریشه در تاریخ دیرین ملتی کهنسال دارند، کوشش درخوری به عمل نمیآید و برخلاف بناهای باستانی و دیگر یادمانهای ملموس، حساسیت و توجه چندانی بدانها نشان داده نمیشود. این در حالی است که سرعت نابودی زبانها و گویشها بسیار سریعتر از یادمانهای دیگر است و حتی بسیاری از مردمان محلی نیز بکارگیری لغات بومی را که مهمترین شناسه هویت و فرهنگ آنان است، موجب کسرشأن خود میدانند و تا بتوانند واژگان فارسی معیار و برخواسته از رسانههای گروهی را جانشین آنها میکنند. رسانههای گروهی نیز در تداول و شیوع چنین طرزفکری بیگناه و بیتقصیر نیستند. گردآوری اندوخته زبانی مردم میتواند به غنیکردن زبان فارسی و گویش معیار یاری رساند و روند واژهگزینی را بهبود بخشد. اگر زبان فارسی و عموماً زبانهای ایرانی فاقد لغتنامهای جامع و کامل هستند، به این دلیل بوده که هیچگاه اهتمامی جدی در گردآوری و طبقهبندی و مقایسه واژگان زبانهای ایرانی به عمل نیامده است. هر چند که بسیاری از علاقهمندان و پژوهشگران نواحی گوناگون لغتنامههای متنوعی از گویش محلی خود فراهم کرده و یا منتشر کردهاند، اما این کوششها هیچگاه متمرکز نشده و دستاوردهای آنان هیچگاه تلفیق و طبقهبندی نگردیده است. غنیسازی زبان فارسی و واژهگزینی برای مفاهیم بیگانه، تا زمانی که لغتهای محلی گردآوری و طبقهبندی نشده باشند، عملاً غیرممکن و بیحاصل است و به نتیجهای درخور نخواهد رسید. چرا که تعداد و تنوع واژگان زنده مانده در گنجینه گویشهای محلی بسیار بیشتر از واژگان موجود در فارسی معیار یا «فارسی تهرانی» است. […]
مجسمه چارتاقی و مراسم دیدار خورشید از شهر اشکانی هترا
شهر و محوطه باستانی هَترا به همراه مجموعهٔ عظیم بناها، تندیسها، سنگنبشتهها و دیگر یادمانهای فراوانی که در آن به دست آمده، یکی از بزرگترین و مهمترین بازماندههای نفوذ فرهنگ و تمدن اشکانی است. این شهر در سده دوم پیش از میلاد پایهگذاری شد و در سده دوم و ابتدای سده سوم میلادی به اوج بالندگی و عظمت خود رسید. هترا در زمان اردشیر بابکان مورد هجوم قرار گرفت و تضعیف شد. سپس در زمان شاپور یکم و شاپور ذوالاکتاف که هر سه پادشاهان ساسانی بودند، اشغال گردید و دستور ویرانی آن صادر گردید. هترا پس از این سه یورش ویرانگر، هرگز روی آبادانی مجدد ندید و برای همیشه متروک ماند. امروزه نیز ایرانیان هترا را بکلی به دست فراموشی و بیتوجهی سپردهاند و آشنایی چندانی با این آثار گرانمایهٔ ایرانی ندارند. هترا را بخاطر وجود نیایشگاه خورشید و دیگر بناها و آثار در پیوند با خورشید، «شهر خورشید» نیز مینامند. و این برای پارتیان دوستدار میترا و خورشید دور از انتظار نیست. […]
مناسبات خورشیدی در چارتاقی مالبورگتو ایتالیا
چهارمین بنای باستانی که در ادامه بررسی و شناسایی ملاحظات خورشیدیِ چارتاقیهای رومی و مقایسه آنها با نمونههای مشابه ایرانی بدان میپردازیم، چارتاقی موسوم به «تاق مالبورگِتّو» در کشور ایتالیا است. نام مالبورگتو، نامی جدیدتر و متعلق به قرون وسطی است، در حالیکه به موجب اسناد محلی این چارتاقی را در سده چهارم میلادی «آرکوس دیوی کستانتینی» مینامیدهاند. این بنا در ۳۰ کیلومتری شمال شهر رم و ۲۰ کیلومتری جنوب «ویا فلامینیا» جای دارد. قدمت چارتاقی مالبورگتو به حدود ۱۷۰۰ سال پیش و به نیمه نخست سده چهارم میلادی باز میگردد. […]
مناسبات خورشیدی در چارتاقی کاپارای اسپانیا
بنای باستانی دیگری که در ادامه بررسی و شناسایی چارتاقیهای رومی و مقایسه آنها با نمونههای مشابه اشکانی در ایران بدان میپردازیم، چارتاقی موسوم به «تاق کاپارا» در کشور اسپانیا است. کاپارا نام محوطهای باستانی و بازماندهای از یک شهر رومی در استان «کاکِرِس» است. این بنا که تنها چارتاقیِ موجود در کشور اسپانیا است، در داخل محوطه باستانی کاپارا و در دو کیلومتری شهر «کازابلانکا» جای دارد. رود «آلاگون» در فاصلهٔ سه کیلومتری غرب آن جاری است و سد غولپیکر آن همراه با دریاچه بزرگش در فاصلهٔ شش کیلومتری شمالغربی واقع است. شاخابهای از رود آلاگون نیز از فاصلهٔ چند صد متری شمال محوطه میگذرد..
مناسبات خورشیدی در چارتاقی ژانوس ایتالیا
بنای باستانی دیگری که در ادامه بررسی و شناسایی چارتاقیهای رومی و مقایسه آنها با نمونههای مشابه اشکانی بدان میپردازیم، چارتاقی موسوم به «تاق ژانوس/ یانوس» در کشور ایتالیا است. نام ژانوس که در قرون وسطی بر روی این بنا نهاده شده، در اصل متعلق به یکی از خدایان رومی است که خدای آغازها و پایانها، و خدای درها و دروازهها دانسته میشد. او همچنین خدای سرآغازهای زمان نیز بوده است و نام ماه ژانویه از نام او گرفته شده است. ژانوس را در نگارههای باستانی با سر دو چهره که پشت به هم داشتهاند و به دو سوی مختلف مینگریستهاند، نشان میدادهاند. ممکن است این نمادپردازی با نگاه توأمان ژانوس به آغاز و پایان روز، و طلوع و غروب خورشید در پیوند باشد. این بنا در بافت قدیمی محله «ولابروم» در داخل شهر رم و در دویست متری شرق رود تیبِر قرار دارد و قدمت آن به حدود ۱۷۰۰ سال پیش و به سالهای آغازین سده چهارم میلادی باز میگردد. […]
مناسبات خورشیدی در چارتاقی هایدنتور اتریش
نخستین چارتاقی رومی در خاک اروپا که موفق به شناسایی مناسبات خورشیدی آن شدیم، چارتاقیای در شرق اتریش است که با نامهای «هایدنتور» و نیز «دروازه شرک» و «دروازه بتپرست» شناخته میشود. این نامها را در ابتدای عصر مسیحیت بر این بنا گذاشته بودند و بر این باور بودهاند که این بنا به دست غیرمسیحیان کافر (و احتمالاً پیروان میترا) بنا شده است. این بنا در مجاورت جنوب غربی و در بیرون دیوارهای بازماندههای شهر نظامی رومی به نام «کارنونتوم» در جنوب شرقی وین (پایتخت اتریش) و در نزدیکی مرز اسلواکی قرار دارد. مکانی که اکنون تبدیل به یک موزه فضای باز با نام «پترونِل» شده است. رود دانوب در فاصله کمی از شمال این محوطه باستانی عبور میکند و چارتاقی در دشتی پهناور با افقی هموار جای دارد. این افق هموار با ارتفاع تقریبی صفر درجه موجب شده است تا همچون چارتاقی خورآباد نیازی به اصلاحات ناشی از افق کوهستانی نباشد و زاویههای منتجشده از پایهها و فضای میان پایهای، معادل و مطابق با تغییرات میل خورشید باشند. […]
شناسایی مناسبات خورشیدی در چارتاقیهای رومی یا تتراپیلونها
پیگیریها و مطالعات ما نشان میدهد که مناسبات خورشیدی با دقت قابل ملاحظهای در چارتاقیهای رومی نیز دیده میشود. اکنون با شناسایی تعدادی از چارتاقیهای غربی که بازماندهای از امپراتوری و تمدن روم هستند، میتوان اعلام نمود که موفق شدهایم نخستین چارتاقیهای با کاربری تقویمی و مناسبات خورشیدی را در خاک اروپا و در حوزه دریای مدیترانه با قطعیت شناسایی کنیم و تعدادی دیگر را نیز در دست بررسی داریم. نگارنده بر این گمان است همانطور که ویژگیهای چارتاقیهای ایران موجب شناسایی چارتاقیهای رومی شد، متقابلاً ویژگیهای خاص چارتاقیهای رومی نیز به کمک آشکار نمودن نادانستهها و مجهولات چارتاقیهای ایرانی خواهد آمد. […]
Découverte de la seconde inscription Persane géométrique
A Shahryar, d’Iran, une inscription géométrique a été découverte dans le tell de Kaftarlou, région d’Akhtarabad. En raison de sa similarité avec l’écriture dite géométrique des tablettes d’argile du site de Suse, elle est estimée remonter à ۵۰۰۰ ans. Ce n’est cependant que la seconde inscription en ancienneté trouvée en Iran, la plus ancienne ayant été également découverte dans le nord de la province du Kurdistan iranien, à Kan Tcharmî. Selon l’archéologue Reza Moradi Ghiasabadi, la similarité des signes utilisés avec ceux de Suse permettent d’estimer cette inscription à au moins 4200 to 4500 ans. Mais d’un autre côté, le fort taux d’oxydation peut aussi signifier que l’inscription est plus ancienne. […]
پوزش بخاطر کتاب آتشکدههای ایران
نگارنده قصد دارد در این نوشتار بابت اطلاعات نادرستی که پانزده سال پیش در کتاب «آتشکدههای ایران» به خواننده داده است، پوزش بخواهد و آن اشتباه را جبران کند. هر چند این کتاب اکنون نایاب است و قصدی برای انتشار مجدد آن نیست، اما امیدوار است که کتابخانهها و اشخاصی که این کتاب را در اختیار دارند، نسخهای از این نوشته را ضمیمهٔ آن کنند. […]
عیلام یا ایلام؟
در سالهای اخیر دیده میشود که برخی از پژوهشگران و نویسندگان، نام کشور و تمدن «عیلام» را به صورت «ایلام» مینویسند. اما هر قدر کوشش میکنم، نمیتوانم خود را متقاعد کنم که املای سنتی و شناختهشدهٔ یک نام را به نفع املای پیشنهادی و تازهای کنار بگذارم که دلایل قانعکنندهای برای آن وجود ندارد. پیشنهاددهندگان بر این باورند که چون در زبان فارسی حرف و آوای «ع» نداریم، و نیز صورت «عیلام» از عهد عتیق (تورات) گرفته شده است، پس میباید «عیلام» را به شکل «ایلام» نوشت. این توجیه به چند دلیل کافی به نظر نمیرسد: […]
تمسخر نظریه توطئه
تمسخر نظریه توطئه، خود یک توطئه است. تاریخ کشورهای ستمکشیده بخصوص در سدههای اخیر آکنده است از دخالتها و اعمال نفوذهای مخرب و پیدا و پنهان کشورهای استعماری. با این حال رسانههای استعماری برای رفع اتهام و دفع کسانی که هر ادعا و خبر کذبی را باور نمیکنند، میکوشند تا اینگونه فعالان و روشنگران و محققان پسااستعماری را با خیالبافانی که معتقد به دست پنهان آدمهای فضایی و اجنه و نیروهای شیطانی و این قبیل مهملات هستند، در یک رده قرار دهند و همگی را معتقدان به نظریه توطئه قلمداد کنند.
اردشیر و شاپور ریپورتر: عاملان سلطه بریتانیا در ایران و ترویج اصطلاح آریایی
اردشیر جی که بعدها اردشیر جی ریپورتر نامیده شد، عامل ارتباطی و اجرایی برنامههای سلطهٔ بریتانیا در ایران، و نیز جاسوس مرموز و مخوف و رئیس سرویس مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران بود. او از یک خانواده زرتشتی مقیم هند بود که از سال ۱۲۷۲ یعنی چهار سال قبل از ترور ناصرالدین شاه قاجار تا سال ۱۳۱۲ که در تهران درگذشت، به مدت چهل سال تمام برای انجام وظایفش مقیم ایران بود و نقش فراوانی در بسیاری از ناگواریهای سیاسی و اجتماعی ایران به عهده داشت. از جملهٔ این رویدادها عبارت بود از انحراف انقلاب مشروطیت از آرمانهای آغازین آن و نیز جلوگیری از ایجاد حکومت جمهوری که پس از سقوط قاجاریان در برنامه مجلس شورای ملی بود. او همچنین سومین نماینده انجمن زرتشتیان هند در ایران بود. یکی از برنامههای اردشیر ریپورتر در ایران، القا و اجرای نظریات نژادپرستانه و کوشش برای ترویج اختلافات قومیتی (و از جمله عربستیزی، سامیستیزی و ترکستیزی) در میان مردم بود. نام آریا و نژاد آریایی و ادعای موهوم مهاجرت آنان به ایران در زمان او در ایران متداول شد و با اشاره و حمایت او به آثار برخی از نویسندگان راه یافت. کاری که با تأسی به آریاییسازیهای ماکس مولر (زبانشناس تبعهٔ بریتانیا و عضو شورای مشاوران ملکه) انجام میشد. […]
نظریه علمی و نظریه غیرعلمی
استفاده از اصطلاحهای «نظریه علمی» و «نظریه غیرعلمی» یا «شبهعلمی» کاربردی فراگیر یافته است و گاه منتقدان و معتقدان نظریهای خاص، از این اصطلاحها- بنا به نیاز- برای بالابردن یا پایینکشیدن سخن و ادعاهای موردنظر خود استفاده میکنند. دیده شده که کسانی در مذمت «شبهعلم» سخن میرانند، در حالیکه سخنان «شبهعلمی» خود را «علمی» و سخنان علمی دیگران را شبهعلم معرفی میکنند. نظریه علمی مشخصاتی روشن و متمایز دارد و با اینکه معمولاً مبتنی با واقعیت است، اما الزاماً چنین نیست. نظریه غیرعلمی نیز الزاماً مغایر با واقعیت نیست و ممکن است واقعیت داشته باشد. چرا که بسیاری از نظریهها به این دلیل غیرعلمی به حساب میآیند که قابلیت آزمایش و تکرار دائمی را دارا نیستند. […]
فعالان حقوق زنان و بیتوجهی به تناسب حق با وظیفه
دفاع از حقوق انسانها و کوشش برای رفع تبعیض و بیعدالتی، یکی از ارزندهترین فعالیتهایی است که هر انسانی میتواند برای بهبود جامعه و آیندهٔ آن انجام دهد. اما در بسیاری موارد، چنین کوششهایی تبدیل به شعارهای بیماهیت و کلیگویی و گزافهگویی میشود. شعارها و مغلطههایی که باب روز میشوند و از فرط تکرار شبیه به واقعیت میگردند. یکی از اینگونه فعالیتهای عدالتطلبانه که بهرغم کوشش واقعگرایانهٔ فعالان جدی و کوشای آن تبدیل به روزمرگی و انبوهی از اظهارنظرات بیاساس و مظلومنمایانه شده است، مسئله «حقوق زنان» است. در اینکه در قوانین و عرف جامعهٔ ما تبعیضها و بیعدالتیهایی وجود دارد که زنان با آن درگیر هستند، هیچ تردیدی نیست؛ تبعیضهایی که مردان نیز به نوعی دیگر با آن دست به گریبان هستند. […]
قلعه دارا و تکذیب قصه ساختگی کشف شهر هخامنشی در ترکیه
به این منظور با آقایان بیرگول آچیکیلدیز، استاد دپارتمان باستانشناسی دانشگاه آرتوکولوی ماردین، و آقای محمد بیلدیرجی، پژوهشگر سازههای آبی باستانی استان ماردین، مکاتبه کردم و چند سؤالی را مطرح کردم که آیا اخیراً در محوطه دارا کاوشهایی انجام شده است؟ در این صورت، آیا این کاوشها به نتایج جدیدی مبنی بر کشف یک شهر هخامنشی منجر شده است؟ آیا باستانشناسان یا مقامات مسئول استان ماردین چنین ادعا و اظهارنظری را مطرح کرده و در رسانههای محلی یا بینالمللی منتشر شده است؟ پاسخ آنان که از روی لطف برای نگارنده ارسال داشتند، چنین بود که اکنون در «دارا» عملیات حفاری جدیدی در دست انجام نیست و در نتیجه به نتایج جدیدی نیز منجر نشده است. آنان همچنین بر دادههای قبلی تأکید کردند که بر اساس آخرین مطالعات، دارا یک شهرک نظامی رومی است که برای مقابله با هجوم نظامی ساسانیان ساخته شده است. آقای آچیکیلدیز ضمن ابراز تعجب از اخبار رسانههای ایرانی، از اظهارنظر مقامات استان ماردین در خصوص کشف شهر هخامنشی اظهار بیاطلاعی کرد و نشر آن در رسانهها را تکذیب نمود. […]
دستکاری در گاتهای زرتشت و گمراهی در مطالعات ثانوی
گاتهای زرتشت که بخشهایی پراکنده و نویافته از دل متون اوستایی است، به مانند دیگر متون باستانی و کتیبهها، جزو اسناد و منابع دست اول دانسته میشود. منابع دست اول برای پژوهشگران مطالعات باستانی، مانند دادههای آماری است برای یک تحلیلگر آمار و یا مانند مواد و عناصر است برای یک شیمیدان. چنانچه منابع و دادههای اولیهٔ آماری به شکلی غیرواقعی و دستکاریشده در اختیار تحلیلگر قرار گیرد، تمامی استنتاجات او نادرست خواهد شد و برنامهریزیها و آیندهنگریهای مبتنی به آنرا به هرجومرج و آشفتگی سوق خواهد داد. اینچنین است اگر آزمایشها و تحقیقات یک شیمیدان با مواد و عناصر غیرواقعی، دستکاریشده و یا ناخالص انجام شود. در این صورت نیز حاصل تحقیقات، نادرست و گمراهکننده خواهد بود و نه تنها آزمایشگر را دچار نتیجهگیری غلط خواهد نمود، بلکه همهٔ کسانی که با اتکای به دادههای او به مطالعات ثانوی پرداختهاند، گمراه خواهند شد و نتایج مصیبباری از خود برجای خواهد نهاد. […]
گاتهای زرتشت- ترجمه و توضیحات
با دستهای برافراشته در تجلیل از «او»، آن حامی من، از همه شمایان نخستین حالت الهام را درخواست میکنم. ای مزدا، ای که به واسطه نظم کیهانی تو/ من زندگی میبخشی. ای که به واسطه عمل من و به خاطر آن، به پندار راهنماییکنندهٔ پندار نیک من و نَفَس روحِ ماده گاو به خوبی گوش فرا میدهی. من خواستار طواف به دور همه شما هستم. ای مزدا اهوره، با پندار نیکی که نسبت به تو دارم، غنیمت هر دو عالم هستی را به من ارزانی بدار. آن عالمی که استخوان دارد و آن عالمی که پندار است. مطابق با نظم کیهانی، غنیمتهایی که هر کس میتواند به واسطهٔ آنها حامیان خود را در آسایش قرار دهد. من میخواهم همه شما را و نظم کیهانی را و پندار نیکی را که قبلاً چیزی از خود نداشت را و همچنین مزدا اهوره را در تاروپود شاعرانهٔ خود در هم بتنم. فروتنیام برای همه شما افزون خواهد شد (هر دو نظم کیهانی؟) و فرمان ملوکانه شما بیکم و کاست اطاعت خواهد شد. درخواستهای مرا برای حمایت از من اجابت کن! […]
گزارشی از شهابسنگ کشفشده در آزادور
در زمستان سال ۱۳۸۱ که برای بررسی نگارکندهای پیشتاریخی به یکی از درههای شمالی کوهستان جُغَتایْ در جنوب دشت جوین و روستای آزادوَر رفتهبودم، با قطعه شهابسنگی روبرو شدم که بر روی بوتهٔ خشکیدهای افتاده بود. سطح بالایی بوتهها همواره یکی از بهترین نقاط برای پیدا کردن شهاب سنگ است. چرا که تمایز و قابلیت تفکیک خوبی در قیاس با محیط مجاور دارد که آکنده از سنگ است و تشخیص یک شهابسنگ در میان آنها به سادگی ممکن نیست. محیطهای کویری و برفی نیز نمونهایی دیگر از محیطهای مناسب برای یافت شهابسنگ است. […]
دری و دینار: پیشنهاد دو نام برای واحد پول رسمی کشور
در روزهای اخیر موضوع حذف چند صفر از واحد پول رسمی کشور و احیاناً تغییر نام واحد پول مجدداً مطرح گردیده است.
نام ریال برای واحد پول رسمی کشور از واژه پرتغالی/ اسپانیایی رئال (Real) که معادل با واژه انگلیسی رویال (Royal) میباشد، گرفته شده است. این نام که یکبار در زمان محمدشاه قاجار و بار دیگر در سال ۱۳۰۸ و در زمان رضاشاه بجای «قران» واحد پول رسمی کشور شد، واژهای بود که استعمارگران اسپانیایی و پرتغالی در میان مستعمرات خود رواج داده بودند و در زمان نفوذ و حضور پرتغالیان در خلیج فارس، در منطقه خاورمیانه رایج گردیده بود. این نام هماکنون واحد پول رسمی کشور ایران و چندین کشور دیگر همچون عربستان سعودی، عمان، قطر، یمن و برزیل است.
با اینکه بیش از دویست سال از زمان محمدشاه و هشتاد سال از زمان رسمیت نام ریال در ایران میگذرد و این نام تاکنون بر روی میلیاردها قطعه اسکناس و سکه درج شده است، اما مردم به نحو حیرتانگیزی در قبال بکار بردن آن از خود مقاومت نشان داده و جز در اسناد رسمی و اداری از آن استفاده نکردند. نام ریال عملاً در گویش مردم ایران بکار نرفت و بنا به محرکی ناشناخته نتوانست جای سه نام قدیمیتر، یعنی «تومان/ تومن»، «قران» و «زار» (مخفف هزار) را بگیرد.
چنانچه قرار بر تغییر نام واحد پول کشور باشد، شایسته است که نام پول رسمی کشور دارای خاستگاه زبانی و تاریخی باشد و گزینش نامی غیر ایرانی یا نامی جدید و نوآورانه مناسب سابقه و جایگاه تاریخی آن نیست. چرا که ایران از نخستین کشورهای دارای پول، و از نخستین کشورهای پدیدآورنده پول سراسری بوده و لازم است تا نام پول با رویکرد به این پیشینه تاریخی برگزیده شود. شمشها و حلقههای نقرهای که با ۲۶۵۰ سال قدمت در تپه نوشیجان ملایر پیدا شده و هر کدام وزن و شناسه خاصی داشتهاند، نمونههایی از این نخستین پولها و ابزارهای واسط مبادلاتی هستند. […]
لوگوی حقوق بشر و انتساب نادرست به منشور کورش
ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در توضیح نشان این ستاد گفته است که آنچه به زبان میخی نوشته شده، «فرازی از منشور حقوق بشر کورش» است. در این باره نیاز به یادآوری است که: ۱- تاکنون چیزی به اسم «زبان میخی» وجود خارجی نداشته است. آنچه که «میخی» میخوانندش، خط است و نه زبان. ۲- منشور کورش به خط و زبان بابلی نو (اَکَدی) نوشته شده است. خطی که در نشان دیده میشود، خط میخی فارسی باستان است. […]
زیورافزارهای باستانی قفقاز
مردمان شرق باستان به ویژه در عصر مفرغ و عصر آهن دلبستگی فراوانی به زیورافزارهای گوناگون و پر نقشونگار داشتهاند. آنان نه تنها از انواع و اقسام کانیهای رنگین برای آرایش خود استفاده میکردهاند، که با بهرهگیری از فلزاتی که به تازگی بدان دست یافته بودند، زیورآلات متنوعی میساختهاند که تقریباً تمامی سطح بدن آنان را از نوک پا تا فرق سر میپوشانده است. در بهرهگیری از زیورافزار هیچ تفاوتی میان زنان و مردان نبوده است و همه آنان به یکسان از تمامی زینتهای ممکن و موجود استفاده میکردهاند. اما در این میان «کمربند» یک استثناء بشمار میرود و منحصر به مردان بوده است. کمربند علاوه بر اینکه بخشی از پوشاک مردانه بوده، نشانه و شاخصی برای موقعیت و مقام اجتماعی یا نظامی مردان بوده است. یکی از جالبترین زیورآلات بسیاری از مردمان باستان، زنگولههایی فلزی و زیبا بوده است که هم مردان و هم زنان بر گردن خود میآویختهاند و بر خلاف امروز مختص به حیوانات نبوده است. […]
در تفاوت سلام و درود
گاه دیده میشود که «سلام» و «درود» را بجای یکدیگر بکار میبرند و بجای سلام دادن، درود میگویند. اما این دو واژه معنا و کاربردی متفاوت دارند و نمیتوان همواره آنها را معادل و همتراز با هم بر زبان آورد. سلام، نخستین خطابی است که در مواجهه دو شخص با یکدیگر بر زبان رانده میشود. این کلام را هر کس به هر کس میتواند بگوید و محدودیتی در بکارگیری آن وجود ندارد. سلام را میتوان به هنگام روبرو شدن با دشمنان و بدکاران و دُژاندیشان نیز بر زبان آورد و حتی از نظر فقهی، در مقام جواب واجب است. سلام به معنا و مفهوم «ابراز صلح و آشتی» در کشورهای فارسیزبان تداول دارد و در کشورهای عربیزبان عموماً کلمه «مرحبا» برای این منظور بکار برده میشود. اما درود، نه به صرف مواجهه دو شخص با یکدیگر، که به هنگامی بیان میشود که یکی از طرفین، کاری بزرگ یا پسندیده و شایسته انجام داده باشد و طرف دیگر در مقام بزرگداشت و قدردانی و آفرینگویی به او «درود» گوید. در نتیجه، گویندهٔ درود تنها یکی از طرفین است و برخلاف سلام نیاز به جواب متقابل ندارد. […]
با زنان کلپورکان: سفری مهیج به هشت هزار سال پیش
هنگامی که تو در نزد «مروارید دهواری» زن سفالگر کلپورکانی مینشینی، میتوانی اطمینان داشته باشی که به هشت هزار سال پیش سفر کردهای. سفر مهیج و بیتخیل به اعماق هزارهها و بازگشتی واقعی به گذشتههای دور. هیچ اثری از یک عنصر جدید و نوین در این زن و حرفهاش نمیبینی. سفالهای او کمترین تفاوتی با آنچه که از هزاران سال پیش و در طی کاوشهای باستانشناختی به دست میآید، ندارد. او برخلاف بعضی سفالگران دیگر اصرار دارد که از کوره و هیچ ابزار جدیدتر دیگر استفاده نکند. چون «حرفهاش قدیمی است و میخواهد قدیمی بماند». زن تو را سوار بر یک ماشین زمان واقعی میکند و میبردت به هشت هزار سال پیش. زیرانداز حصیری که از ساقههای بوته همیشه سبز «داز» بافته شده را پهن میکند و صفحهای بشقابمانند و سفالین به نام «بُنو» در برابر خود مینهد. پارهای گِل را که بدان «هاجِک» میگویند بر روی بُنو میگذارد و شروع میکند با دستان ماهرش به شکل دادن هاجک. آرام آرام گِل را میبینی که تجسم مییابد و تبدیل به کاسه یا کوزه یا ساغری میشود. دستهای بر گردنش مینهد و با سنگی صیقلیافته که «سائِنوک» میخوانندش، بدنه ظرف را جلا میدهد. زن بجز ظرفهای گوناگون، عروسکها و مجسمههای کوچک سفالین هم میسازد. عروسکها و مجسمههایی از بز، شتر، سگ و بخصوص بخوردانها و اسپندسوزهایی به شکل انار و به اسم «سوچَکی». درست مثل عروسکها و پیکرههایی که از طلاتپه و برخی تپههای باستانی یافت شدهاند. […]
مار در مقام شوکت و اقتدار
نقش مار بر روی سفالینههای پیشتاریخی (از حدود ۵۰۰۰ سال تا حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد) به فراوانی و در سراسر سرزمینهای شرق باستان دیده شده است. در این نقوش، مار به عنوان عضوی از طبیعت و به همراه زمین، خورشید، پرندگان، رودها، کوهها و دیگر نشانههای حیات و زندگی، دیده میشود. چنانکه از این نگارهها دریافته میشود، مار موجودی موذی و زیانبار نیست و همانند و همپای دیگر موجودات و پدیدههای طبیعیِ پیرامون بشر بر روی سفالینهها رسم میگردیدهاند. اما از حدود ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد سنگنگارهای به دست آمده که نشان میدهد طرز تلقی انسان نسبت به مار تغییر کرده و برای آن جایگاه و مقامی ممتاز در نظر گرفته شده است. این سنگنگاره، اثری عیلامی است که در نقشرستم در شمال تختجمشید قرار دارد. […]
پاسخی بر نقد نظریه رصدخانه نقشرستم/ کعبه زرتشت
در شهریور سال ۱۳۷۸ نگارنده طی یک کنفرانس مطبوعاتی در تالار ناصرخسرو دانشگاه تهران- که در بسیاری از نشریات وقت منتشر گردید- به تشریح نظریه جدید خود پیرامون ویژگیها و مشخصههای تقویمی و نجومی بنای مشهور به کعبه زرتشت در نقشرستم پرداخت. این نظریه سپس در پاییز همان سال در قالب کتابی با عنوان «رصدخانه خورشیدی نقشرستم» منتشر گردید. طبق این نظریه، پنجرهنماهای تعبیهشده در نمای بیرونی بنا و نیز سازه پلکانی شمال بنا در حکم آفتابسنجهایی هستند که زاویههای منبعث از آنها با تغییرات سالانه میل خورشید تناسبی آشکار و قابل مشاهده دارد. سپس موضوع نظریه نگارنده در کنگره بینالمللی «اوستا و تاریخ و فرهنگ آسیای مرکزی» که در سال ۲۰۰۱ در شهر دوشنبه پایتخت جمهوری تاجیکستان برگزار شد، ارائه گردید و به زبان روسی در مجموعه مقالات کنفرانس منتشر گردید. […]
ماهگرفتگی خرداد ۱۳۹۰: شاخصی بر نادرستی تقویم دولتی
در شامگاه ۲۵ خرداد ۱۳۹۰ یک ماهگرفتگی/ خسوف کلی رخ خواهد داد که در بسیاری از نواحی نیمکره شرقی زمین و از جمله در تمامی کشور ایران دیده خواهد شد. آغاز ورود ماه به سایه زمین در ساعت ۲۲ و ۵۲ دقیقه چهارشنبه ۲۵ خرداد به وقت تابستانی ایران و خروج کامل ماه از سایه زمین در ساعت ۰۲ و ۳۲ دقیقه بامداد پنجشنبه ۲۶ خرداد رخ خواهد داد. اوج ماهگرفتگی (گرفت کامل) نیز در ساعت ۰۰ و ۴۲ دقیقه خواهد بود. وقوع ماهگرفتگی در شرایطی ممکن میشود که اولاً خورشید همراه با زمین و ماه از دید ناظر عمود بر آنها در یک راستا واقع باشند و در نتیجه ماه در حالت بدر باشد؛ و دوماً ماه در حرکت مداری خود به یکی از عقدهها/ گرههای صعودی یا نزولی که نقاط تلاقی دو صفحه مداری زمین و خورشید است، رسیده باشد. از آنجا که یکی از شرایط وقوع ماهگرفتگی این است که ماه الزاماً میباید در وضعیت بدر (ماه کامل/ ماه پُر) باشد؛ این واقعه از گذشتههای دور یکی از شاخصها و معیارهای بررسی و تعیین درستی یا نادرستیِ محاسبات تقویم قمری بوده است. […]
گاتهای زرتشت- پیشگفتار
گاتها/ گاثا بخشهای پراکنده و منفصلی در کتاب اوستا و منسوب به زرتشت است. این بخشها در سده نوزدهم میلادی و با پژوهشهای پیگیرانهٔ اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد و از دل اوستا استخراج گردید. واژهٔ گاتها در متون اوستایی به شکلِ گاثا (gatha) و برای نامیدن پنج سرود زرتشت بکار رفته است. گاثا اسم مؤنثی است که معنای سرود یا سرودخوانی را میدهد و در متون سانسکریت نیز به همین معنا کاربرد دارد. واژهٔ گاتها اکنون به شکلهای گاتا/ گاثا/ گاثهها/ گاهان/ گاسان نیز نوشته میشود. سومین حرف اوستایی در واژه گاثا حرفی است که آوای ترکیبی و توأمان «ت» و «هـ» را دارد و در زبان فارسی معادل با «ث» و در زبانهای اروپایی معمولاً معادل با «th» است. حرف «ث» برخلاف اصرار برخی لغتدانان اساس عربی صرف ندارد و خاستگاهی در زبانهای ایرانیِ باستان نیز دارد. تلفظ و نگارش این واژه به شکل «گاتها» («ت» و «هـ» مجزا) هر چند که متداول است، اما دقیق نیست و در صورت استفاده میباید توجه داشت که جزء «ها» نشانه جمع نیست و جدا نوشته نمیشود. […]
ساسانیان و جعل دین زرتشتی و کتاب اوستا
یکی از کهنترین نمونههای تقلب و جعل در اسناد و منابع، توسط موبد کَرتیر و دیگر موبدان عصر ساسانی اتفاق افتاده است. آنان در اوایل دوره ساسانی و با حمایت اردشیر بابکان (نخستین پادشاه و بنیانگذار سلسله ساسانی) و به منظور اهداف سیاسی و یکدست کردن دینی جامعه و پیوند میان دین و دولت، دین جدیدی ساختند که آنرا بِهدینی/ وِهدینی/ بِهدینی مَزدَیَسنا نامیدند و به زرتشت منسوب کردند. این دین در یکی-دو سده اخیر «دین زرتشتی» نامیده شده و ارتباطی با شخصیتی به نام زرتشت ندارد. زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» مینامند که شکل تغییر یافته نام کهنتر «گَبر» است. […]
آنروزها که سوسنگرد فقط یک نفر جمعیت داشت
سوسنگرد (با نام اصلی: «خفاجیه») زیر آتش توپخانهای که سه بار آنجا را اشغال کرد، تبدیل به ویرانهسرایی مغموم و متروک شده بود. خانهها و مغازههایی که تخلیه نشده بودند، نشان از حملهای غافلگیرکننده میداد. حملهای که موجب شده بود تا مردم رنجکشیده با بیم و هراس کودکان گریان و نالان و زخمی خود در آغوش بگیرند و با هر وسیله ممکن از زیر آتشها و از خانه و کاشانه خود دور شوند. خانهای در شهر نبود که خمپارهای بر بام آن فرود نیامده باشد و خیابانی نبود که داغ خمپارهای در دلش دیده نشود. رختخوابها همچنان گشوده بود و رختها بر بندها پهن بودند. دیگها بر روی اجاق مانده بودند و قوریها بر سماورها. آوار بام بر روی سفرهها فرو آمده بود. دفتر مشقهایی که هنوز مداد و پاککن بر روی آنها بود، در کنار اتاقها افتاده بودند. جامه رنگارنگ دخترکان از میان گنجه متلاشیشده به بیرون ریخته بود. بوی مرگ و نیستی در شهر پیچیده بود. نخلستانها سوخته بودند و پل کرخه از وسط به دو نیم شده بود. […]
هویت واقعی و هویت مخفی
استفاده از نام و هویت مخفی (که با نام مستعار یا تخلص تفاوت دارد) در اینترنت رواج روزافزونی یافته است. هر روزه نامههای متعددی به دستم میرسد که فرستنده آن ناشناس است و انتظار دریافت پاسخ نیز دارد. کسی که از نام واقعی استفاده میکند، انتظار دارد که با نامهای واقعی مراوده و مکاتبه داشته باشد. اشخاصی که از نام و هویت مخفی استفاده میکنند، بهتر است مراودات خود را به همینگونه اشخاص محدود سازند و انتظاری بیش از این نداشته باشند. بدیهیترین و نخستین آداب و اصول نامهنگاری حکم میکند که نام گیرنده در بالای نامه و نام فرستنده در زیر آن نوشته شود و در صورتی که گیرنده آشنایی قبلی با فرستنده ندارد، توضیح مختصری نیز بدان اضافه شود. اینترنت برای کسانی که از نام واقعی فعالیت میکنند، یک دنیای مجازی و پنهانکاری نیست، بلکه یک رسانه و ابزار ارتباطی جدید و مدرن است که نمیخواهند از امکانات آن سوءاستفاده کنند. علاوه بر این تصور میکنم کسانی که در زمینههای تاریخی و فرهنگی با نام و هویت مخفی ظاهر میشوند، چیزی برای پنهان کردن دارند. سکهای دو رو یا اشخاصی با نقابهای متعدد هستند که با هر نقاب به دنبال منافع گوناگون و گاه متناقضی هستند. فعالیتها و منافع این عده در زندگی واقعی معمولاً در نقطه مقابل فعالیتهای آنان با هویت مخفی و مجازی است. شگفت است که بیشتر مدعیان میهندوستی نیز همین شیوه را بکار میبندند و دانسته نیست که میهندوستی و علاقه به تاریخ و آثار باستانی و محیط زیست چه مغایرتی با هویت حقیقی دارد. […]
سنگواره دایناسور نبود، لاشه سگ بود!
روز گذشته منابع خبری از کشف دایناسور پرنده یا موجودی عجیبالخلقه در روستاهای اطراف مشگینشهر گزارش دادند. این اخبار و گزارشها به فراوانی در رسانههای گوناگون فارسیزبان در داخل و خارج از کشور منتشر شدند. برای نگارنده عجیب است که از یابندگان این موجود به عنوان قاچاقچی یاد شد و اتکای خبری رسانهها نیز عمدتاً بر همین نکته بود. در حالیکه چنانچه این خبر درست میبود، میبایست از آن یابندگان بخاطر نقشی که در توسعه و تحول تاریخ دانش دیرینشناسی داشتهاند. تقدیر به عمل میآمد. این موجود عجیبالخلقه چیزی نیست جز اسکلتِ نصفه و کمر به بالای یک سگ (یا یکی از سگسانان همچون گرگ یا روباه) که دنباله ستون فقراتش به مانند دم آویزان شده است. روی لاشه را با مهارتی نسبی و با پوستهای فرسوده و سوزاندهشده پوشاندهاند تا بهزعم خود شباهتی به دایناسورهای پرنده پیدا کند. آرکیارنیتسها (Archaeornithes) یا پتراسورها (Pterosaur) موجوداتی بودهاند که نسل آنان در دوره ژوراسیک (حدود ۲۰۰ تا ۱۵۰) میلیون سال پیش منقرض شده است. […]
کورش واقعی و کورش افسانهای
کورش دو شخصیت واقعی و افسانهای دارد. شخصیت واقعی آنست که محققان در پی دستیابی به آن هستند و با موفقیت چندانی نیز روبرو نمیشوند. شخصیت افسانهای آنست که داستانسرایان و سلطهگران آنقدر در پیرامون آن گفته و تکرار کردهاند که شبیه به واقعیت شده است. کورش یک شخصیت مبهم تاریخی است که مجموع اطلاعات قطعی تاریخی در پیرامون او از چند سطر فراتر نمیرود. آنچه که فعالان سیاسی از کورش بیان میکنند و خود را به او میچسبانند، چیزی بیش از نیرنگبازی و سوءاستفاده از تعلق خاطر مردم به قهرمانسازی نیست. در کشورهای عقبافتاده که سطح مطالعات و آگاهیهای متوسط عمومی اندک است، راه موفقیت سیاسیون و کسب محبوبیت، سوءاستفاده از یک شخصیت محبوب و در صورت لزوم، ساختن و پرداختن چنین شخصیتی است. این کاری است که قدرتهای بزرگ در یکی- دو سده اخیر در بسیاری از کشورهای تحت سلطه انجام دادند. […]
شورای روابط خارجی آمریکا و تلاش برای تقویت ناسیونالیسم در ایران
آقای ایلار برمن- پژوهشگر شورای روابط خارجی آمریکا- پیشنهادی مبنی بر تقویت و تأکید بر ناسیونالیسم (ملیگرایی) در ایران به عنوان یک «ایدئولوژی بسیار نیرومند» و «جایگزین» به دولت آمریکا داده است.
پرسشی که متعاقب ایده آقای برمن در ذهن ایجاد میشود این است که چرا قدرتهای بزرگ در یکی- دو قرن اخیر همواره به دنبال تثبیت نوعی ایدئولوژی در ایران و دیگر کشورهای منطقه بودهاند؟ چرا هنگاهی که موضوع ایران مطرح میشود، عملاً تبلیغ ایدئولوژیها جای دموکراسی و مردمسالاریِ محبوب غرب را میگیرند؟ چرا از قبل بجای اراده مردم تصمیم گرفته میشود و این تصمیم با تبلیغات وسیع رسانهای به مردم تحمیل میگردد؟
نظرات آقای برمن چه ارتباطی با گرایش جدید و شدید دولت وقت ایران در تبلیغ ناسیونالیسم و کورشپرستی دارد؟ و در آخر اینکه، چرا ما ایرانیان از این چرخه مکرر تغییر ایدئولوژیها در یک قرن اخیر درس نمیگیریم؟ […]
۱۳- نتیجهگیری از سرگذشت سلطه و چشماندازی به آینده
دستیابی جوامع بشری به برقراری ارادهٔ مردم و در اختیار گرفتن داراییها، امکانات، فرصتها و هر آنچه که پیششرط و لازمه جوامع مدرن و پیشرفته است، تنها هنگامی ممکن و مقدور است و خواه یا ناخواه روی خواهد داد و تإثیر اجتنابناپذیر خود را بر روی حاکمان خواهد نهاد که عارضهها و معضلات اجتماعی و رفتاری در میان اکثریت غالبِ مردم تضعیف شود و متوسطِ مؤثر افراد جامعه، بجای پیروی سودجویانه از ناهنجاریها، در برابر آن ایستادگی کنند. چنین اقدامی ممکن نمیشود و جامعه به این مرحله نخواهد رسید، مگر آنکه «شعور متوسط جامعه» به میزانی از رشد رسیده باشد و «دانایی» به میزان لازم در میان اکثریتِ افراد جامعه، گسترش یافته باشد. منظور از دانایی در اینجا، فقط اندوختهای از اطلاعات و آگاهیها نیست؛ بلکه منظور از آن، «خرد و شعور بالغ»، «درک و فهم تبیین دادهها»، «توانایی تجزیه و تحلیلِ اطلاعات و آگاهیها» و در یک کلام «دیرباوری» در مقابل «زودباوری» است. […]
۱۲- نیروی تاریخ- ملیت و ناهنجاریهای ناشی از آن
زبان نیروی تاریخ- ملیت، زبانی حماسی و پرشور است. استفاده از نیروی تاریخ- ملیت در قیاس با سه نیروی دیگر جدیدتر است و به عصر آهن و زمان شکلگیری کشورها باز میگردد. حاکمان بخوبی دریافته بودند که دو نیروی ثروت و سلاح کاربردی در تهییج و تحریک شورانگیز تودهها ندارد و نیروی مذهب نیز برای این منظور کافی نیست. حاکمان نیاز داشتند تا برای تهییج مردم به منظور جانفشانی و بسط قدرت فرمانروا از عامل نیرومند دیگری استفاده کنند که همانا تکیه بر هویت ملی یا قومیت، خاک پاک/ نژاد پاک و میهنپرستی فریبکارانه بود. در واقع این تنها هنگامی بود که فرمانروایان از شعارهای مردمگرایانه بهره میبردند و به حمایت تودهها نیازمند بودند. بهرهگیری از نیروی تاریخ- ملیت و تحریک احساسات ملیگرایانه و قومیتی مردم، نه تنها توسط حاکمان، که توسط رقبای آنان و کسانی که کوشش میکردهاند حکومت وقت را ساقط نموده و خود بر مسند امور بنشینند، انجام میشده است. از آنجا که این اشخاص به سه نیروی دیگرِ (یعنی ثروت، سلاح و مذهب) دسترسی چندانی نداشتند و این سه تا حد زیادی در اختیار حاکم وقت بود، تنها نیروی ممکن برای آنان همانا نیروی تاریخ- ملیت و تحریک و تهییج و سوءاستفاده از احساسات ملی و قومیتی مردم بوده است. چنانکه دیدهایم، سر سلسله حکومتها (به عنوان رقیب حاکم قبلی) همواره مشهور و مقید به تعلقات میهنی و قومیتی بودهاند. مردم بخودی خود نیازی به هویت ملی نداشتهاند و مفهوم آنرا نیز درک نمیکردهاند. مفهوم وطن برای انسان در طول هزاران سال گذشته عبارت بوده از ناحیهای که در آن زندگی میکرده و محدودهای که در آن رفتوآمد و مبادلات و مراودات مستقیم داشته است. این محدوده بطور تقریبی شعاعی در حدود ۲۰ تا ۵۰ کیلومتر به مرکزیت هر شخص را در بر میگرفته است. […]
۱۱- نیروی مذهب و ناهنجاریهای ناشی از آن
بکارگیری هزاران سالهٔ نیروی مذهب در میان مردم (و بیتوجهی به آرمانها و اهداف اصلی ادیان و مذاهب) چه نتیجهای از خود برجای گذاشت؟ تصمیمگیری روحانیان بجای مردم در همه امورِ دنیا و آخرت- از جزئیترین مسائل انسانی تا مهمترین آنها، موجب شد که آدمی نیازی به فکر کردن نداشته باشد. او به خود زحمت نمیدهد تا در باره مسائل جهانشناسانه یا اجتماعی اندیشه کند. چرا که هم موجبات خستگی فکری و سردرگمی او را فراهم میکرد و هم اینکه اصولاً خود را بیصلاحیت و عاجز از پرداختن بدان میداند. او ترجیح میدهد پرسشهای خود را فارغ از درگیری ذهنی از دستگاه دینی بپرسد و به نتیجهای برسد که از نظر خودش قطعی و غیرقابل تردید است. او برای حل تمامی مشکلات زندگی خود نیز به همین ترتیب عمل میکند و چنانچه به پاسخی درخور نرسد، مطابق شیوهای که به او دیکته شده، همه مشکلات و مصائب را ناشی از خواست خدا میداند و ناتوانی در حل کردن آنها را به سرنوشت و تقدیر گره میزند. همه اینها موجب میشود تا ذهن بشر تحلیل رود و قوه درک و تمیز خود را از دست بدهد. ذهنی که قبلاً دچار «علمگریزی» شده بود، اکنون به دلیل نداشتن فعالیت فکری و حل مسئله، در سطح یک «شعور نابالغ» و رشدنیافته باقی میماند. […]
۱۰- نیروی سلاح و ناهنجاریهای ناشی از آن
جامعهای که پیش از این و تحت تأثیر حاکمان، منافع عمومی را قربانی منافع شخصی کرده بود، اکنون هراسانتر، تنهاتر و ناتوانتر از آن بود که بتواند با اتحاد و همبستگی در برابر سلاحداران و متجاوزان ایستادگی کند. او نه تنها دست به مقاومت نمیزده، که برای رسیدن به آرزوهای خود با هر لشکر مهاجم و یا با هر سرداری که آنرا قدرتمند تشخیص میداده، یاری و همکاری میکرده است. عمدهترین بخش سربازان سپاهیان اسکندر و عرب و غزنوی و سلجوقی و مغول و تیموری و دیگر مهاجمان را ایرانیان و قوای بومیای تشکیل میدادهاند که «همکاری با مهاجمان» را انتخاب کرده بودند. انتخابی برای خلاصی از وضع موجود و احتمال دستیابی به فرصتهای جدیدتر. آیا حاکمان توانستند به قیمت سرکوب مردم و ایجاد جامعهای هراسان، متفرق و «منتظر فرصت» پایههای قدرت خود را مستجم کنند؟ در کوتاهمدت شاید. اما در نهایت، باز هم قربانیِ اصلیِ سرکوب و استفاده از نیروی نظامی، خودِ حاکمان بودهاند. حاکمانی که با سرکوبگری و قدرت بخشیدن به سلاحداران، موجب تضعیف و گسست درونی جامعه و تسلط قوای سرکوب شده بودند، مغلوب نیروهای مهاجم تازهنفس، نظامیانِ به ظاهر وفادار و مردم به ظاهر ناتوان میشوند. […]
۹- نیروی ثروت و ناهنجاریهای ناشی از آن
زبان نیروی ثروت، زبانی وعدهدهنده و طمعورزانه است. حاکمانی که تمامی ثروت انسانی و طبیعی را به همراه تمامی منابع و امکانات و فرصتها، تحت اختیار و تملک خود گرفته بودند؛ کوشیدند تا از این اهرم فشار برای گسترش و استحکام قدرت خود استفاده کنند. آنچه که حاکمان را به این رفتار سوق داد و آنان را با این نیروی سلطه آشنا نمود، واکنش انسان «نیازمند» بود. بسیاری از انسانها نه تنها در برابر این سلطه غارتگرانه و تمامیتخواهانه بر داراییهای عمومی مقاومتی از خود نشان ندادند، که حتی بخاطر دستیابی به درآمد و امکانات افزونتر، خود را هر چه بیشتر مطیع و وفادار نشان دادند. این واکنش و استقبال عمومی که احتمالاً شگفتیِ نخستین حاکمان را به همراه داشته است، آنان را متوجه نیروی ثروت در اعمال سلطه میکند. از آن پس، توزیع ثروت نه بر اساس مقدار کاری که هر کس انجام داده و مستحق آن است، که بر اساس «سرسپردگی/ چاپلوسی» و میزان وفاداری و انقیادی که شخص از خود بروز داده، انجام میشده است. کسانی که رفتاری خوشایند حاکمان و مطابق با منافع آنان از خود نشان میدادهاند، به درآمدهای بیشتری دست مییافتهاند و امکانات و فرصتهای بیشتری در اختیارشان قرار داده میشد. کسانی نیز که برخلاف میل و منافع حاکمان رفتار میکردهاند، از امکانات و داراییها محروم میشدهاند. […]
۸- بنیانهای دوام سلطهگری
اکنون پرسش اینجاست که این سلطه و استبداد چه تأثیری بر رفتار شخصی و اجتماعی مردم برجای نهاد و آیا مسبب دوام و استمرار آن چه بوده است؟ قدرت مالی و نظامی و مذهبی حاکمان یا بیکفایتی مردم؟ آیا براستی مردم هر کشوری لیاقتی بیش از همان حکومتی که بر آنان فرمانروایی میکرده را نداشته، یا اینکه قادر به تأثیرگذاری بر آن نبودند؟ آیا مردم از حکومتها تأثیر میپذیرفتند و به رنگ آنان در میآمدند یا حکومتها از مردم؟ به نظر میرسد که هر دو دیدگاه درست باشد. «نیازمندی انسان» موجب شد که موقتاً نخستین حاکمان را تحمل کند و بر خواست آنان گردن نهد؛ اما «آرزوی امنیت» از سوی مردم، غلبه آنانرا دوام داد و بکارگیری چهار نیروی سلطه از سوی حاکمان موجب تأثیراتی در اندیشه و رفتار جامعه شد که دیگر نتوانستند تا هزاران سال خود را از زیر یوغ بندگی خارج سازند. […]
۷- مناسبات مدنی و نظامهای اجتماعی در دوره معاصر (عصر موتور)
اختراع موتور در اروپا و سپس گسترش سریع و روزافزون آن در تمامی فعالیتهای صنعتی و ترابری، جوامع انسانی را به سمت یک انقلاب صنعتیِ تمامعیار دیگر میبرد که از عصر نوسنگی (حدود ده هزار سال پیش) تا آن هنگام سابقه نداشت. نظامهای تولید و توزیع دچار تغییرات گسترده میشوند و روابط تولیدی و مناسبات اقتصادی- تجاری شکل جدیدی بخود میگیرند. زمینداری و فئودالیسم آهسته آهسته از بین میروند و جای خود را به سرمایهداری و نظامهای اقتصادی متکی به پول میدهند. بردهداری به شکل و شیوه دیرینش از بین میرود، اما نوع جدیدی از بردهداری شکل میگیرد که متکی بر استثمار کارگران و نیروی کار است. صاحبان برده در مییابند که آزاد کردن ظاهری بردگان و بهرهکشی مجدد از آنها در ازای دستمزدی اندک و بدون هیچگونه تضمین و وظیفه دیگر که قبلاً به عهده داشتند، میتواند سود سرشارتری را نصیبشان کند. اکنون عصری که آنرا در اینجا «عصر موتور» مینامیم، آغاز شده است. قابلیتهای موتور بر مقدار و سرعت تولید و نیز بر سرعت توزیع میافزاید و از هزینه تمامشده میکاهد. در نتیجهٔ آن، دو نیاز جدید پدید میآید: نیاز به منابع اولیه برای مواد مصرفی کارخانجات، و نیاز به بازارهای جدید برای فروش محصولات. کشورهای صنعتی (یعنی کشورهایی که بهتر و بیشتر توانستهاند از موتور استفاده کنند) چشم به کشورها و سرزمینهای دیگر میدوزند. چرا که با توجه به نزدیکی و فاصله زمانی کوتاهتر کشورها به یکدیگر، میتوانند منابع اولیه خود را از آنجا تهیه کنند و محصول تولیدشده را نیز به خود آنان بفروشند. […]