«تاریخنگاری انسانگرا» یا «باستانشناسی انسانگرا» روش و رویکردی در مطالعات تاریخی و علوم باستانپژوهی است که مفاد زیر را بخشی از مسئولیتهای حرفهای و اخلاقی خویش میداند: تاریخنگاری انسانگرا کاربرد مطالعات تاریخی را نه برای تفاخر و رقابت میان جوامع بشری یا مشروعیتبخشیهای سیاسی، که برای آگاهی از قوانین و فلسفه تاریخ، و برای کسب تجارب آزمایش شده تاریخی به منظور ساختن حال و آینده بهتر و توسعه روابط انسانی میداند. تاریخنگاری انسانگرا میداند که بیاعتنایی به رنج کشیدن بخشی از انسانها به رنج کشیدن همه انسانها منجر خواهد شد. تاریخنگاری انسانگرا به سکوت و بیاعتنایی تاریخنویسی رسمی در قبال فرودستان و طردشدگان توجه دارد و برای «صدای مسکوت» و «تفاوتهای فرهنگی» بیش از صدای غالب و تشابههای فرهنگی اهمیت قائل است. تاریخنگاری انسانگرا شواهد و اسناد تاریخی موجود از رنجهای بشری و ظلم به انسانها را به تمامی و با صراحت و روشنی بیان میکند و آنها را به هیچ دلیل و به نفع هیچکس انکار نمیکند و یا نادیده نمیگیرد. […]
مباحث بنیادین در باستانشناسی تقلب و سلطهگری
تاریخ و باستانشناسی چگونه در خدمت سیاست و سرمایهداری و سلطهگری قرار میگیرند؟ باستانشناسی سیاسی و سرمایهداری چگونه با بهرهکشی از جوامع تحت سلطه آنانرا تبدیل به نیروهای مولد ثروت میکند؟ تاریخ و باستانشناسی چرا و چگونه به ابزارهای مهم سلطه بر جوامع بشری تبدیل شدهاند و چگونه میتوانند منافع قدرتهای استعماری را تأمین کنند؟ باستانشناسی و سیاست چگونه در تعامل با یکدیگر هستند و مطالعات پسااستعماری و انسانگرایانه چگونه به درک این روابط یاری میرسانند؟ […]
بهرهکشی از کودکان با بهانههای جذاب و فریبنده
دیده میشود که در تجمعهای زیستمحیطی و دیگر برنامههای اجتماعی، اطفال معصوم را به خط کرده و با شعارها و مستمسکهای به ظاهر جذاب و فریبنده و مردمپسند، اطلاعیهها و اعلامیههای خود را به دست آنان میدهند و آنانرا به سیاهیلشکر و سکوی تبلیغاتی خود تبدیل میکنند.
چنین اعمال ضدبشری و بهرهکشی از کودکان و بسیج آنها برای مقاصد حزبی و ایدئولوژیکی، به فراوانی در جوامعی که اطلاع چندانی از حقوق کودکان و محدودیتها و ممنوعیتهای اخلاقی و قانونی مرتبط با آنرا ندارند، اتفاق میافتد.
تجربههای تاریخی نشان داده است کسانی که کودکان را تشویق میکنند به هواداری و سرود حمایت خواندن و شعار دادن، و یا کودکان را «به صف» میکنند و اعلامیه و تابلو و پرچم و شاخه گل به دست آنان میدهند، هنگامی که قدرتش را داشته باشند، مسلسل در دستانشان میگذارند. […]
موسیقی در خدمت بهرهکشی، تهییج تودهها با سرودهای کشورپرستانه
کارکرد موزیکها و سرودها و مارشهای مهیج و کشورپرستانه و هدف از ساخت آنها چیزی نیست جز تحریک و تهییج و تحمیق تودهها برای غلبه احساس بر تعقل و بردن آنان به مسلخ جانفشانی به نام میهن و به کام دیگران.
موسیقی به دلیل توانایی عالی که در تأثیر بر احساسات دارد، یکی از مهمترین ابزارهای سلطهگران برای بهرهکشی از تودهها و تحریک و تشویق و تهییج آنان به هواداری و جنگجویی و جاننثاری بوده است. […]
ایرانیان از دید ویلم فلور
ویلم فلور (Willem Floor) ایرانشناس هلندی و صاحب تألیفات فراوان بخصوص در زمینه تاریخ اقتصادی و اجتماعی ایران از عصر صفوی تا عصر قاجار است. بعضی از آثار او عبارتند از: تاریخ پول در ایران، تاریخ تئاتر در ایران، تاریخ پخت نان در ایران، تاریخ روابط جنسی در ایران، تاریخچه مالی و مالیاتی ایران از صفویه تا پایان قاجاریه، کار و صنعت در ایران، سکههای ایرانی، گربههای ایرانی، بازیهای ایرانی، نقاشیهای دیواری قاجاری، اقتصاد ایران صفوی، کشاورزی ایران قاجاری، بهداشت عمومی در عصر قاجار، صنایع کهن در عصر قاجار، عناوین و پاداشها در ایران صفوی، نظام قضایی در عصر صفوی، تاریخ بوشهر از صفویه تا زندیه، اوزان و مقیاسها در عصر قاجار، اشرف افغان بر تختگاه اصفهان، حکومت نادرشاه، بنوکعب یا عشایر مرزنشین جنوب خوزستان، اولین سفرای ایران و هلند، هلندیها در خلیج فارس و بوشهر، و هلندیان در جزیره خارک.
برخی نظریات فلور با پیشفرضهای متداول بین ایرانیان، با توهماتی که آنها را بجای واقعیات تاریخی گرفتهاند، و نیز با علاقه مفرط ایرانیان به شنیدن تملق و تعریف و تمجید، متفاوت و متناقض است. او نیز محققی نیست که تمایلی به مجیزگویی و چاپلوسی برای کسب محبوبیت داشته باشد. نظرات فلور- فارغ از درستی یا نادرستی آنها- قابل تأمل و تأنی است و نیاز به مداقه و بحث و بررسی دارد. […]
انسانگرایی چیست و انسانگرایان چه میگویند؟
در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه که مردمانش بنا به رویه و سنت تاریخی عادت دارند که با میل و رغبت تحت سلطه و انقیاد یک قدرت غالب قرار گیرند که بجای او فکر کند و بجای او تصمیم بگیرد، نام و مفهوم «انسانگرایی» چندان شناختهشده و متداول نیست.
در چنین جوامعی، وابستگی به قدرتهای نظامی یا سیاسی میتواند موجبات دسترسی بیشتر به منافع شخصی و تصاحب «اموال و فرصتها» شود. در حالیکه عکس این رویه میتواند شهروند مستقل و آزادمنش و اخلاقگرا را از تمامی حقوق اجتماعی و انسانی خود و حتی از هستی خود ساقط کند. علاوه بر این، وابستگی به قدرتهای ایدئولوژیکی کاذب نیز میتواند علاوه بر منافع پیشین، شخص را به «آرامش ناشی از فکر نکردن و مسئولیت نداشتن» برساند. میتواند او را از زحمت اندیشیدن و توجه به رنجهای بشری آسوده خاطر سازد تا با پیوستن به جمع اکثریت غالب اما بیاطلاع، تمامی مسئولیت اعمال و رفتار خویش را به گردن کسانی اندازد که با دستورات ایدئولوژیکی خویش در تمامی کلیات و جزئیات زندگی شخصی و اجتماعی مردم اعمال نظر میکنند. دستوراتی که تبعیت از آنها موجب دسترسی بیشتر به منافع و امتیازها، و مخالفت با آنها و حتی تردید در آنها باز هم موجب اسقاط انسانها از هستی خود میشود.
با اینکه اصطلاح «انسانگرایی» عموماً به عنوان معادلی برای «اومانیسم» (Humanism) بکار میرود، اما الزاماً با آن مطابقت و همپوشانی کامل ندارد. چرا که اومانیسم در طول سدههای اخیر دارای معانی و مفاهیم متعدد و گاه متناقضی بوده و در برخی موارد تبدیل به ضد خود یعنی انسانستیزی شده است. از همین رو است که عدهای از محققان از اصطلاحات تازهای به نامهای «انسانگرایی ضد اومانیستی» یا «اومانیسم انسانستیز» یاد کردهاند.
انسانگرایی نه یک مکتب سیاسی یا مذهبی، که یک مکتب و نظام فکری برای چگونه اندیشیدن و عمل کردن است. این نظام فکری به کوتاهترین و سادهترین شکل ممکن عبارت است از اینکه: «حل مشکلات بشر در گرو علم، عقل و تجربه بشری است». انسانگرایان تلاش میکنند برای: اتکای به دانش تجربی و مشاهدات قابل اندازهگیری، بهرهگیری از عقل و استدلال، توجه به تجربه و تاریخ بشری، استناد به واقعیات محض و قوانین علمی جهان ملموس، به رسمیت شناخته شدن آزادی و اختیار بشری، تفکر آزاد و غیرتحمیلی، تحقیق آزاد و حق پرسشگری و شکورزی، تکثرگرایی و بها دادن به اختلافنظرها، تحمل دگراندیشان و توجه به نظرات و آرای آنان، حق دسترسی برابر به تریبونها و رسانههای عمومی، برابری و صلح و همزیستی میان انسانها و رفع هرگونه تبعیض و برتریطلبی و نژادپرستی، روشنگری در قبال تحمیق و تحریک تودهها و بهرهکشی از آنان. […]
دماگوژی و مهندسی افکار مردم
دماگوژی (Demagogue) که در زبان فارسی با معادلهایی همچون «عوامفریبی» یا «مردمفریبی» بکار میرود، معنا و مفهوم عمومی و مطلق فریفتن عوام یا دروغپردازی را ندارد، بلکه اصطلاحی است که بر یک مشرب سیاسی و سلطهگری و تبلیغاتی خاص که آنرا «دماگوژیسم» مینامند، دلالت میکند.
پیروان دماگوژیسم بر این روش هستند که اکثریت مردم را تودههایی ناآگاه و فاقد قوه تشخیص و ادارک تشکیل میدهند که از لحاظ فرهنگی در سطح پایینی هستند و به راحتی میتوان آنان را بدون نیاز به استدلال و اقامه دلیل، و صرفاً با اتکای به القائات رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی متنوع داخلی و خارجی، با شیوههایی بسیار ساده و احساسی فریب داد و در راهی دلخواه با خود همراه کرد. دماگوژیسم را «مککارتیسم» نیز مینامند. این اصطلاح برگرفته از نام سناتور جوزف مککارتی، دماگوگ و راستگرای افراطی آمریکایی در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ است که کمیته تحقیق و کارزار اختناقآمیز و مخوفی علیه هنرمندان و نویسندگان پیشرو و ضد فاشیسم و از جمله برتولت برشت و چارلی چاپلین براه انداخت.
کاربرد دماگوژی بطور خلاصه عبارت است از: «بهرهگیری از حماقت در ترویج تجارت و شیوع خشونت». کشورهای همسایهای که زرادخانههای آنها آکنده از تسلیحات خریداری شده از قدرتهای استعماری شده، لازم است تا در فاصلههای معین و چرخههای مکرر تخریب و بازسازی، به بهانههای موهومی بجان یکدیگر بیفتند و جنگ افزارهای خریداری شده را به مصرف برسانند. کارخانهها و بنیانهای صنعتی یکدیگر را نابود کنند، و آنگاه به پرداخت هزینه هنگفت بازسازی و خرید مجدد و مکرر سلاح و تأسیسات زیربنایی از کشورهای استعماری روی بیاورند. کشورهایی که درآمد آنها از فروش تسلیحات و رونق اقتصادی حاصل از آن، بسیار بیشتر از درآمد کشورهای خاورمیانه از فروش نفت است. […]
The Sun in Tetrapylons
A Report on Discovering the Relationship between Tetrapylons, Time and Variation in the Declination of the Sun
Reza Moradi Ghiasabadi is a well-known Iranian researcher with a novel insight into History and Archaeology. After becoming familiar with his works, I asked him to let me translate the report of one of his research projects explaining his theory on the functionality of the Persian tetrapylons as solar structures. This theory has been confirmed by some experts and many evidences, validating it, have been found. The first part of this book is the translation from the last Persian edition of the book The Persian Tetrapylons published in 2010. The second part of this book is published herein for the first time except Chapter 13, Heidentor Tetrapylon, which has been published as a paper in Journal of Persia Digest (2012).
Ghiasabadi begins The Persian Tetrapylons with an old poem: “That building on the hillside is a place for time and time measurement.” This poem is from Shahnameh, authored by Ferdowsi, who is the greatest Persian epic poet in the tenth century AD. Ferdowsi narrates the ancient historical-storied events of Iranian people in Shahnameh. Ferdowsi quotes the mentioned poem from Zal, who is a Persian mythological character whose functions relate to the time and Zurvan. In fact, Ghiasabadi starts his book with a thousand-year-old poem which describes a building on a hillside with calendrical functionality, so this poem can be an allegory of a tetrapylon. […]
دوره آموزشی اخترباستانشناسی و انسان در ایران
دوره آموزشی اخترباستانشناسی و انسان در ایران شامل دو کلاس زیر است که طی هشت جلسه فشرده بصورت تدریس خصوصی ارائه میگردد:
اخترباستانشناسی و بناهای خورشیدی: معماری کیهانی و جهتگیریهای خورشیدی در بناهای باستانی و ساختارهای چلیپایی و چهارطاقی، تجسم زمینی هندسه آسمانی، نظامهای تقویمی و زمانسنجی، علوم کهن کیهانی، اسطورهها و آیینها و جشنهای گیتایی، آثار هنری و نقش و نگارهای نجومی باستانی، تأثیرات نجومی و باورهای کیهانی در فرهنگ مردم و متون ادبی و کتیبهها و سنگنگارههای کهن و خطهای آغازین.
انسان در ایران: سرگذشت انسان و پیدایش تمدن در ایران، باستانشناسی شاهنامه، درآمدی بر شکلگیری مناسبات مدنی جوامع باستان، پیدایش و دوام سلطهگری و بهرهکشی از انسان، باستانشناسی و تاریخنگاری انسانگرا، باستانشناسی تقلب، رنجهای بشری، نگاهی به گذشته و چشماندازی به آینده ایران، و گفتارهای عمومی پیرامون ایرانشناسی و مطالعات ایرانی. […]
آرامگاه تولستوی
این آرامگاه لئو تولستوی است. و تو چند جای دیگر سراغ داری که به این زیبایی و به این باشکوهی باشد؟ او نیازی به عظمتتراشیهای فرمایشی و فرمالیته نداشت. به این دلیل که او بزرگ بود و کسی به دنبال اثبات بزرگیاش نبود. به این دلیل که او انسان و صلح را دوست میداشت. […]