Skip to content
بایگانی تاریخ

اسامه:نگاهی به رنج‌های بی پایان و دیرین دختران در سرزمین‌های افراط‌گرا

فیلم «اسامه» ساخته «صدیق برمک» فیلمساز و هنرمند ارزنده افغانستان، تنها قصه درد و رنج دختران افغانستان طالبانی نیست. اسامه، سرگذشت همیشگی و تکرارشونده دختران همه سرزمین‌های افراط‌گرا و همه تاریخ بشریت از پایان عصر نوسنگی تاکنون است. اسامه، نه تنها رنج‌نامه یک دختر، که دردنامه هر انسان و قصه تباهی هر میهن، هر آبادی و آبادانی، و هر سرزمینی است.

اسامه می‌ترسد. از همه چیز و همه کس. جامعه پیرامون او از صدای ویرانگری، نفیر جنگ و گلوله، استغاثه زنان، بیماران بی پناه، و فشارها و محدودیت‌ها و محرومیت‌ها لبریز شده است. دستان پناه‌جوی اسامه، همواره دامن مادر را چنگ زده و چشمان نگران و مصیب‌دیده‌اش در انتظار رنج و ستمی دیگر.

اسامه، فقط در آغوش مادربزرگ آرام می‌گیرد. بر زانوان خشکیده‌اش می‌خسبد و گیسوان بلندش را به میان پنجه‌های تکیده مادربزرگ فرو می‌نهد. مادربزرگ، گیسوان او را می‌نوازد و می‌بافد و با گفتار دلنشینش از روزگار سخت و سیه باز می‌گوید. روزگاری که در آن می‌باید گیسوان نازنین دخترک را با قیچی ببرد تا اسامه پسرنما بتواند در میان آدمی‌خواران زنده بماند. بریدن گیسوان دختری که هزاران سال در آغوش هزاران مادربزرگ، به چهل رشته بافته شده و بر هر رشته، گلی نهاده شده، با قیچی‌ای بزرگ و سنگین شدنی است و صدیق برمک نیز چنین می‌کند. دخترک، گیسوان بافته و بریده شده خود را به گلدانی می‌کارد و آبش می‌دهد. […]

آبان یشت

مهر یشت یا میترا یشت، دهمین یشتِ اوستا و از لحاظ مضمون پس از فروردین یشت، کهن‌ترین بخش آن است. این یشت در بزرگداشت و ستایش ایزد بزرگ و کهنِ ایرانی به نام «مهر» یا «میترا» (در اوستا «میثْرَه») ایزد پیمان، فروغ و روشنایی سروده شده که نام او در «گاتها»ی زرتشت نیز یکبار آمده است. مهر یشت از نگاه اشاره‌های نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و ناب‌ترین بخش‌های اوستا است. مهر یشت، پیمان‌نامه ایزد کهن ایرانی، و نیایش‌نامه فراگیرترین و تأثیرگذارترین آیین و دین ایرانی است.

مهر یشت دارای ۳۵ بخش یا کرده و ۱۴۶ بند است. اما بسیاری از این بندها در دوره‌های جدیدتر به متن اصلی افزوده شده‌اند. افزوده‌های احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۳، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۸ تا ۲۱، ۲۳، ۲۴، ۲۸ تا ۳۴، ۳۷، ۴۱، ۴۸ تا ۵۹، ۷۲ تا ۷۴، ۸۳ تا ۹۴، ۹۸ تا ۱۰۳، ۱۰۵ تا ۱۱۱، ۱۱۴ تا ۱۲۲، ۱۲۶، ۱۳۷ تا ۱۳۹، ۱۴۴، ۱۴۶.

مهـر یشت در متن اصلی به نظم سروده شده و کهن‌ترین شعر بدست آمده ایرانی است. این یشتِ دلکش، سرشار از نیروی شاعرانه و سرچشمه سرودهایی در وصف پهلوانی به شمار می‌رود. «میتْرَه» یا «مهر» در اصل به معنای دوستی و محبت بوده اما بعدها به خورشید و نور آن نیز اطلاق ‌شده که در دوران سرایش مهر یشت چنین باوری در میان نبوده است و همانگونه که در بند ۱۳ خواهیم دید، آشکارا بین مهر و خورشید تفاوت قائل شده است.

اشاره‌های جغرافیایی موجود در مهر یشت نشان می‌دهد که محل سرایش آن، سرزمین‌های جنوبی آسیای میانه و شمال افغانستانِ امروزی و نواحی پیرامون رود «آمو» (آمودریا) بوده است. اشاره‌های متعدد در مهر یشت نسبت به تقسیمات کشوری و دادگری، نشانه وجود سرزمین و جامعه‌ای منظم، منسجم و قانونمند است. […]

مهر یشت/ میترا یشت

مهر یشت یا میترا یشت، دهمین یشتِ اوستا و از لحاظ مضمون پس از فروردین یشت، کهن‌ترین بخش آن است. این یشت در بزرگداشت و ستایش ایزد بزرگ و کهنِ ایرانی به نام «مهر» یا «میترا» (در اوستا «میثْرَه») ایزد پیمان، فروغ و روشنایی سروده شده که نام او در «گاتها»ی زرتشت نیز یکبار آمده است. مهر یشت از نگاه اشاره‌های نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و ناب‌ترین بخش‌های اوستا است. مهر یشت، پیمان‌نامه ایزد کهن ایرانی، و نیایش‌نامه فراگیرترین و تأثیرگذارترین آیین و دین ایرانی است.

مهر یشت دارای ۳۵ بخش یا کرده و ۱۴۶ بند است. اما بسیاری از این بندها در دوره‌های جدیدتر به متن اصلی افزوده شده‌اند. افزوده‌های احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۳، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۸ تا ۲۱، ۲۳، ۲۴، ۲۸ تا ۳۴، ۳۷، ۴۱، ۴۸ تا ۵۹، ۷۲ تا ۷۴، ۸۳ تا ۹۴، ۹۸ تا ۱۰۳، ۱۰۵ تا ۱۱۱، ۱۱۴ تا ۱۲۲، ۱۲۶، ۱۳۷ تا ۱۳۹، ۱۴۴، ۱۴۶.

مهـر یشت در متن اصلی به نظم سروده شده و کهن‌ترین شعر بدست آمده ایرانی است. این یشتِ دلکش، سرشار از نیروی شاعرانه و سرچشمه سرودهایی در وصف پهلوانی به شمار می‌رود. «میتْرَه» یا «مهر» در اصل به معنای دوستی و محبت بوده اما بعدها به خورشید و نور آن نیز اطلاق ‌شده که در دوران سرایش مهر یشت چنین باوری در میان نبوده است و همانگونه که در بند ۱۳ خواهیم دید، آشکارا بین مهر و خورشید تفاوت قائل شده است.

اشاره‌های جغرافیایی موجود در مهر یشت نشان می‌دهد که محل سرایش آن، سرزمین‌های جنوبی آسیای میانه و شمال افغانستانِ امروزی و نواحی پیرامون رود «آمو» (آمودریا) بوده است. اشاره‌های متعدد در مهر یشت نسبت به تقسیمات کشوری و دادگری، نشانه وجود سرزمین و جامعه‌ای منظم، منسجم و قانونمند است. […]

رام یشت

بهرام یشت چهاردهمین یشت اوستا به شمار می‌رود. این یشت در بزرگداشت و ستایش «بهرام» ایزد بزرگ پیروزی و رزم‌آوری و شکننده یورش آورندگان، سروده شده است. «بهرام» در متون پهلوی به گونه «وَرَهْران» یا «وَرَهْرام» و در اوستا به صورت «وِرِثْـرَغْـنَـه» آمده است. بهرام یشت از بخش‌های رزمی اوستا به شمار می‌رود و ترجمه دقیق آن به نظر بسیاری از پژوهشگران و از جمله ابراهیم پورداود کاری دشوار است.

بهرام یشت دارای ۲۲ بخش یا کرده و ۶۴ بند است. اما بسیاری از این بندها در دوره‌های جدیدتر به متن اصلی افزوده شده‌اند. افزوده‌های احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱، ۵، ۶، ۸، ۱۰، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۲۲، ۲۴، ۲۶، ۳۴، ۳۵، ۴۲ تا ۶۴ .

«بهرام»، همچنان که امروزه نیز به همین نام خوانده می‌شود، نام ستاره یا به تعبیر امروزی، سیاره سرخ رنگ «بهرام» یا «مریخ» است. برخی از محققان چند بند نخستِ بهرام یشت که در آنها بهرام به کالبدهای گوناگون در می‌آید را به حرکت سیاره «بهرام» در صورت‌های فلکی منطقه‌البروج پیوند داده‌اند. اما به گمان نگارنده چنین اشاره‌هایی در بهرام یشت- همانگونه که نمونه مشابه دیگری از آنرا در تِشتَر یشت هم دیده‌ایم- ارتباط مستقیمی با صورت‌های فلکی منطقه‌البروج یا برج‌های دوازده‌گانه ندارد. چرا که نه تعداد آنها، نه نام آنها، نه ترتیب آنها، نه ویژگی‌های آنها، هیچکدام شباهتی به برج‌ها ندارند. و تغییر نام برج‌ها در طول زمان نیز به این سرعت و با این تعداد زیاد انجام نشده است. […]

بهرام یشت

بهرام یشت چهاردهمین یشت اوستا به شمار می‌رود. این یشت در بزرگداشت و ستایش «بهرام» ایزد بزرگ پیروزی و رزم‌آوری و شکننده یورش آورندگان، سروده شده است. «بهرام» در متون پهلوی به گونه «وَرَهْران» یا «وَرَهْرام» و در اوستا به صورت «وِرِثْـرَغْـنَـه» آمده است. بهرام یشت از بخش‌های رزمی اوستا به شمار می‌رود و ترجمه دقیق آن به نظر بسیاری از پژوهشگران و از جمله ابراهیم پورداود کاری دشوار است.

بهرام یشت دارای ۲۲ بخش یا کرده و ۶۴ بند است. اما بسیاری از این بندها در دوره‌های جدیدتر به متن اصلی افزوده شده‌اند. افزوده‌های احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱، ۵، ۶، ۸، ۱۰، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۲۲، ۲۴، ۲۶، ۳۴، ۳۵، ۴۲ تا ۶۴ .

«بهرام»، همچنان که امروزه نیز به همین نام خوانده می‌شود، نام ستاره یا به تعبیر امروزی، سیاره سرخ رنگ «بهرام» یا «مریخ» است. برخی از محققان چند بند نخستِ بهرام یشت که در آنها بهرام به کالبدهای گوناگون در می‌آید را به حرکت سیاره «بهرام» در صورت‌های فلکی منطقه‌البروج پیوند داده‌اند. اما به گمان نگارنده چنین اشاره‌هایی در بهرام یشت- همانگونه که نمونه مشابه دیگری از آنرا در تِشتَر یشت هم دیده‌ایم- ارتباط مستقیمی با صورت‌های فلکی منطقه‌البروج یا برج‌های دوازده‌گانه ندارد. چرا که نه تعداد آنها، نه نام آنها، نه ترتیب آنها، نه ویژگی‌های آنها، هیچکدام شباهتی به برج‌ها ندارند. و تغییر نام برج‌ها در طول زمان نیز به این سرعت و با این تعداد زیاد انجام نشده است. […]

هوم یشت

هوم یشت در درون یسناها جای داده شده است و از یسنای ۹ تا ۱۱ را در بر می‌گیرد، هر چند که یشت بیستم اوستا نیز با نام هوم یشت نامیده می‌شود، اما تنها چند بندِ هوم یشت اصلی را در بر دارد. این یشت در بزرگداشت و ستایش گیاه همیشه سرسبزِ «هوم» که در اوستا با نام «هَـئـومَـه» (در سانسکریت «سَئومَه») آمده، سروده شده است.

هوم یشت در ۳ هات «یسنا» و ۷۱ بند جای داده شده است. اما بسیاری از این بندها در دوره‌های جدیدتر به متن اصلی افزوده شده‌اند. افزوده‌های احتمالی جدیدتر عبـارتند از بندهای ۱، ۲، ۱۲ تا ۱۵، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۹ تا ۳۲ از یسنـای نهـم؛ ۱، ۲، ۵ تـا ۱۰، ۱۲ تـا ۱۶، ۱۸، ۱۹ از یسنـای دهـم؛ و بـه احتمال همه هجده بندِ یسنای یازدهم.

«هوم» درختچه‌ایست همیشه سرسبز که در باورهای ایرانی به عنوان سرور و رد گیاهان شناخته می‌شده و از افشره آن نوشیدنی‌ای فراهم می‌ساختند. «هوم» را در ناحیه‌های مختلف با نام‌های گوناگونی می شناسند: «ریش بز»، «اُرمَک»، «کُشْک» (در دشت جوین خراسان)، «اَلْتَه»، «مادِرَخ» (در بدخشان افغانستان)، «خوم» (در ناحیه پَنجکَت تاجیکستان) و «شَرَپَّـه» (در بالا آب زرافشان و یغناب). […]

تشتر یشت

تِـشْـتَـر یشت که تیشْـتَـر یشت و تیر یشت نیز نامیده می‌شود، هشتمین یشت اوستا است. این یشت در بزرگداشت و ستایش پر فروغ‌ترین و درخشان‌ترین ستاره آسمان که همانا ستاره «تِشْتَر» باشد، سروده شده و یکی از دلکش‌ترین بخش‌های اوستاست.

تشتر یشت دارای ۱۶ بخش یا کرده و ۶۲ بند است. اما بسیاری از این بندها در دوره‌های جدیدتر به متن اصلی افزوده شده‌اند. افزوده‌های احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۲۹، ۴۱، ۶۲، ۷۱ تا ۱۲۹، ۱۳۹ تا ۱۴۲، ۱۵۲؛ و نیز افزودگی‌هایی در بندهای ۵۴، ۵۶، ۱۵۵، ۱۵۷، ۱۵۸.

ستاره «تِشْـتَر» نام‌های گوناگونی دارد: «شباهنگ»، «شِعرای یمانی» و «تیـر» که این نام اخیر به سیاره «عُطارِد» نیز گفته می‌شود. «تِشْـتَر» پُر نورترین ستاره آسمان است و در صورت فلکی «سگ بزرگ» (کَلب اکبر) قرار دارد.

امروزه نخستین طلوع بامدادی این ستاره در مردادماه اتفاق می‌افتد. اما در زمان سرایش تیر یشت، نخستین طلوع بامدادی این ستاره در حدود اوایل تابستان بوده است که نام ماهِ «تیر» نیز از همین واقعه گرفته شده است. این ستاره مانند دیگر ستاره‌های آسمان، هر شب مقداری بالاتر می‌آمده است تا اینکه در میانه‌های بهار در افق غربی فرو می‌رفته و از دیده پنهان می‌شده است. به دلیل اینکه بالا آمدن ستاره «تِشْـتَر» با افزایش بارندگی و پایین رفتن این ستاره با کاهش بارندگی توأم بوده است، بین این ستاره و بارندگی‌های فراوان ارتباطی احساس شـده است کـه در سراسر این یشت به این باور اشاره شده است. […]

زامیاد یشت

زامیاد یشت، نوزدهمین یشت اوستا با نام‌های کیان یشت و خْوَرِنَه یشت به معنای یشتِ ویژه «خْوَرِنَه» یا «فَـرّ»، نیز نامیده شده و در بزرگداشت و ستایش «فَـرِّ کیانی» سروده شده است.

زامیاد یشت دارای ۱۵ بخش یا کرده و ۹۶ بند است. اما بسیاری از این بندها در دوره‌های جدیدتر به متن اصلی افزوده شده‌اند. افزوده‌های احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۷، ۹، ۱۳، ۱۵ تا ۱۸، ۵۳، ۵۴، ۵۷، ۵۸، ۶۰، ۶۱، ۶۳، ۶۴، ۷۸ تا ۸۷، ۹۲ تا ۹۵.

اشاره‌های جغرافیایی موجود در زامیاد یشت نشان می‌دهد که محل سرایش آن، سرزمین‌های شرقی ایران و به ویژه نواحی پیرامون دریاچه «هامون»، (زابلستان/ سیستان/ نیمروز) بوده است. زامیاد یشت از بخش‌های آهنگین و منظوم و رزمی اوستا و از منابع با اهمیت در بررسی نام‌های جغرافیایی و نام‌های کسان در ایران باستان به شمار می‌رود.

در باره «فـرّ» باید گفت که به فروغی ایزدی گفته می‌شود که به هر کس بخشیده شود، او شایسته و برازنده سروری و سالاری و برتری خواهد بود. همانگونه که ثعالبی نیز از آن با تعبیر «پرتو خوشبختی خدایی» یاد می‌کند. «فَـرّ» در نگاره‌ها به صورت پرتوها و گاه هاله‌ای از نور بر دورِ سرِ مقدسان و پادشاهان، نشان داده می‌شود.

در اینجا چنین پرسشی پیش خواهد آمد که چه رویدادی در طبیعت، خاستگاه اصلی «فَـرّ» و باورهای منسوب به آن بوده است؟ به گمان نگارنده، «فَـرّ» عبارت است از پرتوهای زرین و درخشان و با شکوه خورشید که پیش از طلوع و پس از غروب دیده می‌شود. پیش از طلوع خورشید، این پرتوها از پشت کوه‌های شرق ایران بر می‌دمند و در واقع کوه‌ها نخستین دارنده «فَـرّ» به شمار می‌روند و همانگونه که در زامیاد یشت و دیگر آثار ایرانی دیده‌ایم، بین «فَـرّ» و کوه ارتباط و پیوندی عمیق وجود دارد و می‌دانیم که کوه، خود به دلیل برافراشتگی به سوی آسمان و دارندگی سرچشمه آب‌ها و رودها و بردمیدن خورشید از پشت آن و گردش ستارگان بر بالای آن، واسطه و پیوند دهنده بین انسان و خدا یا واسطه بین جهان خاکی با جهان مینوی است؛ ویژگی‌هایی که «فَرّ» نیز از آن برخوردار است. اما پس از غروب خورشید، این پرتوها از نگاه سرایندگان زامیاد یشت، در پشت آب‌های دریا فرو می‌رود (خواه دریای مازندران و خواه دریاچه هامون). در زامیاد یشت نیز خواهیم دید که آرامگاه «فَـرّ» در دریای فراخکرت است و همه خواستاران او برای به دست آوردنش به دریا می‌جهند. […]

web analytics