اعتبار اهل قلم و تحقیق و روزنامهنگاران سخت به دست میآید اما آسان از دست میرود. یکی از شاخصههای کسب اعتبار یا از دست دادن اعتبار حرفهای، موضعگیریهایی است که آنان در قبال موج اخبار و ادعاهای خیالی و دروغین از خود بروز میدهند. با اینکه انتشار شایعههای وهمی کاری مذموم و ناپسند است، اما چنین هنگامههایی فرصت مناسبی است تا خوانندگان به شناخت بهتری از درک علمی و قوه تشخیص محققان و روزنامهنگاران دست یابند. خواننده تیزبین، رفتارها و موضعگیریها را زیرنظر دارد و در چنین مواقعی است که برای نویسنده یا روزنامهنگار خاصی اعتبار بیشتری قائل میشود و یا اعتبارش را کاهش میدهد. همچنین انتشار چنین اخبار و ادعاهایی، فرصت مناسبی است برای محققان و روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی تا با موضعگیریهای سنجیده و واقعگرایانه و دوری جستن از افتادن به گودال دروغپردازان، اعتبار حرفهای خود را بیشتر کنند. […]
نام خلیج فارس
نامواژه «فارس» درعبارت «خلیج فارس» دلالت بر قومیت یا ناحیه و استانی به نام فارس نمیکند و منظور از فارس در اینجا دقیقاً مترادف با کشور «ایران» است. چنانکه میدانیم هخامنشیان (و به ویژه داریوش یکم) نام ناحیه خاستگاه خود را به کل قلمرو خود تعمیم دادند و کشور متبوع خود را «پارس» (در سنگنبشتههای فارسی باستان: «پارسَه») نامیدند. از همین جا نام «پارس» به عنوان کشوری که بعدها (و شاید قبلتر از آن) «ایران» نامیده شد، در دستگاههای دیپلماسی آن زمان رایج شد و به متون سیاسی و تاریخی یونان باستان (و سپس روم باستان) راه پیدا کرد. در سدههای میانه، این نام با تلفظهای «پرشیا»، «پرس»، «پرشن»، و اخیراً «پرژن» به متون لاتینی و سراسر مغربزمین راه یافت و در همه جا این نام مترادف با کشور «ایران» به کار رفت. شهرت و کاربرد فراوان این نام در طول تاریخ موجب شد که حتی نویسندگان ایرانی و تاریخنگاران شرقی دوره اسلامی (از جمله فردوسی در شاهنامه) نیز به گستردگی از آن استفاده کردند و صورتهای «پارس»، «فارس»، «الفارس»، «فُرس» یا «الفُرس» را در آثار خود ثبت کردهاند که در همه جا دلالت بر کشور «ایران» میکند. […]