رفتار سیاسی حکومتها تابعی از رفتار اجتماعی مردم است؛
رفتار اجتماعی نتیجۀ بلوغ اجتماعی است.
سلطهگری در طول پنج هزار سال گذشته از بین نرفت و جای خود را به وضعیت زندگی مسالمتجویانهای که انسان قبلاً از آن برخوردار بود، نداد. یکی از عوامل دوام سلطهگری، حمایتهای مردمی از آن بوده است. این حمایتها شاید شامل تمامی مردم نمیشده، اما به اندازهای فراوان بوده است که بتواند نیرویی غالب و تأثیرگذار در جامعه باشد. انسان با اینکه خود قربانی سلطهگری و زیادهخواهی و تجاوزگری بوده، اما از آن حمایت نیز میکرده است. این حمایت، هم ناشی از ترس و احساس درونی انسان به قویپرستی بوده و هم ناشی از میل او به همکاری با سلطهگران (یا حمایت از خاطره تاریخی آنان) برای دستیابی به قدرت و ثروت بیشتر و پیریزی شکل تازهای از سلطه بر انسان. اینچنین است که هر اندازه یک شخصیت سلطهگر، خشنتر، متجاوزتر و بیرحمتر بوده باشد، در میان مردمان خود، محبوبتر و مشهورتر نیز هست و مایه مباهات و افتخارات افزونتر. و برعکس آن، هر اندازه شخصیت یا پادشاهی رویکرد مردمی بیشتری داشته یا اهل مدارا و مماشات بیشتری بوده (همچون یزدگرد بزهگر)، ناشناستر و منفورتر بوده است. در این میان، نقشی که تاریخنویسان و روحانیون وابسته به سلطهگران (اعم از موبدان زرتشتی و دیگران) در ایجاد و گسترش چنین باورهایی در ذهن مردم ایفا کردهاند، انکار شدنی نیست. […]