آقای پروفسور شاپور رواسانی پس از کتاب با ارزش و مهم «تمدن بزرگ شرق» (تهران ۱۳۷۰)، کتاب روشنگر دیگری نیز با عنوان «نادرستی فرضیههای نژادی آریا، سامی و ترک» (چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۷) تألیف و منتشر کردهاند. این کتاب نیز که محتوا و مضامین آن با انبوهی از اسناد و منابع و پژوهشهای دانشمندان گوناگون پشتیبانی میشود، نشاندهنده این واقعیت کتمان شده است که «نژاد آریایی» چیزی بیش از خدعهای استعماری برای انشقاق میان مردم و سلطه بر آنان نبوده است. ایشان در بخشی از پیشگفتار کتاب آوردهاند: «طرح عمومی استعمار سرمایهداری برای تثبیت قدرت و ادامه غارت اقتصادی کشورهای مستعمره و مناطقی که مورد هجوم و تجاوز نظامی و اقتصادی استعمارگران اروپایی قرار داشتند و دارند، در زمینه فرهنگی بر تحقیر و تجزیه قومی و فرهنگی ساکنین این نواحی استوار بوده و هست. […]
نژاد و رایش سوم: کتابی دیگر در رد نظریه نژاد آریایی
کریستوفر هاتن مفاهیم اصلی درگیر در مطالعه نژادی در دوره رژیم نازی را بررسی کرده و پیوستگی و ناپیوستگیهای بین نازیسم و تنوعهای انسانی را بر پایه سنت غرب ردیابی می کند. او آورده است که نظریه نژادگرایانه نازی وابسته و متکی به افسانه «نژاد برتر آریایی» بوده است. مفهومی افسانهای که این نظریهپردازان آنرا توسعه دادند و کوشیدند تا در باورهای عامه و مباحث دانشگاهی توسعه یابد و ریشه بدواند. هاتن همچون لئون پولیاکوف از «آریایی» با عنوان «افسانه» یاد میکند. […]
کتاب اسطورهشناسی آسمان شبانه: تخیلاتی با منابع مجعول
کتاب اسطورهشناسی آسمان شبانه: تخیلاتی با منابع مجعول آقای علیرضا افشاری تاکنون و به تناوب چند کتاب از آقای شروین وکیلی را به نگارنده دادهاند تا در باره آنها نقد و نظر بنویسم. آنچه در بدو امر و در مرور کلی نوشتههای ایشان جلب توجه مینمود، انتساب مطالب به مآخذ مجعول بود. مطالبی که ایشان […]
تغییر نام کشور به دستور رضاشاه: همه باید کشور ما را ایران بنامند
اگر بگویند معاهدهای میان دو کشور بْهارَت و هلاس منعقد شده است، شنونده ایرانی چه تصوری از این دو کشور دارد؟ و یا اگر بگویند در کدام هنگام جنگی بین دویچلند و پولسکا اتفاق افتاد، چه جوابی میتوان بدان داد؟ و نیز اگر بگویند فرهنگ دو کشور نیهون و ژونغوآ تحت تأثیر متقابل یکدیگر بوده است، شنونده چه تصوری از این کشورها خواهد داشت؟
نامهای جغرافیایی و واحدهای سیاسی و شهرها و کشورها، در میان فرهنگها و تمدنها و زبانهای گوناگون متفاوت هستند و به شکلهای متنوعی در تاریخ و خاطره تاریخی و اسناد مکتوب آنان ثبت شده و شناخته میشود.
عمده کشورهای جهان دارای نامهای متنوع و متفاوتی در زبانهای دیگر هستند. هر اندازه کشور و تمدنی کهنسالتر و دارای پیشینه فرهنگی فراوانتر و کهنتری باشد، بر تنوع این نامها افزوده میگردد.
تغییر دادن نام کشورها موجب از دست رفتن سابقه تاریخی و فرهنگی آن کشور خواهد شد و آشفتگیها و گسست عمیقی را در هویت و مناسبات مشترک آنان به وجود خواهد آورد. از همین روی است که معمولاً کشورهای جهان از دیگران نمیخواهند تا آنان را با نام محلیای بشناسند که در بین خودشان متداول و شناخته شده است. چرا که از عواقب مخرب آن و تأثیر زیانباری که از قطع ارتباط امروز خود با هویت تاریخی خود ناشی میشود، بخوبی آگاه هستند. […]
روشنگریهای پژوهشگران در برابر آریاگرایی و باستانپردازی
دانشمندان و خردمندان هر سرزمینی، چراغ راه نسل امروز و نسلهای آینده هستند. توجه به سخنان و هشدارها و اندرزهای آنان که متکی به شناخت اجتماعی و تجربههای تاریخی است، میتواند جوامع بشری را از سیر باطلی که احیاناً در آن گرفتار هستند، برهاند. کسانی که با موجهایی از سخنان زیبا و اغواگرانه و مبلغ جهل همراهی میکنند، نسلهای آتی را فدای منافع امروزی خود میکنند. اما آنان که خطرات و دامهای پیش رو را تشخیص میدهند و با درک مسئولیت اجتماعی خود آنها را اعلام میدارند، منافع بالقوه شخصی را فدای سرافرازی و خوشبختی نسلهای آینده میکنند.
نگارنده با همه توان اندک خود و در سلسله نوشتههای «رنجهای بشری»، تا جایی که توانست به پدیده مخرب و ویرانگر و استعماری باستانستایی، آریاگرایی و کورشپرستی پرداخت. پدیدهای که به نظر میرسید دام تازهای برای فریفتن افکار عمومی و گسترش شکل تازهای از یک امامزاده قلابی باشد که برای بسط سلطهای نوین برقرار میشود.
در اینجا نمونههایی از تلاشهای خردمندانه برای مقابله و روشنگری در برابر این موج مخرب را میآورم که به گفته استاد جلیل دوستخواه «در میان جوانان کمتجربه و ناآگاه» متداول شده و آنان را قربانی خود کرده است. در این میان نمیتوان یادی از استاد زندهیاد پرویز رجبی نکرد که در زمان حیات خود تلاش وسیعی را برای مقابله با تحریف تاریخ به دست باستانپرستان انجام داد و رنج و شکنج فراوانی را متحمل شد. بیگمان، همه اینها و تعداد فراوانتر دیگر، آغاز راه دشوار مقابله و روشنگری در قبال شکل تازهای از سلطه بر مردم است. سلطهگرانی که میخواهند چاه عمیق تازهای بر سر راه مردمی بسازند که در حال تلاش برای بیرون آمدن از چاه دیگری هستند.
این گفتارهای آموزنده در حکم «چراغ راه» است. میتوان بدانها بیتوجه بود و آنها را با دمیدنی از روی تعصب و غفلت خاموش کرد و به چرخه مکرر تاریکیها و نابسامانیها فرصت تکرار داد؛ و میتوان بدانها توجه کرد و از این چرخه بیحاصل و ویرانگر به آیندهای روشن رهنمون شد. […]
نگاهی به چند معضل متداول در زمینه نامهای خاص و اسامی جغرافیایی
طریقه مواجهه و رفتار با اسامی یا نامهای خاص و بخصوص نامهای جغرافیایی، و چگونگی بکارگیری آنها در تداول جامعه ما از برخی معضلات و نابهنجاریها رنج میبرد. با اینکه هیچیک از نکاتی که نگارنده در اینجا میآورد، تازگی ندارند و علیالقاعده هر شخصی (و به خصوص هر پژوهندهای) میباید از آنها اطلاع داشته باشد، اما بیتوجهیهای رو به تزاید، نگارنده را بر آن داشت تا چند نکته کوتاه پیرامون آن بنویسد و برخی معضلات مهم را یادآور شود. ۱- نامهای خاص الزاماً معنا ندارند: نامهای خاص و از جمله نامهای جغرافیایی، الزاماً در زبان امروزی هر جامعهای و از جمله در زبان فارسی معنا ندارند. این نامها، از روزگاری کهن تا به امروز باز رسیدهاند و دست تاریخ و زبانشناسی تاریخی از آنها کوتاه است. معنای بسیاری از این نامها که بطور قطعی مشخص نیست بازمانده کدام زبان یا زبانهای باستانی هستند، در گذر زمان فراموش شده و از دست رفتهاند. نامهای خاص علاوه بر اینکه ممکن است قدمتی بسیار داشته باشند، در طول زمان دچار تلطیف و تحول شده و گاه با تغییراتی در شکل تلفظ یا کتابت آن، به زبان معیار هر دورهای نزدیک شده و سازگاری یافته است. تلاش برای معناگذاری هر نام خاصی با معیارهای لغوی و دستوری زبان فارسی، میتواند عملی نادرست و گمراه کننده باشد. چرا که بسیاری از نامهای خاص ریشه در زبانهای شناخته یا ناشناخته کهن دارند و شکل تغییر یافته و تلطیف شده آن به زمان تداول زبان فارسی رسیده است. بر همین اساس، آنچه امروزه در کتابچههای نامگذاری اطفال به عنوان معنای نامها نوشته میشوند، عمدتاً محصول ذوق و سلیقه گزارندگان آن است. […]