نام کورش نه تنها در شاهنامه فردوسی نیامده، که در سراسر متون اوستایی، متون پهلوی اشکانی، متون پهلوی ساسانی، متون مانوی، متون سغدی، و دیگر متون ایرانی میانه نیز نیامده است. این سکوت در کنار سکوت یا کمتوجهی متون فارسی و تاریخنامههای سدههای میانه، نشان میدهد که گویا ایرانیان برای کورش اهمیتی قائل نبودهاند و توجهات غلوآمیز اخیر ظاهراً ناشی از القائات استعماری بوده است.
نه تنها نام کورش، که نام سلسله هخامنشی نیز در متون اوستایی، متون پهلوی، تواریخ و ادبیات و دیگر متون کهن فارسی و عربی (همچون شاهنامه فردوسی و آثار ابوریحان بیرونی) نیامده و ایرانیان بطور کلی با نام و مفهوم هخامنشی و هخامنشیان آشنایی نداشتهاند.
کورش حتی در زمان قاجاریه نیز ناشناخته بوده است. فرصتالدوله شیرازی که پژوهش و گزارش مفصل و مصوری از آثار باستانی و تاریخ و جغرافیای استان فارس را در اواخر پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار نوشته، در شرح بنای موسوم به مشهد مادرسلیمان آورده است: «بنابر آنچه مورخین فرنگستان را عقیده است، آن مقبره پادشاهی است که نام او کوروش بوده و او را چتریش نیز مینامیدهاند». این عبارت و این تنها یادکرد از نام کورش در کتاب فرصتالدوله نشان میدهد که حتی در دوره قاجار و در میان پژوهشگران تاریخ و جغرافیا، نام کوروش تا این اندازه برای ایرانیان جدید و ناشناخته بوده است. این در حالی است که شرح حال بسیاری از پادشاهان پیش از اسلام در کتاب او آمده است.
فرصتالدوله شیرازی، آثارالعجم در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۶۲، ص ۲۲۸.
یادکرد نام کورش در منابع کهن ایرانی به شرح زیر است:
۱- کورش هخامنشی در متون اوستایی
نام کورش در متون اوستایی (اعم از یسناها، یشتها، ویسپرد، وندیداد و خردهاوستا) نیامده است.
۲- کورش هخامنشی در متون شرق ایرانی
نام کورش در متون شرق ایرانی (اعم از سغدی، بلخی، خوارزمی، سکایی و جز آنها) نیامده است.
۳- کورش هخامنشی در متون فارسی باستان
در متون فارسی باستان هخامنشی اطلاعاتی باره کورش وجود ندارد، اما در دو جا نام او به شکلهای زیر آمده است. یکبار در کتیبههای کوتاه و مکرر مشهد مادرسلیمان (پاسارگاد احتمالی): «من کورش، شاه هخامنشی»؛ و دیگری در کتیبه داریوش در بیستون که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شدهاند: «پسر کورش به نام کمبوجیه از دودمان ما در اینجا شاه بود»، «مغ گئومات به دروغ چنین میگفت که من بردیا پسر کورش هستم»، «وَهیَزداتَه به دروغ چنین میگفت که من بردیا پسر کورش هستم».
۴- کورش هخامنشی در متون پهلوی اشکانی
نام کورش در متون پهلوی اشکانی (پارتی) نیامده است.
۵- کورش هخامنشی در متون پهلوی ساسانی
نام کورش در متون پهلوی ساسانی (اعم از کتیبهها و کتابها) نیامده است.
۶- کورش هخامنشی در متون مانوی
نام کورش در متون مانوی نیامده است.
۷- کورش هخامنشی در متون فارسی
الف) کورش هخامنشی در شاهنامه فردوسی
نام کورش در شاهنامه فردوسی نیامده است.
ب) کورش هخامنشی در شعر و ادبیات فارسی
نام کورش در شعر و ادبیات فارسی نیامده است.
ج) کورش هخامنشی در تاریخنامههای ایرانی
نام کورش چند بار به شکلهای کورش، قورش، قورس همراه با شرح مختصری از او در «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی، «تاریخ پادشاهان و پیامبران» حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است. حمزه اصفهانی نام کورش را یک نام عبرانی یهودی میداند. (بنگرید به «کورش در تورات: مسیح خداوند یا منصوب خداوند؟»).
این همه آنچه بود که در متون ایرانی در باره کورش آمده است. سکوت منابع ایرانی در قبال نام کورش نشان میدهد که ایرانیان با اینکه اندکی با نام او آشنا بودهاند، اما کورش در بهترین حالت شخصیتی ناچیز بوده است که ایرانیان برای او اهمیتی قائل نبودهاند.
کورش و زرتشت در شاهنامه فردوسی
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
کورش و هخامنشیان همراه با زرتشت و زرتشتیانی که در سده اخیر خود را به زرتشت منسوب کردهاند، تنها بخشهای کوچکی از گستره بزرگ فرهنگ و تمدن ایرانی هستند و نه همه آن (آنطور که عدهای بدان دامن میزنند). بخشهایی که بیش از آنکه تأثیر سازنده بر فرهنگ و مدنیت ایران داشته باشند، تأثیر ویرانگرانه داشتهاند. مقدار توجه لازم به اینان به همان اندازهای لازم و کافی است که فردوسی در شاهنامه آنرا معین کرده است: چند بار اشاره گذرا و مبهم به نام زرتشت، بیتوجهی به دین زرتشتی و بیتوجهی و سکوت مطلق نسبت به کورش و دیگر هخامنشیان به استثنای شرح مبسوط غلبه اسکندر بر آنان. فردوسی به درستی نشان داده است که اهمیت و جایگاه این نامها در فرهنگ ایران در همین حد است و نه بیش از آن.