بخش اول: اندر حکایت کشف بازماندههای ارتش کمبوجیه در مصر
به تازگی اخبار فراوانی از دو برادر دوقلوی ایتالیایی که بازماندههای ارتش کمبوجیه در مصر را کشف کردهاند، منتشر شده است (برای نمونه بنگرید به Discovery و About). در برخی گزارشهای فارسی از همین خبر، چنان روی دوقلو بودن این دو برادر تأکید و اصرار شده که گویی اگر آنان دوقلو نبودند، ارتش کمبوجیه کشف نمیشد.
در چند سال اخیر این سومین بار است که کسانی مدعی کشف ارتش کمبوجیه در مصر و یا در لیبی میشوند.
ساختار این خبر- همچون نمونههای پیشین- بسیار عامیانه و اکتشافاتی «ژول ورن» گونه و مناسب نشریات جنجالمآب است که به دنبال مخاطب بیشتر و جلبتوجه هستند. تا آنجا که موضوع را دنبال کردم، هیچ گزارش علمی یا دستکم گزارش مقدماتی که متکی به شواهد باستانشناختی، نقشهها و عکسهای مستند باشد، پیدا نکردم. چند عکس بیربط با موضوع و ساختگی نیز در پیشانی اخبار آمده بود که سخت سوءظن برانگیز مینمود. چنین خبری را فعلاً به صرف همین گزارشها نمیتوان باور داشت؛ مگر آنکه گزارشهای علمیتر و معتبرتری از آن نشر یابد.
بازگوییِ روند مطالعات و سیر منطقی آن، و نیز نام مکانهایی که در این خبر آمده است، همگی با یکدیگر متناقض و بیارتباط هستند. برای مثال شهر و واحهٔ سیوَه (به اشتباه: سیوا) در شمالغربی مصر و نزدیکی مرز لیبی، شهر سُلوم در شمال مصر و در ساحل دریای مدیترانه، شهر و واحهٔ الخَرجَه (خَرجَه/ خرِگه) در مصر مرکزی، و معبد بزرگ آمون در کَرنَک، در جنوب شرقی مصر و شمال سد آسوان است. (البته معبد کوچک دیگری برای خدای آمون در سیوه وجود داشته است).
ما ایرانیان نیز که گاهی در برابر خارجیان احساس ضعف میکنیم و تصور میکنیم هر چه در نشریات فرنگی گفته شود، وحی منزل و بلاتردید است و جایی برای بحث و بررسی نمیگذارد؛ همچون همیشه به سرعت ذوقزده و احساساتی شدیم و بدون احساس نیاز به کسب اطلاعات بیشتر از منابع موثق علمی، آنرا خبر اول روزنامهها و نشریات کردیم (برای نمونه بنگرید به صفحه اول روزنامه ایران مورخه ۲۸ آبان ۱۳۸۸ که کمبود منابع مصور و مستند خود را با تصاویری از تختجمشید تکمیل کرده و بدون ذکر هیچ منبع و مأخذی از به اثبات رسیدن این ادعا سخن میراند.)
البته بدیهی است که در کنار اهداف معلوم و نامعلومِ سازندگان این قصههای ماجراجویانه و اکتشافی، نشریات و مخاطبان آنها نیز به اخبار مهیج نیاز دارند. اولی برای کسب مخاطب و دومی برای نیازهای تخدیری و کسب هیجان. بر هر دو گروه بالا به نسبت نامه رئیس سازمان میراث فرهنگی به رئیس دولت مبنی بر پیشنهاد پیگیری و انجام کاوشهای باستانشناسی در مصر، خرده کمتری وارد است. جا داشت که ایشان با صبوری و مشورت و بررسی بیشتر به این زودی در دام خبرسازان نمیافتاد. چرا که بعید نیست در آیندهٔ نزدیک و پس از برملاشدن قصهبافیها، کل دستگاه باستانشناسی و میراث فرهنگی ما به خاطر چنین واکنش ناشیانهای مورد تمسخر جهانیان قرار گیرد.
بنده از مناسبات دیپلماتیک چیزی سر در نمیآورم و نمیدانم که فیالمثل چگونه میتوان در کشوری که با آن در قطع رابطه کامل هستیم، دست به عملیات کاوش زد؛ اما همین قدر میدانم که دستگاه باستانشناسی مصر به نحو چشمگیری در منطقه پیشرفته و روزآمد است. بسیاری از دانشگاهها و انستیتوهای باستانشناسی جهان در آنجا فعال هستند و دفتر و دستک، و کارگاه و آزمایشگاه دارند. بعید میدانم آنان نیازی به توان باستانشناسی کشوری داشته باشند که ابزار و امکاناتی بیش از بیل و ماله و کمچه ندارد.
پیشنهاد میکنم که اگر دولتیان بجای توجه و رسیدگی به آثار باستانی و بازماندههای تاریخی کهن در ایران (یعنی جایی که وظیفه و مسئولیت دارند)، میل دارند به سراغ سرزمینهای دیگر بروند (یعنی جایی که وظیفه و مسئولیتی در آن ندارند)، سه سوژهٔ مناسبتر و دندانگیرتر برای این کار سراغ دارم:
۱- در معبد هبس (هِـبِـس) در خرجه و نیز در معبد آمون در کَرنَک، چندین سنگنگاره و کتیبه از داریوش یکم وجود دارد. او نام خود را به خطهای هیروگلیف مصری و فارسی باستان در زیر پیکره خود نوشته و خود را «فرزند آمون» خوانده است. دریغ است که این آثار ارزنده اینچنین مهجور و فراموش شده بمانند و کمتر کسی در باره آن آگاهی داشته باشد و عکسی از آن دیده باشد و بداند که آیا در صحت و سلامت هستند یا خیر.
۲- یافتههای باستانشناسان در کاوشهای محوطه باستانی «سرابیوم/ سرابهاوم» در جنوب شهر اسماعیلیه منجر به پیدایی کتیبهای از کمبوجیه شد که نشاندهنده احترام او در برابر خدای آپیس/ اُپیس بوده است. این سند نشان میدهد که گزارش هرودوت مبنی بر نافرمانی و بدرفتاری کمبوجیه با آپیس و رفتار ناشایست او با مردم مصر و باورهای دینی آنان نادرست بوده است. آیا پیگیری و شناختن و شناساندن این اثر بیهمتا به اندازهٔ پیگیری کشف ارتش کمبوجیه اهمیت ندارد؟
۳- اکنون هیچ اثری از آثار سنگنوشتههای پنجگانه داریوش بزرگ در سوئز به دیده نمیآید. کتیبههایی که فرماننامهٔ ساخت و نخستین بهرهبرداری از آبراه میان دریای سرخ و رود نیل هستند. در هیچیک از کتابها و وبسایتهایی که به آثار باستانی مصر پرداختهاند، هیچ عکسی و نشانیِ دقیقی از این کتیبهها که هر کدام دهها تن وزن داشتهاند، وجود ندارد. انگاری از ابتدا خواب و خیال بودهاند. آیا آنها ناپدید شدهاند، به آسمان رفتهاند، تخریب شدهاند، «گم» شدهاند، «آب» شدهاند، یا اصلاً از ابتدا وجود نداشتهاند؟ آیا بهتر نیست اگر علاقهمند به سرنوشت آثار ایرانی در مصر هستیم، در فکر سرنوشت این کتیبههای مهم داریوش در مصر هم باشیم؟
آنچنان که از برخی اظهارنظرهای منتجشده از خبر کشف ارتش کمبوجیه احساس میشود و در نظرهایی که در زیر همان صفحات نوشته شده، آمده است؛ به نظر میآید که بحثهای جنجالی و منتقدانهای نیز در راه است:
۱- به فرض درستی این خبر، پرسش اینجاست که ارتش تا دندان مسلحِ ایرانِ هخامنشی و کمبوجیه که ایرانیان آنان را منادیان صلح و حقوق بشر و مردمسالاری معرفی مینمایند، اگر در حال تجاوز به کشورهای دیگر نیستند، در بیابانهای آن سوی مصر در قاره آفریقا چه میکنند؟
۲- اگر چنین خبری صحت داشته باشد، در اینصورت چگونه میتوان هرودوت را مورخی دروغپرداز نامید و این اظهارات او را دروغ خواند که مدعی نابودی ارتش ایران در غرب مصر شده بود؟ یا باید چنین خبری نادرست باشد و یا سخن هرودوت درست بوده باشد و جمع این دو ممکن نیست.
در نتیجه پیشنهاد میکنم که دولتیان و وطنپرستان باورمند به این خبر، پیش از اینکه کسانی مدعی مجعول بودن کتیبههای داریوش، تجاوز ایرانیان به کشورهای دیگر و دروغگو خواندن مورخان شوند، و مجبور به راهاندازی طومار و پتیشن و بساط نخنما شدهٔ توهینیابی شوند، پاسخهای خود را پیشاپیش آماده کنند.
بخش دوم: ماجرای ارتش کمبوجیه: سوءاستفاده دیگری از عاطفه مردم
دبیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر ماجرای کشف بقایای ارتش کمبوجیه در مصر را خبری بیاساس و گمراهکننده خواند.
دکتر زاهی حواس- باستانشناس برجسته مصری و دبیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر در اطلاعیهای مطبوعاتی اعلام کرده است که «آنچه در روزنامهها، خبرگزاریها و اخبار تلویزیون از کشف بقایای ارتش کمبوجیه از قول برادران دوقلو گفته شده، بیاساس و گمراهکننده است. آن برادران هیچ مأموریتی در منطقه نداشته و مجوزی نیز برای اینکار نداشتهاند». متن کامل این اطلاعیه را در اینجا ببینید: Press Release- Alleged Finds in Western Desert
آنانکه با ادبیات رسمی باستانشناسی آشنایی دارند، میدانند که لحن این اطلاعیه نه تنها تکذیب یک خبر و ادعا، که اتهامهایی را نیز در خود نهفته دارد. این نکتهای است که به تازگی در وبسایتها و رسانههای دیگری و از جمله New at LacusCurtius & Livius و Egyptology News و Rogue Classicism با صراحت بیشتری عنوان شده و برادران را دلالانی خطاب کردهاند که شمشیری قلابی را نیز به یک توریست آمریکایی فروختهاند.
اما هیچیک از این اتهامها (درست یا نادرست)، مشکل و مسئلهٔ ما نیست. آنها با هر هدف و انگیزهای که دست به چنین دروغ و تقلبی زدهاند به خودشان و دولت مصر مربوط است. آنچه به ما مربوط است، این است که چرا به خود اجازه میدهیم تا هر شخصی بتواند عاطفه ما را تحریک کند؟ چرا باید اینچنین سادهاندیشانه و عجولانه هر خبری را باور کنیم و در انتشارش بکوشیم و اسباب خوشنودی جاعلان را فراهم نماییم؟ چرا برایمان تجربه نمیشود که بسیاری از اخبار حوزه باستان شناسی را دلالان عتیقه، مکتشفان دروغین و تاریخسازانِ ملیگرا و به ظاهر مدافع آثار باستانی میسازند و میپرورند؟
بر روزنامهنگاران ماست که بهرغم همهٔ دشواریها و سختیها و سرعتی که لازمهٔ کار خبررسانی است، احتمال جعلی بودن بسیاری از اینگونه اخبار را دستکم نگیرند و خود را وسیلهای در دست تاریخسازان و قصهپردازان قرار ندهند. حتی اخباری که از مجاری رسمی به دست آنان میرسد. بر رسانههای ماست که پس از آشکارشدن واقعیتها، از انتشار تکذیبنامهها دریغ نکنند و خطای خود را متواضعانه بپذیرند و اعلام کنند. در اینصورت اعتبارشان کمتر از آن آسیب خواهد دید که بدون هیچ توضیحی خبری را از روی وبسایت خود به مکانی دور از چشم منتقل کنند. اینگونه رفتارها از چشم تیزیبنِ مردم پنهان نخواهد ماند.
همهٔ اینها در حالی است که سازمان میراث فرهنگیِ ما که میباید بیش از همه به چنین اخباری حساس باشد و هشیاری خود را نشان دهد و به راحتی به تلهٔ دلالان بینالمللی نیفتد، بیش از همه دست و پایش را گم کرد و کار را به نامهنگاری با رئیس دولت هم کشاند و وعدهٔ مضحکتری مبنی بر مذاکره ایران و مصر در چند روز آینده را نیز مطرح کرد. بامزه اینکه در همین خبر که در خبرگزاری سازمان میراث فرهنگی و به نقل از رئیس سازمان منتشر شده، از این رویداد با عنوان خندهآور و تأسفآمیز «بزرگترین کشف تاریخی قرن» یاد شده است. گویا آقایان هیچگونه آشنایی با دستاوردها و اکتشافات عظیم سده اخیر نداشتهاند که اینچنین همهٔ دستاوردهای درخشان باستانشناسان را به پای چنین اشخاصی بذل و بخشش کردهاند. زهی درد و تأسف! از دستگاه میراث فرهنگی به هیچ روی انتظار نبود که در برابر چشم جهانیان یک چنین واکنشهای ناشیانهای را از خود بروز دهد و ما را اسباب تمسخر سازد.
این حق طبیعی مردم است که خبرگزاریها، نشریات، وبسایتها، رادیو و تلویزیون، سازمان میراث فرهنگی و دیگر نهادهایی که مردم را با چنین خبر اغواکنندهای گمراه کردند و احساسات آنان را دانسته یا ندانسته به بازی گرفتند، به صراحت و آشکارا از آنان پوزش بخواهند.
به روزگاری که هممیهنان ما با رنج و شکنج فراوانی در حال بازیابی هویت تاریخی هستند و آهنگ آنرا دارند که با رویکرد به تاریخ و فرهنگ و تمدن اصیل و افتخارآمیز خود، سرنوشتی بهتر و شایستهتر و انسانیتر برای خود و فرزندان آینده خود رقم بزنند؛ عدهای نیز هستند که با تاریخسازی و ساختن و پرداختن اخبار و اشیای مجعول، از این عاطفه شکوهمند آنان برای منافع و اغراض شخصی خود سوءاستفاده میکنند و آرمانهای بزرگ یک ملت را به تباهی میکشند.
اکنون پس از اخبار و ادعاهای ساختگی و عوامفریبانهای همچون کشف پادشاه مومیاییشده در کردستان، وصیتنامههای گوناگون برای شخصیتهای تاریخی، روزی قلابی به نام روز جهانی کوروش، سال جهانی رصدخانه مراغه، وعده همایش چارتاقیها در مهرماه، کتیبه هخامنشی رامهرمز، جام طلای هخامنشی، غرق شدن تختجمشید و آرامگاه کورش در دریاچه سد سیوند، و بسیاری نمونههای دیگر، نوبت به ادعای مضحک کشف بقایای ارتش کمبوجیه در مصر رسید. تا سوژهٔ بعدی که در صدر اخبار نشریات بنشیند، چه باشد.
انتشار داستانهای تخیلی بجای تاریخ و اخبار ساختگی از دستاوردهای باستانشناختی روزبهروز رونق بیشتری مییابد. سازندگان این اخبار و ادعاها معمولاً فروشندگان و دلالان عتیقه برای یافتن مشتری بهتر، صاحبان نشریات غیر جدی برای جلب توجه و مخاطب بیشتر، و برخی مسئولان اجرایی برای سرپوش نهادن بر ناتوانی خود هستند.
اینکه کسانی برای منافع شخصی خود، عاطفه یک ملت دردمند را به حراج بگذارند و آنرا قربانی سوداگری خود قرار دهند، یک جنایت بزرگ است. جنایتی که قربانی آن نه یک نفر، که یک ملت بزرگ و جویای هویت و سربلندی است.
بخش سوم: مناظره با سخنگوی سازمان میراث فرهنگی و چند نکته دیگر
ظاهراً پس از گفتارهای پیشین این نگارنده پیرامون خبر ساختگی کشف بقایای ارتش کمبوجیه در مصر و تکذیبنامههای زاهی حواس (دبیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر) و پائولو گاللو (باستانشناس ایتالیایی و مسئول کاوشهای غرب مصر) آنچه که لازم بود برای رفع گمراهیها انجام شده است. آنچه باقی مانده، صرفاً اصرارهای بیفایدهٔ برخی مسئولان سازمان میراث فرهنگی و وبسایتهای وابسته به آن و معدودی از دوستداران احساساتیِ ایرانباستان برای مقابله با وضعیت نابهنجاری است که بخاطر واکنشهای نادرستِ پیشین خودشان ایجاد شده است. این اصرارها نیز عمری بیش از چند روز ندارند و بزودی به پایان خواهد رسید.
اما در این زمینه به چند نکته دیگر اشاره میکنم و امیدوارم بیش از این به آن نپردازم:
در آغاز از همه خوانندگان و دوستان گرامی که پیامهای مهرآمیز بسیاری برای گفتارهای پیشین نگارنده نوشتند، صمیمانه سپاسگزارم. همهٔ دوستان بخوبی میدانند که آنچه محرک چنین موضعگیریهایی است، فقط تمایل به دستیابی به واقعیتها و بیزاری از فریب افکار عمومی است. در این میان، جایی برای هیچگونه احساسات و حب و بغض و مصالح و ملاحظات شخصی در میان نیست. اما از سوی دیگر، از همهٔ آنانی هم که لطف کردند و با نوشتن دشنام، توهین، تهمت و حتی تهدید به مرگ، کار مرا آسان کردند، بسیار سپاسگزارم. بیگمان نه فقط گفتار پیشینم با نام «رفتارهای تمامیتخواهانه و سرکوبگرانه»، که چندین نوشتهٔ دیگر نیز نمیتوانست به این روشنی پرده از منش و خلقوخوی دو گروهی بردارد که هرچند به ظاهر با یکدیگر مخالفند، اما در شیوههای رفتاری هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. هیچ نوشته دیگری بهتر از همین نظرها نمیتواند اتحاد ذاتی و شباهت چشمگیر روشهای آن دو طرز فکر را نشان دهد. این اتحاد عمیق و ذاتی را صمیمانه به آنان تبریک و شادباش میگویم و امیدوارم در آینده نیز ما را از این روشنگریهای مفید خود محروم نسازند.
همچنین از همه رسانههای پرشماری که این تردیدها، انتقادها و تکذیبیهها را (چه با ذکر منبع و چه بدون آن) منتشر کردند، سپاسگزارم.
اما بجز همه اینها، شب گذشته هفتم آذر ۱۳۸۸ یک مناظره رادیویی میان این نگارنده و آقای حسن محسنی- سخنگو و مشاور سازمان میراث فرهنگی کشور- برگزار شد و با عنوان «ادعای کشف بقایای سربازان هخامنشی در مصر» بطور مستقیم از رادیو گفتگو پخش شد. در اینجا خلاصهای از گفتههای خود در آن برنامه را میآورم:
اجازه میخواهم که بدون تعارف و با صراحتی ناشی از صداقت عرض کنم که سازمان میراث فرهنگی در مواجهه با خبر کشف ارتش کمبوجیه در واحه سیوه در مصر واکنشی عجولانه و غیرعلمی از خود نشان داده که مناسب دستگاه باستانشناسی ایران نبوده است. علاوه بر این، اطلاعیههای بعدی سازمان لحنی ناپسند و ریشخندگونه داشته که در ادبیات باستانشناسی سابقه نداشته است.
داستان بسیار ساده است: دو برادر که خود را باستانشناس نامیده و کسان دیگری آنان را دلال عتیقه و حفار غیرمجاز مینامند، مدعی شدهاند که بقایای ارتش کمبوجیه در مصر را که هرودوت- مورخ کلاسیک- روایت کرده است، پیدا کردهاند. حالا کاری هم به این نداریم که اصلِ گزارش تاریخی هرودوت نیز خود همواره محل شک و تردید و انکار بوده است.
گزارش این دو نفر در هیچ رسانه تخصصی و معتبر منتشر نشده و صرفاً در رسانههای خبری همچون شبکه دیسکاوری منتشر شد. این گزارش، ساختاری قصهگونه و جنجالی و متناقض داشت و فاقد کمترین خصوصیات یک گزارش علمی یا دستکم گزارش علمی مقدماتی بود. پیرامون آن ادعا، هیچگونه گزارش حفاری یا مستندنگاری علمی منتشر نشد. هیچ نقشهای از ترانشهها و حتی نقشه دقیق محوطه و منطقه منتشر نشد. اشیای مورد ادعای ایشان را نیز تنها خودشان دیدهاند و اصولاً محل دقیق کشف آنها نامشخص است. (بعدها مشخص شد که برادران نه تنها کاوشی انجام ندادهاند که حتی به مصر نیز نرفته بودهاند).
همه اینها و شواهد دیگر، آشکارا نشان میداد که- همچو نمونههای دیگر- با یک ادعای ساختگی سروکار داریم، ادعاهایی که بین دلالان عتیقه بسیار متداول و مرسوم است.
در همان هنگام، بنده مطلبی در ساختگی بودن این ادعا نوشتم. پس از آن آقای زاهی حواس دبیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر و سپس آقای پائولو گاللو باستانشناس ایتالیایی و مجری حفریات غرب مصر نیز این ادعا را تکذیب کردند و آنرا بیاساس و گمراهکننده خواندند.
واکنش عجولانه و تأییدآمیز سازمان میراث فرهنگی در آغاز نشرِ این خبر کار درستی نبود. شایسته بود که سازمان ابتدا و به روال معمول و متداول، ابتدا خواستار گزارش کاوش، پرونده کاوش، و مستندنگاریهای انجامشده میشد و سپس چنان واکنشی را از خود نشان میداد.
علاوه بر این، واکنش عجولانهتر سازمان که پس از انتشار تکذیبنامهها اتفاق افتاد و با دست خالی، منتقدان را با عبارتهای ناشایست و تا اندازهای توهینآمیز خطاب قرار داد؛ مثلاً از توطئههای پشت پرده سخن گفت یا آنانرا دشمن ایران خطاب کرد، کار نادرستتری بود. چنین اطلاعیههایی نه فقط نادرست بود، که مسئولیت سیاسی و دشمنتراشی هم ایجاد میکرد. بیان چنین ادعاهایی (به فرض صحت)، وظیفه سازمان میراث فرهنگی نبود و به دستگاههای دیپلماتیک مربوط میشد.
در پاسخ به پرسش شما عرض کنم که اکنون جز خبری سادهانگارانه همراه با تعدادی عکس مجعول که در چند رسانه غربی و انبوهی از رسانههای ایرانی تکرار شدهاند، هیچ گزارش قابل استنادی وجود ندارد. بنده پیشنهاد میکنم که سازمان بجای انتشار بیانیههای غیرحرفهای با لحنی ناپسند (که مناسب یک سازمان علمی- اجرایی و غیرسیاسی نیست)، پیگیر گزارش کاوش و مستندات علمی آن باشد تا بیانیههای خود را بجای اینکه با دست خالی صادر کند، با استناد و اتکای به پشتوانههای پژوهشی و مستند صادر نماید.
بخش چهارم: ادعاهای تخیلی تازه سازمان میراث فرهنگی در باره منشور کورش و کتیبه داریوش و ارتش کمبوجیه
این روزها انتشار ادعاهای تخیلی در زمینههای گوناگون تاریخی و ایرانشناسی و آثار باستانی به اندازهای فراوان و گسترده شده است که پرداختن به همهٔ آنها نیاز به ادارهای با صدها پرسنل دارد. جالب است که در این میان سازمان میراث فرهنگی با ادعاها و بیانیههای خود، جلودار و پیشقراول همه خیالپردازان و آشفتهگویان شده است.
بدیهی است که نگارنده توان و فرصت آنرا ندارد تا به همه اخبار کذبی که روزانه در وبسایت این سازمان منتشر میشود و در برخی رسانهها بازتاب مییابد، نقدی بنویسد. روزنامهنگاران و خوانندگان خود میباید هشیار باشند و بنا را بر کذب بودن آن بگذارند مگر آنکه خلاف آن ثابت شود و پژوهشگران مستقل و غیردولتی آنرا تأیید کنند. از آنجا که برخی از آن اخبار در زمینه پژوهشی نگارنده بوده و سکوت در قبال آنها امکان التباس را فراهم میسازد، ناچار از نوشتن نقد و توضیحی کوتاه هستم.
رئیس سازمان میراث فرهنگی در روز گذشته اظهارات تازهتر و شگفتتریی پیرامون منشور کورش و کتیبه داریوش و کشف ارتش کمبوجیه در مصر بیان نمودهاند.
ایشان گفتهاند که «پیدا شدن قطعات جدیدی از منشور کورش در انبار موزه بریتانیا، اثباتکننده این تئوری است که در زمان کورش تعداد ۱۰ منشور ساخته شده و به کشورهای گوناگون ارسال شده است». هر چند که احتمال متعدد بودن منشور کورش وجود دارد، اما تاکنون هیچ فرضیهای مبنی بر تعداد دقیق دهگانه آنها مطرح نشده و بدیهی است که نمیتوان با غیبگویی تعداد آنها را به این دقت تعیین کرد و یا حتی حدس زد.
در بخش دیگر آن گفتار آمده است که «کتیبه داریوش در سوئز اکنون در موزه بریتانیا نگهداری میشود». چنین ادعایی را پیش از این در برخی وبلاگهای بیمایه خوانده بودم و اکنون براستی جای شگفتی دارد که از زبان رئیس دستگاه باستانشناسی کشور بیان میشود. آنچه که از این کتیبه در موزه بریتانیا است، تنها بخش بسیار کوچکی از نگاره گوی بالدار در بالای یکی از آنهاست و نه متن کتیبه. ثانیاً، کلمه مفرد «کتیبه» نادرست است، چرا که دستکم تاکنون از وجود پنج کتیبه مطلع هستیم. چنانکه پیش از این نیز نوشته بودم، اکنون هیچگونه اطلاعی از این کتیبههای مهم داریوش در مصر در دست نیست و جا دارد سازمان که بتازگی علاقه خاصی به آثار ایرانی در مصر پیدا کرده و با طرفهای مصری نشست و برخاست دارد، سرنوشت این کتیبهها را نیز جویا شود و به اطلاع همگان برساند و دست از سخنانی چنان نادرست بردارد.
ایشان در پاسخ پرسشی پیرامون آخرین نتایج پیگیری ماجرای ارتش کمبوجیه گفتهاند که «معتقدیم که ارتش کمبوجیه موضوع اصلی نیست». شگفتا! مگر این تا دیروز بزرگترین کشف قرن نبود؟ اگر موضوع اصلی نیست پس چرا هرگونه تهمت و توهین را نثار منتقدان کردند؟ چرا و به چه حقی هر منتقدی که قصد روشنگری و رفع دروغپردازیها را داشت، مزدور اعراب، خائن به ایران و غارتگر میراث فرهنگی خواندند؟ به چه حقی دهها جوابیه سراپا ناسزا و تهمت به متخصصان ایرانی و خارجی، به روزنامهنگاران و به باستانشناسان منتشر کردند؟
چنانکه پیش از این در مناظره رادیویی با سخنگوی سازمان گفتم، اکنون سازمان میباید یا گزارشها و مستندات علمی، تفاهمنامه با دانشگاه لچه، نتیجه مذاکرات با طرف مصری، پاسخ یونسکو به نامه سازمان، و عموماً نتیجهٔ پیگیریها را منتشر کند و یا اینکه متواضعانه اشتباه فاحش و بیسابقه خود را بپذیرد و از مردمی که مدتها زیر هجوم چنین تبلیغات سنگین و دروغینی بودهاند، پوزش بخواهد. گمان نمیکنم راه سومی وجود داشته باشد. البته بزودی همینکار را میباید در مورد چندین ادعای تازه پیرامون منشور کورش نیز انجام دهد.
و باز هم همچون همان گفتگوی رادیویی- دلسوزانه و دوستانه- عرض میکنم که به حال این وضعیتی که سازمان بدان گرفتار آمده است، باید گریست.
لازم است به این نکته نیز اشاره کرد که اکنون بسیاری از فعالان میراث فرهنگی و یادمانهای باستانی در ایران از شایعهها و گمانههایی سخن میرانند. به موجب این گمان، بدون حضور عامل یا واسطهای در موزه بریتانیا، ممکن نیست که کسانی بتوانند تا این اندازه ادعاهای عجیب و غریب را آشکارا و بیواهمه در رسانهها منتشر نمایند. ادعاهایی که دربردارندهٔ مسئولیت و بار حقوقی برای طرفین نیز هست. امیدوارم آن دوست و فامیلِ همیشه مسافر و چمدان در دست و نیمه ایرانی- نیمه انگلیسیِ ما به این شایعهها توجه داشته باشد. به نظر میرسد که این سخنان رئیس سازمان نیز ناشی از القائات همانها باشد.
بخش پنجم: عاقبت ماجرای ارتش کمبوجیه پس از دو سال انتشار اخبار مجعول
چنانکه گفته شد، این روزها انتشار اخبار و ادعاهای تخیلی و ساختگی در زمینههای گوناگون ایرانشناسی و آثار باستانی بسیار فراوان و گسترده شده است. جالب است که در این میان سازمان میراث فرهنگی با ادعاها و بیانیههای خود، جلودار همه خیالپردازان و آشفتهگویان شده است. روزنامهنگاران و خوانندگان، خود میباید هشیار باشند و همواره بنا را بر کذب بودن اخبار بگذارند مگر آنکه خلاف آن ثابت شود و پژوهشگران مستقل آنرا تأیید کنند.
دو سال پیش اخبار فراوانی از دو برادر دوقلوی ایتالیایی که بازماندههای ارتش کمبوجیه در مصر را کشف کردهاند، در چند رسانههای غیرمعتبر انگلیسیزبان منتشر شد. ما ایرانیان نیز که معمولاً در برابر خارجیان احساس ضعف میکنیم و تصور میکنیم هر چه در نشریات فرنگی گفته شود، وحی منزل و بلاتردید است؛ همچون همیشه ذوقزده و احساساتی شدیم و بدون احساس نیاز به کسب اطلاعات بیشتر از منابع موثق علمی، آنرا خبر اول روزنامهها و نشریات کردیم. در برخی گزارشهای فارسی از این خبر، چنان روی دوقلو بودن این دو برادر تأکید و اصرار شده بود که گویی اگر آنان دوقلو نبودند، ارتش کمبوجیه کشف نمیشد.
ساختار خبر بسیار عامیانه و مناسب نشریات جنجالمآبی بود که به دنبال مخاطب بیشتر و جلبتوجه هستند. هیچ گزارش علمی یا دستکم گزارش مقدماتی که متکی به شواهد باستانشناختی، نقشهها و عکسهای مستند باشد، وجود نداشت و چند عکس بیربط با موضوع و ساختگی نیز در پیشانی اخبار آمده بود که سخت سوءظن برانگیز مینمود. بازگوییِ روند مطالعات و سیر منطقی آن، و نیز نام مکانهایی که در آن خبر آمده بود، همگی با یکدیگر متناقض و بیارتباط بودند.
اما آنچه در این میان عجیب، باورنکردنی و تأسفبار مینمود، واکنش تأییدآمیز مسئولان وقت سازمان میراث فرهنگی در قبال این خبر دروغین بود که به این سادگی و بدون بررسی و مطالعه کافی به دام دلالان عتیقه افتاده بودند. واکنش و اظهارنظری با عنوان «بزرگترین کشف تاریخی قرن» که توانست حیثیت دستگاه باستانشناسی ما را مورد تمسخر جهانیان قرار دهد.
این نگارنده در همان زمان نخستین کسی بود که به نادرست بودن این خبر واکنش نشان داد و با انتشار مطلبی که در رسانههای وقت منتشر شد و نیز مصاحبه با رسانهها و مناظره با سخنگوی سازمان در رادیو گفتگو، این ادعا را از اساس نادرست و نوعی فریبگری از سوی دلالان عتیقه دانست. نگارنده همچنین پیشنهاد کرد که اگر مسئولان سازمان تمایل به آثار ایرانی در مصر دارند، بهتر است بجای یک ادعای دروغین به پیگیری سنگنوشتههای پنجگانه داریوش در مصر بپردازند که هیچ اثری از آثار آنها وجود ندارد. کتیبههایی که فرماننامهٔ ساخت و نخستین بهرهبرداری از آبراه میان دریای سرخ و رود نیل هستند و در هیچیک از کتابها و وبسایتهایی که به آثار باستانی مصر پرداختهاند، عکس و نشانیِ دقیقی از این کتیبهها که هر کدام دهها تن وزن داشتهاند، وجود ندارد.
مسئولان وقت سازمان میراث فرهنگی نه تنها از تکذیبنامه نگارنده استقبال نکرده و توجهی به عواقب آن ننمودند که حتی در اطلاعیههایی که گاه به گاه از سوی روابطعمومی آن منتشر میگردید، ناپسندترین خطابها و اتهامها را بیان میداشتند.
سپس نسخهای از نوشته خود را برای زاهی حواس- باستانشناس مصری و دبیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر- فرستادم و ایشان پس از چند روز، در اطلاعیهای ماجرای کشف بقایای ارتش کمبوجیه در مصر را خبری بیاساس و گمراهکننده خواند. چندی بعد، پائولو گاللو- باستانشناس ایتالیایی و مسئول کاوشهای غرب مصر- نیز این ادعا را تکذیب کرد.
شوقزدگی مطبوعات ایرانی پس از اطلاعیه حواس تا حد زیادی فروکش کرد و به تعداد منتقدان و تکذیبکنندگان افزوده گشت. این در حالی بود که لحن اطلاعیههای سازمان روز بروز تندتر و تهاجمیتر میگشت و به دامنه اتهامها و تهدیدها افزوده میگشت.
اکنون پس از دو سال که از زمان این ماجرا میگذرد، و با توجه به اینکه جز خبری سادهانگارانه همراه با تعدادی عکس مجعول که در چند رسانه غربی و انبوهی از رسانههای ایرانی تکرار شدند، هیچ گزارش قابل استنادی از این ادعا وجود ندارد و سازمان نیز بهرغم تمامی اصرارها و وعدهها (که فقط به سود خبرسازان بوده است) حتی از پیداکردن یک عکس یا گزارش علمی مستندنگاری شده ناتوان بوده و هیچیک از وعدههایی که دادهاند (مانند دعوت مصریان برای حفاری) واقعی نبوده است، میتوان گفت که آنچه باید هویدا میشد، هویدا شده است. چنانکه واقعیت ادعاهای مشابه دیگری همچون کشف اسناد شاه در صندوق عقب یک خودرو، آشکار شده است.
اما آنچه که در این میان مهم است، اخبار جعلی نیست. جاعلان، بنا به منافع خود چنین اخبار و ادعاهایی را همواره مطرح میکنند. آنچه که مهم است، این است که که چرا به خود اجازه میدهیم تا هر شخصی بتواند عاطفه ملی ما را تحریک کند؟ چرا باید اینچنین سادهاندیشانه و عجولانه هر خبری را باور کنیم و در انتشارش بکوشیم و اسباب خوشنودی جاعلان را فراهم نماییم؟ چرا برای ما و روزنامهنگاران ما تجربه نمیشود که بسیاری از اخبار حوزه باستانشناسی را دلالان عتیقه، مکتشفان دروغین و تاریخسازانِ به ظاهر ملیگرا و مدافع آثار باستانی میسازند و میپرورند؟ اخباری همچون کشف پادشاه مومیاییشده در کردستان، مومیایی کورش در زیر ساختمان آرامگاه، وصیتنامههای گوناگون برای شخصیتهای تاریخی، روزی قلابی به نام روز جهانی کوروش، کتیبه هخامنشی رامهرمز، جام طلای هخامنشی، غرق شدن تختجمشید و آرامگاه کورش در دریاچه سد سیوند، و اخیراً ادعای برداشتن تندیس فردوسی از میدان فردوسی تهران. چرا اعتماد بیحساب رسانههای ما به مراجع مسئول موجب غفلت از نظر پژوهشگران مستقل میشود؟
هر آن سخنی که به فراوانی تکرار شده باشد، الزاماً سخنی مبتنی بر واقعیتها نیست.
همچنین بنگرید به:
گفتگو با آقای فرزاد جوادی، بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه: خوش باوری ما ایرانیان
گفتگو با آقای نادر صدیقی، رادیو فردا: قصهٔ کشف بازماندههای ارتش کمبوجیه، نمونه دیگری از بهرهکشی و بازی با عاطفه مردم.
گفتگو و گزارش خانم مریم افشنگ، بیبیسی فارسی: ارتش کمبوجیه در مصر، کشف باستانشناسی یا خبر نادرست؟
گفتگو با آقای مهرداد قاسمفر، رادیو فردا: بجای اخبار جعلی، باستانشناسی ویرانشدهٔ ایران را دریابید
مناظره با سخنگو و مشاور سازمان میراث فرهنگی کشور، رادیو گفتگو: ادعای کشف بقایای سربازان هخامنشی در مصر
گزارش خانم سحر بیاتی، روزنامه همشهری: ارتشی بود، ارتشی نبود
گزارش سایت انتخاب: ماجرای آوردن ارتش کمبوجیه به ایران به کجا رسید؟
گزارش روزنامه قدس: سرانجام بازگشت ارتش کمبوجیه از مصر
گفتگو با خانم لیدا پرچمی، بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه: انتقاد از سازمان میراث فرهنگی و موزه بریتانیا
گزارشی به خواست خانم فاطمه علیاصغر، روزنامه شرق: ماجرای مجعول ارتش کمبوجیه
ترجمه و بازتاب گزارشها و گفتگوهای نگارنده در رسانههای انگلیسیزبان:
Yahoo News | Little About | CHN Press | Antonio Lombatti | Tehran Times | New Kerala | News Track | Top News | Thaindian News