کشور و تمدن مادها چنان به دست کورش نابود و غارت شد که تقریباً هیچ یادمانی از آن برجای نمانده است. نه اثری از خط و زبان و قوانین، و نه نشانهای از هگمتانه و دیگر شهرهای بزرگ. تباهی ماد چنان گسترده بود که امروزه عدهای از پژوهشگران بر این گمانند که چیزی با نام تمدن ماد وجود خارجی نداشته است.
حکومت مادها (مردمان غرب و مرکز ایران امروزی) یکی از کهنترین حکومتهای ایرانزمین است که سرسلسله آنان نه با زور و تجاوزگری، که به خواست و رای بزرگان برگزیده شده بود. این حکومت همراه با تمدن درخشان آن به دست سپاه پارسی کورش هخامنشی برانداخته شد و از بین رفت.
مادها به موجب کتیبه داریوش در بیستون (بند ۵، ۶، ۱۲ و ۱۳ از ستون دوم)، دستکم دو بار کوشیدند تا استقلال خود را باز یابند و از زیر سیطره هخامنشیان که کورش به آنان تحمیل کرده بود، رهایی یابند. اما در هر دو بار به فرمان داریوش سرکوب و قتلعام شدند.
بر اساس گفتههای داریوش دانسته میشود که رهبر مادیها مردی به نام فرورتیش بوده که خود را از خاندان هُوَخشَتَرَه (سومین شاه ماد) میدانسته و با حمایت و استقبال مردم برای مدت کوتاهی به پادشاهی ماد رسیده بوده است. در نتیجه بر همین اساس میتوان فرورتیش را تداومی بر شاهنشاهی و هویت ماد دانست و او را «آخرین شاه ماد» به حساب آورد. گزارش داریوش همچنین نشان میدهد که حمایت از فرورتیش و محبوبیت او به سپاه داریوش نیز تسری یافته و بخشی از این سپاهیان هخامنشی به جنبش مادیها ملحق میشوند. این واقعه همچنین نشان از خاطره نیک و محبوبیت مردمی هوخشتره دارد که پس از چندین سال کسی توانسته است با ادعای انتساب خود به او و زنده کردن خاطره او با استقبال گسترده عمومی روبرو شود. واقعهای که دو بار نیز در بابل اتفاق افتاد و نشان از محبوبیت مردمی نبونید (آخرین شاه بابل) داشت. محبوبیتی که در تعارض با ادعاهای تبلیغاتی و ظاهراً دروغین کورش در منشور بازمانده از او است.
داریوش هر دو قیام فرورتیش و مادها را با خشونت سرکوب میکند و با کشتار ۳۸.۰۰۰ نفر از مادها (تحریر بابلی کتیبه بیستون) آنان را به گفته خودش «به سختی نابود میکند».
رفتاری که داریوش پس از به اسارت گرفتن فرورتیش- شاه و رهبر مادها- با او انجام میدهد، از خشونتبارترین رفتارها و شکنجههایی است که در تاریخ بشری بازمانده است. او خود میگوید: «فرورتیش اسیر شد و به نزد من آورده شد. من بینی، گوشها و زبان او را بریدم و یک چشم او را در آوردم. او دستبسته/ به زنجیر کشیده بر درگاه من به نمایش گذاشته شد و همه او را دیدند. آنگاه در همدان او را اوزمَـیـاپَـتـیـی کردم».
مفهوم اوزمیاپتیی بین مترجمان متفاوت است: پوست کندن و پوست را از کاه انباشتن، دار زدن، سوراخ کردن بدن با نیزه، به چهار میخ کشیدن و تیر در ماتحت فرو کردن (بنگرید به: «شکنجههای داریوشی»).
اینچنین بود که مادها و مردمان غرب و مرکز ایرانزمین، هویت و استقلال خود را برای همیشه از دست دادند و زیر سلطه حکومت پارسیان هخامنشی درآمدند و حتی بعدها به تبع آنان «پارس» نامیده شدند. این رفتاری بود که داریوش نه تنها با مادها، که به گفته خودش در نبرد با ۹ نفر مدعی دیگر و در طی ۱۹ سرکوب شدید و خشونتبار تکرار کرد. سرکوبهایی که فقط شامل دو تا سه سال نخست پادشاهی او میشود و از ۳۴ سال دیگر آن تا حد زیادی بیخبریم.
در طی این ۱۹ حمله، به هویت و استقلال چندین کشور و سرزمین دیگر پایان داده میشود. هر چند که بعضی از این کشورها توانستند در زمانهای دیگر هویت و استقلال خود را احیا کنند، اما بقیه آنان (و از جمله تمامی مردمان غرب و مرکز ایران) برای همیشه به زیر سلطه در میآیند.
برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: لوکوک، پییر، کتیبههای هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، زیرنظر ژاله آموزگار، تهران، انتشارات فرزانروز، ۱۳۸۲؛ شارپ، رالف نورمن، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران، ۱۳۴۶؛ مرادی غیاثآبادی، رضا، بیستون- کتیبه داریوش بزرگ، چاپ سوم، تهران، ۱۳۸۴؛ کینگ و تامسون، کتیبه ایلامی بیستون، ترجمه شهرام حیدرآبادیان و روشنک جهرمی، تهران، انتشارات سبحان نور، ۱۳۸۴.
King, L. W., and R., Thompson, The sculptures and inscription of Darius the Great on the Rock of Behistûn in Persia : a new collation of the Persian, Susian and Babylonian texts, London, Longmans, 1907; Kent, Ronald G., Old Persian, Second Edition, New Haven, Connecticut, 1953.