ارج و ارزش سخن فردوسی علاوه بر تمام شگفتیها و زیباییهای گفتاری او، به نگاه واقعگرایانه و انسانی او نیز باز میگردد. شاهنامه فردوسی بسا بیش از آنکه در مدح و گزافهگویی پادشاهان باشد، متکی بر بیان زشتکاریها و تباهگریهای آنان است. یکی از این نمونهها، شرح زنبارگیها و عیش و عشرتهای بهرام شاه پنجم (بهرام گور) است که فردوسی به شیوایی آنها را به نظم کشیده است. او گزارش کرده که بهرام در یکی از شکارگاهها با پیرمردی به نام برزین روبرو میشود که سه دختر داشته است. بهرام با اینکه سیصد زن از حرمسرایش را به همراه آورده بوده است، اما از سه دختر پیرمرد دل نمیکند و هر سه آنان را برای شبی که در آنجا اقامت داشته، یکجا تصاحب میکند. در جای دیگری نیز فردوسی آورده است که بهرام گور به آسیاب و آسیابانی میرسد که چهار دختر داشته است. او هر چهار دختر آسیابان را نیز یکجا برای یک هفتهای که مقیم آنجا بوده تصاحب میکند. و همه اینها بجز آن چهارصد کنیز رومی است که برای انتخاب بهترینها به نزد بهرامشاه به ارمغان آورده بودهاند.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: داستان بهرام گور در نسخههای گوناگون شاهنامه و از جمله در: شاهنامه فردوسی، چاپ مسکو، ۱۹۶۸، جلد هفتم، صفحه ۳۳۱ تا ۳۳۴ و ۳۴۰ تا ۳۴۶.