در بخشهای پیشین و با اتکای به منابع موجود، از قتلعام مردم و سوزاندن شهرها به دست کورش و شاپور و دیگر هخامنشیان و ساسانیان یاد کردیم و نشان دادیم که آنان در رفتارهای تجاوزگرانه و خشونتطلبانه، دستکمی از دیگران نداشتهاند. اینگونه رفتارهای ضد بشری علاوه بر کتیبههای پادشاهان و متون تاریخی، در شاهنامه فردوسی نیز گزارش شده است. فردوسی رنجهای بشری را برای خوشایند هیچ پادشاهی نادیده نمیانگارد و رفتارهای غیر انسانی را حتی اگر از سوی ایرانیان باشد، با صدای بلند بازگو میکند.
او آورده است که گیو (پهلوان و فرمانده سپاه ایران) از سوی کیکاووسشاه فرمان مییابد تا دو هزار سپاهی برگیرد و هر جای آبادی را که در مازندران میبیند، بسوزاند و هر پیر و جوانی را بکشد. گیو بنا به این فرمان به مازندران میرود و زن و مرد و کودک را قتلعام میکند و شهرها را غارت میکند و سپس آنها را به آتش میکشد:
بشد تا در شهر مازندران / ببارید شمشیر و گرز گران
زن و کودک و مرد با دستوار / نیافت از سر تیغ او زینهار
همی کرد غارت، همی سوخت شهر / بپالود بر جای تریاک، زهر
برای آگاهی بیشتر بنگرید به «داستان جنگ مازندران» در شاهنامه فردوسی.