پیش از این نمونههایی از زندزدیهای شاهنامه را آوردیم و دیدیم که فردوسی با رویکردی واقعگرایانه، مضمون و محتوای منابع موجود را نقل کرده و رفتارهای زشت و زیبای ایرانیان و تورانیان را بدون سانسور و پردهپوشی به نظم کشیده است. بیگمان اگر فردوسی امروزه زنده بود و در حال سرایش شاهنامه، به دلیل چنین عملکردی به اتهام ایرانستیزی و دروغپردازی گرفتار میشد.
فردوسی آورده است که کیخسرو شیفته اسپنوی (دختر افراسیاب و همسر تژاو تورانی) میشود که زنی «ماهروی» و «سمنپیکر» و «مشکبوی» است. او چند جام زرین و پر از طلا و نقره را جایزه کسی میداند که تژاو را بکشد و زنش را برباید. در حملهای که به فرمان کیخسرو در میگیرد و پس از آنکه سپاهیان کیخسرو «همه مرز و بوم آتش اندر زدند»، اسپنوی و تژاو سوار بر یک اسب و با چشمانی گریان از مهلکه میگریزند. اما در نهایت، بیژن اسپنوی را گرفتار میکند و برای کیخسرو میبرد و گیو نیز تژاو را میکشد.
چنانکه پیش از این دیدیم، تصرف زنان و زنان شوهردار (که گاه همراه با کشتن شوهران آنان بوده) در زمان هخامنشیان و ساسانیان و از جمله توسط کورش و بهرامگور گزارش شده است.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رستگار فسایی، منصور، فرهنگ نامهای شاهنامه، جلد اول، چاپ دوم، تهران، ۱۳۷۹، صفحه ۷۰ تا ۷۱ و ۲۸۹ تا ۲۹۱؛ و نیز داستان کیخسرو در شاهنامه فردوسی.
یادآور میشود که در کتاب «فرهنگ شاهنامه» نوشته حسین شهیدی مازندرانی، (نشر بلخ وابسته به بنیاد نیشابور، ۱۳۷۷) ماجرای اسپنوی و روایت فردوسی در شاهنامه، جعل و تحریف شده و بدون اشاره به هوس و دستور کیخسرو و عواقب هولناک آن، به کوتاهی و به دروغ گفته شده که تژاو اسپنوی را ترک کرد و بیژن او را یافت.