فردوسی در شاهنامه در حالی از «زندزدی کیخسرو»، «کنیزبازی ایرج»، «شهرسوزیها و زن و بچه کشیهای کیکاووس»، «مردمکشیهای شاپور ذوالاکتاف»، «زنبارگیهای بهرام گور»، «مردمکشیها و شهرسوزیهای انوشیروان»، «شکنجهگریها و قساوتهای خسرو پرویز، پوراندخت، شاپور، بهرام و دیگران» و بسیاری از دیگر رفتارهای خشونتبار و ضد بشری یاد میکند که در مورد کورش مطلقاً سکوت کرده و اسکندر را شخصیت و پادشاهی خردمند، بیداردل، دورکننده بدیها، سازنده، آرام کننده کشور، شاهوار، با فر و فرهنگ، خوبچهر، خوبگفتار، دادگر، پیروزبخت، بخشنده و آشتیجو نامیده است. او همان خصالی را برای اسکندر قائل شده که قرآن برای ذوالقرنین قائل شده است. سخنان فردوسی در شاهنامه با آنچه در تداول امروز گفته و نوشته میشود و تبلیغ میگردد، بکلی متفاوت و متناقض است. آیا فردوسی درست گفته و مبلغین امروز نادرست میگویند و سخنان فردوسی را با تحریف بازگو میکنند یا برعکس؟ پاسخ این پرسش را چگونه میتوان داد و این دوگانگی را چگونه میتوان حل کرد؟ آیا میتوان فردوسی را بخاطر بیان واقعیتهایی از جنایتگریهای پادشاهان ایران، دشمن ایران قلمداد کرد؟ آیا دوستدار ایران کسی است که رنجهای تاریخی مردم ایران را برای توجیه اعمال حاکمان و پادشاهان نادیده بگیرد و آنان را به انسانها ترجیح دهد؟ دستکم فردوسی چنین نبوده و رنج مردم و ظلم شاهان را پردهپوشی نکرده است.
در تفاوت اسکندر با کورش
۲۳ آبان ۱۳۹۱
یکی از تفاوتهای مهم اسکندر با کورش در این بود که اسکندر به سپاهیان خود فرمان داد به خانههای مردم وارد نشوند و کورش خانههای مردم را به سرداران سپاه خود میبخشید. این نکته به مانند بخشیدن زنان به سرداران، نشان دهنده مفهوم «بخشندگی» است که گزنفون به کورش منسوب میدارد و بدون در نظر گرفتن مفهوم و مصداق آن، موجب خوشایند عدهای شده است که گزنفون را ستایشگر کورش میدانند.
شاید دلیل اینکه نام اسکندر در شاهنامه فردوسی به نیکی ثبت شده و از کورش یادی نشده است، و مردم ایران و دیگر کشورها نیز از دیرباز تاکنون نام اسکندر (و حتی نام چنگیز و تیمور) را بر روی فرزندان خود مینهادند، اما نام کورش را طرد کرده بودند، در همین تفاوت مهم میان این دو تن بوده باشد.
بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۶٫
Sachs, A., and H. Hunger, Astronomical Diaries and Related Texts from Babylon, Vienna, 1988-1996, Vol. I, p. 179.
Van der Spek, R.J. (Bert), Darius III, Alexander the Great and Babylonian scholarship, in: Achaemenid History XIII, Leiden, 2003, pp. 289-346.
The archaeology of Alexander the Great: 3. Babylonian Diary