ارتش ساسانی در سال ۶۰۴ میلادی و پس از فرمان شاه و موافقت موبدان زرتشتی، حمله به شهر دارا در روم شرقی (جنوب آناتولی/ ترکیه امروزی) را آغاز میکند. سپاهیان ساسانی پس از محاصره شهر و به آتش کشیدن دیوارهای آن به اندازهای دست به قتل و خشونت میزنند که «جویهای خون جاری میشود». اسقف شهر از ترس اجرای شکنجههای زرتشتی و خوفناک موسوم به «چهلمرگ» دست به خودکشی میزند. در همین هنگام، قیامکنندگان شهرزور در کردستان سرکوب میشوند و رهبر مسیحی آنان به صلیب کشیده میشود. علت این سرکوب، قیام مردم محلی علیه سلطه و اختناق دینی ساسانیان و تخریب کلیساها به دست آنان بوده است.
سپس ارتش ساسانی به فرماندهی بهرام و شهربراز، پس از تسخیر شهر قیصریه در آناتولی مرکزی و قتلعام مردم آنجا، راه تصرف و غارت شهرهای دیگر غرب فرات را در پیش میگیرد تا به اورشلیم میرسد. آنچه به دست ارتش ساسانی در اورشلیم اتفاق افتاد، از هولناکترین وقایع جنگی و نسلکشیهای تاریخ بشریت است: شهر به مدت بیست روز در محاصره قرار میگیرد تا اهالی گرفتار گرسنگی و تشنگی مدید شوند. آنگاه باروی شهر با منجنیق ویران میشود و سپاهیان به شهر میریزند. آنان قتلعام عمومی و غارت شهر را آغاز میکنند و زن و مرد و پیر و جوان را به تیغهای تیز میسپارند. «کودکان با کوفته شدن بر زمین کشته میشوند» و شهر وحشتزده یکسره به خاک و خون و آتش کشیده میشود. «شقاوتی که در کشتار مردم به خرج داده شد، وصفناپذیر بود»، «آنان به هر کسی تیر پرتاب میکردند و سرش را همچون سر گوسفند میبریدند و یا همچون هیزم قطعهقطعهاش میکردند». عدهای از مردم شهر به کلیساها و معابد پناه بردند، اما در همان اماکن هدف حمله قرار میگرفتند.
لشکریان ساسانی در پایان عملیات خود، هر کس را که زنده مانده بود به عنوان برده به ایران فرستادند و شهر را به دست آتش سپردند. «آتشی که تا ابرها میرسید و تمام اورشلیم را فرا گرفته بود»، «چنانکه حتی اورشلیم آسمانی بر اورشلیم زمینی اشک میریخت».
تمامی منابع تاریخی این زمان از این حمله و کشتار بیرحمانه یاد کرده و تعداد کشته شدگان را بین ۶۲.۰۰۰ تا ۹۰.۰۰۰ نفر ذکر کردهاند. میخائیل سوری آورده است که پارسیان سرزمینهای روم، بینالنهرین، سوریه، کیلیکیه، فلسطین، مصر و تمامی نواحی ساحلی را تصرف و تاراج کردند و مردمان بیشماری را به اسارت و بردگی به سرزمین پارس بردند. آنان با چنان ثروت و نیروی کار رایگان ناگهان به ثروتی عظیم دست یافتند.
در شاهنامه فردوسی نیز مکرراً از خشونتورزیهای ساسانیان و دیگران یاد شده است. بنگرید به: «شاهنامه فردوسی و گزارش قیامهای مردمی و شکنجهگری در ایران باستان».
برای آگاهی بیشتر و فهرست مفصل منابع بنگرید به: پیگولفسکایا، نینا، ایران و بیزانس در سدههای ششم و هفتم میلادی، ترجمه کامبیز میربهاء، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۱، صفحه ۱۲۲ تا ۱۳۱.