درآمدی بر شکلگیری مناسبات مدنی جوامع باستان و غلبه سلطهگری
نگاهی به گذشته و چشماندازی به آینده
بخش دوم: بنیانهای دوام سلطهگری
۴- نیروی تاریخ- ملیت و ناهنجاریهای ناشی از آن
زبان نیروی تاریخ- ملیت، زبانی حماسی و پرشور است. استفاده از نیروی تاریخ- ملیت در قیاس با سه نیروی دیگر جدیدتر است و به عصر آهن و زمان شکلگیری کشورها باز میگردد. حاکمان بخوبی دریافته بودند که دو نیروی ثروت و سلاح کاربردی در تهییج و تحریک شورانگیز تودهها ندارد و نیروی مذهب نیز برای این منظور کافی نیست. حاکمان نیاز داشتند تا برای تهییج مردم به منظور جانفشانی و بسط قدرت فرمانروا از عامل نیرومند دیگری استفاده کنند که همانا تکیه بر هویت ملی یا قومیت، خاک پاک/ نژاد پاک و میهنپرستی فریبکارانه بود. در واقع این تنها هنگامی بود که فرمانروایان از شعارهای مردمگرایانه بهره میبردند و به حمایت تودهها نیازمند بودند.
بهرهگیری از نیروی تاریخ- ملیت و تحریک احساسات ملیگرایانه و قومیتی مردم، نه تنها توسط حاکمان، که توسط رقبای آنان و کسانی که کوشش میکردهاند حکومت وقت را ساقط نموده و خود بر مسند امور بنشینند، انجام میشده است. از آنجا که این اشخاص به سه نیروی دیگرِ (یعنی ثروت، سلاح و مذهب) دسترسی چندانی نداشتند و این سه تا حد زیادی در اختیار حاکم وقت بود، تنها نیروی ممکن برای آنان همانا نیروی تاریخ- ملیت و تحریک و تهییج و سوءاستفاده از احساسات ملی و قومیتی مردم بوده است. چنانکه دیدهایم، سر سلسله حکومتها (به عنوان رقیب حاکم قبلی) همواره مشهور و مقید به تعلقات میهنی و قومیتی بودهاند.
مردم بخودی خود نیازی به هویت ملی نداشتهاند و مفهوم آنرا نیز درک نمیکردهاند. مفهوم وطن برای انسان در طول هزاران سال گذشته عبارت بوده از ناحیهای که در آن زندگی میکرده و محدودهای که در آن رفتوآمد و مبادلات و مراودات مستقیم داشته است. این محدوده بطور تقریبی شعاعی در حدود ۲۰ تا ۵۰ کیلومتر به مرکزیت هر شخص را در بر میگرفته است.
نبود رسانههای گروهی و ناممکن بودن سفرهای دور و دراز موجب میشده که مردم هیچگاه تصوری از مرزها و محدوده سیاسی و آنچه که بعدها «کشور/ میهن/ وطن» نامیده شد، نداشته باشند. بخصوص که این محدوده بطور دائمی و بر اثر لشکرکشیها در حال تغییر و تحول بوده است.
این مرزها و محدودههای سیاسی که فرمانروایان همواره کوشیدهاند آنها را «مقدس» وانمود کنند، نه تنها برای مردم مقدس نبوده که حتی آنرا نمیشناختهاند و تصوری از آن نداشتهاند. فرمانروایان میکوشیدهاند تا ضمن مقدس جلوه دادن این مرزها که در واقع قلمرو فرمانروایی و خراجستانیِ خودشان بوده است، برای آن «تاریخ/ سابقه تاریخی» جعل کنند و آنرا به یک «هویت قومی» به همراه «هویت دینی» و «هویت زبانی» منسوب سازند. هر یک از فرمانروایان با توجه به تعلقات شخصی خود و با همکاری تاریخنگاران و رویدادنامهنویسان وابسته به حکومت تلاش میکردهاند تا در پیرامون کشور و قومیت و دین و زبان مطلوب خود، دست به سابقهسازی و قدمتتراشی بزنند و حتی برای خود نیز نسبنامههای مجعول ترتیب دهند که تبار آنان را به یک شخصیت تاریخی یا اسطورهای یا دینیِ محبوب برساند.
آنان در کنار اجرای این برنامه و همراه با آن به «تحقیر قومیتی»، «تحقیر دینی» و «تحقیر زبانی» نیز روی میآوردند. به این منظور که راه سلطه یک قوم بر قوم دیگر را هموار سازند و با ایجاد «برتریطلبی قومیتی» در کنار «نفرت قومیتی» و «تفرقهپراکنی» موجبات تحریک مردم و آمادگی برای نبرد را فراهم کنند. این شیوهها بخصوص به هنگامی متداولتر میشده که قصد کشورگشایی و تجاوز و غارت سرزمینهای دیگر در میان بوده است.
کارایی موفقیتآمیز این روشها در طول تاریخ موجب شد که استعمارگرانِ دوران معاصر نیز برای بسط نفوذ و قدرت خود در مستعمرات و کشورهای تحت سلطه، برنامههای مبتنی بر برتریطلبی قومیتی، تفرقهافکنی میان اقوام و برپایی جنگهای زرگری را در پیش بگیرند و از فرصت بدستآمده برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کنند.
تاریخسازی و تکیه بر هویت ساختگی برای ملیت و قومیت، جز با جعل ممکن نمیشود. در نتیجه فرمانروایان ناچارند دست تاریخنگاران را برای جعل باز بگذارند و حتی آنان را با تهدید یا با تطمیع وادار به اینکار کنند. جعلِ تاریخی نیاز به اسناد تاریخی دارد. در نتیجه، اسناد و منابع کهن گردآوری میشوند و مطابق با میل و نیاز، دستکاری و بازنویسی میشوند. آیینها و آداب و رسوم مردم مطابق با نیاز جدید حاکمان تحریف میشوند و یا ممنوع میگردند. تقویمنویسان درباری- مطابق با صلاحدید حاکمان- شروع به تغییر دادن و آشفتن سالشماری و نظام محاسباتیِ تقویمهایی میکنند که منبع استخراج و زمانبندی آیینها و تاریخها و خاطره تاریخی بودهاند. در مواقعی که امکان تغییر در اسناد یا آیینها ممکن نبوده نباشد (مثلاً در سنگنگارهها و کتیبهها) کل اسناد و بازماندههای تاریخی- فرهنگی را از بین میبردهاند.
تثبیت تاریخها و اسطورهها و هویت قومی و دینی و فرهنگی مجعول در میان مردم و باوراندن آنها به افکار عمومی، نیاز به «غلو» و «شعار»های تبلیغاتیِ مکرر و دائمی دارد تا به مرور بر جان و روان آنان بنشیند و به عنوان حقایق مستند تاریخی پذیرفته شوند. به این منظور، از قدرت تبلیغاتی و نفوذ روحانیان نیز بهره گرفته میشده است.
مردم از این شیوهها نیز استقبال میکنند و تحتتأثیر و نفوذ نیروی آن قرار میگیرند. چرا که در غیر اینصورت، علاوه بر اینکه به دلیل مخالفت با خواست حاکمان، منافع و امکانات خود را از دست میدادند؛ با خطر دیگری نیز مواجه میشدند که عبارت بود از اتهام دشمنی با میهن و دوستی با دشمنان. چنین اتهامی، انگیزهای کافی برای عوامِ تحریکشده و هیجانزده بود که دست به نابودی یک شخص یا گروه بزنند.
چنین رفتارهایی که برای فریب مردم و تهییج و جانفشانی آنان انجام میشده، میتوانسته لشکری پرشور و حماسی و جاننثار را برای یک حاکم یا سرکرده لشکر فراهم کند و او را به نتیجهای درخور برای تسلط بر سرزمینها و یا تسلط بر حاکمی دیگر برساند. مردمِ هیجانزده برای حفظ منافع و قدرت حاکم و برای گسترش حوزهٔ خراجگیری او به میدانهای نبرد اعزام میشدهاند؛ در حالی که تصور میکردهاند در حال دفاع از میهن و جان و مال و ناموس و استقلال خود هستند.
اما نتیجه تکرار و تناوب این روشها در گذر زمان چه بوده است؟ استفاده مکرر از نیروی «تاریخ- ملیت» و تمامی ابزارهای اجرایی آن، موجب از بین رفتنِ زشتی و قباحت اینگونه رفتارها میشود و مردم تمامی آنها را به نوعی دیگر و برای مقاصدی دیگر در زندگی روزمره بکار میبندند: «جعل تاریخ و فرهنگ»، «شعارزدگی» و «قومگرایی/ برترانگاری». ترکیب قومگرایی/ برترانگاری با معضلهای قبلیِ دیگری همچون تعصب و اختناق، موجب پدیدآمدن عارضههای دیگری گردید که عبارت بودند از: «ادعاهای بزرگ و توخالی»، «علاقه مفرط به شنیدن تعریف و تمجید از خود» و «عصبیت و تندمزاجی».
بکارگیری نیروی تاریخ- ملیت هرچند توانست منافع زودگذر حاکمان را تأمین کند؛ اما در نهایت خودشان مغلوب فرمانروایان و اقوامی شدند که او نادانسته و با تحقیرهای دائمی خود، همبستگی و اتحادی را به آنان ارمغان کرده بود تا بتوانند خود را از زیر بار تحقیرها و تجاوزها خارج کنند.
تاریخسازیها و دستکاریهای فرهنگی حاکمان نه تنها موجبات نابودی خودشان را فراهم آورد که در درازمدت موجب تخریب و تباهی تاریخ و گنجینهٔ فرهنگیِ اصیل و دیرینه مردم شد و گسستهایی عمیق و جبراننشدنی در سیر تکامل تاریخی آنان برجای نهاد.
ادامه دارد