کتاب «فرهنگنامه ایران» در ۸۴۸ صفحه با ۵۰۰۰ مدخل ایرانشناسی و ۵۰۰ قطعه عکس اختصاصی منتشر شده است. فرهنگنامه ایران به هر پدیدهای میپردازد که با فرهنگ و تمدن ایران و پیرامون آن از کهنترین روزگاران تا اواخر عصر قاجار در پیوند است.
فرهنگنامه ایران گستره وسیعی از نامها و مفاهیم را به شکل مختصر و گاه مفصل در بر میگیرد. از آن جمله است: دورههای باستانشناسی، سکونتگاهها، آثار و بناهای باستانی، سنگنگارهها، خطها و زبانها، کتیبهها و متون کهن، متون ادبی و علمی، شخصیتهای تاریخی و اسطورهای، نامهای اوستا و شاهنامه، دانشوران، متفکران، هنرمندان، ادیبان و شاعران، جشنها و گردهماییهای مردمی، مناسبتهای تقویمی و باورهای کیهانی، هنرهای مردمی و صنایع دستی، موسیقی و خوشنویسی، اوزان و مقیاسها، تاریخنامهها و جغرافینامهها، تاریخنگاران و جغرافینویسان، شرقشناسان و سفرنامهنویسان.
فرهنگنامه ایران ارمغانی است از فرهنگ ایران و برای مردم ایران و پیرامون آن. توشهای از بیست سال پژوهش و سفر که در پنجاه سالگی مؤلف منتشر میشود.
پیشگفتار کتاب فرهنگنامه ایران
حدود یکهزار سال از زمان اهتمام گروهیِ ایرانیان در گردآوری و نگهداری و ضبط خاطره تاریخی مشترک و یادمانهای کهن مردم ایران و پیرامون آن میگذرد. کوششهایی به شکل خُداینامهنویسی، شاهنامهسُرایی، باستاننگاری، مردمنگاری و تقویمشناسی که فردوسی و بیرونی دو تن از سرآمدان آنان در دو شاخه و رویکرد متفاوت، اما با چشماندازی یکسان بودند.
وضعیت منابع پژوهشی امروز در قیاس با سده چهارم هجری از جهتی بهتر و از جهت دیگر دشوارتر شده است. کاوشهای نسبتاً گسترده باستانشناختی و پژوهشهای زبانشناسانه همراه با دستیابی به شماری از کتیبههای باستانی و رمزگشایی آنها توانست پرتوی درخشانی بر راه مطالعات باستانی بیفکند. اما همه اینها در حالی بوده که بسیاری از منابع مکتوبی که در سده چهارم هجری در دسترس پژوهشگران بوده و بدانها استناد میکردهاند، از دست رفتهاند. از جمله این آثار، خُداینامههایی است که حمزه اصفهانی در تألیف «سِنی ملوکالارض و الانبیاء» از آنها بهره برده و امروزه هیچیک از آنها بر جای نمانده است: سیر ملوکالفُرس از ابنمقفع، سیر ملوکالفُرس از محمد بن جهم برمکی، تاریخ ملوکالفُرس مستخرج از گنجینه مأمون، سیر ملوکالفُرس از زادویه بن شاهویه اصفهانی، سیر ملوکالفُرس از محمد بن بهرام بن مطیار اصفهانی، تاریخ ملوک بنی ساسان از هشام بن قاسم اصفهانی، تاریخ ملوک بنی ساسان از بهرام بن مردانشاه، و نیز آثاری از ابومعشر بلخی که حمزه مکرراً به قول او استناد میکند.
از دشواریهای دیگری که مطالعات باستانی امروز در قیاس با سده چهارم با آن روبرو شده، بازگشت به سنتهای ساسانیِ اتکا به مزدیسنا است که در سده اخیر متداول شده و رواج یافته است. پژوهشگران سده چهارم با دیدی گسترده و نگاهی جامعنگرانه، به تمامی مردمان و ادیان و زبانها و آیینها توجه مینمودند و همه آنها را جزوی از یک پیکر واحد میانگاشتند. این در حالی است که پژوهشگران امروز، دادههای باستانی را- همچون ساسانیان- عمدتاً از منظر مزدیسنا و منابع پهلوی آن و بدون توجه به منابع مانوی و سُغدی و سندی و سُریانی و جز آنها، پیجویی و تحلیل میکنند. از آنجا که این منابع برآیند تلقی و تحریفها و نوآوریهای ساسانی در آیینها و باورداشتها و دادههای کهن است، نه تنها کمک چندانی به پژوهشگر نمیکند، که به گفته ژان کلنز- اوستاشناس فرانسوی- او را به گمراهی میکشد.
دشواری دیگری که در سده اخیر مطالعات تاریخی و باستانی را با مشکلات و معضلات عدیدهای مواجه کرده، وجود انبوهی از جعلها، تحریفها و تقلبها است که تمامی متعلقات ایران و نواحی مجاور را از صدر تا ذیل در بر گرفته است: تحریف گزارهها و دادههای تاریخی، دستکاری در اسناد و منابع و متون ادبی و جغرافیایی، ترجمه عامدانه ناصحیح از کتیبهها و متون کهن، تصرف در نامها و هویت آثار باستانی، ساخت و تبلیغ اشیای شبهباستانی تقلبی، وضع مناسبتهای تقویمی نوساخته و نوپدید، و بسیاری موارد گوناگون و مشابه دیگر که امکان دستیابی به واقعیتهای مسلم و بلاتردید را بسیار مشکل کرده است. نمونهها و مصداقهای اندکی از اینگونه جعلها که عمدتاً به واسطه دانشمندان مشهور و شخصیتهای صاحبنام دانشگاهی- اعم از ادیبان، مورخان، باستانشناسان، زبانشناسان و هنرشناسان- به طرزی زیرکانه و با ساختار و ظاهری علمی و حرفهای انجام شده، عبارتند از: افزودن ابیات و اشعار آریاگرایانه، ملیگرایانه و نژادپرستانه به شاهنامه فردوسی، دستکاری در ترجمه گاثای منسوب به زرتشت، تحریف در ترجمه کتیبههای باستانی و متون پهلوی، تصرف در نامهای جغرافیایی کهن، جعل و ساخت کتیبههای فارسی باستان، مُهرهای هخامنشی، جامهای طلایی، و اشیای زرین و سیمین که بخصوص به همدان، کلاردشت، املش، گورستان مارلیک، تپه حسنلو، تپه زیویه و غار کلماکره منسوب شدهاند.
کشف و شناسایی و معرفی اینگونه تحریفها و تقلبها به دلیل فراوانی آنها و نیز به دلیل صحنهسازیها و تبلیغات گسترده و حرفهای (که حتی به کتابهای درسی و منابع مرجع نیز راه یافته)، کاری بس دشوار و گاه ناممکن است. اقدامی که در صورت انجام، نه تنها قدرشناسیای را به همراه نخواهد داشت، که موجبات واکنشها و مقابلههای قهرآلود عده بیشماری را فراهم خواهد ساخت که یا چنین دستاوردها و روشنگریهایی را مغایر با منافع شخصی خویش میدانند، و یا از روی سادهدلی و تأثیر تبلیغات وسیع و سهمگین، اینگونه تقلبها را عناصر و اجزای قطعی هویت میهنی و تاریخی خویش به گمان میآورند و کوششهای روشنگرانه و واقعنگرانه و دلسوزانه را تلاشی دشمنانه و خصمانه میانگارند.
فرهنگنامه ایران به هر پدیدهای میپردازد که با فرهنگ و تمدن مردم ایران و پیرامون آن در پیوند است. سرزمینهایی که نگارنده نامهای «پامیروایرانی» (بر اساس مفاهیم جغرافیایی) و «ایرانیه» (به تبعیت از شیوههای دیرین نامگذاری با ساختهایِ زبانی صفتی و انتسابی) را برای آن وضع و پیشنهاد کرده است. بدیهی است که این نامگذاریها و انتخاب این حوزه جغرافیایی برای تعیینِ محدوده مدخلهای فرهنگنامه، مبتنی بر گرایشهای تمامیتخواهانه و مالکیتطلبانه و به ویژه متکی بر نقشههای جغرافیاییای که شمول سلطه حکومتها و سلسلهها را معین میکند، نبوده و صرفاً بر اساس وجود پارهای شباهتهای فرهنگی و اجتماعی و به ویژه شباهت در «سرنوشت مشترک» و «رنجهای مشترک» مردمان آن بوده است.
همه مردمان این سرزمینها برای ساختن و پروراندن فرهنگ و تمدن کهن و غنی آن کوشیدهاند و به پایش رنجها بردهاند. این فرهنگ و تمدن و کوششها و رنجها، برگهای فرهنگنامه ایران خواهند بود. برگهایی که گاه روایتگر زیباییها و شکوهمندیها و گاه بازگوکننده دردها و آلام بشری است. چنین رویکردی موجب شده تا در انتخاب مدخلها به فرهنگ و هنر، و بطور کلی به دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی مردم بیشتر از مناسبات درون درباری، نزاعهای قدرت، تصوف و فِرَق پرداخته شود.
با این حال، نامها و اصطلاحهای «ایران» و «پامیروایرانی» دارای مفاهیم و تعاریف مشخص و متمایزی نیستند و اینکه چه موادی در ذیل آنها گنجانده شود و یا نشود، در بسیاری موارد در دامنهای از تناقضها و خاکستریها و دشواریها قرار میگیرد (← ایران). از نظر زمانی نیز نگارنده کوشیده است تا مرز پایانی کار را در اواخر دوره قاجاری قرار دهد و مرز آغازین برای آن در نظر نگیرد.
فرهنگنامه ایران گستره وسیعی از نامها و مفاهیم را به شکل موجز و مختصر (و در مواردی به تفصیل بیشتر) در بر میگیرد. از آن جمله است: دورههای باستانشناسی، سکونتگاهها، آثار و بناهای باستانی، سنگنگارهها، خطها و زبانها، کتیبهها و متون کهن، متون ادبی و علمی، شخصیتهای تاریخی و اسطورهای، نامهای اوستا و شاهنامه، دانشوران، متفکران، هنرمندان، ادیبان و شاعران، جشنها و گردهماییهای مردمی، مناسبتهای تقویمی و باورهای کیهانی، هنرهای مردمی و صنایع دستی، موسیقی و خوشنویسی، اوزان و مقیاسها، تاریخنامهها و جغرافینامهها، تاریخنگاران و جغرافینویسان، شرقشناسان و سفرنامهنویسان.
ثبت و طبقهبندی دقیق نامهای باستانی بر اساس ترتیب الفبایی کاری دشوار و گاه غیرممکن است. این دشواری از آنجاست که تلفظ و شکل نگارشی نامها در منابع گوناگون به اشکال و صورتهای مختلف ضبط شده است. شکل متفاوت نامها در زبانهای باستانی و نیز جابجایی مصوتهای کوتاه و بلند آنها با یکدیگر موجب پیدایش اشکال متنوعی از یک نام واحد شده که در برخی موارد به چندین صورت میرسد. نگارنده کوشش کرده تا متداولترین و آشناترین شکل را در ماده اصلی بیاورد و تعدادی از اشکال دیگر و نسبتاً مشهور را بدان ارجاع دهد. در نتیجه لازم است تا برای پیجویی نامی خاص، صورتهای احتمالی دیگر آنرا با مصوتهای مشابه در نظر داشت و به ترتیب الفبایی آن رجوع کرد.
روش طبقهبندی مدخلها عمدتاً با اتکای به ترتیب الفبایی نامهای خاص بوده است. اما از آنجا که در این فرهنگنامه نه تنها اعلام و نامها و مفاهیم خاص، که بسیاری مواد دیگر و از جمله آثار باستانیای که بدون نام خاص هستند نیز آورده شده، از روش ترتیب الفبایی موضوعی نیز بهره گرفته شده است. برای مثال، مدخل «کفترلی» به «کتیبه کفترلی» ارجاع داده شده و به تبع آن، مجموعه دیگر کتیبهها، سنگنگارهها، دخمهها، غارها، تپهها و جز آنها به همین شیوه طبقهبندی شده است. فایده دیگر اینکار در این است که خواننده میتواند بدون در نظر داشتن مدخل بخصوصی به مطالعه عموم آنها بپردازد و یا اگر در زمینه خاصی پژوهش میکند، مجموع مدخلهای مرتبط را در زیر یکدیگر ببیند و احیاناً با مادهای که برایش تازگی دارد، روبرو شود.
در این کتاب تعمداً از آوانویسی لاتینی خودداری شده است. نگارنده بر این گمان است که الفبای فارسی برای این مقصود کفایت میکند و چنانچه در برخی موارد مشکلاتی در ضبط آواها وجود داشته باشد، این مشکلات الزاماً با بهرهگیری از الفبای لاتینی برطرف نخواهد شد و ای بسا مشکلات و معضلات جدیدتری را پیش خواهد آورد. بخصوص در وضعیتی که هر کس بنا به سلیقه و پسند خود فهرستی دلخواه از شیوه آوانویسی لاتینی ارائه داده و بر دامنه دشواریها افزودهاند. اگر در دهههای گذشته، برخی از فرهنگنویسان به ثبت آواها بر اساس الفبای لاتینی پرداختهاند، بیشتر به دلیل دشوارهای موجود در امکانات محدود چاپ سربی و نبود یا کمبود حروف زیر و زبردار بوده است.
برگهنویسی این فرهنگنامه از سالها پیش آغاز شد و در فاصله فروردین سال ۱۳۸۲ تا خرداد ۱۳۸۳ در یک سلسله کلاسهای آزاد ایرانپژوهی برای علاقهمندان بازگو شد. با این حال این فرهنگنامه در شکل فعلیاش با آنچه که آرمان نگارنده است، فاصله بسیاری دارد. فاصلهای که امید میرود در ویراستهای بعدی و با در نظر گرفتن نقدها و نکتههایی که صاحبنظران و اهل اطلاع از روی لطف به نگارنده اطلاع میدهند، کمتر شود و به نتیجه شایستهای برسد.
فرهنگنامه ایران اثری مستقل و غیروابسته است که بدون هیچگونه حمایت دولتی یا نهادی منتشر میشود. در نتیجه، محتویات یا مستندات تاریخی و باستانشناختی آن مطابق با خواست کسی نوشته نشده و تغییر داده نخواهد شد.
تمامی موادی که در این فرهنگنامه عرضه شدهاند (اعم از متن، عکس، طرح و جز آنها) منحصراً برای همین اثر و آثار مکمل آن پدید آمدهاند. تمامی عکسهای کتاب از میان بایگانی عکسهای نگارنده که در طول بیست سال گذشته و طی سفر به سراسر ایران شخصاً عکاسی کرده است، انتخاب گردیدهاند.
نگارنده لازم به اعلام و تأکید میداند که فرهنگنامه ایران نگاهی واقعگرایانه و منصفانه و به دور از خطمشیهای مکتبی و ناسیونالیستی به انسان و زندگی و کوششها و دستاوردها و رنجهای او دارد و بطور کلی از رویکردهای قومگرایانه و هرگونه برترانگاری و تمامیتخواهی (و به ویژه از انگارههای مبتنی بر اصطلاح و مفهوم ساختگی و استعماری «نژاد آریایی» ← آریا) بری و برکنار است. فرهنگنامه ایران دیدی یکسان به تمامی انسانها و زبانها و فرهنگها خواهد داشت و هیچ کس و هیچ چیز را برتر از دیگری نخواهد دانست و رجحان نخواهد داد. همه مردمان این سرزمینهای گسترده در حد توان خود در پیدایش و شکلگیری جلوهها و نمودهای گوناگون و رنگارنگ فرهنگ و تمدن آن کوشیدهاند و تأثیر سازنده از خود برجای نهادهاند. نگارنده ناخشنودی خود را از استنباطها و نتیجهگیریهای احتمالی و بهرهگیریهای مبتنی بر هرگونه انگاره برتریطلبانه عمیقاً ابراز میدارد و به اصرار و صراحت اعلام میکند که هیچ بخش از محتویات این کتاب نمیباید برای توجیه تبعیضها و برتریطلبیها و تمامیتخواهیها و آسیب به همبستگی میان مردم بکار رود.
رضا مرادی غیاثآبادی
دیماه ۱۳۹۰ و خردادماه ۱۳۹۲
درباره فرهنگنامه ایران و حمایت از تداوم و توسعه آن
۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
«فرهنگنامه ایران» نخستین دائرهالمعارف یا دانشنامه فارسی با موضوع «ایران» است. فرهنگنامه ایران به هر پدیدهای میپردازد که با فرهنگ و تمدن ایران و پیرامون آن از کهنترین روزگاران تا اواخر عصر قاجار در پیوند است. همه مردمان این سرزمینها برای ساختن و پروراندن فرهنگ و تمدن کهن و غنی آن کوشیدهاند و به پایش رنجها بردهاند. این فرهنگ و تمدن و کوششها و رنجها، برگهای فرهنگنامه ایران خواهند بود. برگهایی که گاه روایتگر زیباییها و شکوهمندیها و گاه بازگوکننده دردها و آلام بشری است. این کتاب گستره وسیعی از نامها و مفاهیم را به شکل مختصر و گاه مفصل در بر میگیرد. از آن جمله است: دورههای باستانشناسی، سکونتگاهها، آثار و بناهای باستانی، سنگنگارهها، خطها و زبانها، کتیبهها و متون کهن، متون ادبی و علمی، شخصیتهای تاریخی و اسطورهای، نامهای اوستا و شاهنامه، دانشوران، متفکران، هنرمندان، ادیبان و شاعران، جشنها و گردهماییهای مردمی، مناسبتهای تقویمی و باورهای کیهانی، هنرهای مردمی و صنایع دستی، موسیقی و خوشنویسی، اوزان و مقیاسها، تاریخنامهها و جغرافینامهها، تاریخنگاران و جغرافینویسان، شرقشناسان و سفرنامهنویسان.
ویرایش نخست کتاب پیشگام فرهنگنامه ایران و نسخه آنلاین آن در سال ۱۳۹۲ و پس از بیست سال پژوهش و مطالعات میدانی چاپ و منتشر شد و در اختیار دوستداران و محققان تاریخ و فرهنگ ایران قرار گرفت. تمامی محتوای این کتاب منحصراً برای همین اثر و آثار مکمل آن تألیف، عکاسی و طراحی شدهاند. این کتاب اکنون در حال برنامهریزی و سازماندهی برای توسعه و تهیه نسخه دیجیتال و افزودن پیوستهای چندرسانهای است.
فرهنگنامه ایران اثری مستقل و غیروابسته است که با اهتمام شخصی مؤلف و بدون بودجه معین از سوی شخص یا نهادی منتشر میشود و محتویات یا مستندات تاریخی آن مطابق با خواست کسی نوشته نشده و تغییر داده نخواهد شد.
فرهنگنامه ایران با دوری جستن از تعلقات ایدئولوژیکی، به استنتاجات عقلگرایانه و استنادات واقعگرایانه متکی است. این فرهنگنامه از تبلیغ جهانگشایی و توجیه سلطهگری و ستمپیشگی و تبعیض طبقاتی و هر نوع برتریطلبی و ارزشبندی میان انسانها بری و برکنار است و رویهای بشردوستانه و صلحطلبانه را در پیش دارد. انسان فرهیخته و خردگرای معاصر میداند که برترانگاریهای امروز به نابردباریهای فردا منجر خواهد شد. میداند که شاید بتوان بدون «علم» زندگی کرد و نوعی زندگی ابتداییتر داشت، اما نمیتوان بدون «صلح» زندگی کرد. میداند که بدون «علم» بخشی از زندگی از دست میرود و بدون «صلح» کل آن. او آموخته است که علم را در معیت صلح و دوری از خشونت و نیز در همراهی با توسعه، تفاهم، تحمل، تقارب فرهنگها و زبانها، و دیگر ارکان زندگی آشتیجویانه بشری قرار دهد.
در جهان ارتباطات کنونی، تأثیر سازنده جوان دانشپژوه امروزی که دانشمند دانا و انساندوست فردا خواهد شد، به تمام مردم جامعه کوچک پیرامونی خود و نیز به جامعه بزرگ بشریت خواهد رسید. هیچ درد و رنجی در دنیای امروز نیست که به دیگران سرایت نکند و هیچ تلاش سازندهای نیست که نفع آن به همه مردم جامعه و به همه جهانیان نرسد.
انسان آگاه و رشدیافته امروز، ضمن تلاش برای دستیابی به علم، برای فرهنگ صلح و برای رفع تبعیض نژادی و برترانگاری میکوشد و میداند که هیچ انسانی به حکم سرنوشت و از بدو تولد بر انسان دیگر برتری ندارد. هیچ انسانی کشوری که در آن میزید، قومیت و تباری که بدان منتسب است، زبانی که بدان سخن میگوید، مذهب و خدایی را که احیاناً میپرستد، و دیگر متعلقاتی را که با انتساب قهری به آنها متولد شده، خود انتخاب نکرده و محصول دست سرنوشت و اتفاق بوده است. او بخوبی میداند کسانی دوستان بشریت هستند که به خوشبختی نوع بشر فارغ از هر تعلقی میاندیشند و تفاوتهای بشری را به چشم تنوع گلهای زیبای یک گلستان رنگارنگ و عطرآگین مینگرند.
اگر فرهنگنامه ایران را برای ماندگاری فرهنگ ایران و برای آگاهیبخشی به نسلهای امروز و فردا مفید میدانید، با حداقل یاری خود که میتواند ابتیاع نسخههایی از آن به منظور اهدای به دوستان و نزدیکان و یا به مؤسسات آموزشی و ترویج علم باشد، علاوه بر آنکه به پیشبرد ایدهها و برنامههای انسانگرایانه فرهنگنامه و حفظ استقلال و حیات آن یاری میرسانید، چراغی نیز فرا راه مخاطبان و جوانان دوستدار فرهنگ و آگاهی میافروزید.