اعتراض و راهپیمایی حق ذاتی انسانهاست و سرکوب جنبشهای اجتماعی به نفع هیچیکس نیست
آزادی راهپیمایی و تجمع به همراه آزادی تشکل، آزادی بیان و آزادی رسانه، مجموعه آزادیهای چهارگانه ذاتی و بدیهی جوامع بشری را تشکیل میدهند. این حقوق و آزادیها از سوی کسی یا قدرتی اعطاء نشده و هیچ شخص یا قدرتی حتی با وضع قوانین نمیتواند آنها را محدود یا مسلوب کند. به همین خاطر نیز هست که آزادی تجمعات و راهپیمایی در اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز در قانون اساسی فعلی ایران (حتی بدون قید اخذ مجوز از هیچ نهادی) به رسمیت شناخته شده و مقنن متوجه این حق ذاتی بوده است.
از طرف دیگر، جنبشها و خیزشهای اجتماعی که گاهی به شکل تجمع، تظاهرات یا راهپیمایی خود را نشان میدهند، فرصتی مهم برای پیشبرد و پویایی جامعه و توجه به دردهای آن به حساب میآیند. بخصوص در جوامع آکنده از تبعیض و فساد. جنبشهای اجتماعی همواره نیروی محرک جوامع بشری در طول تاریخ بودهاند. رخدادهای بزرگ بشریت عمدتاً از دل اینگونه جنبشها برخواستهاند، چرا که آنها بهرغم برخی عوارض اجتنابناپذیر خود، نیرومندترین عامل ترقی و اصلاح و رفع معایب جوامع بودهاند و هستند.
جنبشهای مردمی را، بخصوص اگر خودجوش باشند، باید قدر دانست و بر صدر نشاند. سرکوب جنبشها، فقط سرکوب جمعیت خواستار و معترض نیست، بلکه سرکوب امید اجتماعی، ترویج یأس و انحطاط آینده کشور است. سرکوب کردن الزاماً به معنای اعمال خشونت نیست و شامل: سکوت و بیاعتنایی در قبال معترضان، یکسان دانستن جنبشها با آشوب و هرجومرج و اغتشاش و بلوا، انگ زدن، تهدید، تمسخر، و ترساندن از بروز ناامنی نیز میشود. جنبشهای سرکوب شده تبدیل به زخمی میشوند که با هیچ مرهمی التیام نمییابند و دیر یا زود سر باز میکنند.
سرکوب جنبشها و راهپیماییها به معنای سرکوب صدای عمومی و خواست جمعیتی کثیر است. بیاعتنایی به صداهایی که نیازمند شنیده شدن هستند و خفه کردن آن صداها معمولاً از اشخاصی بر میآید که منافع خود را در حفظ بلاتغییر وضع موجود ولو به قیمت نابسامانیها و انحطاط اجتماع میبینند. اشخاص و گرایشها و جناحهایی که شاید در مواقع عادی با یکدیگر متفاوت و متضاد هستند، اما به هنگام سرکوب جنبشهای اجتماعی با یکدیگر همدل و همصدا میشوند. اینگونه سرکوبها هرگز نمیتواند موجب خاموشی دائمی حرکتهای اجتماعی شود، بلکه فقط آنرا به تعویق میاندازند و یا به خشونت رهنمون میکنند. اگر صداها شنیده شوند و باتومها کنار گذاشته شوند، کسی فریاد نمیکشد و دست به سنگ نمیبرد.
نویسندگان و اندیشمندان بزرگ، بخصوص در چند قرن اخیر، همواره مدافع جنبشهای اجتماعی و بازتاب صدای آنها بودهاند. چرا که اعتراض و راهپیمایی حق ذاتی انسانهاست و سرکوب جنبشهای اجتماعی به نفع هیچیکس نیست. بخصوص جنبشهایی که صدای آنها نالههائیست که از دل دردها و زخمهای جامعه برخواسته. نالههایی که نمیتوان آنها را برای همیشه و بدون درمان دردها از بین برد.
اختلال در سودجویی و مالاندوزی: تنها عامل اعتراض بازاریان
۱۷ تیر ۱۳۸۹
دلبستنِ مردم و روشنفکران به اعتراضها و اعتصابهای بازاریان خطایی بزرگ است. بازار همیشه و همواره در فکر سودجویی و مالاندوزی است. بازار هر تصمیم و حرکتی را تنها با شاخص منافع مالیِ شخصی مینگرد. برای بازار هیچیک از مفاهیم حقوق شهروندی و حقوق انسانها، نه تنها اهمیت ندارد که حتی بیمعنا نیز هستند. بازار هیچگاه پشتیبان منافع مردم و منافع ملی نبوده است و هرگز با جایی بجز قدرت حاکم همراه و متحد نمیشود. بازار فقط و فقط در یک صورت دست به اعتراض میزند و بس: هنگامی که جیب و حساب بانکی خود را در خطر ببیند. در اینصورت نیز به سرعت و با کسب امتیاز و باجگیری و باجدهی و قربانیکردن آرمانهای مردم تن به مصالحه میدهد. چنین اعتراضهایی برای بازاریان چیزی بیش از یک ابزار برای نوع دیگری از معامله نیست. این قاعده همیشگی بازار بوده است؛ قاعدهای از دیرباز تاریخ تا به امروز و تا به فردا و فرداها.
درسهای مهم، کوتاه و فراموش شده تاریخ
۱۲ دی ۱۳۹۸
«شاید مرد فرودست تسلیم باشد، اما در خانوادهاش یکی هست که طغیان میکند». بخشی از یک کتیبه سومری متعلق به هزاره سوم قبل از میلاد.
آبان خونین
۲۷ آذر ۱۳۹۸
در بسیاری از غارهای باستانی و از جمله غارهای اسب و مار در شمال کابل در کوههای هندوکش افغانستان که محل سکونت انسان در عصرهای یخبندان بوده است، نقشهایی از پنجه دست آدمی پیدا شده که فاقد انگشت بوده و یا دارای انگشتان کوتاه بودهاند. این نقوش همچنین در صخرهکند لاخمزار در جنوب بیرجند نیز دیده شده است. اینگونه نقشها نخستین و کهنترین مویهنامهها و رنجنامههای انسان هستند. انسانی که بر اثر سرما و یخبندان یا بر اثر تهاجم متجاوزان، انگشتان دست خود را از دست میداده یا سیانوزه میشدهاند، سرگذشت درد و رنج خود را با چنین نقشهایی به اطلاع دیگران میرسانده و به آیندگان خبر میداده است. نقش دستها و پنجههای خونین نیز- چنانکه در عکس مقابل دیده میشود- چنین کاربردی را داشته است و دارد. اطلاعرسانی سریع از طرف کسی که میخواهد خبری را هر چه زودتر به دیگران بدهد تا آنها آنرا به آیندگان برسانند.
آنچه میبایست در باره این روزهای سرخ و سیاه و خونین نوشت، بیش از ظرفیت همچو منیست و در توانم نیست تا چون گذشته چیزی بنویسم. جز انتظار مرگ نمیتوان آرزویی داشت و یا به چیزی امید بست. همه آنچه خردمندان این سرزمین دستکم از عصر مشروطه تاکنون گفتهاند و کردهاند، یکسره بر باد بوده است. هر فردایی بدتر از امروز است و هر امروزی بدتر از گذشته. (عکس از غیاثآبادی، شهر اندیشه، آبان ۱۳۹۸)