Skip to content
بایگانی موضوع گاهشماری و جشن‌ها .

شبه‌تقویم هجری شمسی و لزوم پیوستن به تقویم میلادی

تصور کنیم که اگر در اوایل قرن بیستم، کشورهای دیگر نیز همچون ایرانیان دست به ساخت یک تقویم مخصوص به خود می‌زدند، چه هرج‌ومرجی بر جهان امروز حاکم بود.

تقویم میلادی، امروزه تقویم رسمی تمامی کشورهای اسلامی و تمامی کشورهای جهان بجز چهار کشور است. یعنی فقط چهار کشور ایران، افغانستان، اتیوپی و نپال تقویم میلادی را به عنوان تقویم رسمی نپذیرفته‌اند. ایران و افغانستان همچنین تنها کشورهایی هستند که بطور همزمان از سه تقویم مختلف استفاده می‌کنند و این موجب ناهنجاری‌های اجتماعی و نافهمی‌های تاریخی شده است. استفاده همزمان از تقویم‌های سه‌گانه در کتاب‌ها و بخصوص کتاب‌های درسی تاریخ، موجب شده که ایرانیان درک درستی از زمان وقایع تاریخی و فاصله و رابطه آنها با یکدیگر در ذهن خود نداشته باشند.

اما آنچه با نام‌های تقویم هجری شمسی یا هجری خورشیدی یا گاهشماری ایرانی شناخته می‌شود، برخلاف توهم عده‌ای از ایرانیان، نه تنها دقیق‌ترین تقویم جهان نیست، که بخاطر نداشتن نظام محاسباتی و نیاز به محاسبه و اعلان سالانه، و نیز نداشتن تعاریف پایه گاهشماری (از جمله نداشتن تعریف برای طول سال متوسط و نداشتن قاعده معین برای کبیسه‌گیری و حتی نداشتن نام مشخص) اصولاً تقویم به مفهوم علمی آن به حساب نمی‌آید. […]

آسیب‌شناسی نوروز و مسئله تحویل سال

لحظه تحویل سال در سنت‌های تاریخی خود، مبنایی برای تعیین آغاز سال متغیر طبیعی (و نه سال ثابت تقویمی و متوسط) بوده است. از آنجا که تقویم‌ها در ذات خود می‌بایست دارای مبانی تعریف شده و قواعد محاسباتی ثابت و معین باشند (که در غیراینصورت اصولاً تقویم به حساب نمی‌آیند)، لحظه آغاز سال نو، چیزی نیست جز ساعت صفر نخستین روز ماه و سال که نیازی نیز به محاسبه و اعلان سالانه ندارد. تبلیغ و تأکید بر لحظه‌ای متغیر برای تحویل سال (که هر ساله بطور مجزا اعلام گردد)، عملی سیاسی-اجتماعی و بی‌ارتباط با قواعد علمی گاهشماری است. تمامی نظام‌های گاهشماری مشهور بشری متکی بر معیارها و تعاریف مشخص و ثابت هستند و اعلان‌های سالانه چیزی جز دکان کبیسه‌یابی و کبیسه‌فروشی و نیز ابراز اقتدار و تسلط سیاسی بر مفاهیم زمان و مناسبت‌های تقویمی نیست. اینکه رسانه‌ها و به ویژه رادیو و تلویزیون ساعتی را به عنوان لحظه تحویل سال نو اعلام می‌کنند، عملی در القای این تصور است که تمامی مناسبت‌های مرتبط با زمان و تقویم می‌بایست از مسیر قدرت سیاسی به جامعه القاء شود. آنهم به روشی هژمونیک که توأم با ایجاد شور و شادی و هیجان کاذب و مقبولیت عمومی باشد. چنانچه مناسبت‌های تقویمی متکی بر اصول ریاضی و قابل محاسبه باشند و نیازی به «مدیریت اوقات» و «مهندسی اوقات» نباشد، از اعمال قدرت اختیارداران آن به نفع توده‌های مردم کاسته می‌شود.

به عبارت دیگر، اصطلاح نوظهور لحظه تحویل سال و اعلام زمان و ساعت متغیر و غیرقابل پیش‌بینی برای آن، اصطلاحی غیرعلمی و از انواع ذوقیات و هوس‌های خاص ایرانیان معاصر است که تحت تإثیر القائات و مطامع سیاسی شکل گرفته است. به همین دلیل نیز هست که در دانش نجوم و تقویم‌شناسی و حتی بطور کلی در زبان‌ انگلیسی و تقویم میلادی، معادلی برای این نوع معنا و مفهوم از لحظه تحویل سال وجود ندارد.

در چنین فضایی، کمتر کسی حاضر است که بمباران‌های تبلیغاتی رسانه‌های گروهی و فشار توده‌های تحریک شده را نادیده بگیرد و برای چند پرسش ساده و ابتدایی به خرد خود رجوع کند: چنانچه لحظه آغاز سال نو، ساعت ۲ بعدازظهر روز ۲۹ اسفند باشد، پس فاصله بین ساعت ۲ بعدازظهر تا ساعت ۱۲ نیمه شب جزو چه روز و ماه و سالی محسوب می‌شود؟ و یا برای مثالی دیگر، اگر لحظه آغاز سال نو، ساعت ۸ بامداد روز اول فروردین باشد، پس فاصله بین ساعت صفر یا همان نیمه شب اول فروردین تا ساعت ۸ بامداد جزو چه روز و ماه و سالی به حساب می‌آید؟ اینها پرسش‌هایی است که پاسخ آنها فقط به اندکی ریاضیات ابتدایی و مختصری استفاده از تعقل نیاز دارد و نه بیش از آن.

اعلان سالانه لحظه تحویل سال عملاً به این معنا است که تقویم هجری شمسی طول سال متوسط (و علی‌القاعده ثابت) ندارد و مشخص نیست که یک سال از چند روز و ساعت و دقیقه و ثانیه تشکیل شده و در نتیجه نمی‌توان آنرا تقویم نامید. در حالیکه لحظه آغاز سال نو در تقویم میلادی همواره و به درستی برابر است با ساعت صفر یا همان ۱۲ نیمه شبِ روز اول سال. چرا که علی‌القاعده و طبق اصول بدیهی تقویم‌نگاری، سال جدید می‌بایست با روز و ساعت جدید آغاز شود. سال نو ایرانی نیز چنانکه با تقویمی واقعی سروکار داشتیم، می‌بایست همچون دیگر تقویم‌های جهان از ساعت صفر نخستین روز فروردین‌ماه آغاز می‌شد. […]

عید قربان و الغای سنت کهن قربانی انسان

روز قربانی یا عید قربان/ عید اضحی یکی از کهن‌ترین و متداول‌ترین سنت‌های ماقبل اسلامی مردمان خاورمیانه است. داستان ابراهیم نیز که در قرآن و منابع دیگر از آن یاد شده، به یکی از انقلاب‌های مهم در چگونگی اجرای مراسمی آیینی در ایران، بین‌النهرین، آناتولی و دیگر سرزمین‌های شرق باستان اشاره دارد: الغای سنت دیرین قربانی کردن یا سوزاندن انسان‌ها و بخصوص کودکان، و جایگزین کردن گوسفند و دیگر حیوانات بجای آن. مناسب است اگر این روز جایی در مناسبت‌های تقویمی مربوط به کودکان پیدا کند. […]

تقویم مایا و انتساب خرافه پراکنی‌های امروزی به آنان

مایاها از اقوام کهنی بودند که تمدن درخشانی را در نیمه هزاره دوم پیش از میلاد در آمریکای لاتین (مکزیک، نیکاراگوئه، گواتمالا، السالوادور و دیگر نواحی) بنیان نهادند. این تمدن با افول و فرازهایی به مدت سه هزار سال تا نیمه هزاره دوم بعد از میلاد به حیات خود ادامه داد و پس از کریستف کلمب و موج مهاجرت سفیدپوستان به قاره جدید به شُرف نابودی گرایید. مایاها تقویم دوگانه و پیچیده‌ای داشتند. آنان از ترکیب یک سال خورشیدی ۳۶۵ روزی و یک دوره ۲۶۰ روزی بهره می‌بردند. هر دوره ۲۶۰ روزی به سیزده روز تقسیم می‌شد. به این ترتیب، روزها با شماره‌هایی از یک تا سیزده شمارش می‌شدند و هر سیزده روز یک دوره کوتاه به حساب می‌آمد. مجموع این دوره‌های کوتاه نیز به بیست می‌رسید و در نتیجه، بیست دوره سیزده روزه مجموعاً تشکیل دوره بزرگ‌تر ۲۶۰ روزی را می‌داد. این دوره بزرگ ۲۶۰ روزه «تزولکین» نامیده می‌شد. […]

ششم تیرماه: جشن نیلوفر

ششم تیرماه (خردادروز از تیرماه) به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه زمان جشن نیلوفر است. این منبع منحصربفرد بجز اشاره به زمان برگزاری جشن، شرحی در باره جزئیات و چگونگی و گستردگی این جشن نداده است. اما با توجه به شواهد دیگر به نظر می‌رسد که گل نیلوفر از نظر باورهای مردمی با خورشید و احیاناً با میترا/ مهر در پیوند بوده باشد. یکی از عوامل ایجاد چنین پیوندی به احتمال در این بوده که زمان شکوفایی سالانه گل نیلوفر (نیلوفر باغی) و نیز زمان شکوفایی روزانه آن با خورشید هماهنگ است. زمان گل‌دهی نیلوفر از اوایل تابستان آغاز می‌شود. یعنی زمانی که خورشید به بالاترین ارتفاع خود رسیده و روزها به بلندترین طول خود دست یافته‌اند. زمان شکوفایی روزانه گل نیلوفر نیز همزمان با طلوع خورشید است و هر روز همراه با بردمیدن خورشید شکوفا می‌شود. این ویژگی‌ها موجب شده بوده که نیلوفر و خورشید را از یک خاستگاه و در پیوند با یکدیگر به شمار آورند و گرامیداشت نیلوفر را گرامیداشت خورشید بدانند. بخصوص در زمانی که گاهشماری گاهنباری در ایران رواج داشته و آغاز تابستان آغاز سال نو به حساب می‌آمده است. […]

ماه‌گرفتگی خرداد ۱۳۹۰: شاخصی بر هرج‌ومرج در تقویم‌نگاری دولتی و مسئله بی‌جواب رؤیت هلال ماه

در شامگاه ۲۵ خرداد ۱۳۹۰ یک ماه‌گرفتگی/ خسوف کلی رخ خواهد داد که در بسیاری از نواحی نیمکره شرقی زمین و از جمله در تمامی کشور ایران دیده خواهد شد. آغاز ورود ماه به سایه زمین در ساعت ۲۲ و ۵۲ دقیقه چهارشنبه ۲۵ خرداد به وقت تابستانی ایران و خروج کامل ماه از سایه زمین در ساعت ۰۲ و ۳۲ دقیقه بامداد پنجشنبه ۲۶ خرداد رخ خواهد داد. اوج ماه‌گرفتگی (گرفت کامل) نیز در ساعت ۰۰ و ۴۲ دقیقه خواهد بود. وقوع ماه‌گرفتگی در شرایطی ممکن می‌شود که اولاً خورشید همراه با زمین و ماه از دید ناظر عمود بر آنها در یک راستا واقع باشند و در نتیجه ماه در حالت بدر باشد؛ و دوماً ماه در حرکت مداری خود به یکی از عقده‌ها/ گره‌های صعودی یا نزولی که نقاط تلاقی دو صفحه مداری زمین و خورشید است، رسیده باشد. از آنجا که یکی از شرایط وقوع ماه‌گرفتگی این است که ماه الزاماً می‌باید در حالت بدر (ماه کامل/ ماه پُر) باشد؛ این واقعه از گذشته‌های دور یکی از شاخص‌ها و معیارهای بررسی و تعیین درستی یا نادرستیِ محاسبات تقویم قمری بوده است. […]

جشن بُتیگان: روزی مناسب برای بزرگداشت هنر و هنرمندان

نگارنده بر این گمان است که چنانچه قرار بر انتخاب روزی برای گرامیداشت و بزرگداشت هنر و هنرمندان، و یا برگزاری جشنواره‌ها و گردهمایی‌های هنری باشد، جشن بتیگان در پانزدهم دی ماه مناسب‌ترین انتخاب ممکن برای این روز خواهد بود.

از آنجا که در فرهنگ و باورهای ایرانی، مناسبتی در گرامیداشت هنر دیده نشده و یا تاکنون شناخته نشده است، به ناچار می‌باید یا بر اساس رویدادهای هنری معاصر چنین روزی را برگزید و یا اینکه به سراغ آیین‌ها و باورداشت‌های کهنی رفت که تا اندازه‌ای با هنر پیوستگی داشته باشند. در حالت دوم، «جشن بتیگان/ پیکرتراشی» در نیمه دی ماه پیوندهای چشمگیری با هنر و آفرینش‌های خلاقانهٔ هنری دارد.

با اینکه منابع مطالعه و بررسی پیرامون این جشن بسیار محدود هستند و به مرور زمان از میان رفته‌اند، اما با همان اندک منابع نیز می‌توان تا اندازه‌ای با این آیین کهنسال و فراموش‌شده آشنا شد.

ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارالباقیه» گزارشی بسیار کوتاه در بارهٔ این جشن آورده است که به‌رغم کوتاهی، مهم‌ترین سند برگزاری چنین جشنی در متون کهن است: […]

زمان زرتشت بر پایه گزارش‌های ایرانی

با اینکه برخی پژوهشگران زمان سنتی زرتشت را نادرست می‌انگارند و آنرا تا حدود ششصد سال به عقب می‌برند، چنین به نظر می‌رسد که نادرست انگاشتن و رد گزارش‌های ایرانی از زمان زرتشت (صرفنظر از تردیدهای مطرح در زمینه موجودیت تاریخی یا داستانی او)، کار ساده‌ای نیست. تخیلی دانستن و رد این داده‌ها، به معنای رد تمامی گزارش‌های منابع ایرانی و از جمله شاهنامه فردوسی از تسلسل زمانی رویدادها، دوره‌ها و پادشاهانی است که زمان زرتشت و گشتاسپ شاه نیز یکی از حلقه‌های به هم پیوسته آن است.

باورمندان به نادرستی زمان زرتشت در منابع ایرانی به ناچار با زنجیره‌ گسیخته‌ای از رویدادها روبرو هستند که در کنار ادعاهای تازه برای زمان زرتشت، می‌باید به پاسخ و چاره‌ای برای پیوستگی کل زنجیره رویدادهای از هم پاشیده نیز برآیند. راه‌حل‌هایی که می‌باید علاوه بر توجیه تاریخی و تقویمی، توجیه باستان‌شناختی و زبان‌شناختی نیز به همراه داشته باشند. […]

تاریخ‌های روزشمار ده رویداد از زمان کورش

امروزه از تاریخ تقویمی تعدادی از رویدادهای زمان پادشاهی کورش هخامنشی آگاهی در دست است؛ آگاهی‌هایی که حداکثر دقت آنها به یک ماه می‌رسد. اما اطلاع از تاریخ‌های دقیق روزشمار از رویدادهای عصر کورش، تنها به ده واقعه محدود می‌شود که در آنها به ثبت سال، ماه و روز پرداخته شده است.

به موجب یک سالنامه بابلی که به دست رویدادنامه‌‌نگاران بابلی نگاشته شده (و متن کامل ترجمه فارسی آنرا پیش از این با نام «رویدادنامه نبونید- کورش» منتشر کرده بودم)، از تاریخ دقیق ده رویداد مرتبط با کورش آگاهی داریم. در اینجا کوشش این نگارنده بر این است که بتواند برابری تاریخ‌های تقویمی ثبت‌شده در این سند را که بر اساس گاهشماری بابلی است، با گاهشماری‌های ایرانی و میلادی بسنجد. […]

چکیده‌ای در باره گاهشماری جلالی

گاهشماری جلالی که به نام‌های «ملک‌شاهی»، «سلطانی» و «محدث» نیز نامیده می‌شود، یک نظام گاهشماری خورشیدیِ اعتدالی است که در زمان سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی (۴۸۵ تا ۴۶۵ هجری قمری) آغاز به تنظیم شده و نام‌های گوناگون آن نیز از نام و لقب‌های ملک‌شاه برگرفته شده است.

ساختار بنیادین این گاهشماری بر مبنای سنت‌های دیرین گاهشماری‌های ایرانی و با تأکید خاص بر انطباق نوروز یا روز نخست سال با نقطه اعتدال بهاری بوده است.

گاهشماری جلالی را می‌توان نتیجه و محصول نهایی کوشش‌های بسیار دیرینه و پرسابقه‌ ایرانیان برای دستیابی به تقویمی اعتدالی که حداکثر دقت و انطباق با تقویم طبیعی را داشته باشد، دانست. این گاهشماری، شکل نهایی‌ و اصلاح شده گاهشماری‌های «معتضدی»، «فارسیه»، «خراجی» و دیگر سامانه‌هایی است که در سده‌های سوم تا پنجم هجری برای تثبیت نوروز در اعتدال بهاری به کار می‌رفته‌اند و فاقد دقت کافی، و یا بدون قابلیت محاسباتی نظری برای سال‌های پیشین و پسین بوده‌اند. در آن زمان (یعنی در اواخر سده پنجم) تقویم یزدگردی نیز به دلیل فقدان کبیسه‌گیری‌های یک ماه در هر صد و بیست سال، عملاً از قاعده محاسباتی خود خارج شده؛ در حالیکه در نظام اصلی خود نیز بدون دقت کافی بوده و تا یک ماه با تقویم طبیعی دچار اختلاف می‌شده است. گاهشماری هجری شمسی فعلی ادامه همان گاهشماری جلالی است. […]

نقدی بر مقاله زادروز فردوسی

مقاله‌ای به نام «زادروز فردوسی» نوشته آقای دکتر علیرضا شاپور شهبازی در کتاب «نمیرم ازین پس که من زنده‌ام» (دانشگاه تهران، ۱۳۷۴، صص ۲۷۳- ۲۸۱)، منتشر شده است. این کتاب دربردارنده مجموعه مقاله‌های کنگره جهانی بزرگداشت فردوسی (هزاره تدوین شاهنامه) بوده که در دی‌ماه سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران برگزار شده است. این مقاله پیش از آن نیز در شماره ۱۳۴ مجله خاورشناسی آلمان (ZDMG) به سال ۱۹۸۴؛ و نیز در شماره ۳-۱ دوره دوازدهمِ مجله «آینده» در فروردین- خرداد سال ۱۳۶۵ منتشر شده است. به اظهار مؤلف (در زیرنویس یکم همان مقاله)، کنگره فردوسی این متن را با‌اهمیت دیده و صلاح دانسته است که در آغاز خطابه‌های کنگره خوانده شود.

مؤلف مقاله در نوشته نُه صفحه‌ای خود که نزدیک دو صفحه آن به موضوع روزِ زایش فردوسی اختصاص دارد، کوشیده است تا زادروز فردوسی را «بطور قاطع» در روز جمعه سوم دی‌ماه سال ۳۰۸ یزدگردی برابر با روز جمعه سوم ژانویه سال ۹۴۰ میلادی تثبیت کند.

از آنجا که این مقاله با روش تحقیقی نادرست، محاسبه‌های اشتباه، سکوت در برابر نکته‌های لازم به توضیح، و حتی با تصرف در متن شاهنامه به نگارش در آمده است؛ نقد و تحلیلی در باره آن به منظور جلوگیری از بهم‌ریختگی بیشتر واقعیت‌های شاهنامه و زندگی فردوسی، لازم به نظر می‌آید. […]

راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی‌های مردمی ایران

بررسی جشن‌های ایرانی و زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگی‌هایی مشترک در میان همه آنهاست. نخست اینکه تقریباً همگی در پیوند با پدیده‌های طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.

دوم اینکه تقریباً هیچکدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینکه همواره پیروان ادیان گوناگون تلاش کرده‌اند که برخی از آنها را مراسم دینی خود معرفی کنند؛ اما نمی‌توان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست.

سومین ویژگی گردهمایی‌ها و مراسم ایرانی در این است که با سرور و شادی همراه هستند و غم و مویه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بمو» در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار می‌شده است.

چهارمین ویژگی جشن‌ها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام آیین‌های ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمی‌شود. بلکه حتی با آیین‌هایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار می‌شود. بگذریم از اینکه امروزه، روز سیزده‌بدر، براستی روز سوگ طبیعت و تخریب و تباهی و آلودگی آن شده است. بر این باورم که برای ایزد بانوی زمین، روز سیزده‌بدر غم‌انگیز‌ترین روزهای سال است.

ویژگی پنجم، پیوند ناگسستنی جشن‌های ایرانی با آتش است. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگری کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر می‌بخشد.

ششمین ویژگی عمومی جشن‌ها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه بر می‌آید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت می‌کرده‌اند؛ چرا که هر کسی در روزی زایش یافته و در روزی در می‌گذرد. آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن می‌گرفته‌اند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونه‌های آنرا در شاهنامه فردوسی می‌بینیم. می‌دانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمانِ پایانِ کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است.

هفتمین ویژگی‌های عمومی در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشن‌ها و آیین‌های میهنی خود را به گونه‌ای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفت‌انگیزی برگزار کرده و تفاوت‌های قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمی‌دانسته‌اند. آیین‌های ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیده‌اند. کسانی که با تعصب‌های نابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران می‌دانند، به این همبستگی باشکوه مردمان ایرانی آسیب می‌زنند. […]

آیین قالیشویان اردهال: بازماندی کهن از جشن تیرگان و آرزوی باران

آیین‌ها و باورداشت‌های مقدس، همواره برای مردمان باورمند بدان، به عنوان یک اصل مقدس و گرامی زنده می‌مانند و در کشاکش رویدادهای زمانه و هنگامه‌های گوناگون، تنها از شکلی به شکل دیگر در می‌آیند و یا وجه تسمیه خود را تغییر می‌دهند. نیایشگاه‌ها، زیارتگاه‌ها و هرگونه مکان مقدس دیگری نیز به همین گونه و در گذر زمان و بنا به مصلحت‌ها، پاره‌ای تغییرات در نام و آیین‌های وابسته به آن انجام می‌شود، اما تقدس خود را حفظ می‌کنند. از همین روی است که بسیاری از کلیساها در اروپا بر جایگه نیایشگاه‌های میترایی برساخته شده‌اند و بسیاری از مساجد و امامزاده‌ها در ایران، جایگاه آتشکده‌ها و دیگر نیایشگاه‌های کهن‌تر بوده‌اند و همان آتشکده‌ها نیز خود بر روی بازمانده‌های دیگری از نیایشگاه‌های پیروان و باورمندان به میترا و آناهید و تشتر و دیگران سر بر کشیده بودند.

امروزه در اردهال کاشان به پیروی از رسمی کهن آیینی به نام «قالی‌شویان» برگزار می‌شود که از برخی ویژگی‌ها و شیوه‌های برگزاری مراسم، پیوند آن با آیین‌های جشن تیرگان، ستایش تشتر/ تیر و یا دعای باران به دیده می‌آید.

«مشهد اردهال» در ۴۰ کیلومتری غرب کاشان و در کنار راهی است که از راوند به سوی دلیجان می‌رود. در این محل بنای امامزاده سلطان علی بن محمد باقر قرار دارد که قدمت آن به سده ششم هجری می‌رسد و در طول زمان، به ویژه در عصرهای صفوی و قاجار، بناها و آرایه‌های معماری گوناگونی بر آن افزوده شده و هنوز هم می‌شود. بنای نیایشگاه بر کنار یک خشک‌رود و در نزدیکی دره و گردنه‌های کوه «اردل» واقع است و تکیه بر جبهه جنوبی کوهی نه چندان بلند دارد. در روستا و دشت پیرامون، بازمانده‌های قلعه‌ها، امامزاده‌ها، درختان کهنسال و دیوارهای بزرگ و کهن فراوانی به چشم ‌می‌خورد که نشانه‌ای از گذشته پر رونق آن ناحیه هستند. […]

یکم و شانزدهم مهرماه: جشن میتراکانا، جشن مهرگان

پیش از این و در گفتار «میترا و پیوند آن با ستاره قطبی باستانی» به این فرضیه پرداختیم که سرچشمه باور به «میترا/ مهر» و «گردونه مهر» در میان ایرانیان و هندوان باستان و سرایندگان مهریشتِ اوستا و سرودهای ریگ‌ودا، عبارت بوده است از ستاره قطبی و دو صورت فلکیِ پیرا قطبی «خرس بزرگ» و «خرس کوچک» (دبّ اکبر و دبّ اصغر). این صورت‌های فلکی در متن‌های پهلوی و ادبیات فارسی با نام «هفتورنگ مِهین و کِهین» (بزرگ و کوچک) نیز نامبردار شده است.

در حدود ۴۸۰۰ سال پیش، ستاره «ذَیخ/ ثُعبان» قطب آسمانیِ زمین بوده و مانند ستاره قطبیِ امروزی در جای خود ثابت و بی‌حرکت ایستاده و در همه شب‌های سال دیده می‌شده و هیچگاه طلوع و غروب نمی‌کرده است. این ستاره در میانه دو صورت فلکیِ پیرا قطبیِ «خرس بزرگ» و «خرس کوچک» واقع شده است و این دو صورت فلکی در هر شبانروز یک بار به دور آن می‌گردیده‌اند. این گردش، همراه با گردش صورت فلکی «ثُعبان»، نگاره باستانی «چلیپا» یا صلیب شکسته را در آسمان رسم می‌کرده‌اند که به گمان نگارنده، همان «گردونه مهر» است. […]

جشن شهریورگان: روز کشته شدن مانی

شهریور‌روز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان که از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن هیچگونه آگاهی در دست نیست. برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهی‌های چندانی در باره آن فرا دست نیاید.

نام شهریور در متون اوستایی به گونه «خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه» آمده که به مفهوم حاکمیت و شهریاری نیک و نیز چاقو یا تیغی که موبدان با آن به‌زعم خود دیو و جن و پری را از تن دیوزدگان و جن‌زدگان خارج می‌کرده‌اند، بوده است. نام شهریور چند بار در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده و از آن مفهوم حاکمیت نیک اهورامزدا افاده شده است. بعدها و در اوستای نو، شهریور را به گونه‌ای تشخص‌یافته به پیکر یکی از امشاسپندان نرینه که موکل بر فلزات و جنگ‌افزارها است، در می‌آورند. […]

تقسیم‌بندی سال خورشیدی و مبدأهای آن

در سنت‌های کهن تقویم‌نگاری که شیوه‌ها، تعریف‌ها و مفاهیم آن تا اندازه زیادی تاکنون زنده مانده‌اند؛ طول یک سال خورشیدی با تعریف‌های خاصی به اجزای کوچکتری تقسیم می‌شود. این تقسیم‌بندی بجز چند استثنا (همانند تقویم «مایا» و «آزتک» در آمریکای لاتین باستان) در میان همه مردمان جهان متداول بوده و هنوز هم هست.

در این تقسیم‌بندی، طول سال خورشیدی به فصل، برج (ماه خورشیدی)، هفته و روز تقسیم می‌شوند. این تقسیم‌بندی‌ها مفاهیمی از زمان هستند که در تقویم طبیعی (خورشیدی یا قمری) وجود دارند و با اقتباس از طبیعت به گونه قراردادی وضع شده‌اند. با اینکه در انتخاب مبدأ برای یک برج یا ماه خورشیدی و نیز فصل‌های سالیانه اختلاف چندانی دیده نمی‌شود، اما در تعیین مبدأهای شبانروز، هفته و سال، تفاوت‌ها بسیار فراوان هستند. آگاهی از تعریف مبدأ هر یک از اجزای سال، می‌تواند در تعیین و تنطیم رویدادهای تاریخی اهمیتی فراوان داشته باشند. […]

جشن تیرگان: نبرد تشتر و اپوش

ایجاد شرایط آب‌وهوایی گرم و خشک و سال‌های کم‌باران در فلات ایران به ویژه در حدود چهار هزار سال پیش موجب پیدایش برخی باورهای کیهانی در دوران باستان شده است. در نمونه‌ای از این اعتقادها، ستاره «تِـشتَـر» (شباهنگ/ شِعرای یمانی) ستاره باران‌آور دانسته شد و ستاره «اَپوش» (اَپَـئوشَـه/ قلب‌العقرب) دیو خشکسالی و از بین برنده آب‌ها و هماورد تشتر بشمار آمد. در «تشتر یشت» اوستا که به راستی یکی از کهن‌ترین نمایشنامه‌های بشری است، به روشنی نبرد تشتر و اپوش گزارش شده است. در این نبردها، گاه پیروزی از آن تشتر و گاه از آن اپوش است.

پرسش اینجا است که چه رویدادی در آسمان موجب پیدایش چنین باورهایی در میان مردمان شده است؟ برای پاسخ باید ابتدا اندکی با این دو ستاره و زمان‌های طلوع و غروب سالانه آنها آشنا شویم.

ستاره تشتر (شباهنگ) ستاره‌ای سپیدفام و پرنورترین ستاره سراسر آسمان است و در صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) قرار دارد. امروزه نخستین طلوع بامدادی این ستاره در عرض‌های جغرافیایی میانه ایران، در اوایل مردادماه اتفاق می‌افتد؛ اما در حدود چهار هزار سال پیش، نخستین طلوع بامدادی این ستاره در اوایل تیرماه یا آغاز تابستان بوده است و نام ماه تیر (گونه دیگری از تشتر) نیز از همین واقعه برگرفته شده است. […]

جشن‌های کهن آغاز تابستانی

در آغاز تابستان، خورشید از بالاترین جایگاه طلوع خود در افق شمال شرقی برمی‌دمد و در بالاترین جایگاه غروبگاهی خود در افق شمال غربی فرو می‌رود. حرکت روزانه خورشید در آسمان نیز در این هنگام به بالاترین خط سیر خود باز می‌رسد که بیش از دیگر روزهای سال به قطب آسمانی نزدیک شده و در نتیجه بلندترین روز سال و کوتاه‌ترین شب سال را پدید می‌آورد. در این روز و در لحظه ظهر خورشیدی، زاویه میان خورشید و افق جنوبی بیشتر از هر روز دیگر است و آفتاب در این روز به کمال و اوج سالیانه خود دست می‌یابد.

این هنگام برای مردمان باستان که دلبستگی فراوانی به پدیده‌های کیهانی داشته و چنین پدیده‌هایی را در زندگی روزمره، آیین‌ها و باورداشت‌های خود دخالت می‌داده‌اند؛ اهمیت بسیاری داشته است و آیین‌ها و جشن‌های پرشماری را در این هنگام برپا می‌داشته‌اند. هر چند که امروزه بسیاری از این سنت‌های کهن به فراموشی سپرده شده است؛ اما برخی از آنها علاوه بر ثبت در تاریخ‌نامه‌ها و دیگر منابع مکتوب، تا به امروز نیز در میان مردمان بازمانده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

نام ماه خرداد (در اوستایی «هَئوروَتات») به معنای رسایی و کمال و پُـرّگی به احتمال از همین پدیده برگرفته شده است، چرا که خورشید در پایان این ماه به کمال و اوج خود می‌رسد و مسیرش طولانی‌تر و پایگاهش فرازمندتر می‌شود. دیگر اینکه، آغاز تابستان در گاهشماری گاهنباری (کهن‌ترین گاهشماری شناخته‌شده ایرانی)، آغاز سال نو نیز بوده است که این شیوه آغاز سال هنوز تا اندازه‌ای در گاهشماری طبری/ تبری بازمانده است. در گاهشماری گاهنباری، طول سال به چهار فصل و چهار نیم‌فصل بخش می شده است که همچنان در تقویم زراعی روستاییان و کشاورزان ایرانی برقرار و متداول است. […]

گاه‌سنجی خورشیدی در اوستیا

باقیمانده‌های سنت‌های گاه‌سنجی و زمان‌سنجی کهن در برخی سرزمین‌های فلات ایران و پیرامون آن، همچنان تا حدودی برجای مانده‌اند. یکی از این سرزمین‌ها عبارت است از ناحیه «اوستیا/ اوستی» (در روسی «آستیا») و به ویژه اوستیای شمالی در قفقاز شمالی که اصلی‌ترین نواحی آن در شمال جمهوری گرجستان و جنوب روسیه واقع است و با نام «آلبانیای قفقاز» نیز شناخته می‌شود.

مردمان اوستی که آنان را با نام‌های «آس»ها و یا «آلان»ها نیز می‌شناسند، به یکی از شاخه‌‌های گروه زبان‌های هندوایرانی سخن می‌رانند که «آسی» نامیده می‌شود. واژه «آسی» گونه‌ای دیگر از کلمه «اوستی» است. پیوندها و شباهت‌های فراوان بین زبان آسی با زبان‌های خوارزمی و سغدی، نشانگر شباهت‌های فرهنگی آنان با یکدیگر است. این زبان یکی از کهن‌ترین زبان‌های تاکنون زنده‌مانده ایرانی است که همچنان ویژگی‌های دستوری زبان‌های ایرانی کهن را در خود حفظ کرده است و از ترکیب با زبان فارسی دور و مستقل مانده است. از آنجا که موضوع این گفتار در باره زبان و مردمان آسی نیست؛ از بازگویی جزئیات دیگر و باورهای کهن آنان که در پیوندی عمیق با فرهنگ‌های فلات ایران است، خودداری می‌شود.

مردمان اوستیا، سنت گاه‌سنجی طبیعی خورشیدی، یعنی مراقبت و مشاهده محل طلوع و غروب خورشید در روزهای گوناگون سال خورشیدی را تا چند دهه پیش حفظ کرده‌ بودند و هنوز هم به شکل بسیار نادری بر آن پایبند هستند. آنان سنجش فرارسیدن پاره‌های زمانی سالیانه و نیز هنگام جشن‌ها و مناسبت‌ها را نه با تقویم متوسط محاسباتی، که با رؤیت حقیقی خورشید و سنجش مکان آن می‌سنجیده‌اند. اوستیان برای این رؤیت، از ابزار بسیار ساده و در عین‌حال دقیقی بهره می‌برده‌اند که عبارت بوده از نشان‌هایی بر بلندای کوهستانی در افق نزدیک به محل، و نیز نقطه‌ای شاخص برای بازدید و رصد که معمولاٌ با نصب نیمکتی در کنار کلیسا یا نیایشگاه روستا تعیین و استانده می‌شده است. […]

پیشینه ساعت و زمان‌سنجی شبانروز

ماهیت «زمان» یکی بزرگترین رازها و پرسش‌های مردمان باستان بوده است. پرسشی که هنوز هم پاسخی برای آن یافت نشده است. علیرغم دستاوردهای علمی بشر در سده‌های گذشته، هیچگونه پیشرفتی در زمینه درک مفهوم زمان و تعریفی از آن به دست نیامده است. در «روایات داراب هرمزد» آمده است: «زمان را آغاز پدید نیست، پایان پدید نیست، بن پدید نیست، پهنا پدید نیست، همیشه بوده است و همیشه باشد». از سوی دیگر «استیفان هاوکینگ» یکی از بزرگترین دانشمندان کیهان‌شناس در دوران معاصر می گوید: «از زمان هیچ ندانستم، از کجا آمده، به کجا می‌رود، چه هنگام آمده و چگونه می‌رود». شباهت این دو سخن، که یکی بازگوکننده اندیشه دستکم چند صد سال پیش و دیگری دستاورد دانش امروزی است، نشانگر پیچیدگی و نادسترس بودن درک مفهوم زمان است.

اما از سوی دیگر، زمان برای مردمان باستان، پدیده‌ای رازآمیز و مقدس دانسته می‌شده و همواره با جهان مینوی در پیوند بوده است. در متون اوستایی از زمان با نام «زروان» یاد شده است و می‌دانیم که زروان برای باورمندان به آن که زروانیه (زروانیسم) خوانده می‌شده‌اند؛ به نوعی نام خدای بزرگ و سرچشمه آفرینش همه پدیده‌های گیتی و از جمله اهورامزدا بوده است. حرکت‌های روزانه و سالانه خورشید و نیز وزش باد، نمادهایی از زروان و پدیده‌هایی برای درک گذر زمان بشمار می‌رفته‌اند و گرامی دانسته می‌شده‌اند. از همین باورهای کهن زروانی است که در طول هزاران سال و در میان همگی اقوام و ادیان، نام‌های مرتبط با زمان‌سنجی و گاهشماری همواره از نام‌های مینویان و مقدسان الهام گرفته شده است و نام‌های در پیوند با زمان (مانند نام ماه‌ها و تقسیمات شبانروز) در نزد همگان، نام‌هایی مقدس دانسته می‌شوند. همچنین نوبت‌های چندگانه ادای نماز در ادیان گوناگون، همواره با جایگاه خورشید در آسمان مرتبط است. […]

جشن زنانه سیزده‌بدر

شواهد مردم‌نگاری و منابع مکتوب در یکی- دو سده پیشین، جای تردید کمی در این باره می‌گذارد. ادوارد پولاک، پزشک اتریشی ناصرالدین‌شاه و معلم مدرسه دارالفنون در سفرنامه خود به سال ۱۲۴۳ هجری شمسی (۱۸۶۵ میلادی) گزارش کرده است که زنان تهرانی در روز سیزده‌بدر به آیینی کهن به دشت و صحرا می‌روند و دولت وقت برای جلوگیری از اینکار، عوارضی وضع کرده و مبلغی از زنان دریافت می‌کند. ماری شیل، همسر وزیر مختار بریتانیا در ایران در سفرنامه خود به سال ۱۲۲۸ هجری شمسی (۱۸۵۰ میلادی) نقل کرده است که زنان برای سیزده‌بدر به سنت قدیم به باغ سفارتخانه بریتانیا می‌آیند و بجز باغبان‌ها، هیچ مرد دیگری در آنجا نیست. همچنین قهرمان میرزا عین‌السلطنه در روزنامه خاطرات خود شرح می‌دهد که هنگام عزیمت به شمیران در سال ۱۲۸۷ هجری شمسی (۱۳۲۶ قمری) دیده است که زنان به سیزده‌بدر آمده بودند و سبزی‌های صحرایی را می‌چیدند در حالیکه مردان به زراعت رفته بودند. […]

حاجی فیروز و عمو نوروز

کاراکتر حاجی فیروز و ترانه «ارباب من» با زنگیان یا برده‌های سیاهپوستی مرتبط است که ایرانیان برای رفع نحوست، نام آنانرا اغلب «فیروز» یا «مبارک» یا «اقبال» با پیشوند «حاجی» می‌گذاشتند. از جمله وظایف این برده‌ها (که اغلب اخته و مقطوع‌النسل می‌شدند)، اجرای نمایش‌های سیاه‌بازی و مسخره‌بازی‌هایی برای تفریح و وقت‌گذرانی ارباب و مهمانانش بوده که با تحریف سنت‌های تاریخی (از جمله تبدیل عمو نوروز یا بابا نوروز به حاجی فیروز) انجام می‌شده است.

حاجی فیروز و میر نوروز چیست؟

خاستگاه جشن‌ها و آیین‌های ایرانی همچون بسیاری از فرهنگ‌های دیگر، پیوندی ژرف و شگرف با پدیده‌های کیهانی و آسمانی، و همچنین با اقلیم و زیست‌بوم دارد. در باورداشت‌ها، دسترسی به آسمان و جهان ایزدان برای مردمان امکان‌ناپذیر است. از نظر آنان، آسمان و نیروهای آن ممکن است تأثیری بر زمین داشته باشند، اما زمین و اهالی آن کمترین دخالتی در گستره آسمان و توانایی‌های ایزدان ندارند.

در باورهای کهن، حتی مرگ نیز نه تنها پدیده‌ای غمناک دانسته نمی‌شده، که گاه موجب سرور و شادمانی هم می‌شده است. جشن «بَمو» یکی از بزرگترین جشن‌های مانویان، با شادی و ساز و سرود، در روز درگذشت مانی- پیامبر ایرانی- برگزار می‌شده است. در نگارکندهای آرامگاه‌های صخره‌ای کهن، اثری از ناله و موی‌کندن و روی چنگ‌زدن و گریبان دراندن و گریه و زاری دیده نمی‌شود. در شاهنامه فردوسی هیچ آیین سالگرد مرگی گزارش نشده است و امروزه هم گاه آیین‌های خاکسپاری مردگان در برخی نواحی ایران، همچون لرستان و بختیاری، با ساز و سرود برگزار می‌شود.

در باورهای ایرانی گذر زمان و تاریخ، شکلی چرخشی و تکرارشونده دارد. از همین رو، نوروز نیز نه تنها آغاز بهار، بلکه آغاز هستی زمینی و نمادی از آغاز آفرینش و زایش دوباره آن است. زایشی که در آغاز اسفندماه و در جشن اسفندگان «باروری» آنرا گرامی داشته بودند. اینرا نیز باید افزود که نوروز لزوماً آغاز سال نو نیست. چرا که در گذشته گاهشماری‌های گوناگون دیگری نیز در ایران روایی داشته و هنوز هم دارد که مبدأ سالشماری آنها در جای دیگری از سال بوده است. برای نمونه مبدأ سال از آغاز زمستان که با تغییراتی در گاهشماری میلادی پابرجا مانده است و بیرونی آنرا «میلاد خورشید» می‌داند و نه میلاد مسیح. امروزه چنین متداول شده است که مردمان بجای شادباش و تبریک عید و «نوروز»، تنها به تبریک «سال نو» بپردازند.

اما در باره حاجی فیروز می‌توان گفت که نام «حاجی فیروز» و ویژگی‌های خاص امروزین او، همچون پوشاک سرخ و سیاهی چهره و ترانه‌های ویژه‌اش، سنتی کاملاً جدید و خاص تهران معاصر بوده است. اما شخصیت او به عنوان «میر نوروزی» یا «پیام‌آور نوروزی» به گونه‌های مختلف از دیرباز در سراسر فلات ایران روایی داشته و دارد. در نواحی گوناگون او را با نام‌های متفاوتی می‌شناسند: در خراسان و بخش‌هایی از افغانستان «بی‌بی نوروزک»، در خمین و اراک «ننه نوروز»، در کرانه‌های خلیج فارس «ماما نوروز»، در گیلان «پیر بابا» و «آروس/ عروس گلی»، در آذربایجان «ننه مریم»، در تاجیکستان و بخارا و دیگر وادی‌های ماوراءالنهر «ماما مروسه» و نام‌های مشهور دیگری همچون بابا نوروز و عمو نوروز. […]

نوروز و آیین‌های نوروزی

نگاهبانی و گرامیداشت طبیعت و زیست‌بوم‌های بشری و جامعه‌ای آرام، آزاد و شاد، در گذر هزاران سال همواره برای مردمان آرزویی بزرگ و مهم دانسته می‌شده است. بسیاری از باورها، آیین‌ها و جشن‌های ایرانی از پدیده‌های طبیعت برخاسته و از آن الهام گرفته شده است.

در اوستای کهن، کتاب دیرین و پیش از زرتشتی ایرانیان، بیشتر از هر چیز دیگری به ستایش پدیده‌های طبیعت، همچون آسمان، زمین، خورشید، ماه، آب، باد، ابرها، جویباران، دریاها، گیاهان و جانوران پرداخته شده و گرامی داشته شده‌اند. در اوستای کهن با رویکردی بدور از برتری‌طلبی، همگی زنان و مردان «در هر سرزمینی که زاده شده باشند» ستوده شده‌اند. مردان و زنانی که «برای پیروزی نظام هستی، کوشیده‌اند و خواهند کوشید» و نیز «آنان که گیاهان بارور را در پردیس‌های زیبا بنشاندند». در سرودهای این کتاب، خدایی بزرگ بنام میترا ستوده شده که پاسبان مهر و پیمان است و مردمان را «خانمانی پر از آشتی، پر از آرامی و پر از شادی می‌بخشد».

اما از سوی دیگر در اوستای کهن، رنج دیرین مردم نیز بازگو شده است. رنجیدگی از کسانی که همواره زیستگاه‌های شاد و آرام آنانرا به تباهی می‌کشیده‌اند؛ رنج همیشگی از آنانی که «خشم را بزرگ می‌دارند و مردمان را آزار می‌رسانند. آنان که ستم می‌کنند و خوشبختی مردمان را باز می‌ستانند». همچنین در این سرودها، این نیایش و آرزوی دیرین فرا آمده است که «ما را از آسیب ستمگران رهایی ده، منش جنگ‌خواهان را از ما دور ساز». […]

روزهای هفته در ایران باستان

کاربرد هفته و روزهای هفت‌گانه آن اهمیت فراوانی در نظام‌های گاهشماری (خورشیدی یا قمری) دارد. با اینکه گاهشماری‌های گوناگون جهان در بسیاری از جزئیات محاسباتی و دیگر ویژگی‌ها با یکدیگر متفاوت هستند؛ اما شیوه روزشماری بر مبنای هفت روز هفته در همه آنها یکسان است. می‌دانیم که شمار روزهای ماه و سال در گاهشماری‌های گوناگون و حتی در هر گاهشماری خاص، با یکدیگر یکسان نیستند و گاه در طول تاریخ و برای اصلاح آن، تغییراتی در شمار آنها داده شده است. همچنین ممکن است که شمار روزها در سال‌های کبیسه دچار افزودگی‌هایی شوند. اما اهمیت دیگر روزشماری بر مبنای روزهای هفته در این است که هیچگاه و به هیچ علتی، ترتیب و توالی روزها و تعداد آن تغییر نمی‌کند و پیوستگی روزهای آن تابع نظام‌های گاهشماری نیستند. به عبارت دیگر «هفته‌شماری» خود به تنهایی و بدون ارتباط با هر گاهشماری دیگری، یک نظام ساده، دقیق و فراگیر در محاسبه‌های تقویمی در سراسر جهان دانسته می‌شود. این ویژگی ممتاز، اهمیت فراوانی در تطبیق مناسبت‌های تاریخی و درک میزان درستی یا نادرستی داده‌های تاریخی دارد. تنها تفاوت موجود در هفته‌شماری‌، روز تعطیل قراردادی آن است که از روز آدینه تا روز دوشنبه در میان ادیان و فرهنگ‌های گوناگون، متغیر است.

امروزه بسیاری بر این گمانند که در ایران باستان و نیز در گاهشماری‌های ایرانی از واحد هفته استفاده نمی‌شده و در نتیجه نام‌هایی نیز برای روزهای هفته در فرهنگ ایران وجود نداشته است. این باوری بسیار فراگیر و گسترده است. البته چنین گمانی دلایلی نیز دارد و آن اینکه در متون اوستایی و پهلوی نامی از هفته و روزهای آن برده نشده است. همچنین این را نیز می‌دانیم که گاهشماری عصر ساسانی بدون هفته‌شماری بوده و روزهای هر ماه، صرفاً با نام ویژه همان روز شناخته می‌شده است. تا اینجا می‌توانیم چنین بپنداریم که در گاهشماری رسمی و دولتی ساسانی، از روزهای هفته بهره‌گیری نمی‌شده است؛ اما نمی‌توانیم این گمان را به همه دوره‌های تاریخ ایران، همه تقویم‌ها و همه اقوام و ادیان تعمیم دهیم. […]

چارشنبه‌سوری/ چهارشنبه سوری

اسناد نویافته، نظریه نبودن روزهای هفته در ایران باستان را با قاطعیت رد می‌کند. نخست اینکه شمار هفت‌گانه روزهای هفته، در زمان‌های بسیار دور از اهله‌ هفت‌روزه ماه برگرفته شده و از آنجا که گاهشماری قمری ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین شکل گاهشماری است و تشخیص اهله‌ ماه، آسان‌ترین و سریع‌ترین شیوه درک گذر زمان است؛ بی‌گمان جوامع بشری از گذشته‌های دور و بدون آموختن از یکدیگر، به آن پی برده و از آن بهره گرفته‌اند.

دوم اینکه در شاهنامه فردوسی بیشتر از یکصد و بیست بار واژه هفته بکار رفته است. از آنجا که شاهنامه فردوسی را مبتنی بر داستان‌ها و گزارش‌های کهن می‌دانند، بعید است که فردوسی بدون اینکه چنین مفهومی در متون مبنا بکار رفته باشد، تا این اندازه از آن بهره برگیرد.

سوم اینکه متون مانوی، کاربرد فراگیر و گسترده روزهای هفته را تأیید می‌کنند. در متون مانوی یافت‌شده در «تورفان» و نیز در «موگ‌تاگ» از روزهای یکشنبه و دوشنبه با نام‌های «مهر روز/ خور روز» و «ماه ‌روز» یاد شده و این دو، روزهای روزه‌داری مانویان دانسته شده است. البته در متون مانوی، همراه با روزهای هفته، از نام‌های سی‌گانه برای روزهای ماه نیز استفاده می‌شده است و همچنین می‌دانیم که روز دوشنبه، روز مقدس و تعطیل مانویان بوده است. […]

نوروز در افغانستان: آیین برافراشتن درفش در سرزمین درفش‌های برافراخته

شهر بلخ در شمال افغانستان امروزی و در نزدیکی رود آمودریا (جیحون) قرار داشته است. مردمان این شهر پس از ویرانی آن به دست قیس‌ بن هیثم، شهر جدید بلخ را در بیست کیلومتری شرق آن بنا کردند که امروزه به نام «مزارشریف» شهرت دارد.

دیر زمانی است که یکی از بزرگترین و شکوهمندترین و زیباترین و مردمی‌ترینِ جشن‌های نوروزی، در شهر بلخ و با برافراشتن درفش سه رنگ در میان انبوهی از مردمانی که از دوردست‌ها گرد آمده‌اند، و در میان شادی کودکان و سرودهای زیبای دختران و دعای مادران و آرزوها و آمال پدران و در کنار بنای فرخنده و ورجاوند «مزارشریف» و در میان «دشت شادیان»، دشتی دورکرانه و آکنده از گل‌های سرخ لاله، برگزار می‌شود.

اینک امسال (منظور نوروز ۱۳۸۰) سومین سالی است که درفش گل سرخ به اهتزاز در نخواهد آمد. آنروز که قیس بن هیثم، مرکوبش را در آب‌های پاک و گرامی «بلخ‌رود» فرو برد و از جشنگاه و انجمن‌گاهِ رایومندِ نوبهار بلخ، آن جایگاه گردهمایی سرداران و آن جایگاه اهتزاز درفش‌های نمایندگان سرزمین‌ها، تنها ویرانه‌ای بر جای گذاشت و پیکره‌های شکوهمند و ستاره‌آذین آناهید را خرد می‌کرد؛ آیا می‌دانست که از پس سالیانی دراز، کسانی دیگر دگرباره دست‌های خود را بسوی این یادمان‌های گرانپایه دراز می‌کنند و سلاح‌های خود را بسوی تندیس‌های فرازمندِ «بامیان بامیک»، تندیس بودای مظهر صلح و آشتی، نشانه می‌روند و حتی مانع برگزاری «جشن گل سرخ» می‌شوند؟

اما به راستی امروزه نیز مردمان بلخ و بادغیس و هرات، آن مرز پَروان و بامیان و چَخچَران، آن مردمان شِبرغان و سمنگان و بغلان و بدخشان و آن شیران تُخار و دره پنج‌شیر همان ترانه‌ای را می‌سرایند که پیش از این پدرانشان برای پسر هیثم ساختند و طبری آنرا روایت کرده است و هنوز هم در افغانستان سروده می‌شود: […]

جشن اسفندگان: روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان

ماه اسفند و به ویژه روز پنجم آن که در همه تقویم‌های ایرانی «اسفندروز» نامیده می‌شود؛ از روزگارانی کهن، ماه و روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان در فرهنگ ایرانی دانسته می‌شده است.

واژه فارسی اسفند یا سپندارمذ، از واژه پهلوی «سپندارمد» و اوستایی «سپَـنتَـه‌آرمَـئیتی»، برگرفته شده است. اصل این نام همانا «آرمئیتی» است که واژه سپنته/ سپند برای احترام و گرامیداشت بیشتر، به آن افزوده شده است.

معمولاً آرمئیتی را به معنای «فروتنی و آرامی» می‌دانند، اما این معنا درست به نظر نمی‌رسد و بسیاری از پژوهشگران آنرا نمی‌پذیرند. جیمز مولتون آنرا در اصل «آرا ماتا» به معنای «مادر زمین» می‌داند که با واژه سانسکریت و ودایی «اَرامتی» به معنای «زمین» نزدیکی دارد.۱ در گاتهای زرتشت (سرود ۴۵، بند ۴)، این واژه در معنای زمین و با توصیف «دختر اهورامزدا» (دوگِـدَر) آمده است. همان واژ‌ه‌ای که زرتشت برای دخترش «پوروچیستا» هم بکار گرفته است (ترجمه‌های بارتولومه، دارمستتر و پورداود). همچنین در ترجمه سانسکریت «نریوسنگ» از همان بند اوستا، آرمئیتی به معنای زمین برگردان شده و در متن پهلوی «زند وهومن یسن» نیز به همین ترتیب بکار رفته است. این نام در زبان و فرهنگ ارمنیان ایرانی نیز تداول دارد. آنان سپندارمذ را بگونه «سپندارمت» می‌شناسند و او را «ایزدبانوی باروری» می‌دانند. […]

گاهشماری گاهنباری: کهن‌ترین نظام گاهشماری شناخته‌شده در ایران

در آثار کهن ایرانی از شش جشن سالیانه نام برده شده است که با نام «جشن‌های گاهنباری» شناخته می‌شوند. نام و هنگام برگزاری این جشن‌ها در آثار گوناگون با تفاوت‌های فراوانی ثبت شده است که خود از نشانه‌های دیرینگی بسیار آن می‌باشد. این جشن‌ها (با مبدأ آغاز تابستان) به ترتیب چنین هستند: «میدیوشـِم» (در اوستایی: «مَـئیذیوشِـمَـه») به معنای میانه تابستان، «پَـتیـه‌شَـهیم» (پَئیتیش‌هَهیـه) به معنای پایان تابستان، «اَیاثرِم» (اَیاثرِمَـه) به معنای آغاز سرما (منظور میانه پاییز)، «میدیارِم» (مئیذیائیریه) به معنای میانه سال (منظور پایان پاییز، بر مبنای سالی با مبدأ آغاز تابستان)، «هَـمَـسپَـت‌مَـدَم» (هَـمَـسپَـت‌مَـئیدَیـه) به معنای برابری شب و روز یا برابری سرما و گرما (منظور پایان زمستان و هنگام اعتدال بهاری)، «میدیوزَرِم» (مَـئیذیوئی‌زَرِمَـیـه)، به معنای میانه فصل سبز (منظور میانه بهار).

به گمان این نگارنده، جشن‌های گاهَـنْـباری (پاره‌های سال/ موسم‌های سالیانه)، ادامه و بازمانده‌ای از نوعی تقویم کهن است که طول سال خورشیدی را نه به دوازده ماه خورشیدی، بلکه به چهار فصل و چهار نیم‌فصل تقسیم می‌کرده‌اند و هر یک از این بازه‌های زمانی، نام و جشنی ویژه به همراه داشته است.

سال گاهنباری از هنگام انقلاب تابستانی یا نخستین روز تابستان (بلندترین روز سال) آغاز می‌شده و پس از هفت پاره زمانی، یعنی سه پایان فصل و چهار میانه فصل، به آغاز سال بعدی می‌رسیده است (پایان بهار یا آغاز تابستان مانند دیگر فصل‌ها، دارای جشن گاهنباری نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو بشمار می‌رفته است). […]

جشن سده: جشن بزرگ آتش با خاستگاه کیهانی

جشن «سَـدَه» بزرگترین جشن‌ آتش و یکی از کهن‌ترین آیین‌های گروهی و اشتراکی شناخته شده در ایران باستان است. در این جشن و در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌هایی برمی‌افروخته و هنوز هم کم‌‌وبیش بر می‌افروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را می‌کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند. […]

شب چله (یلدا): شب زایش خورشید و آغاز سال نو میترایی

دیر زمانی است که مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا می‌دارند که در میان اقوام گوناگون، نام‌ها و انگیزه‌های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام می‌برند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.

خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز می‌گردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانروز خورشید اندکی پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌کند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد جنوبی خود با فاصله ۵/۲۳ درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجایی‌های طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می‌شد و آنرا گرامی و فرخنده می‌داشتند. […]

اول بهمن: زادروز فردوسی، همراه با هزارمین سالگرد سرایش شاهنامه

نگارنده در این گفتار روز اول بهمن را به عنوان روز تولد و زادروز فردوسی تعیین و پیشنهاد کرده است

در سراسر ماوراءالنهر یا سرزمین‌های آسیای میانه، یعنی در جمهوری‌های فعلی تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرغیزستان؛ و نیز در بخش‌هایی از افغانستان و در میان همه اقوام، چه تاجیک و چه ازبک یا ترکمن، آیینی کهن و سنتی دیرینه وجود دارد که با نام‌های گوناگونی و از جمله با نام «پیغمبر آشی» شناخته می‌شود.

در این آیین که از دیرباز در این نواحی رواج دارد؛ هنگامی که مرد یا زنی به سن شصت‌ و سه سالگی می‌رسد، می‌گویند «فلانی به سال پیغمبرش رسید». به این مناسبت، نزدیکان آن شخص در بزرگداشت او جشن تولدی با مراسمی خاص بر پای می‌دارند. این مراسم ممکن است در نواحی گوناگون، اندک تفاوت‌هایی با یکدیگر داشته باشند.

در نواحی شهرسبز، کِشکرود و نَسَف در جنوب بخارا، هنگامی که شخصی به شصت و سومین سالروز تولد خود می‌رسد، نزدیکانش برای او جامه‌ای نو و آراسته، به ویژه همراه با پیراهن سپیدِ بلند و تنبان سپید فراهم می‌سازند و با تشریفاتی بر او می‌پوشانند. پس از آن دستاری سپید بر سر و شانه‌اش می‌بندند و اگر زن باشد، چارقد سپیدی بر سرش می‌کنند. آنگاه از پنبه برای مردان ریش و سبیل انبوه و بزرگی درست کرده و بر چهره او می‌نشانند. حتی اگر او دارای ریش و سبیل هم باشد، باز هم می‌بایست به این شکل آذین شود. […]

پاسداشت گاهشماری ایران

یکی از کوشش‌های همیشگی ایرانیان، تنظیم تقویمی بوده است که با تقویم طبیعی و دوره رویدادهای کیهانی، حداکثر انطباق را داشته باشد. این کوشش منجر به ایجاد و بهره‌برداری از تقویم‌ها و نظام‌های گاهشماری متعدد و متنوعی شده بود که به مرور و با تکمیل و اصلاحات لازم در تقویم اعتدالی به حداکثر دقت ممکن برای تطبیق تقویم قراردادی با تقویم طبیعی دست یافته شد و امروزه نیز گاهشماری ایران که محصول توسعه و تکمیل گاهشماری‌های پیشین و برآیند همه آنان است، همچنان می‌تواند تقویم دقیقی باشد.

تقویم‌های متنوعی که در ایران وجود داشته و هنوز نیز برخی اقوام از آن استفاده می‌کنند، در انتخاب مبدأ سال و تعداد روزهای هر ماه خورشیدی با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند. بطور نمونه آغاز سال نو در تقویم خوارزمی با ششم فروردین‌ماه گاهشماری ایرانی، در تقویم کوهدشتی با چهاردهم فروردین‌ماه، در تقویم سنگسری با پنجم اردیبهشت‌ماه، در تقویم طبری/ تبری با دوم مردادماه، در تقویم دیلمی با هفدهم مردادماه، در تقویم میترایی با یکم دی‌ماه، در تقویم پشتکوهی با ششم بهمن‌ماه و در تقویم محلی نطنز و کاشان با یکم اسفندماه مطابق است. اما نکته مهم در این است که در همه این تقویم‌ها نام ماه‌ها و نام روزها به یک ترتیب و به گونه کم‌و‌بیش یکسانی ثبت شده است و در نتیجه، هر یک از آن تقویم‌ها برای برگزاری جشن‌ها و آیین‌های سالیانه، در مقایسه با تقویم‌های دیگر، زمان‌های مختلفی را بدست می‌دهند. بطور نمونه جشن تیرگان (سیزدهم تیرماه) با تقویم سغدی و خوارزمی در هجدهم تیرماه گاهشماری ایرانی، با تقویم طبری در سیزدهم آبان‌ماه و با تقویم دَیلمی در بیست‌وهفتم آبان‌ماه برگزار شده است و می‌شود. اما برای همه آنها، این روز مطابق با تیر روز از تیرماه است. از سوی دیگر، همانطور که گفته شد، تقویم‌ها در ترتیب نام ماه‌ها و روزها با یکدیگر شاهت دارند و این نام‌ها در بین آنها متداول است. […]

web analytics