Skip to content
بایگانی موضوع جامعه و فروپاشی اجتماعی .

حجاب اجباری در ایران باستان

«سه‌دیگر که بالا و رویش بود/ به پوشیدگی نیز مویش بود» (شاهنامه فردوسی)

در هفت ماه گذشته و پس از جان‌باختن مهسا امینی (آن دختری که مهمان مظلوم شهر ما بود)، جنبش بزرگ اجتماعی با عنوان «زن، زندگی، آزادی» در ایران پا گرفت که هدف اولیه آن رفع حجاب اجباری و سختگیری‌های ناشی از آن بود. این جنبش به چند دلیل دچار آسیب موقت شد. از جمله به دلیل سوءاستفاده برخی فرصت‌طلبان و دخالت‌های مخرب آنان و رسانه‌هایشان در روند جنبش، انتشار وسیع اخبار ناصحیح و آمیخته شدن راست و دروغ و افزایش بی‌اعتمادی‌ها، شعارهای رکیک جنسی (که خود عملی زن‌ستیزانه و ضد اهداف جنبش است)، و تمرکز بر انتشار گسترده و بی‌مورد ویدئوهای رقص و بوق. هیچ جنبشی در جهان با رقصیدن و بوق زدن و استعمال الفاظ رکیک به نتیجه نرسیده و موجب پیوستن و همبستگی افراد بیشتر نشده است. با اینکه در این جنبش شعارهای نژادپرستانه یا باستان‌گرایانه و سلطنت‌طلبانه بر زبان ایرانیان داخل کشور نیامد، اما جای تأسف فراوان است که فرصت‌طلبانِ خوش‌نشینِ در کمین نشسته، نام مهسا و خون صدها کشته و هزاران مجروح این جنبش را که عموماً جوانان و نوجوانان پاک و بی‌آلایش و خوش‌قلب و آرمانخواه بودند، به نفع خود مصادره کردند.

یکی دیگر از عوامل مهم آسیب به جنبش، بیان دروغ‌های تاریخی با اهداف نژادپرستانه و ناسیونالیستی بود. بدیهی است که آموزه‌های تاریخی برای تجربه اندوختن و ساختن حال و آینده است و چنانچه در بیان داده‌های تاریخی به جعل و تحریف توسل شود، می‌تواند هر حرکت پیشرویی را گمراه کند و با سلب اعتماد عمومی، موجب ریزش حامیان آن شود. همچنین به استقامت عمومی و آرمان‌ها و اهداف هر جنبشی آسیب‌های جدی وارد می‌سازد.

ادعای اینکه حجاب اجباری در ایران باستان وجود نداشته و زنان و عموم مردم در آن اعصار در شرایط سراسر ممتاز و انسانی و توأم با رفاه زندگی می‌کرده‌اند، لاف گزافی است که فقط بکار کسانی می‌آید که می‌خواهند با اهداف قدرت‌طلبانه و سلطه‌گرانه جدید و تمسک به نوع دیگری از مقدسات و از جمله سوءاستفاده از نام ایران، مردم ستم‌کشیده را به چاه سیاه و باتلاق تاریک دیگری فرو برند و به زنجیر دیگری فرو بندند. […]

آینده و نگرانی‌ها: تجربه‌هایی از گذشته برای فردا

نگذاریم ایران تبدیل به زنجیر جدید اسارت شود

چنانچه «ایران» تبدیل به مفهومی سراسر نیک و مقدس و غیرقابل نقد شود که می‌بایست جان مردم فدای آن گردد، بزودی زنجیرهای جدید اسارت و استبداد و چماق‌های سرکوب و چوبه‌های اعدام، به نام ایران و زیر پرچم سه رنگ آن برقرار و برپای خواهند شد. آنگاه صدای دادخواهی هر معترضی، زیر اتهام «دشمنی و ضدیت با ایران» خفه خواهد شد.

شوونیسم و وطن‌پرستی متعصبانه و اینکه ایران را مظهر همه خوبی‌ها و صفات پسندیده دانستن و آنرا مبرای از هر بدی نامیدن، تکرار اشتباهات هولناک گذشته است و خطریست که آینده جامعه ما و تمامی تلاش‌های آزادیخواهانه را تهدید می‌کند. […]

اعتراض و راهپیمایی حق مدنی انسان‌هاست و چند گفتار دیگر

آزادی راهپیمایی و تجمع به همراه آزادی تشکل، آزادی بیان و آزادی رسانه، مجموعه آزادی‌های چهارگانه مدنی و بدیهی جوامع بشری را تشکیل می‌دهند. این حقوق و آزادی‌ها از سوی کسی یا قدرتی اعطاء نشده و هیچ شخص یا قدرتی حتی با وضع قوانین نمی‌تواند آنها را محدود یا مسلوب کند. به همین خاطر نیز هست که آزادی تجمعات و راهپیمایی در اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز در قانون اساسی فعلی ایران (حتی بدون قید اخذ مجوز از هیچ نهادی) به رسمیت شناخته شده و مقنن متوجه این حق ذاتی بوده است.

از طرف دیگر، جنبش‌ها و خیزش‌های اجتماعی که گاهی به شکل تجمع، تظاهرات یا راهپیمایی خود را نشان می‌دهند، فرصتی مهم برای پیشبرد و پویایی کشور و توجه به دردها و زخم‌ها و معضلات سیاسی و اجتماعی آن به حساب می‌آیند. بخصوص در کشورهای آکنده از تبعیض و فساد. جنبش‌های اجتماعی همواره نیروی محرک جوامع بشری در طول تاریخ بوده‌اند. رخدادهای بزرگ بشریت عمدتاً از دل اینگونه جنبش‌ها برخاسته‌اند، چرا که آنها به‌رغم برخی عوارض اجتناب‌ناپذیر خود، نیرومندترین عامل ترقی و رفع سیاست‌های غلط و مخرب بوده‌اند و […]

کتاب‌ها و فیلم‌ها و رسانه‌های بدآموز: لزوم گردآوری آثار باارزش فرهنگی برای کودکان و نوجوانان

وضعیت زیانبار و نگران‌کننده فیلم‌ها، کتاب‌ها و دیگر محصولات فرهنگی و هنری که در دسترس کودکان و نوجوانان است، ایجاب می‌کند تا به عنوان یکی از چاره‌های فوری، با همکاری و همراهی یکدیگر و با مشورت و نظرخواهی از مطلعین، مجموعه‌هایی از آثار باارزش علمی، فرهنگی و هنری را که می‌شناسیم و عامداً در حال بایکوت و فراموشی و نابودی هستند، شناسایی و گردآوری کنیم و در اختیار کودکان و نوجوانان قرار دهیم.

اگر زمانی کودکان و نوجوانان و دانش‌آموزان را به کتابخوانی تشویق می‌کردیم و اینکه به جای توجه به دو بلای فیلم و فوتبال به کتاب روی بیاورند، امروزه از فرط فراوانی کتاب‌های بدآموز و مخرب، حتی می‌بایست به احتراز از مطالعه کتاب نیز توصیه کرد، مگر آنکه شخص مطلع و دلسوزی آنرا تأیید کرده باشند.

برنامه‌های شبکه‌های تلویزیونی داخلی و شبکه‌های خانگی و نیز ماهواره‌های فارسی‌زبان خارجی در کنار سینماها و گیم‌ها، روزبروز مبتذل‌تر و بدآموزانه‌تر و گمراه‌کننده‌تر می‌شوند. تا حدی که حتی تبلیغ موذیانه و قباحت‌زدایی از مصرف مواد مخدر و چندهمسری و روابط نامشروع و الفاظ رکیک و رفتارهای سبک و زننده و انواع ابتذال‌های دیگر در بسیاری از آنها دیده می‌شوند. فیلم‌ها و کارتون‌هایی که یا در ترویج فساد و بی‌تربیتی و پایین آوردن ذائقه و توقع عمومی از یکدیگر سبقت می‌گیرند؛ و یا با شخصیت‌های بی‌احساس، بی‌عاطفه و مروج خشونت و بی‌رحمی، تربیت کننده نیروی جنگجو و مصرف کننده آتی تسلیحات خریداری شده از استعمارگران […]

ویرانی و تباهی کشور، عاقبت تبعیض تحصیلی و سهمیه‌های آموزشی و شغلی

برابری تحصیلی حق همه انسانهاست. وقتی فرصت‌های تحصیلی و شغلی آلوده به تبعیض و سهمیه شود و بی‌استعدادها جای بااستعدادها را بگیرند، از آن کشور ویرانه برجای می‌ماند. اعطای تبعیض‌آمیز امتیاز و رانت و سهمیه به منظور تربیت اشخاص بی‌اختیار و وابسته و مطیع و دست‌نشانده انجام می‌شود. پذیرفتن استفاده از امتیاز و سهمیه‌خواری نیز عملاً به معنای پذیرفتن اجحاف به حق دیگران، از دست دادن خوی آزادگی و استقلال و عزت نفس، سلب جرأت انتقاد و اعتراض، قبول کردن قید بندگی و سرسپردگی، و ناچار شدن به تسلیم و تعظیم و اطاعت است. باشد تا از آنانی نباشیم که فرصت‌های تحصیلی و شغلی را در شرایط نابرابر و با سهمیه‌خواری و تجاوز به حق دیگران به دست […]

بردگی نظامی یا خدمت مقدس سربازی

وقتی دو سال از بهترین ایام جوانی خود را صرف بیگاری‌ای به نام خدمت مثلاً مقدس سربازی می‌کردیم، تصور ما بر این بود که این وظیفه‌ای شهروندی و رایج در تمامی کشورهای جهان است. اما بعدها که از القائات و تبلیغات رایج تا حدی خلاصی یافتیم، دانستیم که این بردگی نظامی و بهره‌کشی ظالمانه از عمر و فرصت‌های رشد یک جوان- به عنوان ارزشمندترین سرمایه هر کشوری- از زمان رضاشاه در ایران رسمیت یافته و امروزه به این شکل دائمی و اجباری و طولانی و بی‌دستمزد نه تنها در اغلب کشورهای جهان رایج نیست، که فقط در حدود ده کشور وجود دارد: ایران، ترکیه، سوریه، قبرس، مصر، کلمبیا، کره شمالی و دو-سه تای دیگر. در اکثر قریب به اتفاق کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکایی و اروپایی جهان و از جمله در عراق، افغانستان، پاکستان و عربستان، سربازی اجباری نیست و مانند همه مشاغل دیگر بصورت اختیاری و در ازای دستمزد و دیگر حقوق مترتبه بر آن است. بخصوص هنگامی که بیگاری سربازی قابل خرید و معاوضه با پول باشد و در نتیجه فقط به محرومان و فرودستان جامعه منحصر شود، به ظالمانه‌ترین شکل خود در می‌آید. […]

در مقایسه نابجای پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد

 آقای هنرمند نقاش در مصاحبه‌ای گفته‌اند که: «فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی را نمی‌توان با یکدیگر مقایسه کرد. پروین اعتصامی تمام عمرش را در خانه پدرش گذرانده است. خب آدمی که در خانه است چه می‌کند؟ به دور و برش نگاه می‌کند و از نخود و لوبیا و ماهی‌تابه شعر می‌گوید». همو در جای دیگری افق دید پروین را چهاردیواری خانه و افق دید فروغ را وسعت شگفت‌انگیز جهان دانسته است.

این مهم است که هر کس در حد توان خود از شرافت و از انسان‌های شریف دفاع کند و در مقابل تخطئه و انتساب‌های ناصحیح به آنان سکوت و مصلحت‌اندیشی نکند. بدون آنکه از تعدی افراد گستاخ- که کم هم نیستند- بهراسد. این درست است که پروین اعتصامی با فروغ فرخزاد قابل مقایسه نیستند. اشعار سرشار از انسانیت، شرافت، آزادمنشی، ظلم‌ستیزی، همدلی با رنجبران و ستم‌دیدگان و زحمتکشان، و همه آموزندگی‌ها و برازندگی‌های پروین را می‌توان با افتخار برای همه اطرافیان کوچک و بزرگ خود خواند و یا دیوانش را به آنان هدیه داد؛ اما بعضی اشعار بدآموزانه فروغ چنین قابلیتی را ندارند. […]

مسئله الکل و دستورالعمل‌های مرگبار

در یک جامعه متقلب، برخی از اخبار و گزارش‌ها و هشدارهای اجتماعی در واقع نوع دیگری از فریب افکار عمومی و کشاندن آنها به تله‌های مرگبار است. برای نمونه «انجمن علمی آموزش بهداشت و ارتقای سلامت ایران» علی‌الظاهر و به منظور مقابله با تقلب‌های رایج در ایران، دستورالعملی را با عنوان «چگونه الکل طبی را از صنعتی تشخیص دهیم؟» به واسطه خبرگزاری ایسنا منتشر کرده است. این مطلب همچنین از طرف نهاد مجعولی با عنوان «ستاد اطلاع رسانی مبارزه با ویروس کرونا» در قالب متن و ویدئو در بسیاری از شبکه‌های اجتماعی و سرویس‌های اشتراک فیلم منتشر شده است. دستورالعمل فوق نه تنها مقابله با تقلب نیست، که تبلیغ و ترویج تقلب است و نتیجه‌ای جز فریب افکار عمومی به منظور فروش بیشتر الکل صنعتی و متانول در پی نخواهد داشت. در این دستورالعمل نادرست و خطرناک ادعا شده که الکل اتانول با شعله آبی رنگ و الکل متانول با شعله زرد رنگ یا سفید رنگ می‌سوزد و از این تفاوت می‌توان برای تشخیص آنها از یکدیگر استفاده کرد. […]

کرونا در ایران: آدمخواری و جنایت علیه بشریت

ایران و سراسر جهان با یک فاجعه و بیماری هولناک و همه‌گیر مواجه شده است. در چین بعد از دو ماه بر این بیماری غلبه شد، اما در ایران بعد از دو ماه این بیماری بشدت اوج گرفت. دلیل آن مشخص است: چرا که تعداد قابل توجهی از ایرانیان بنا به خصوصیت‌های تاریخی خود عادت دارند تا از محل تجاوز به حق دیگران و سوار شدن بر موج بحران‌های اجتماعی منفعتی کسب کنند. آدم‌هایی که بجای آنکه دست هم را برای پیشرفت بگیرند، پای هم را می‌گیرند تا مانع پیشرفت شوند. جامعه در حداقل تعاریف خود به جایی اطلاق می‌شود که متوسط غالب اعضایش اصول اولیه زندگی اجتماعی را بدانند و بدان پایبند باشند و منافع جمعی را جدای از منافع شخصی ندانند. جایی که اکثریت مردمش سد مشترک و متحدی در مقابل دشمنان و تهدیدهای مشترک باشند و در خفا و به منظور کسب امتیاز و رانت و غارت همنوع با آنان همدستی نکنند. جایی که دستکم اقلیتی از افرادش در قبال فعالان ضدتقلب و روشنگرانی که بخاطر مصالح جامعه از همه چیز خود گذشته‌اند، سکوت و بی‌اعتنایی نکنند و در مقابل تهدیدها تنهایشان نگذارند. […]

حق آموزش به زبان مادری

حق آموزش زبان مادری و نیز حق آموزش به زبان مادری، یکی از حقوق اساسی و ذاتی بشر است. یعنی هر کودکی بطور طبیعی دارای این حق است که در مدرسه به زبان مادری خود آموزش ببیند و یکی از زبان‌های رسمی کشور را به عنوان زبان دوم بیاموزد. این حق را نه کسی به کسی داده است و نه کسی به هیچ بهانه‌ای حق سلب کردن یا مسکوت گذاشتن یا به تعویق انداختن آنرا دارد. […]

آسیب‌های فرهنگستان به علم و به زبان فارسی

نتیجه نهایی لغت‌سازی‌های افراطی فرهنگستان زبان فارسی تضعیف علم و تصغیر زبان فارسی است

علوم بخشی از مفاهیم هستند و زبان وسیله بیان مفاهیم است. علم در خدمت زبان نیست، این زبان است که در خدمت علم و بیان مفاهیم است. چرا که علم نسبت به زبان ترجیح ذاتی دارد.

شوونیست‌ها به زبان خالص تعلق خاطر خاصی دارند؛ چنانکه به خاک و خون و خلوص و نژاد و تاریخ. آنان برای مقاصد خود براحتی تاریخ و تقویم و جغرافیا و هویت اجتماعی و مذهب و زبان و نام‌های جغرافیایی و حتی نام‌های علمی را جعل می‌کنند و دستاوردهای دانش بشری را ملعبه هوس‌های خطرناک خود می‌کنند. در هیچ کجای دنیا جز در میان فارسی‌زبانان و عربی‌زبانان برای نام‌ها و اسامی علمی، معادل‌‌های من‌درآوردی نمی‌سازند.

در زمانی که مشرق‌زمین به علم توجه می‌داشته (بخصوص در قرن‌های چهارم و پنجم هجری)، مغرب‌زمین اسامی علمی وضع شده آنها را با روی باز پذیرفته و هنوز هم بکار می‌برد و در فکر جایگزینش نیست. هیچ زبانی زبان خالص نیست، جز زبان بومیان ابتدایی در نواحی دوردست جهان. زبان انگلیسی به عنوان یکی از غنی‌ترین زبان‌های فعلی در جهان، دارای درصد ناچیزی لغت و نام با ریشه انگلیسی یا آنگلوفریسی است. زبان لاتینی به عنوان یکی از ممتازترین زبان‌های علمی جهان در دوران گذشته و منشأ بسیاری از اسامی و اصطلاحات علمی، ریشه و نیای زبان انگلیسی نیست و زبان انگلیسی نسبت به آن بیگانه به حساب می‌آید. […]

رنج‌نامه‌های نویسندگان: از بیرونی تا به‌آذین

رومن رولان در پایان رمان ژان کریستف و در مطلبی که به نوعی وصیتنامه اوست، می‌نویسد: «من سرگذشت مصیبت‌بار نسلی را نوشته‌ام که رو به زوال می‌رود. هیچ نخواسته‌ام از معایب و فضائلش، از اندوه سنگین و غرور سردرگمش، از تلاش‌های پهلوانی و ازدرماندگی‌هایش، زیر بار خردکننده یک وظیفه فوق انسانی چیزی پنهان کنم: این همه، مجموعه‌ای است از جهان و اخلاق و زیباشناسی و ایمان و انسانیت نوی که دوباره باید ساخت. این بود آن چیزی که ما بودیم. اما ای مردان امروز، جوانان، اکنون نوبت شماست! از پیکرهای ما پله‌ای برای خود بسازید و پیش بروید. بزرگ‌تر و خوشبخت‌تر از ما باشید. خود من به روح گذشته‌ام بدرود می‌گویم و آن را همچون پوسته‌ای خالی پشت سر می‌افکنم. زندگی یک سلسله مرگ‌ها و رستاخیزهاست. بمیریم کریستف، تا از نو زاده شویم!» […]

ایران در آمارهای جهانی

یکی دیگر از شاخص‌های جهانی به بهره هوشی متوسط مردم کشورها اختصاص دارد. خلاصه بهره‌های هوشی مطابق این شاخص و تصویر پیوست به این شرح است: ضریب هوش بالا (بیشتر از ۱۰۰): کشورهای آسیای شرقی، مثل کره، چین، ژاپن و مغولستان. ضریب هوش متوسط (بین ۹۰ تا ۱۰۰): کشورهای اروپای شمالی و آمریکای شمالی، مثل انگلستان، آمریکا، فرانسه و آلمان. ضریب هوش پایین (بین ۸۰ تا ۹۰): کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، مثل ایران، افغانستان، عراق، عربستان، مصر و لیبی. ضریب هوش خیلی پایین (کمتر از ۸۰): کشورهای آفریقای مرکزی و جنوب آفریقا، مثل کنگو، نامیبیا، زامبیا و آنگولا. […]

آثار باستانی و بناهای باشکوه: بی‌توجهی به انسان و رنج‌هایش

زمین‌های پهناور و خاک روزی‌بخش روستا را بنگر که چگونه سنبله‌های سبز گندم در آن سر برافراشته‌اند و در آغوش باد به رقص در آمده‌اند. بنگر که چقدر انسان‌هایی با دست‌های پینه‌بسته، نسل در نسل، هر شامگاه چشم بر زمین دوخته‌اند که حاصل زراعت امسال چه خواهد شد. چقدر هر بامداد چشم بر آسمان بیکران دوخته‌اند که امسال چقدر مهربانی خواهد کرد. چقدر به دوردست‌های افق خیره شده‌اند که مبادا سپاهی مسلح و غارتگر به کشتزارها و چشمه‌سارها هجوم آورد. بنگر به دسته‌های خیش و داس که چگونه در مشت مردم زحمتکش صیقل یافته‌اند. بنگر به چهره‌هایشان که چگونه چروکیده و سوخته زیر آفتابند. به چهره مرد معدن بنگر و به دستان بزرگ و پتک سنگین او. ببین چه کرده است در نبرد با دیواره‌های سخت سنگی.

دیوارهای خانه ارباب را نیز ببین. همان دیوارهایی که با حاصل رنج‌ها بالا رفته و «شکوهمند» شده است. همان دیوارهایی که روزها نظاره‌گر گسیل «حق اربابی» بوده‌اند و شب‌ها نظاره‌گر سفره‌های دراز و بزم و آواز. همان دیوارها که حالا لایق ثبت در فهرست «آثار ملی» شده‌اند.

بنگر که خانه‌هایی فرصت بیشتری برای ثبت ملی یا جهانی به دست می‌آورند که «شکوهمندتر» باشند و انسان‌های بیشتری در زیر بار آنها از پای در آمده باشند. بنگر به آن خانه‌ها و کاخ‌هایی که برای تماشای آنها باید به صف ایستاد و «بلیط» خرید. همان خانه‌ها و کاخ‌هایی که حالا تبدیل به «شناسنامه» و «هویت» مردم رنج‌کشیده شده‌اند. رنج‌هایی که هیچگاه آثار و نشانه‌های آن در فهرست «آثار ملی» و هیچ فهرست دیگری به ثبت نمی‌رسند و فراموش می‌شوند. […]

ایران امروز و وضعیت غیرانسانی‌تر از عصر برده‌داری

ایران جزو آخرین کشورهایی بود که برده‌داری را ممنوع کرد. برده‌داری در ایران پس از چند هزار سال سابقه و پس از نخستین کوشش‌های عصر ناصرالدین‌شاه قاجار، عملاً و رسماً به موجب تصویب ماده واحده در مجلس شورای ملی به تاریخ هجدهم بهمن‌ماه ۱۳۰۷ هجری شمسی ممنوع شد و حکم آزادی تمامی بردگان صادر گردید.

در گذشته‌ها، ارباب در قبال تمامی هزینه‌های شخصی و خانوادگی و بهداشتی و پزشکی و امنیت اجتماعی برده، به مانند هرگونه کالا و مایملک دیگر خود، مسئول و متکفل بوده است. (بنگرید به «الغای برده‌داری و منافع برده‌داران»). اما اکنون و در ایران امروز اگر نیک بنگریم، شرایط زندگی و دستمزدها و حمایت‌های قانونی از زحمتکشان و تأمین اجتماعی کارگران و کارکنان در اغلب موارد بسی سخت‌تر و ظالمانه‌تر از شرایط دوران بردگی است. […]

ایرانیان از دید ویلم فلور

ویلم فلور (Willem Floor) ایران‌شناس هلندی و صاحب تألیفات فراوان بخصوص در زمینه تاریخ اقتصادی و اجتماعی ایران از عصر صفوی تا عصر قاجار است. بعضی از آثار او عبارتند از: تاریخ پول در ایران، تاریخ تئاتر در ایران، تاریخ پخت نان در ایران، تاریخ روابط جنسی در ایران، تاریخچه مالی و مالیاتی ایران از صفویه تا پایان قاجاریه، کار و صنعت در ایران، سکه‌های ایرانی، گربه‌های ایرانی، بازی‌های ایرانی، نقاشی‌های دیواری قاجاری، اقتصاد ایران صفوی، کشاورزی ایران قاجاری، بهداشت عمومی در عصر قاجار، صنایع کهن در عصر قاجار، عناوین و پاداش‌ها در ایران صفوی، نظام قضایی در عصر صفوی، تاریخ بوشهر از صفویه تا زندیه، اوزان و مقیاس‌ها در عصر قاجار، اشرف افغان بر تختگاه اصفهان، حکومت نادرشاه، بنوکعب یا عشایر مرزنشین جنوب خوزستان، اولین سفرای ایران و هلند، هلندی‌ها در خلیج فارس و بوشهر، و هلندیان در جزیره خارک.

برخی نظریات فلور با پیش‌فرض‌های متداول بین ایرانیان، با توهماتی که آنها را بجای واقعیات تاریخی گرفته‌اند، و نیز با علاقه مفرط ایرانیان به شنیدن تملق و تعریف و تمجید، متفاوت و متناقض است. او نیز محققی نیست که تمایلی به مجیزگویی و چاپلوسی برای کسب محبوبیت داشته باشد. نظرات فلور- فارغ از درستی یا نادرستی آنها- قابل تأمل و تأنی است و نیاز به مداقه و بحث و بررسی دارد. […]

مشخصه‌ها و نشانه‌های جوامع دارای خوی غارتگری، ایران در عصر وقاحت، و چند گفتار دیگر در نقد اجتماعی

منشأ بسیاری از ناملایمات رفتاری و ناهنجاری‌ها و معضلات اجتماعی در «خوی غارتگری» نهفته است. سابقه طولانی بسیاری از جوامع بشری در «تجاوز» و «غارت» موجب شده تا این تمایلات به رفتار جمعی و سرشت عمومی راه پیدا کند و تبدیل به خوی و خصلت آنان شود. در این میان، برخی از جوامع کوشیده‌اند تا این خوی نهفته و ویرانگر را با عزم جدی و مشارکت همگانی تا حد زیادی بهبود بخشند و به صفات انسانی باز گردند. اما برخی دیگر از جوامع هنوز موفق به اجرای چنین برنامه‌ای نشده‌اند. به این دلیل که یا نتوانسته‌اند و یا اصل وجود چنین معضلی را انکار کرده‌اند. بدیهی است که انکارکنندگان صورت مسئله، قادر به پیدا کردن راه‌حلی برای یک مسئله نخواهند بود. البته اطلاق عنوان «جامعه» یا «اجتماع» برای چنین مجموعه‌ای از آدم‌ها تا حد زیادی توأم با ارفاق است. چرا که اصولی‌ترین لازمه پیدایش یک جامعه ابتدایی بشری، نوعی بیمه اولیه است که می‌توان آنرا «گذشت موقت از منفعت شخصی و کوتاه‌مدت بخاطر منافع عمومی و بلندمدت» نامید. […]

گفتارهایی در نقد باورهای اجتماعی

در سال ۱۳۸۸ بخش فارسی رادیو بین‌المللی فرانسه برنامه‌ای به نام «نقد باورها» داشت که در شامگاه جمعه هر هفته به همت آقای فرزاد جوادی- تهیه‌کننده و برنامه‌ساز رادیو فرانسه- آماده و پخش می‌شد. منظور و مقصود کلی این برنامه، نقد و تحلیل و واکاوی برخی رفتارها و عادات نابهنجار جامعه ایران بود. نگارنده نیز این فرصت را داشت تا به مدت پنج هفته مهمان این برنامه باشد و در باره نکاتی که مطرح می‌شد، در حد امکان و فرصت موجود گفتگو کند و پاسخ دهد. نسخه ویرایش و کوتاه شده این پنج قسمت به ترتیب زیر در وب‌سایت رادیو فرانسه در دسترس است. […]

جامعه نخبه‌کُشِ سِفله‌پرور

«آب‌وهوای فارس عجب سفله‌پرور است» (حافظ)

قتل‌های تلخ و غم‌انگیز جمشید کاشانی، ابن مُقله، میرعماد، گوهرشاد خاتون، ابن مقفع و سهروردی تنها چند مثال از نمونه‌های فراوان شکنجه، قتل و سوزاندن دانشمندان، هنرمندان و خردمندان در تاریخ ایران بوده است. این عده که جان خود را بر سر دانش و هنر و خردورزی و سرافرازی و بالندگی جامعه نهادند، به اندازه‌ای فراوان هستند که می‌توان مدت‌های مدیدی پیرامون آنان نوشت و فهرستی طولانی از آنان به دست داد. مانی و مزدک و به‌آفرید خراسانی و قائم‌مقام فراهانی و امیرکبیر، فقط چند تن از مشهورترین‌های این فهرست هستند.

اما در کنار این گروه کثیر کشته شده‌ها، کسان دیگری نیز به فراوانی وجود دارند که هر چند مقتول نشدند، اما بدان‌ها بسی سخت گرفته شد، آواره و دربدرشان کردند، اموالشان را مصادره نمودند، به زندان و سیاهچال و نقص عضو دچار شدند، به توهین و تخریب و بدنامی گرفتار آمدند، فرصت‌ها و موقعیت‌هایشان تباه شد، بایکوت و بی‌پناه شدند و گاه از غصه دق‌مرگ گردیدند. این عده به اندازه‌ای هستند که می‌توان گفت شامل حال بسیاری از دانشمندان و هنرمندان و ادیبان و فرهیختگان جامعه ایرانی می‌شود. از بزرگمهر و ناصرخسرو و خازنی گرفته تا به فردوسی و حافظ اصفهانی و ملاصدرا.

این وقایع نشان می‌دهد که جامعه ما جامعه‌ای است که دانش و هنر و خرد، یا دانشمند و هنرمند و خردمند را در خمیره خود نابود می‌کند. جامعه‌ای که نخبگان خود را می‌کُشد، اما خود را شایسته روزگار و سرنوشت بهتری می‌داند. جامعه‌ای که پهلوانان راستین خویش را قربانی و پایمال پهلوان‌پنبه‌ها می‌کند. جامعه‌ای که بزرگان خود را نمی‌شناسد و نمی‌تواند که بشناسد. […]

قتل سهروردی به حکم قشریون سطحی‌نگر

شهاب‌الدین سُهرِوَردی مشهور به شیخ اشراق و شیخ شهید (۵۵۰- ۵۸۷ هجری قمری)، از برجسته‌ترین فلاسفه ایرانی و اسلامی و بنیانگذار فلسفه اشراق بود. از او حدود ۵۰ کتاب و رساله برجای مانده که برخی عبارتند از: حکمه‌الاشراق، منطق‌التلویحات، لوامع‌الانوار، هیاکل‌النور، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ و لغت موران. سهروردی به‌رغم انزوا و گوشه‌گیری همواره از بحث و مناظره استقبال می‌کرد. توانایی و تسلط او در این مباحثات و ناتوانی قشریون سطحی‌نگر در پاسخگویی به او، موجبات عصبیت قشریون و ایراد توطئه و تهمت‌زنی بدو را به همراه داشت. همین شد که علمای حلب حکم به الحاد سهروردی دادند و صلاح‌الدین ایوبی او را در حالیکه فقط ۳۷ سال سن داشت، به زندان انداخت و در زندان خفه‌اش کرد. آن روز تلخی که برای فلسفه ایران رقم خورد، روز دوشنبه پنجم رجب سال ۵۸۷ هجری قمری برابر با سیزدهم مرداد سال ۵۷۰ هجری شمسی بود.

سوزاندن ابن مقفع به جرم مبارزه با زودباوری

ابن مقفع (۱۰۴- ۱۴۲ هجری قمری) که پیش از مسلمان شدن بر دین مانوی بود و روزبه پسر دادویه نام داشت، از نخستین آغازگران نهضت ترجمه به زبان عربی بود. او نویسنده، ادیب و مترجمی توانا بود که آثار فراوانی از خود برجای گذاشت. برخی از آثار او عبارتند از: کلیله و دمنه، آیین‌نامک، سیرالملوک، التاج، عجائب سجستان، ادب‌الکبیر و ادب‌الصغیر. احتمال می‌رود که بخش «برزویه طبیب» از کتاب کلیله و دمنه را ابن مقفع خود شخصاً تألیف کرده باشد. ابن مقفع علاوه بر پیشتازی در نهضت ترجمه، از پیشروان روشنگری و از پیشگامان تفکر علمی و ضدخرافی در عصر خود نیز بشمار می‌رفت. او به همه مذاهب و مکاتب و مدعیات به دیده شک و تردید و ظن می‌نگریست تا هنگامی که بتواند دلایل استوار و خردورزانه‌ای در رد یا تأیید آنها بیابد. او نظریات و آرای خود را شجاعانه و بدون واهمه و به منظور آگاهی‌بخشی توده‌ها و مبارزه با زودباوری آنان بیان می‌داشت و جان خود را بر سر این راه نهاد. ابن مقفع در سن ۳۸ سالگی و به دستور منصور خلیفه عباسی به فجیع‌ترین شکل ممکن شکنجه و کشته شد. اندام او را در حالیکه زنده بود، قطعه‌قطعه می‌کردند و در تنور آتش می‌سوزاندند. […]

قتل گوهرشاد خاتون، لرزه‌ای بر فرهنگ و تمدن ایران و پیرامون آن

سخن گفتن از بانو مهدعلیا گوهرشاد خاتون (۷۸۱- ۸۶۱ هجری قمری) و قتل او که از تلخ‌ترین قتل‌های مشرق‌زمین است، بسی سخت و دشوار است. او دختر نیک‌خو، باهوش، فرهنگ‌دوست و هنرپروری از اهالی سغد و سمرقند بود که تیمورلنگ او را به همسری پسر خود شاهرخ در آورد. گوهرشاد در زمان حیات خود، عروس یک شاه، زوجه شاه دیگر و مادر دو شاه دیگر بود. او تمامی موقعیت‌ها و فرصت‌هایی را که ناخواسته در اختیارش قرار گرفته بود، برای ایجاد و گسترش یک رستاخیز بزرگ فرهنگی بکار بست. او با فراست و دانایی و تدبیری که داشت، توانست خاندان تیموری را که در تجاوزگری به سرزمین‌ها و ویرانی تمدن‌ها دستکمی از امثال کورش هخامنشی و چنگیزخان مغول نداشتند، تبدیل به خاندانی فرهنگ‌دوست و متمدن کند که دست از جهان‌گشایی و تجاوز به سرزمین‌ها بردارند و در اندیشه رونق رفاه عمومی، سازندگی کشور و گسترش دانش و هنر باشند. […]

قتل میرعماد قزوینی و مهاجرت خوشنویسان به هند و عثمانی

خط نستعلیق را عروس قلم‌های خوشنویسی می‌دانند و میرعماد حسنی سیفی قزوینی (۹۶۱- ۱۰۲۴ هجری قمری) مشهور به عمادالملک، برجسته‌ترین استاد این خط و تکمیل‌کننده و واضع بسیاری از قواعد و اصول آن دانسته می‌شود. خط نستعلیق با میرعماد به اوج درخشش و بالندگی رسید و او را بزرگ‌ترین نستعلیق‌نویس همه اعصار دانسته‌اند. از میرعماد چلیپاها و مرقعات بسیاری بازمانده که همچنان و پس از حدود ۴۰۰ سال از روزگار او، معیار و سرمشق‌‌های ممتاز و بی‌بدیل خط نستعلیق به حساب می‌آیند. میرعماد در زمان حیات خود شاگردان زیادی پرورش داد و آوازه‌اش چنان تا نواحی گوناگون و تا دربار عثمانیان آناتولی و گورکانیان هند رسیده بود که قطعات خوشنویسی شده او را با هم‌وزن طلا مبادله می‌کردند. شهرت و توانایی‌های شگرف هنری میرعماد- چنانکه انتظار می‌رفت- موجب بروز دسیسه‌های حاسدان و سخن‌چینی و تهمت‌زنی رقبایی شد که خلاقیت و توانایی‌های او را نداشتند و احساس کمبود می‌کردند. میرعماد در چندین سروده و نامه منظوم خویش که برای شاه عباس صفوی نوشته، از این اعمال مخرب یاد کرده و گله گذارده است. تحریکات و القائات مداوم این بی‌هنران هنرمند نشان در ایراد اتهامات مذهبی و نیز در تخریب وجهه و شخصیت میرعماد، موجب سوءظن و بدگمانی شاه عباس بدو شد و به تصمیم شاه به نابودی میرعماد و اشاره به قتل او انجامید. […]

ابن‌مقله شیرازی، خوشنویس بدون دست

هنر خوشنویسی و اینکه نوشتن و کتابت کردن بجز آنکه عملی برای بیان مفهوم و منظور باشد، ارزش هنری و زیبایی‌شناسی نیز داشته باشد، از مرد خوش‌ذوق و ادیب و هنرمندی از اهالی شهر بیضا به نام ابن‌مُقله بیضاوی شیرازی (۲۷۲- ۳۲۸ هجری قمری) برخاسته است. او مبتکر و بنیانگذار شش خط یا قلم خوشنویسی به نام‌های نسخ، ثلث، توقیع، رقاع، محقق و ریحان بود که هنوز نیز شهرت و کارآیی و تداول خویش را حفظ کرده‌اند. ابن‌مقله همچنین واضع اصول دوازده‌گانه خوشنویسی است که همچنان پس از ۱۱۰۰ سال از زمان زندگی او، جزو اصول اساسی هنر خطاطی دانسته می‌شوند. ابن‌مقله سرنوشت دردناکی داشت. سخن‌چینان و رقبا و حسودان دستگاه خلافت عباسی و کسانی که تاب تحمل هنر بی‌همتا و نوآوری‌های بی‌بدیل او را نداشتند و نمی‌توانستند جایگاهی در حد و اندازه او در هنر زمان خود داشته باشند، چندین بار و به تناوب، افکار عمومی و خلفای عباسی را علیه او تحریک کردند و شوراندند. با این اتهام که ابن‌مقله خط قرآن را با خط اختراعی خود «نسخ» کرده است. در واقع نام «نسخ» برای خط مشهوری که ابن‌مقله بنیان نهاد، توسط بدخواهان و کینه‌توزانی که علیه او فعالیت می‌کردند و برای تخریب او وضع شد، اما به زودی به نامی افتخارآمیز برای این خلاقیت ابن‌مقله تبدیل گردید؛ چرا که عمده قرآن‌های پس از ابن‌مقله به خط نسخ نوشته می‌شدند و هنوز نیز به همان خط نوشته می شوند. […]

قتل غیاث‌الدین جمشید کاشانی

اُلُغ‌بیک، شاه دانشمند و فرهنگ‌دوست تیموری و پسر شاهرخ‌میرزا و گوهرشاد خاتون که خود نیز در دانش ریاضیات و نجوم دست داشت، تصمیم می‌گیرد تا با تأسیس یک مدرسه علمی و دعوت از برجسته‌ترین اخترشناسان آن روزگار، بنیان رصدخانه سمرقند و زیج نظری و محاسباتی وابسته به آن را پایه‌گذاری کند و پایتخت خود در سمرقند را مرکزی برای فعالیت‌های علمی و بخصوص محاسبات و مطالعات نجومی قرار دهد. یکی از کسانی که او برای این منظور انتخاب می‌کند و به سمرقند دعوتش می‌کند، جوان دانشمند، اما بینوا و سرگردانی در شهر کاشان بود. جوانی با توانایی‌های علمی حیرت‌انگیز و متخصص فیزیک، ریاضیات و اخترشناسی که هیچگاه فرصت مناسبی برای فعالیت‌های علمی پیدا نکرده بود و دانش بی‌پایانش خواهانی نداشت. این جوان را اُلُغ‌بیک به واسطه قاضی‌زاده رومی کشف کرد و او را با احترام و حمایت فراوان به سمرقند دعوت کرد. آن جوان غیاث‌الدین جمشید کاشانی بود. […]

قتل‌های سرنوشت‌سوز تاریخ ایران

در مجموعه گفتارهای «قتل‌های سرنوشت‌سوز تاریخ ایران» شش تن از کسانی معرفی شده‌اند که تأثیری عظیم بر دانش و هنر عصر خود نهادند و می‌توانستند سرآغاز و نیروی محرکه‌ای بر پیشرفت علمی و توسعه اجتماعی جامعه باشند. اما سرنوشت همه آنان چیزی جز مرگ نبود. غیاث‌الدین جمشید کاشانی، ابن مُقله شیرازی، میرعماد قزوینی، گوهرشاد خاتون، ابن مقفع و شهاب‌الدین سهروردی. نگارنده امیدوار است این گفتارها ادامه پیدا کند. […]

خاله کتابفروش کجاست؟

در پاییز سال ۱۳۵۷ و در کوران انقلاب که حکم لغو سانسور و توقیف کتاب‌ها توسط مهندس شریف امامی صادر شد، راسته کتابفروشان جلوی دانشگاه تهران حیات و جنب و جوش تازه‌ای را بخود دید که هیچگاه سابقه نداشت. سراسر پیاده‌روهای هر دو سوی خیابان آکنده از کتابفروشان دست‌فروشی شد که کتاب‌های توقیف شده قبلی که اکنون با سرعت چاپ و منتشر می‌شدند (و یا قبلاً چاپ شده و مخفیانه توزیع می‌شدند) را به خوانندگان حریص و مشتاق عرضه می‌کردند. در لابلای این کتابفروش‌ها و در همین راسته، همیشه ده‌ها حلقه بحث و مناظره خیابانی بین پیروان اندیشه‌ها و احزاب مختلف در جریان بود. به مرور و طی یکی- دو سال آینده، تمامی این کتاب‌های مشهور به «جلد سفید» و کتابفروش‌ها و آن حلقه‌های مناظره از هم پاشیدند و هر یک به سوی سرنوشتی رفتند. تنها کتابفروشی که همچنان تا ۳۴ سال بعد در کار خود مداومت کرد و خاطره دستفروشان عصر انقلاب را زنده نگاه داشت، پیرزنی به نام کبری قدسی نظام‌آبادی بود که با نام «خاله» مشهور بود. […]

الغای برده داری و منافع برده‌داران

برده‌ها با نیروی کار خود و بهره‌کشی‌هایی که از آنان به عمل می‌آمده، نقش عظیمی در سازندگی و عمران جوامع داشته‌اند. انکار وجود برده‌ها و نظام برده‌داری در ایران و حذف آنان از کتاب‌های تاریخی و درسی، علاوه بر آنکه حق‌ناشناسی و پایمال کردن زحمات آنان و نابود کردن هویت آنانست، ظلمی مضاعف نیز در حق آنان به حساب می‌آید. شایسته آنست که وجود بردگان در ایران و بهره‌کشی از آنان به رسمیت شناخته شود (همچون همه کشورهای دیگر) و از خاطره تاریخی آنان با ساخت موزه و نمایشگاه و آثار هنری و تحقیقی، تجلیل و قدردانی به عمل […]

ترکان سلطانیه: آمیزه‌ای از سنت‌های کهن و صمیمیت بی‌پایان

روستای ویر (وی‌یَر) در حدود ده کیلومتری جنوب شرقی سلطانیه است. در چند کیلومتری شرق این روستا، سازه‌ای بزرگ قرار دارد که به تمامی در دل سنگ‌های سخت کوهستان کنده و تراشیده شده است. بر دیوارهای سنگی این بنا سنگ‌نگاره‌ای از یک اژدهای غول‌آسا و پر پیچ‌وتاب دیده می‌شود. کاربری قطعی این بنا که نمونه مشابهی ندارد و بطور موقت معبد ویر نامیده شده، تاکنون آشکار نشده و همچنان در پس پردهٔ رازها و رمزهاست. سبک‌های هنری و آرایه‌های بکار رفته در بنای ناشناختهٔ ویر نشان می‌دهد که به احتمال زیاد با گنبد سلطانیه هم‌عصر است و به دوره ایلخانیان تعلق دارد. […]

تخریب و نابودی نگاره‌های باستانی غار دوشه در لرستان و کتیبه اورارتویی قلعه جوان

آقای حسن افشاری- پژوهشگر تاریخ نقاشی ایران- که به پیشنهاد نگارنده برای مطالعات میدانی پیرامون نگاره‌های پیش‌تاریخی غار دوشه به دره رود کشکان در شمال شرقی کوهدشت لرستان سفر کرده بود، با اخباری غم‌انگیز و دردآور و حیرت‌انگیز از سفر بازگشت. بنا به اخبار و عکس‌های ایشان، تمامی بیش از یکصد نگاره باستانی غار دوشه تخریب شده و نابود گشته‌اند.

اگر طول زمان زندگی انسان بر روی زمین را یک سال فرض کنیم، انسان ۳۶۴ روز از آنرا در غارها به سر برده و تنها یک روز پایانی آنرا از غار بیرون آمده است. به همین خاطر، غارها و بازمانده‌های زندگی بشری که در آنها بجای مانده است؛ اهمیت فراوانی برای مطالعه و بررسی سرگذشت زندگی بشری دارد. یکی از بازمانده‌ها و یادمان‌های مهمی که تقریباً در تمامی غارهای استقراری دیده می‌شود، نگارکندها و نگاره‌هایی است که بازتاب باورها و اعتقادات انسان دوران سنگ و بازگوکنندهٔ آرزوها و رنج‌های اوست. […]

فرزندان ایران و چشم‌انداز آینده: نامه سرگشاده به میرحسین موسوی، نامزد دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری

جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
آنچه که موجب شد تا درددل‌های چندین ساله خود را خدمت شما تقدیم بدارم، سخن کوتاه و آموزنده‌ای بود که در نوجوانی از شما آموختم. جنابعالی در آن روز گفتید که در اندیشه «ایجاد فرصت کافی برای تربیت و شکوفایی نسلی کارآمد و توانا» هستید. گمان نمی‌رود که سخنی شیواتر و آرمانی والاتر از این گفتار برای یک سیاستمدار آینده‌نگر متصور باشد. از همین روی، هر آنچه که در این نامه آمده، با تأثیر و الهام از گفتار شما نوشته شده است.

در گذشته‌های دور، آنچه که موجب غلبه و سلطه بر کشوری می‌شد و استقلال آنرا خدشه‌دار می‌نمود، قدرت نظامی و لشکرکشی‌های ویرانگر بود. این شیوه، به مرور و در گذر زمان جای خود را به شیوه‌های مدرن‌تری همچون اعمال قدرت نفوذ سیاسی، برگماری حاکمان سرسپرده، و ایجاد حاکمیت‌های مستقل اما ناتوان از نافرمانی داد. اکنون همه این روش‌های سلطه کارآیی خود را از دست داده‌اند و استقلال کشورها عملاً وابسته به توانمندی‌های علمی، صنعتی و تجاری، و قدرت سیاسی و اقتصادی منبعث از آن است. چنانکه پشتوانه پول‌های ملی نیز جای خود را از ذخایر فلزات گرانبها به قدرت اقتصادی و تولید ملی واگذار کرده است.

وضعیت امروزین کشور ما با همه خصوصیاتش و با همه دشواری‌ها و مشکلات اقتصادی و منازعات سیاسی‌اش می‌گذرد و از آن تنها خاطره‌ای در تاریخ‌نامه‌ها برای تحلیل آیندگان باقی می‌ماند. شاید ممکن باشد که تبلیغات دولتی، آمارسازی و ادعاهای شعارزدگانه، خلاف واقع و غلوآمیز برخی دولتمردان، بتواند تأثیری موقت به سود آنان در میان افکار عمومی داشته باشد، اما هرگز نخواهد توانست در تاریخ ماندگار شود. چرا که از دست «زرگر زمانه» گریزی نیست و تاریخ‌نامه‌هایی که در عصر اطلاعات و ارتباطات و با اتکای به رسانه‌های همگانی و گسترده و جهان‌شمول نوشته می‌شوند، تفاوتی بسیار بارز و آشکار با تاریخ‌نویسی‌های سنتی و سفارشیِ متکی به صاحبان قدرت دارد که عمر آنها نیز به سر رسیده است. […]

برای کسی که خود را در برابر خانه ملت آتش زد

یکی گفت که تو جانباز بوده‌ای. دیگری گفت که معتاد بوده‌ای. آن یکی هم گفت که تو روانی بوده‌ای. چه فرقی می‌کند که تو کدامیک بوده باشی. فقط می‌دانم که تو هموطن ما بودی. تو هم آرزوی زندگی خوب و پیشرفت فرزندانت را داشتی. حتماً از خیلی درها بیرونت کرده بودند که به «خانه ملت» پناه بردی. مطمئنم که نه فقط نمایندگانِ تو در خانه ملت، که خودِ «ملت» هم ترا رانده بود و بیرون انداخته بود. فقط نمایندگان ملت نیستند که ترا ندیدند. ملت هم ترا ندید. ملتی که چنان در منجلاب سودجویی، فریبگری و خیانت غلتیده است که جز به منافع شخصی خود به هیچ چیز دیگر نمی‌تواند توجه کند و اگر هم گاهی توجه می‌کند، از روی ریا و سالوس است. تو دوست نداشتی که حداقل و حداکثر درآمدها هزار برابر اختلاف داشته باشند. دوست نداشتی که کودکی در مدرسه‌ای درس بخواند که شاگردان پنج کلاس در یک کلاس می‌نشینند و یک معلم دارند، و کودک دیگری در مدرسه‌ای درس بخواند که بیست میلیون تومان شهریه آن است. تو فکر نمی‌کردی روزی برسد که روزنامه‌ای که با پول شهروندانی مثل تو منتشر می‌شود، بجای اینکه با تو صحبت کند و درد ترا بنویسد، با عیاشی مصاحبه کند که هر ماه پانزده میلیون تومان پول تو جیبی می‌گیرد. فکر نمی‌کردی که «رسانه ملی‌ای» که متعلق به تو هم هست، جولانگاه سوداگران آزمندی شود که از بام تا شام، مردم را تشویق و تحریک به ثروت بادآورده می‌کند. به تو یاد داده بودند که: «لیس للانسان الی ما سعی»، نیست برای انسان جز آنچه برایش زحمت کشیده است. […]

آینده کشور قربانی تضاد طبقاتی

بدیهی است که در کشوری آرمان‌گرا، هر کوشش فرهنگی می‌باید نقشی سازنده (و نه ویرانگر) در رشد و بالندگی مردمان آن کشور داشته باشد. اما این کوشش برای نشریه شما، تنها یک «انتخاب» نیست، بلکه یک «وظیفه» است. چرا که متعلق به همه مردم است.

اما نشریه‌ای که می‌بایست به هر دو دلیل بالا، پایبند به آرمان‌های فرهنگی و آینده این کشور باشد، در نقش مروج سرمایه‌داری لجام گسیخته، مبلغ دلالان سرمایه‌سالار، نظام مصرف‌گرایی غیر مولد، سرگرمی‌های پرخرج بچه دلالان، و سخنگوی کسانی شده است که سرگرمی‌های مبتذل خود را به خرج بچه‌های محروم، فراهم می‌بینند. […]

اسامه:نگاهی به رنج‌های بی پایان و دیرین دختران در سرزمین‌های افراط‌گرا

فیلم «اسامه» ساخته «صدیق برمک» فیلمساز و هنرمند ارزنده افغانستان، تنها قصه درد و رنج دختران افغانستان طالبانی نیست. اسامه، سرگذشت همیشگی و تکرارشونده دختران همه سرزمین‌های افراط‌گرا و همه تاریخ بشریت از پایان عصر نوسنگی تاکنون است. اسامه، نه تنها رنج‌نامه یک دختر، که دردنامه هر انسان و قصه تباهی هر میهن، هر آبادی و آبادانی، و هر سرزمینی است.

اسامه می‌ترسد. از همه چیز و همه کس. جامعه پیرامون او از صدای ویرانگری، نفیر جنگ و گلوله، استغاثه زنان، بیماران بی پناه، و فشارها و محدودیت‌ها و محرومیت‌ها لبریز شده است. دستان پناه‌جوی اسامه، همواره دامن مادر را چنگ زده و چشمان نگران و مصیب‌دیده‌اش در انتظار رنج و ستمی دیگر.

اسامه، فقط در آغوش مادربزرگ آرام می‌گیرد. بر زانوان خشکیده‌اش می‌خسبد و گیسوان بلندش را به میان پنجه‌های تکیده مادربزرگ فرو می‌نهد. مادربزرگ، گیسوان او را می‌نوازد و می‌بافد و با گفتار دلنشینش از روزگار سخت و سیه باز می‌گوید. روزگاری که در آن می‌باید گیسوان نازنین دخترک را با قیچی ببرد تا اسامه پسرنما بتواند در میان آدمی‌خواران زنده بماند. بریدن گیسوان دختری که هزاران سال در آغوش هزاران مادربزرگ، به چهل رشته بافته شده و بر هر رشته، گلی نهاده شده، با قیچی‌ای بزرگ و سنگین شدنی است و صدیق برمک نیز چنین می‌کند. دخترک، گیسوان بافته و بریده شده خود را به گلدانی می‌کارد و آبش می‌دهد. […]

اعلام خطر برای چارتاقی نیاسر کاشان

این گفتار، در اصل نامه‌ای سرگشاده بوده است که در تیرماه سال ۱۳۸۴ و پس از رویدادهای تلخی که برای چارتاقی نیاسر پیش آمده بود، نوشته شد و در همان زمان برای شماری از مسئولان محلی و کشوری همچون اداره‌های میراث فرهنگی نیاسر، کاشان، اصفهان و مرکز؛ و نیز بخشداری نیاسر، فرمانداری کاشان، استانداری اصفهان و پژوهشکده باستان‌شناسی فرستاده شد و در بسیاری از مطبوعات و رسانه‌های گروهی مانند روزنامه‌های شرق، ایران، کیهان، ماهنامه معمار و خبرگزاری میراث فرهنگی ، متن کامل و یا گزیده‌ای از آن منتشر شد. […]

آینده جوانان ایران و آرمان‌های پیش رو

بی‌‌گمان دوستان و دانش‌پژوهان این گردهمایی پرشکوه سالیانه، انتظار دارند تا از زبان یک پژوهشگر کوچک باستان‌‌شناسی ایران، سخنانی در باره فرهنگ و تمدن کهن ایران بشوند. اما بودن در میان جوانانی که می‌توان آینده میهن را در چشمان آنان جستجو کرد، بر آنم می‌دارد تا با نگاهی به گذشته به جستجوی چشم‌اندازهای آینده و آرمان‌های پیش رو بپردازم. از فرهنگ و تمدن کهن ایران تا آنجا که در توانمان بوده، گفته‌ایم و خواهیم گفت؛ نوشته‌ایم و خواهیم نوشت. اما هیچکدام اینها به تنهایی برای ساختن آینده‌ای بهتر و زیباتر کافی نیست.

اگر در گذشته‌های دور، کشوری با توان نظامی برتر و سپاهی فراوان‌تر و کارآزموده‌تر می‌توانست کشورهای دیگر را تسخیر کند؛ و اگر در گذشته‌های نزدیک‌تر، کشورهای استعماری با نفوذ و تسلط بر منابع کشوری دیگر و برگماردن حکومت‌های وابسته و دست‌نشانده، بر مستعمره‌های خود می‌افزودند و آنان را در چنگال خود نگاه می‌داشتند؛ امروزه تمام آن شیوه‌ها کهنه و منسوخ شده است.

در جهان امروز، جامعه و کشوری که از لحاظ دانش و فن‌آوری از میزان متوسط جهانی باز پس ماند؛ ملت‌هایی که نیازمند دانش و دستاوردهای فنی و صنعتی کشورهای دیگر باشند، شکست‌خوردگان دنیای امروزند. ادعای استقلال در دنیای امروز برای کشورهایی که صادر کننده مواد خام طبیعی و بدون ارزش افزوده، و وارد کننده تمام محصولاتی است که برای زندگی امروز به کار می‌آید؛ ادعایی عبث است. هرگونه ادعای میهن‌پرستی و میهن‌دوستی و آینده‌نگری برای مردمان کشوری که چنانچه مرزهایش بسته شوند، در مدت کوتاهی تمامی بنیان‌های اقتصادی و صنعتی و کشاورزی آن به علت وابستگی مفرط از هم می‌پاشد و از گرسنگی و بیماری تباه می‌شوند، نه یک ادعا که یک شوخی تلخ است. […]

سرنوشت خازنی: داستان غم‌انگیز دانشمندان ایران

در تاریخ علم ایران به کمتر کسی به اندازه خازنی ستم و بی‌توجهی شده است. خازنی می‌توانست از پیشگامان توسعه علمی و فنی در ایران باشد؛ اما همچو بسیاری از مواقع، دانش او یا به فراموشی سپرده شد و یا از آن به منظور گسترش خرافات و ترویج جهل استفاده شد.

ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازنی، دانشمند علم حیل (مکانیک) و اخترشناس بزرگ سده پنجم و ششم هجری، خدمتکار و خادم خزانه‌دار دربار سلجوقی مرو در خراسان بود. شهر مرو در آن زمان یکی از پایگاه‌های بزرگ علمی ایران بشمار می‌رفته است و «یاقوت حموی» از هشت کتابخانه آن نام می‌برد که یکی از آنها بنام «عزیزیه» به تنهایی دوازده هزار کتاب در اختیار داشته است. او بدون اینکه هیچگونه امتیاز یا اعتبار خانوادگی یا علمی داشته باشد، بدون اینکه مدارج شاگرد و استادی را سپری کند و حتی بدون اینکه از لحاظ شغلی نیازی به دانستن داشته باشد؛ به دلخواه و میل قلبی خود، فرصت‌های روزانه را صرف آموختن مکانیک و اخترشناسی می‌کند. […]

web analytics