آقای حسن افشاری- پژوهشگر تاریخ نقاشی ایران- که به پیشنهاد نگارنده برای مطالعات میدانی پیرامون نگارههای پیشتاریخی غار دوشه به دره رود کشکان در شمال شرقی کوهدشت لرستان سفر کرده بود، با اخباری غمانگیز و دردآور و حیرتانگیز از سفر بازگشت. بنا به اخبار و عکسهای ایشان، تمامی بیش از یکصد نگاره باستانی غار دوشه تخریب شده و نابود گشتهاند.
اگر طول زمان زندگی انسان بر روی زمین را یک سال فرض کنیم، انسان ۳۶۴ روز از آنرا در غارها به سر برده و تنها یک روز پایانی آنرا از غار بیرون آمده است. به همین خاطر، غارها و بازماندههای زندگی بشری که در آنها بجای مانده است؛ اهمیت فراوانی برای مطالعه و بررسی سرگذشت زندگی بشری دارد. یکی از بازماندهها و یادمانهای مهمی که تقریباً در تمامی غارهای استقراری دیده میشود، نگارکندها و نگارههایی است که بازتاب باورها و اعتقادات انسان دوران سنگ و بازگوکنندهٔ آرزوها و رنجهای اوست. چنین غارهایی در سراسر جهان دیده میشوند و برای نمونه میتوان از غارهای لاسکو (+) و موسیه در فرانسه و غار آلتامیرا در اسپانیا (+) یاد کرد. اگر این غارها با برنامهریزی سنجیدهٔ متولیان آنها تبدیل به یکی از مهمترین و مشهورترین مقصدهای توریسم فرهنگی در جهان شدهاند، غارهای باستانی ایران که صدها هزار سال سکونتگاه نیاکان مردمان این سرزمین بوده است؛ تبدیل به مزبلههایی ویران و فراموششده گشتهاند.
بیشترین پراکندگی غارهای استقراری در ایران در استان لرستان و در دامنهها و درههای مشرف به رودهای خرمآباد، سیمره و کشکان دیده میشود. غارهایی همچون: دوشه، همیان، پاسنگر، کنجی، قمری و میرملاس. آثار و نگارههای این غارها دهها سال است که توجه باستانشناسان و انسانشناسان را به خود جلب کرده و تاکنون گزارشهای فراوانی پیرامون آنها منتشر شده است. گزارشهایی که بسیار به ندرت به زبان فارسی ترجمه شده و در ایران منتشر شدهاند. در این میان، غار دوشه یکی از نمونههای ممتاز و کمنظیر از نظر تعداد و تنوع نگارههای باستانی بود و بیشتر نقاشیهای آن به دورهٔ میانسنگی (مزولیت/ زارزی) تا عصر آهن تعلق داشت. یعنی فاصلهای زمانی میان ۱۵.۰۰۰ سال تا ۳.۰۰۰ سال پیش.
اکنون نگارههای غار دوشه- که تاریخنمای مصوری از زندگی پیشینیان و باورها و آرزوهای آنان بودند- برای همیشه از بین رفتند و به سرنوشت غمانگیز بسیاری از دیگر یادمانهای باستانی ایران پیوستند. به سرنوشت سنگافراشتههای ایلان داغی در مشکین شهر، چارتاقی نیاسر، کتیبه آرامی نقش رستم، نگارکندهای کفترلی، نیایشگاه بیبی در کوهستانهای شرق نراق، و بسیاری نمونههای دیگر.
تخریب کتیبه اورارتویی قلعه جوان
۱۴ شهریور ۱۳۸۹
با اینکه شمال غربی ایران و نواحی آذربایجان، کردستان و به ویژه پیرامون دریاچه ارومیه/ اورمیه یکی از سرزمینهای تابعه دولت اورارتو (سده نهم تا سده ششم پیش از میلاد) بوده و آثار فراوانی از این تمدن بزرگ باستانی در این مناطق باز مانده است؛ اما کوشش برای شناخت و مطالعه و معرفی آثار اورارتویی در ایران بسیار کمتر از کوشش کشورهای روسیه، ارمنستان، گرجستان و ترکیه بوده است. این بیتفاوتی و اهمال در زمینه اورارتوشناسی در ایران در حالی است که هر از گاه خبر تخریب و انهدام بخشی از آن آثار شنیده میشود.
روز گذشته، آقای کاوه فرزانه که با انگیزه و اهتمام شخصی مدتی را صرف پژوهش و عکاسی از آثار اورارتویی کرده است، با دریغ و درد خبر داد که کتیبه اورارتویی قلعه جوان در نزدیکی شهر عجبشیر تقریباً بطور کامل تخریب و متلاشی شده است. عکسهای آقای فرزانه نشان میدهد که این تخریب عامدانه و با ابزارهای کوبشی انجام شده است. اینکه چنین کاری چرا و به چه منظور انجام شده، پرسشی است که نمیتوان بدان پاسخ داد.
سنگنبشته اورارتویی قلعه جوان در نزدیکی روستایی به همین نام در ده کیلومتری شرق شهر عجب شیر واقع شده و رود قلعه چای از کنار آن میگذرد. این کتیبه احتمالاً به فرمان «اَرگـیـشـتی یکم» (Argishti I) شاه بزرگ و مقتدر اورارتو در فاصله سالهای ۷۸۵ تا ۷۵۳ پیش از میلاد نویسانده شده و با شماره ۲۲۵۳۱ در فهرست آثار ملی ثبت شده است. تاکنون هیچگونه پژوهشی بر روی کتیبه انجام نشده بود و از جزئیات و محتوای آن اطلاعی در دست نیست. حدود نیمی از این کتیبه در زمانی نامشخص از بین رفته بود و اینک نیمهٔ سالمِ دیگرِ آن نیز منهدم گردید.
کتیبه قلعه جوان، با اینکه دهها سال پیش رویِ مردمی فرهنگدوست و علاقهمند به میراث باستانی، و نیز پیش روی انبوه کرسیهای زبانهای باستانی در ایران و کنگرهها و همایشهای پرشمار و دهانپرکن بود، در سکوت و گمنامی و بیتوجهی از بین رفت.