Skip to content
 

منشور کورش از آملی کورت

پیش از این ویرایش سوم منشور کورش هخامنشی را منتشر کرده بودم و در کتاب‌شناسی آن از چند ترجمه و گزارش دیگر منشور یاد کرده بودم. خانم آملی کورت (Amélie Kuhrt) نیز ترجمه‌ای از منشور کورش را در ضمن مقاله «استوانه کورش و سیاست شاهنشاهی هخامنشی» (The Cyrus Cylinder and Achaemenid imperial policy) آورده است. این مقاله در مجله مطالعات عهد عتیق (شماره ۲۵، نوامبر ۱۹۸۳) منتشر شده بود و اکنون نخستین ترجمه فارسی آن در اینجا آورده می‌شود.

کورت یکی از هخامنشی‌شناسان برجسته و همراه با هلن سانسیسی وردنبورخ از ویراستاران مجموعه مقالات «تاریخ هخامنشی» است که محصول کارگاه‌های پژوهشی تاریخ هخامنشی در دانشگاه خرونینگن هلند بوده است.

آملی کورت نگاهی واقعگرایانه و منتقدانه به منشور و سیاست‌های کورش دارد و محتوای منشور را ناشی از تعلق خاطر و نیاز کورش به خدایان بابلی و دروغ‌هایی برای توجیه حمله به بابل می‌داند و آنرا در بردارنده مطالبی نمی‌داند که بتوان عنوان منشور حقوق بشر را بر آن نهاد. او همچنین در این مقاله از چهره معرفی شده از کوروش انتقاد می‌کند و آنرا تحریف تاریخ می‌خواند. کورت تصور اینکه شاهنشاهی هخامنشی یک شاهنشاهی برجسته و تحسین‌برانگیز است را ناشی از خطا در بازگویی سیاست‌های هخامنشیان می‌داند. او همچنین آورده که آنچه در باره کوروش گفته می‌شود، تنها یک بزرگ‌نمایی تبلیغاتی است.

از طرفی دیگر، آملی کورت در همین مقاله (صفحه ۸۵ و نیز پانویس شماره ۱۲) به درستی و تلویحاً در اصالت داشتن این کتیبه تردید می‌کند و اظهار می‌دارد که: «این متن که روی گل نوشته شده، در طی یک حفاری با شیوه‌های متداول پیدا نشده و جزئیات و محل دقیق به دست آمدن آن نامعلوم است» (همچنین بنگرید به: «آیا اصالت منظور کورش قطعی است؟» در «منشور کورش هخامنشی»).

چنین نظراتی را دانشمندان دیگری که نخواسته‌اند تابع تبلیغات سیاسی رایج شوند، بیان نموده‌اند: جونا لندریگ، مورخ هلندی، گفته‌های کورش را دسیسه‌هایی می‌خواند که مورد سوءاستفاده محمدرضا شاه هم قرار گرفت و کسانی را وارد بازی‌های تبلیغاتی خود کرد. او تفسیر حقوق بشرانه از منشور را نادرست و توأم با نادیده انگاشتن واقعیت‌ها می‌داند. هری دی کویته ویله، بزرگ‌نمایی بر روی منشور را به اشرف پهلوی نسبت می‌دهد و کورش را پادشاهی ظالم می‌داند که خاندان پهلوی او را بدل به یک مدافع حقوق بشر کرده‌اند. او به نقل از تام هلند، می‌گوید که ایرانیان به چیزهای بیخود دلبستگی و علاقه نشان می‌دهند. کلاوس گالاس، مورخ دیگر آلمانی نیز آنچه به کورش نسبت داده می‌شود را اقتدار کاذب نامیده است.

علاوه بر اینها، یوزف ویسهوفر، مورخ دیگر آلمانی و مؤلف کتاب «ایران باستان» منشور کورش را یک کتیبه تبلیغاتی می‌خواند و کورش را در ستمگری و غارتگری همپای دیگر پادشاهان می‌داند. تام هلند، مورخ بریتانیایی ادعای وجود حقوق بشر در منشور کورش را چرندیات می‌خواند و اضافه می‌کند تصرف سرزمین‌هایی بدان پهناوری بدون غارت و کشتار ممکن نمی‌شده است. ام. سی. روت، هخامنشی‌شناس برجسته بزرگنمایی کورش را اقدامی سیاسی و تبلیغاتی می‌نامد، ادعایی که مورد قبول واندر دِر اسپک نیز قرار گرفته و اضافه کرده که کورش غارتگر هگمتانه و ویران‌کننده معابد بابل بوده است. کسی که مردمان زیادی را به کام مرگ فرستاد. اریک گرایسون نیز معتقد است پیروزی‌های کورش با کشتار کسانی که مقاومت می‌کرده‌اند و با تصرف غنائم فراوان همراه بوده و بعید می‌داند که بابل بدون مقاومت سقوط کرده باشد.

برای آگاهی بیشتر بنگرید به مقاله‌ خانم نسرین رضایی: «بررسی دیدگاه‌های اخیر مورخین غربی درباره کوروش و منشور حقوق بشر».

منشور کورش از آملی کورت

ترجمه بر اساس:

Kuhrt, Amélie, “The Cyrus Cylinder and Achaemenid imperial policy“, in: Journal for the Study of the Old Testament (GSOT), Sheffield, University of Sheffield. Dept. of Biblical Studies, No. 8, February 1983, pp. 83- 97.

سطرهای ۱ تا ۳: این قسمت از منشور از بین رفته است، اما احتمالاً حاویِ ارجاع‌هایی به فرمانروای قبلی بابل (نبونید) به عنوان فردی نامناسب برای حکومت بر سرزمین بابل بوده است.

سطرهای ۴ تا ۸: [این سطرها توصیفی است از اعمال گناهکارانه نبونید بویژه در پیوند با معبد اسگیله (و شاید معابد دیگر)، پیشکشی‌‌هایِ کفرآمیزش، متوقف کردن اهدایِ پیشکشی‌های مقررشده و احترام نگذاشتن به مردوک. همچنین او سبب گردید که مردم در اثر تحمیل کارهای سنگین تلف گردند.

سطرهای ۹ تا ۱۰: مردوک هنگامیکه ناله‌های دردمند مردمش را شنید، خشمگین شد (معابد رها شدند؟)، شکل آنها (فراموش شد؟) و خدایانی که در آنجا منزل داشتند، از آنجا برده شدند. نبونید (مورد خاص از یک حاکم گناهکار) خدایان را به بابل آورد.

سطرهای ۱۰ تا ۱۴: خشم مردوک در رویارویی با رنج مردمش به بخشش و شفقت تبدیل می‌شود؛ او تمام کشورها را برای یافتن فرمانروایی عادل و مناسب بررسی می‌کند. او کنترلِ کورش، شاه انشان را بطور کامل در اختیار می‌گیرد، کورش را به جایگاهش فرا می‌خواند و وی را به فرمانروایی بر همگان می‌گمارد. مردوک سبب می‌شود که کورش بر سرزمین گوتی و اومان‌مَندَه پیروز گردد و بر اعمال خوب کورش با خشنودی می‌نگرد.

سطرهای ۱۵ تا ۱۹: مردوک اکنون به کورش فرمان می‌دهد که به سوی بابل برو و او و سربازانش را همانند یک دوست همراهی می‌کند؛ او سبب می‌شود که کورش بدون نبرد وارد بابل شود و نبونید را تسلیم کورش می‌کند. تمام ساکنان بابل غرق در شادی می‌شوند، به کورش به عنوان پادشاه خوشامد می‌گویند و مردوک را بخاطر رهایی‌اشان ستایش می‌کنند.

[اکنون متن بصورت اول شخص ادامه پیدا می‌کند.]

سطرهای ۲۰ تا ۲۲: «من، کورش»؛ که بدنبال آن القاب سلطنتی و خانوادگی آمده است تا به پدرِ پدربزرگ او می‌رسد [هر کدام به همراه القابشان]- «فرزند ابدی از خاندان سلطنتی، کسی که پادشاهی او مورد علاقه مردوک و نبو است، [خدایانی] که خواهان پادشاهی او برای شاد شدن دل‌هایشان هستند».

[متن اکنون همچنان بصورت اول شخص، شروع به بر شمردن اعمال خیرخواهانه کورش در بدو ورودش به بابل می کند.]

سطرهای ۲۲ تا ۲۴: این سطرها به ورود بسیار شاد و مسالمت‌آمیز کورش به بابل و احترام گذاشتنِ روزانه کورش به مردوک اشاره دارد.

سطرهای ۲۴ تا ۲۶: کورش متعهد می‌شود که صلح را در کشور برقرار کند و از خدمات رفاهی و معابد حمایت کند. او آنان را از انجام کارهای سخت می‌رهاند (زیرا چنین چیزی مطابق خواست خدایان نیست).

سطرهای ۲۶ تا ۳۰: مردوک شاد است و کورش و پسرش کمبوجیه و سربازانش را مقدس می‌دارد. به فرمان مردوک، تمام شاهان همه مناطق که بر تخت سلطنت تکیه زده‌اند، برای کورش باج می‌آورند و پای کورش را در بابل می‌بوسند.

سطرهای ۳۰ تا ۳۴: تمام خدایانی که «از مدت‌ها پیش» از سکونتگاه‌هایشان برده شده بودند، به جایگاهشان بازگردانده می‌شوند و به آنها اجازه داده می‌شود تا در منزلگاهی ابدی، سکنی گزینند (معابدی که در این قسمت ذکر گردیده‌اند، عبارتند از): (نینوا؟)، آشور، شوش، اکد، اِشنونَه، زَمبان، متورنو، دیر تا سرزمین گوتی و معابد آن سوی دیگر (که همان شرق رود دجله است). تمام مردمی که خدایانشان برگردانده شده‌اند، نیز گرد هم آورده می‌شوند و به سرزمین خدایانشان باز گردانده می‌شوند. تمام خدایانِ سرزمین بابل نیز که بوسیله نبونید جمع‌آوری شده بودند، به فرمان مردوک با شادمانی به خانه‌هایشان بازگردانیده شدند.

سطرهای ۳۴ تا ۳۶: این سطرها شامل دعایی است که از تمام خدایانِ بازگردانیده شده درخواست می‌کند که روزانه از جانب کورش و پسرش کمبوجیه با مردوک و نبو سخن بگویند.

سطرهای ۳۴ تا ۳۶ [= تکه جدید دانشگاه ییل]

سطر ۳۶: تمام سرزمین‌ها در آرامی هستند.

سطرهای ۳۷ تا ۳۸: (شاید) اشاره‌ای باشد به افزایش پیش‌کشی‌های مذهبی.

سطرهای ۳۸ تا ۴۳: اشاره به بهسازی و تکمیل ساخت‌وساز در بابل (شامل ساخت دیوارها، دیوارهای ساحلی، درهای پُر زحمت).

سطرهای ۴۳ تا ۴۵: کورش کتیبه‌ای از آشوربانیپال پیدا می‌کند، «پادشاهی که پیش از من بود» [در خطِ آخر، فقط آخرین واژه باقی مانده است؛ اما ممکن است که به جایگزینی محترمانه این متن (یعنی منشور کورش بجای کتیبه آشوربانیپال) اشاره کرده باشد و یا شاید اشاره‌ای به این حقیقت باشد که کورش کتیبه خودش را در کنار این کتیبه قرار داده است].

از خانم بهاره اسکندری برای یاری در ترجمه صمیمانه سپاسگزارم.

web analytics