شواهد مردمنگاری و منابع مکتوب در یکی- دو سده پیشین، جای تردید کمی در این باره میگذارد. ادوارد پولاک، پزشک اتریشی ناصرالدینشاه و معلم مدرسه دارالفنون در سفرنامه خود به سال ۱۲۴۳ هجری شمسی (۱۸۶۵ میلادی) گزارش کرده است که زنان تهرانی در روز سیزدهبدر به آیینی کهن به دشت و صحرا میروند و دولت وقت برای جلوگیری از اینکار، عوارضی وضع کرده و مبلغی از زنان دریافت میکند. ماری شیل، همسر وزیر مختار بریتانیا در ایران در سفرنامه خود به سال ۱۲۲۸ هجری شمسی (۱۸۵۰ میلادی) نقل کرده است که زنان برای سیزدهبدر به سنت قدیم به باغ سفارتخانه بریتانیا میآیند و بجز باغبانها، هیچ مرد دیگری در آنجا نیست. همچنین قهرمان میرزا عینالسلطنه در روزنامه خاطرات خود شرح میدهد که هنگام عزیمت به شمیران در سال ۱۲۸۷ هجری شمسی (۱۳۲۶ قمری) دیده است که زنان به سیزدهبدر آمده بودند و سبزیهای صحرایی را میچیدند در حالیکه مردان به زراعت رفته بودند. […]
حاجی فیروز و عمو نوروز
کاراکتر حاجی فیروز و ترانه «ارباب من» با زنگیان یا بردههای سیاهپوستی مرتبط است که ایرانیان برای رفع نحوست، نام آنانرا اغلب «فیروز» یا «مبارک» یا «اقبال» با پیشوند «حاجی» میگذاشتند. از جمله وظایف این بردهها (که اغلب اخته و مقطوعالنسل میشدند)، اجرای نمایشهای سیاهبازی و مسخرهبازیهایی برای تفریح و وقتگذرانی ارباب و مهمانانش بوده که با تحریف سنتهای تاریخی (از جمله تبدیل عمو نوروز یا بابا نوروز به حاجی فیروز) انجام میشده است.
حاجی فیروز و میر نوروز چیست؟
خاستگاه جشنها و آیینهای ایرانی همچون بسیاری از فرهنگهای دیگر، پیوندی ژرف و شگرف با پدیدههای کیهانی و آسمانی، و همچنین با اقلیم و زیستبوم دارد. در باورداشتها، دسترسی به آسمان و جهان ایزدان برای مردمان امکانناپذیر است. از نظر آنان، آسمان و نیروهای آن ممکن است تأثیری بر زمین داشته باشند، اما زمین و اهالی آن کمترین دخالتی در گستره آسمان و تواناییهای ایزدان ندارند.
در باورهای کهن، حتی مرگ نیز نه تنها پدیدهای غمناک دانسته نمیشده، که گاه موجب سرور و شادمانی هم میشده است. جشن «بَمو» یکی از بزرگترین جشنهای مانویان، با شادی و ساز و سرود، در روز درگذشت مانی- پیامبر ایرانی- برگزار میشده است. در نگارکندهای آرامگاههای صخرهای کهن، اثری از ناله و مویکندن و روی چنگزدن و گریبان دراندن و گریه و زاری دیده نمیشود. در شاهنامه فردوسی هیچ آیین سالگرد مرگی گزارش نشده است و امروزه هم گاه آیینهای خاکسپاری مردگان در برخی نواحی ایران، همچون لرستان و بختیاری، با ساز و سرود برگزار میشود.
در باورهای ایرانی گذر زمان و تاریخ، شکلی چرخشی و تکرارشونده دارد. از همین رو، نوروز نیز نه تنها آغاز بهار، بلکه آغاز هستی زمینی و نمادی از آغاز آفرینش و زایش دوباره آن است. زایشی که در آغاز اسفندماه و در جشن اسفندگان «باروری» آنرا گرامی داشته بودند. اینرا نیز باید افزود که نوروز لزوماً آغاز سال نو نیست. چرا که در گذشته گاهشماریهای گوناگون دیگری نیز در ایران روایی داشته و هنوز هم دارد که مبدأ سالشماری آنها در جای دیگری از سال بوده است. برای نمونه مبدأ سال از آغاز زمستان که با تغییراتی در گاهشماری میلادی پابرجا مانده است و بیرونی آنرا «میلاد خورشید» میداند و نه میلاد مسیح. امروزه چنین متداول شده است که مردمان بجای شادباش و تبریک عید و «نوروز»، تنها به تبریک «سال نو» بپردازند.
اما در باره حاجی فیروز میتوان گفت که نام «حاجی فیروز» و ویژگیهای خاص امروزین او، همچون پوشاک سرخ و سیاهی چهره و ترانههای ویژهاش، سنتی کاملاً جدید و خاص تهران معاصر بوده است. اما شخصیت او به عنوان «میر نوروزی» یا «پیامآور نوروزی» به گونههای مختلف از دیرباز در سراسر فلات ایران روایی داشته و دارد. در نواحی گوناگون او را با نامهای متفاوتی میشناسند: در خراسان و بخشهایی از افغانستان «بیبی نوروزک»، در خمین و اراک «ننه نوروز»، در کرانههای خلیج فارس «ماما نوروز»، در گیلان «پیر بابا» و «آروس/ عروس گلی»، در آذربایجان «ننه مریم»، در تاجیکستان و بخارا و دیگر وادیهای ماوراءالنهر «ماما مروسه» و نامهای مشهور دیگری همچون بابا نوروز و عمو نوروز. […]
نوروز و آیینهای نوروزی
نگاهبانی و گرامیداشت طبیعت و زیستبومهای بشری و جامعهای آرام، آزاد و شاد، در گذر هزاران سال همواره برای مردمان آرزویی بزرگ و مهم دانسته میشده است. بسیاری از باورها، آیینها و جشنهای ایرانی از پدیدههای طبیعت برخاسته و از آن الهام گرفته شده است.
در اوستای کهن، کتاب دیرین و پیش از زرتشتی ایرانیان، بیشتر از هر چیز دیگری به ستایش پدیدههای طبیعت، همچون آسمان، زمین، خورشید، ماه، آب، باد، ابرها، جویباران، دریاها، گیاهان و جانوران پرداخته شده و گرامی داشته شدهاند. در اوستای کهن با رویکردی بدور از برتریطلبی، همگی زنان و مردان «در هر سرزمینی که زاده شده باشند» ستوده شدهاند. مردان و زنانی که «برای پیروزی نظام هستی، کوشیدهاند و خواهند کوشید» و نیز «آنان که گیاهان بارور را در پردیسهای زیبا بنشاندند». در سرودهای این کتاب، خدایی بزرگ بنام میترا ستوده شده که پاسبان مهر و پیمان است و مردمان را «خانمانی پر از آشتی، پر از آرامی و پر از شادی میبخشد».
اما از سوی دیگر در اوستای کهن، رنج دیرین مردم نیز بازگو شده است. رنجیدگی از کسانی که همواره زیستگاههای شاد و آرام آنانرا به تباهی میکشیدهاند؛ رنج همیشگی از آنانی که «خشم را بزرگ میدارند و مردمان را آزار میرسانند. آنان که ستم میکنند و خوشبختی مردمان را باز میستانند». همچنین در این سرودها، این نیایش و آرزوی دیرین فرا آمده است که «ما را از آسیب ستمگران رهایی ده، منش جنگخواهان را از ما دور ساز». […]
ابنرسته اصفهانی: روایتگر کیهانشناسی
هر چند که بسیاری از متون کهن در زمینه دانش کیهان و زمین در گذر زمان از بین رفته و یا نسخههای خطی و فرسوده آن در گوشه کتابخانهها در انتظار نابودی همیشگی هستند؛ اما همواره برخی از تاریخنگاران یا جغرافینویسان، جستارهایی از آنها را در آثار خود باز آوردهاند. یکی از مهمترین چنین آثاری، کتاب گرانقدر و بینظیر «اعلاقالنفیسه» نوشته «ابنرسته اصفهانی» است. از تولد، زندگانی و مرگ ابنرسته آگاهی چندانی در دست نیست و زمان نگارش اعلاقالنفیسه را به اواخر سده سوم هجری و یا اوایل سده چهارم منسوب میدارند. از همین رو این کتاب یکی از کهنترین منابع موجود در این زمینه دانسته میشود.
اعلاقالنفیسه در اصل فرهنگنامهای هفت جلدی بوده است که تنها آخرین جلد آن که در زمینه نجوم و جغرافیاست تا به امروز باقی مانده است. ابنرسته تحت تأثیر و آموزشهای فرغانی، ابومعشر و جیهانی بوده و برخی (همچون کراچکوفسکی) بر این باورند که او استاد کیهاننگاری قزوینی نیز بوده است. […]