Skip to content
 

در باره کتیبه داریوش در بیستون

برگرفته از پیشگفتار کتاب کتیبه داریوش در بیستون (چاپ اول ۱۳۷۷، چاپ دوم ۱۳۸۴) از همین نگارنده

در باره کتیبه داریوش | تحریر فارسی باستان | تحریر بابلی

راهی که امروزه شهرهای همدان، کنگاور، کرمانشاه، سرپل‌ ذهاب، قصرشیرین و خسروی را به سرزمین بین‌النهرین پیوند می‌دهد؛ همان راه باستانی چند هزار ساله است که سرزمین‌های شرقی و میانی فلات ایران را به سرزمین‌های غربی فلات و به بابل و نینوا و دیگر شهرهای بین‌النهرین پیوند می‌داده است. این راه در ۳۰ کیلومتری کرمانشاه، دشت خرم بیستون و دامنه کوه «پَـرو» را در می‌نوردد. این خرمی بیش از هر چیز وامدار رود خروشان گاماسیاب و چشمه باستانی همیشه جوشانِ بیستون می‌باشد. در درازای این راه و به ویژه در بیستون، یادمان‌های باستانی فراوانی به چشم می‌خورد که نشانه رویکرد ویژه پیشینیان به این سامان بوده است.

نام بیستون

واژه «بیسْـتون» (که امروزه به اشتباه «بیسُـتون» گفته‌ می‌شود) در زمان هخامنشی و شاید پیش از آن، بگونه بَـگَـستانَـه/ بَـغَـستانَـه (= جایگاه خدا) و در زمان‌های بعدی به گونه‌های «بِهیسـتان/ بیسْـتون/ باغستان/ بُـستان» تغییر حرف و آوا داده است. آنگونه که از نوشته‌های «دیودور سیسیلی» تاریخ‌نویس یونانی (سده نخست پیش از میلاد بر می‌آید؛ در زبان یونانی آنرا به شکل بَغیستانن می‌شناخته‌اند. این نام در آثار جغرافی‌نویسان سده‌های نخستین هجری و نیز در زبان‌ انگلیسی و بعضی دیگر از زبان‌های اروپایی، به گونه تلفظ پهلوی آن یعنی بِـهیستون شناخته شده است.

یادمان داریوش بزرگ

شایان‌ترین یادمان‌های کهن منطقه بیستون، سنگ‌نگاره و سنگ‌نبشته داریوش یکم هخامنشی (۵۲۱- ۴۸۶ پیش از میلاد) می‌باشد که در حدود سال‌های ۵۲۰ پیش از میلاد، در کنار راه و بر سینه پرتگاهی دور از دسترس با ده‌ها متر بلندی از سطح جاده و در برابر چشمه بیـستون تراشیده شده است. این اثر با حدود ۲۰ متر درازا و ۸ متر بلندا، از بزرگترین سنگ‌نبشته‌های جهان است و از آن در کتاب‌های بسیاری از نویسندگان و جغرافیا‌نویسان قدیم یاد شده است.

کهن‌ترین مورخ و متن تاریخی

ما می‌توانیم از داریوش بخاطر نگاشتن کتیبه تاریخی بیستون، به عنوان کهن‌ترین تاریخ‌نویس شناخته شده ایرانی نام ببریم. همچنین به همین ملاحظه، کتیبه بیستون نخستین متن تاریخی شناخته شده ایرانی بشمار می‌رود. این نبشته که تا پایان ستون چهارمِ متن فارسی باستان، رویدادهای سال‌ نخست پادشاهی داریوش را بازگو می‌کند؛ بجز ارزش تاریخی، یکی از کهن‌ترین منابع اعلام در زبان‌های ایرانی است و برای بررسی دگرگونی واژگان ایرانی، نام‌های کسان، شهرها، رودها، کوه‌ها و نیز برای شیوه نگارش، گاهشماری، اندیشه‌ورزی و بسیاری بایسته‌های دیگر، نگرگاه ویژه و پر ارج پژوهندگان گوناگون است. ستون پنجمِ همان متن، تکمله‌ای بر کتیبه قبلی و در بر دارنده گزیده‌ای از رویدادهای سال‌های دوم و سوم پادشاهی اوست.

در این متن، داریوش در آغاز به معرفی خود و پدرانش می‌پردازد (این تبار‌نامه تفاوت‌های متعددی با تبارنامه گزارش شده در تاریخ هرودوت دارد.) پس از این با احترام، از اهورامزدا و بخشش او سخن می‌راند که تا پایان کتیبه بارها تکرار می‌شود. البته پرستش اهورامزدا توسط داریوش و دیگر ایرانیان به هیچ‌روی دلیلی بر زرتشتی بودن آنان نیست. چرا که پرستش اهورامزدا متعلق به بسیاری از ادیان ایرانی بوده و از روزگاران کهن‌تر و دستکم از زمان کاسیان در ایران شناخته شده است.

پس از این داریوش به معرفی سرزمین‌های تابعه خود می‌پردازد که ضمن آن از ۲۳ کشور نام می‌برد که البته تا پایان پادشاهی‌اش تعداد آنها به ۳۰ کشور می‌رسد. سپس در ادامه کتیبه طولانی و مفصل خود و با ثبت دقیق زمان و تقویم، شرح نبرد با کسانی را می‌دهد که در نخستین سال پادشاهی خود (به گفته خودش) به دروغ ادعای شاهی کرده و کشور را به آشوب کشانده بودند. در ادامه متن همچنین با مضامین دیگری مانند سفارش به تباه نکردن کتیبه، دعای نیکِ «دودمان فراوان» برای نگهدارندگان نگاره‌ها و کتیبه، رفتار به عدالت و مطابق با قانون، معرفی یاران خود، و بسیاری مطالب دیگر روبرو می‌شویم. در سراسر کتیبه، داریوش نسبت به دشمنان و قیام‌کنندگان نامبرده شده، سخن زشت و ناپسند بکار نمی‌برد.

روش ساخت

برای تراشیدن سنگ‌نگاره و سنگ‌نبشته بیستون، جایی در ارتفاع چند ده متری سطح زمین و در دامنه رو به جنوبِ کوه پَرو انتخاب شده است. اما با این وجود به نظر می‌آید که در زمان ساخت آن، راهی برای دستیابی آسان به محل کارگاه وجود داشته است. بقایای مبهم پلکانی در بخش‌های بالایی کوه و نیز آثار تراشیدن تخته‌سنگ‌های زیر کتیبه تا نزدیکی‌های زمین، نشان‌دهنده وجود راهی به سوی بالا است. راهی که سنگ‌تراشان پس از پایان کار و به هدف دسترس ناپذیر کردن کتیبه، در ضمن پایین آمدن، آنرا نیز تراشیده و محو کرده‌اند. نبشتن کتیبه‌ای تاریخی در چنین بلندای دست ناپذیری که از پایین کوه نیز به هیچوجه قابل خواندن نیست، نشان‌دهنده اینست که داریوش این متن را نه برای مردمان روزگار خود، بلکه برای آیندگان نوشته بوده است. آثار حجاری شده در بیستون از نگرگاه فن‌آوری و سازو‌کار ساخت، از بهترین نمونه‌های هنر هخامنشی است. ما از ابزارها و شیوه‌های ساخت و پرداخت چنین نگاره‌هایی بر روی سنگ آهک که هنوز پس از ۲۵۰۰ سال بسیار صیقلی و براق هستند، اطلاعی نداریم. با توجه به رنگ لعاب‌گونه قهوه‌ای مانندی که پس از همراه شدن با ذرات اکسیده شده عناصر آمیخته سنگ آهک، در سراسر نمای کتیبه به چشم می‌خورد؛ و نیز با توجه به اینکه در داخل حروف چند سطرِ نخست متن فارسی باستان، بقایای سرب دیده شده است؛ به نظر می‌رسد که پس از پایان نوشتن متون، داخل آنها را برای پایداری بیشتر با سرب، و تمام نمای کتیبه را با اندودی که برای ما ناشناخته است؛ پوشانده بوده‌اند. در حین ساخت، هر کجا که به دلیلی سطح سنگ تخریب می‌شد؛ قطعه سنگ دیگری را به اندازه محل تخریب شده می‌تراشیده و در جای آن نصب می‌کرده‌اند. نمونه این وصله‌ها در قوس کمان داریوش و سردارِ همراه او و نیز در کلاه و دستِ «گوی بالدار» دیده می‌شود.

وضعیت ظاهری سنگ‌نگاره

بزرگترین چهره سنگ‌نگاره، سیمای داریوش است که به اندازه طبیعی با بلندای ۸/۱ متر تراشیده شده و پیکره مُغ گِئومات در زیر پای او افتاده است. پشت سرِ داریوش، دو تن از ملازمان او به اندازه ۵/۱ متر با نیزه و کمان ایستاده‌اند و در برابر او نُه نفر قیام‌کننده نامبردار شده در کتیبه با دست‌ها و گردن‌های بسته، به ردیف ایستاده‌اند. در بالای همه آنها نشان گوی بالدار جای گرفته است. این بخش حدود ۶ متر درازا و ۳ متر بلندی دارد.

شباهت با سنگ‌نگاره آنوبانی‌نی

شباهت بسیار زیاد این نگاره با سنگ‌نگاره «آنوبانی‌نی» در سرپل‌ ذهاب، نشاندهنده توجه داریوش به این اثر ۴۰۰۰ ساله است. در آنجا نیز شمار اسیرانی که با ریسمانی مهار شده‌اند به نُه نفر می‌رسد و در برابر آنان ایزدبانویی قرار دارد که حلقه‌ای در دست و گوی خورشید را بر کنار دارد. این حلقه و گوی خورشید به گونه‌ای دیگر در نشان گوی بالدارِ بیستون تکرار شده است.

وضعیت ظاهری کتیبه‌ها

سنگ‌نبشته یا کتیبه داریوش به سه زبان و خطِ فارسی باستان، عیلامی نو و اَکَدی (به گویش بابلی نو) و در مجموع در ۱۱۱۹ سطر نویسانده شده است. همانگونه که در طرح و نقشه آخر کتاب دیده می‌شود؛ متن بابلی از دید ناظر، در سوی چپ نگاره و بر دو پهلوی صخره‌ای به پهنای میانگین ۸/۳ متر و بلندای میانگین ۵/۳ متر در ۱۱۲ سطر نوشته شده است و ترجمه بندهای ۱ تا ۶۹ متن فارسی باستان را در بر می‌گیرد. متن عیلامی در سوی راست نگاره و در چهار ستون به بلندای ۱/۲ متر و پهنای ۵/۱ متر در ۳۲۳ سطر نوشته شده است که در همان زمان به انگیزه افزودن چهره سکونخای سکایی، بخشی از آن را پاک کرده و مجدداً همه متن عیلامی را در سه ستون و ۲۷۰ سطر در پایین نبشته بابلی تراشیده‌اند. متن فارسی باستان در زیر نگاره و در چهار ستون ۴ متری و یک ستون ۲ متری، همگی به پهنای میانگین ۹۳/۱ متر در ۴۱۴ سطر به خط میخی فارسی باستان نویسانده شده است. بجز این، چندین کتیبه کوچک در جای‌های گوناگون سنگ‌نگاره به چشم می‌خورد که در بر دارنده نام قیام‌کنندگان و همچنین گزیده‌هایی از کتیبه اصلی می‌باشد. بیشتر کتیبه‌های کوچکِ بیستون به سه زبان نگارش یافته‌اند، اما کتیبه آ و ک تنها به زبان‌های فارسی‌باستان و عیلامی، و کتیبه ل تنها به زبان عیلامی نویسانده شده است.

رونویس‌های دیگر کتیبه

از این کتیبه نسخه‌های آسیب‌ دیده‌ای به خط و زبانی که فعلاً آرامی نامیده می‌شود، در بابل و مصر نیز پیدا شده است. نسخه بابلی که قطعاتی از سنگ‌نگاره را نیز به همراه دارد؛ بر روی سنگ، و نسخه مصری که از جزیره اِلِـفانتین در میانه رود نیل بدست آمده است، بر روی پاپیروس نگاشته شده‌اند. به نظر می‌آید همانگونه که در متن اصلی نیز به آن اشاره رفته است؛ نسخه‌های متعددی از کتیبه را برای نواحی گوناگون فرستاده بوده‌اند. ارسال برخی از این رونویس‌ها به هنگام پادشاهی داریوش و برخی دیگر در زمان پادشاهان بعدی و از جمله داریوش دوم صورت پذیرفته بود.

تفاوت در آوانویسی

آوانوشت و ترجمه کتیبه‌های فارسی باستان هنوز دچار پاره‌ای ناسازگاری‌ها و دوگانگی‌هاست که بیشتر تلفظ دقیق نام‌ها را در بر می‌گیرد. در آثار پژوهشگران، نام‌های بکار رفته در کتیبه به گونه‌های متفاوتی ثبت شده‌اند که در حال حاضر و با دانش امروزی نمی‌توان هیچکدام را بر دیگری ترجیح داد. چرا که خط میخی فارسی باستان در سرشت خود امکان تلفظ دقیق را برای ما فراهم نمی‌سازد و تنها در زمان خود به سبب آشنایی مردم با واژه‌ها، به درستی قابل خواندن بوده‌اند. از سوی دیگر تلفظ نام‌ها در متن فارسی باستان با تلفظ همان نام در متن‌های عیلامی و بابلی متفاوت است.

تفاوت در ترجمه

گزارش فارسی این کتاب، بر اساسِ متن میخی فارسی باستان انجام شده است. اما هر سه متنِ کتیبه بیستون، ترجمه برابر و یکسانِ یکدیگر نیستند و نسبت به یکدیگر تفاوت‌های کم و بیشی را عرضه می‌دارند. از سوی دیگر هیچیک از ترجمه‌های امروزی کتیبه، معادل دقیق معنای واژگان اصلی آنرا ارائه نمی‌کنند. بدین لحاظ استناد کردن به یک واژه یا استنباطی که محصول توجه صرف به بارِ معنایی واژه‌ای در ترجمه باشد؛ امری کاملاً نادرست است. ترجمه‌های امروزی بر مبنای مضمون و محتوای کلی آن انجام می‌پذیرد و به همین ترتیب تنها با استناد به مضمون کلی آن می‌توانیم اظهار نظر نماییم. بطور نمونه می‌توان از واژه‌ای نام برد که در متن فارسی باستان به گونه «کارَه» آمده و در ترجمه همه پژوهشگران و از جمله در این گزارش بیشتر به «سپاه» و گاه به «مردم» برگردانده شده است.

خط یا زبان آریایی

یکی از جنجالی‌ترین بخش‌های کتیبه داریوش، بند پایانی ستون چهارم (سطر ۸۹) می‌باشد که از نگارش یا ترجمه دیگری از کتیبه به «آریایی» (خط یا زبان؟) یاد می‌کند که ترجمه دقیق آن می‌تواند روشنگر بسیاری از ناگفته‌ها در باره زمان پیدایی خط میخی فارسی باستان باشد که امروزه محل اختلاف نظر فراوان است. از سویی آثاری به این خط از پادشاهان و شاهان محلی هخامنشی پیش از داریوش به دست آمده است و از سویی دیگر شواهد فراوانی در نوآوری این خط در زمان داریوش و نبشتن کتیبه‌هایی به نام شاهان گذشته در زمان پادشاهان متأخر هخامنشی در دست است. اما متأسفانه این بند امروزه بسیار آسیب دیده است و علیرغم نسخه‌برداری و عکس‌های دقیق نگارنده، همچنان خوانش آنها روش‌های تازه و بردباری افزون‌تر را درخواست می‌کند. با توجه به اینکه در پایان همین بند از فرستاده شدن رونوشت‌های «آریایی» به سرزمین‌های دیگر یاد شده است، و نیز با توجه به پیدا شدن نمونه‌هایی از آن در بابل و مصر به خط و زبانی که امروزه آرامی نامیده می‌شوند؛ این گمان نیز وجود دارد که نام اصلی و باستانی متون و کتیبه‌های آرامی، «آریایی» (در فارسی باستان« آری‌یا») بوده باشد.

اشتباهی متداول

نکته دیگری که ذکر آن در اینجا لازم به نظر می‌رسد، نشان ویژه‌ای برای جدایی واژه‌ها در خط میخی فارسی باستان است. در همه کتاب‌ها دو علامت به عنوان واژه‌جدا‌کن در این خط معرفی شده‌اند: میخ کج و میخ زاویه‌دار. در حالیکه نگارنده در هیچیک از متون میخی فارسی باستان با شکل دوم به عنوان واژه‌جداکن مواجه نشده است و این حرف تنها برای عدد ۱۰ بکار رفته است. به نظر می‌آید این اشتباه که متأسفانه بسیار فراگیر شده است؛ از آنجا ناشی شده که در کتیبه بیستون نسبت به دیگر کتیبه‌های هخامنشی، نشان واژه‌جداکن مقداری کوتاه‌تر و پهن‌تر نگاشته شده و در نتیجه با حرف ویژه نشانگر عدد ۱۰ اشتباه شده است.

web analytics