برگرفته از کتاب «بناهای تقویمی و نجومی ایران»، ۱۳۸۲؛ و گفتار «درباره اخترباستانشناسی»، در کتاب «اسپیتنامه»، ۱۳۸۸، هر دو از همین نگارنده.
اخترباستانشناسی یا باستانستارهشناسی Archaeoastronomy دانشی نوین و میانرشتهای از علوم باستانشناسی، ستارهشناسی و مردمشناسی/ فرهنگشناسی قومی Anthropology/ Ethnology است که به بررسی تأثیر و نفوذ پدیدههای کیهانی و حرکات اجرام آسمانی بر روی هنرها، آیینها، ادیان، باورداشتها و دیگر پدیدههای فرهنگی مردمان باستان میپردازد.
دانش اخترشناسی باستانی Historical Astronomy که به بررسی تاریخی علم نجوم/ هیئت میپردازد، علیرغم برخی کارکردها و حوزههای مطالعاتی مشترک با اخترباستانشناسی، شاخه پژوهشی متفاوت و مستقلی است.
اخترباستانشناسی، زیرشاخهها و گرایشهای گوناگونی دارد که در آن میان میتوان از اسطورهشناسی کیهانی Cosmological Mythology، اخترقومشناسی Ethnoastronomy و معماری نجومی Astronomical Architecture نام برد. مطالعه و بررسی در نظامهای گاهشماری و زمانسنجی و ابزارهای آن در دوران باستان نیز از حوزههای پژوهشی اخترباستان شناسان بشمار میرود.
آسمان و پدیدههای کیهانی برای مردمان باستان، گسترهای بکلی بیرون از دامنه نفوذ اراده و تواناییهای بشری، و در نتیجه خاستگاه و باششگاه تمامی خدایان، ایزدان و نیروهای بیرون از قدرت انسان دانسته میشده است. جوامع باستان، خاستگاه و سرچشمه پدیدههای زمینی و رویدادهای نیک و بد را در آسمان جستجو میکردهاند و از همینروی است که در سراسر شرق و غرب باستان، آسمان منزلگاه نیروهایی دانسته میشده که سرنوشت و مقدرات بشری را رقم میزده است. در دوران معاصر نیز، آسمان همچنان نظارهگر دستانی است که در بسیاری از ادیان، برای نیایشهای روزانه و یا دعا و نیایش و آرزو، بسوی آن برافراشته میشوند.
بازتاب پدیدههای کیهانی به فراوانی بر آثار هنری باستانی و هنجارهای زندگانی اجتماعی مردمان به دیده میآید. تحلیل و تفسیر این دادهها بر بنیاد قواعد اخترباستان شناسی میتواند راهگشای ارزندهای برای درک و دستیابی پژوهشگران مطالعات باستانی به جزئیاتی از زندگی و واقعیتهای روزگاران گذشته باشد.
اگاهی و درک ویژگیهای جوامع باستانی و تحلیل فرهنگ و تمدن کهن آنان، بدون آگاهی از دادههای اخترباستانشناختی، بکلی ناقص و به نتیجهای شایسته منجر نخواهد شد.
در اخترباستانشناسی، تنها آسمان مشاهدهپذیر با چشم غیرمسلح و نظریات حرکات سماوی زمین محوری و با توجه به میزان آگاهی پیشینیان از دانش ستارهشناسی (که در نوع خود بسیار دقیق و روشمند بوده است) مبنای تحلیل دادهها قرار میگیرد.
اخترباستانشناسی و سازههای خورشیدسو در ایران
امروزه در هیچیک از دانشگاههای ایران، رشته و یا حتی واحدی درسی در زمینه اخترباستانشناسی تدریس نمیشود و حتی کمتر کسی در ایران، نام چنین دانشی را شنیده است. کتابهای منتشر شدۀ فارسی در این زمینه هنوز به عددی دو رقمی نرسیده است.
پژوهشهای اخترباستانشناسی را برای نخستین بار این نگارنده در سال ۱۳۷۲ در ایران آغاز کرد و نخستین گزارش آن در زمینه جهتگیریهای خورشیدی بنای «کعبه زرتشت» را در یک کنفرانس مطبوعاتی در تالار ناصرخسرو دانشگاه تهران اعلام کرد. این گزارش در بسیاری از نشریات و رسانههای گروهی داخلی و خارجی به تفصیل و یا به تلخیص منتشر و بازگو شد و در همان سال در کتابی مستقل بچاپ رسید.
پس از آن، نگارنده در سمینارها و سخنرانیها و نشستهای متعددی به بررسی جوانب گوناگون موضوع پرداخت که از جمله آن «نخستین همایش ملی ایرانشناسی» (تهران ۱۳۸۱)، کنگره «اوستا و تاریخ و فرهنگ آسیای مرکزی» (تاجیکستان ۲۰۰۱)، سمینار «بررسی انتقادی رصدخانه نقشرستم» (شیراز ۱۳۸۱) و سمینار «سیستان در اخترشناسی ایرانی» (۱۳۹۰) بوده است. بجز این گروهی از دوستداران اخترباستانشناسی در کلاسها و دورههای آزاد آموزشی به فراگیری و پیگیری موضوع و نیز بازدیدها و سفرهای علمی پرداختند و از نزدیک وضعیت طلوع خورشید در سازههای خورشیدی یا تقویمهای آفتابی و بناهای خورشیدسو را بررسی کردند. این برنامهها همچنان با شرکت علاقهمندان ادامه دارد.
برای همگان واضح و مشخص است که کار تحقیقی برای یک پژوهشگر مستقل در ایران تا چه اندازه دشوار و تا چه اندازه با موانع براستی شگفتانگیز و فرمایشی روبرو میشود و نیز آشکار است که چنین تحقیقاتی که پژوهشهای میدانی و سفرهای متعدد در سراسر ایران از بایستههای جداییناپذیر آنست، تا چه اندازه با مشکلات طبیعی و رسمی روبرو میشود. بازگو کردن هیچکدام آنها براستی اهمیتی نخواهد داشت؛ آنچه مهم است اینست که توانستهایم تا حد زیادی به هدف و مقصود خود نائل آییم و دشواریهای پیش رو را با پایداری و بردباری از پای در آوریم.
نگارنده در راهی گام برداشته است که پیش از او توسط شخص دیگری پیموده نشده و هموار نبوده است. انحراف و گمگشتگی، ویژگی جداییناپذیر هر راه ناپیموده و ناهموار است. بویژه که به همین دلیل تازگی موضوع تحقیق، شخص دیگری در میان نبوده است تا نگارنده بتواند با او مشورت و یا صلاحدید به عمل آورد. بدین لحاظ وجود هرگونه اشتباهی در محاسبات امری اجتنابناپذیر است و کوشش میشود تا در پژوهشهای آتی، کمبودها جبران گردد.
نگارنده به هیچوجه بر این اعتقاد نیست که کار معماری خورشیدی ایران را «تمام» کرده است؛ بلکه صرفاً بر این باور است که کار را «آغاز» کرده است.
در اینجا لازم نمیدانم از نبود همکاری و حمایت ارگانهای رسمی کشور گله کنم؛ اما لازم میدانم از همه مردم مهربان و خونگرم روستاهای پیرامون بناهای خورشیدی که نگارنده را به سرای پر از مهربانی و محبت خود پذیرا شدند، سپاسی شایسته و درخور بعمل آورم. خاطره آن روزهای خوب هیچگاه از خاطر من و همراهانم پاک نخواهد شد.
همچنین سپاس و احترام فراوان برای استادان بزرگواری که مبحث نویافته اختر باستان شناسی و بناهای خورشیدی ایران را در بحثهای علمی خود مطرح کردند؛ دانشجویان خستگیناپذیری که باشور بیپایان و میل قلبی خود به آموختن و همراهی روی آوردند و شبهای سرد و پر برف را در کنارم به انتظار «طلوع خورشید» نشستند؛ و نویسندگان و روزنامهنگارانی که در معرفی و شناساندن موضوع کوشیدند.
بیتردید آینده غرورانگیز اخترباستانشناسی و بناهای خورشیدی ایران در دستان توانای جوانان آینده است. جوانانی سرشار از دانش، پشتکار، دقت و علاقه.