پنجرهای گشوده بر فرهنگ و زبانهای ایرانی
این گفتار نگارنده در کتاب «اسپیتنامه»، ۱۳۸۸، صفحه ۱۰۱ تا ۱۰۹، نیز منتشر شده است.
چکیده
کشف سنگنبشته رباطک به چندین پرسش دیرینه در زمینه مطالعات کوشانی، پاسخ داد. به موجب این کتیبه دانسته میشود که کوشانیان زبان خود را به نام «اَریئَئو» (Ariao) میشناختهاند و آن نیای زبان فارسی یا دری است که گویا «دری» گونه تغییریافته تلفظ واژه «اَریئَئو» باشد. نام دری برای این زبان از دو پاره «دْ» و «اَری» ساخته شده که بخش نخستینِ آن، حرف معرفه متداول در بسیاری از زبانهای هندواروپایی، و بخش دوم آن به مفهوم آریایی/ ایرانی است. حرف معرفه «دْ» هنوز نیز در زبان پشتو/ پشتون زنده است و برای مثال نام کشور افغانستان را به شکل «دْ افغانستان» تلفظ میکنند. حرکت ساکنِ این حرف در زمانی که قابلیت اعاده آوای ساکنِ آغازین در زبان مردم فروکش کرد، تبدیل به فتحه شد.
زبان اَریئَئو و گونه تحولیافته آن بنام دری/ فارسی، زبان همگانی مردمان سرزمینهای فلات ایران بوده و منظور از «فارس»، تنها ناحیه فارس در جنوب ایران نیست؛ بلکه دلالت بر تمامی سرزمینهای ایرانی دارد. این زبان در شکل نخستین و سپسین خود در گسترهای پهناور از فلات غرب ایران (در آناتولی و کرانههای فرات تا هند و پنجاب و آسیای میانه رواج داشته و مفهوم بوده است.
نامبرداری از خدایان و ایزدان بزرگ و کهن در متن سنگنبشته و آرزوی خوشنودی آنان، نشاندهنده مدارای دینی کوشانیان و احترام و پاسداشت آنان در برابر همگی دینهای ایرانی و غیر ایرانی است. همزیستی و تجمیع ایزدان و دوری از تبلیغ و تأیید منحصرانه یک دین خاص، نشانگر تنوع دینی و فرهنگی، و شاخصی برای درک قدرت و تواناییهای یک جامعه بالنده و کمال فرهنگی آن است.
فرماننامه کنیشکه در رباطک، این بحث دیرینه در باره خاستگاه قومیتی و فرهنگی، و باورداشتهای کوشانیان و «یوئِـجی»ها را پایان داد. امروزه میدانیم که کوشانیان هیچگونه پیوستگی و وابستگی با قبیلههای بادیهنشین آلتاییِ آسیای میانه شرقی نداشته و دارنده تبار، فرهنگ، دین و زبان همین سرزمین بودهاند.
رباطک
در کشاکش رویدادهای سیاسی تابستان سال ۱۳۷۲ در افغانستان، هیچکس نمیدانست که کشاورزان روستای «کافر قلعه» در «رباطک»، سنگنبشتهای در بازماندههای شهر کهن کوشانیان یافتهاند که بزودی پرده از بسیاری ناگفتهها و نادانستهها در زمینه تاریخ فرهنگ و زبانهای ایرانی برخواهد داشت.
رباطک، نام شهر کوچکی است که در شرق ولایت سمنگان و شمال غربی ولایت بغلان در شمال افغانستان و در میانه راه پلخمری به سمنگان واقع است. این شهر در فاصله چهل کیلومتری شمال غربی محوطه باستانی «سرخ کتل» جای دارد. رباطک و سرخ کتل، هر دو از بازماندههای شهرهای بزرگ کوشانیان هستند که آثار هنری فراوانی از دوره کوشانی در آنجا یافت شده است.
نخستین پژوهشها
سنگنبشته نویافته رباطک در همان هنگام به قرارگاه والی بغلان برده شد و عکسهایی از آن توسط تام پورتر Tom Porter تهیه و به موزه بریتانیا فرستاده شد. بررسی و خوانش سنگنبشته رباطک برای نخستین بار توسط نیکلاس سیمز ویلیامز Nicholas Sims-Williams ایرانشناس و متخصص زبانهای سغدی و باختری در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن انجام شد که همراه با تفسیرهای تاریخی جو کریب Joe Cribb با عنوان «تشریح کتیبه رباطک» در نشریه «هنر و باستان شناسی راه ابریشم» به چاپ رسید:
Sims-Williams, Nicholas and Cribb, J., A new Bactrian inscription of Kanishka the Great, Silk Road Art and Archaeology, 4, 1996, pp. 75-142.
پس از آن، نخستین ترجمه دری کتیبه رباطک همراه با شرح و تفسیرهایی پیرامون آن توسط سرور همایون، استاد دانشگاه کابل، در مجله فرهنگ (اسد و سنبله ۱۳۷۹) انتشار یافت و همچنین استاد غلام جیلانی داوری، باستانشناس برجسته افغانستان نیز به بررسی مفصل کتیبه پرداخت که گزارش آن در فصلنامه آریانا (سال چهارم، شماره ۲، سرطان و سنبله ۱۳۸۱، ص ۳۳ تا ۴۱) منتشر شد.
در آذرماه سال ۱۳۸۴ یک همایش علمی به کوشش مرکز بینالمللی تحقیقات کوشانی آکادمی علوم افغانستان در هتل آریای کابل برگزار شد که گزارشی از مقالههای علمی همایش در مجله جامعه مدنی (زمستان ۱۳۸۴) ارگان مجمع جامعه مدنی افغانستان (مجما) منتشر شد.
در تاجیکستان نیز پژوهشهای متعددی بر روی این کتیبه انجام شده است که از جمله میتوان به مقاله ارزنده استاد یوسف یعقوبوف بنام «کشفیات مهم در کوشانشناسی» (به تاجیکی) اشاره کرد که در نشریه «جنبش» ( شماره ۱، دوشنبه ۱۹۹۹) منتشر شده است. همچنین پرزیدنت امامعلی رحمانوف نیز در جلد دوم کتاب «تاجیکان در آینه تاریخ» (دوشنبه ۲۰۰۲) به معرفی مختصر و مفید سنگنبشته رباطک پرداخته و بدرستی از خاستگاه و زبان کوشانیان یاد کرده است. (از محترمان، میزبانان بزرگواری که در مراسم دهمین سالگرد استقلال جمهوری تاجیکستان، نسخهای از این کتاب را به این نگارنده ارمغان دادند، سپاسگزارم.)
تا آنجایی که نگارنده اطلاع دارد، تاکنون هیچگونه پژوهش و گزارشی از کتیبه رباطک در ایران منتشر نشده است.
سرنوشت فعلی سنگنبشته رباطک
کتیبه رباطک پس از مدتی، از قرارگاه والی بغلان به موزه ملی افغانستان در کابل منتقل شد و شنیدههای این نگارنده حاکی از آنست که این سنگنبشته ارزشمند و بیهمتا در زمان تسلط حکومت طالبان بر افغانستان به همراه تعدادی از آثار دیگر موزه به یک مجموعهدار خصوصی به نام نصیراله بابر فروخته شده است و از وضعیت فعلی آن اطلاع دقیقی در دست نیست (این کتیبه اکنون در سال ۱۳۹۰ در موزه ملی افغانستان در کابل نگهداری میشود).
وضعیت ظاهری سنگنبشته
کتیبه رباطک، سنگنوشتهای است که حدود ۹۰ سانتیمتر طول، ۶۰ سانتیمتر عرض و ۴۰ سانتیمتر ضخامت دارد. بر یک سوی این سطح سنگی، نوشتهای به زبان و خط باختری (خطی بر اساس الفبای یونانی) در ۲۳ سطر نویسانده شده که بخشهایی از آن به مرور زمان دچار فرسایش و تخریب شده است. هر سطر کتیبه در حدود ۵۰ حرف و در مجموع قریب ۱۲۰۰ حرف دارد.
زمان و فرمان نگارش سنگنبشته
این کتیبه به فرمان «کَـنـیـشـکَـه» پادشاه بزرگ و مشهور کوشانی در سده نخست میلادی و در نخستین سال پادشاهی او نویسانده شده است. از زمان دقیق آغاز پادشاهی کنیشکه اطلاعی در دست نیست و بحث و بررسیها پیرامون آن همچنان ادامه دارد. این فرمان، کهنترین کتیبه کوشانیان دانسته میشود که تاکنون بدست آمده است.
متن سنگنبشته رباطک
متن زیر، گزارشی فارسی از بخشهای سالم باقیمانده فرماننامه رباطک است که کوشش شده تا ترتیب واژگان- تا جای ممکن- همانند متن اصلی باشد:
“کنیشکه کوشانی، رهاییبخش بزرگ، نیکوکار، فرمانروای دادگر، شایسته نیایش یزدان، که فرا دست آورد پادشاهی را بخواست نَـنَـه و بخواست همه دیگر ایزدان. که بیاغازید نخستین سال را به خشنودی خدایان. او صادر میکند یک فرمان به یونانی و سپس بیان میدارد به زبان اَریئَئو… «سَـکِــتَـه»، «کَــئـوسـانـبـی»، «پـاتـالیپـوتـرا»، «چـامـپا»… پادشاه کنیشکه به «شـافـر نـوکـونْــزوک/ ناقَــنـزاق» فرمان میدهد نیایشگاه بزرگی بنام ایزدان در سرزمین… برای ایزدان بسازد و در آن تندیسهای خدابانو «مَـه» در برترین جا، خدای «آرمــوز» آفریننده خوشیها، «آردوخــش»، «سـروشَــرد»، «نَـرسَــه»، «مـهــر»، «مَـهَـشـان» و «ویـنـک» تراشیده و گذاشته شوند. همچنین فرمان میدهد که تندیس این شاهان را بسازند و در نیایشگاه بگذارند: «شـاه کـوجـولَـه کَــدفـیـز»، پدر پدر بزرگ، «شـاه ویـمَـه تَـکــتـو» پدر بزرگ، «شـاه ویـمَـه کَـدفـیـز»، پدر و خود «کنیشکه»… باشد تا آن ایزدان، یاریرسان شاه شاهان کنیشکه باشند.”
بررسی متن سنگنبشته رباطک و آگاهیهای نویافته از آن
همین مقدار اندک از بخشهای خوانده و ترجمهشده فرماننامه کنیشکه در رباطک، توانسته است آگاهیهای مهمی در اختیار پژوهشگران بگذارد و به بسیاری از مباحث پیچیده و حلنشده در مطالعات ایرانی و کوشانشناسی خاتمه بخشد:
۱- از هنگام کشف سنگنبشته مشهور «سرخ کتل» در سال ۱۹۵۷ میلادی، تا زمان کشف سنگنبشته رباطک که به همان زبان نوشته شده است؛ مسئله نام اصلی این زبان به بحثهای بیپایانی در میان دانشمندان منجر شده بود. برخی این زبان را با نامهای «کوشانی» یا «بلخی» معرفی مینمودند. در سفرنامههای مسافران چینی سدههای گذشته از آن با نام زبان «تخاری» یاد شده بود و استاد والتر هنینگ، نام زبان «باختری» را برای آن پیشنهاد کرده بود که مورد قبول و توجه بسیاری واقع شد.
کشف این کتیبه، مسئله نام واقعی زبان بلخی/ باختری را تا حد زیادی روشن کرد و از آن با نام زبان «اَریئَئو» یاد شده است. مصوت پایانی این واژه، حرف کوتاه «اُ» است که در زبان بلخی/ باختری (که اکنون شاید بتوانیم آنرا زبان دری کوشانی بنامیم) معادل با کارکرد کسره اضافه پایانی (یای نسبت) در زبان فارسی است. محل واژه مهم «اَریئَئو» در سطر چهارم این سنگنبشته است.
۲- اکنون این مسئله نیز روشن شده است که زبان رسمی و دولتداری کوشانیان، همانا اَریئَئو یا دری کوشانی بوده که از اشاراتی که بصورت منفصل در بخشهای آسیبدیده کتیبه به آن رفته است؛ هویدا میشود. کنیشکه، توانسته است پس از سدههای متمادی که از رواج زبان یونانی بعنوان زبان رسمی حکومتی میگذشت؛ با فرمانی نافذ، حکم به رسمیت زبان اصلی مردم در دستگاه اداری دهد. از آن پس، تمامی اسناد و مکتوبات دولتی و سکهها به همین زبان به نگارش در میآیند.
۳- نیکلاس سیمز ویلیامز و همچنین دکتر مهدی، استاد دانشگاه کابل بر اساس شواهدی از همین سنگنبشته و نامهای چهارگانه شهرهایی که در بخشهای تخریبشده متن به آنها اشاره رفته و در نواحی شمال هندوستان و پنجاب واقع بودهاند؛ بر چنین عقیدهای هستند که این زبان، در سدههای نخستین میلادی در گستره وسیعی از آناتولی و غرب ایران آنروز در کرانه فرات تا افغانستان و آسیای میانه و هند و پنجاب مفهوم بوده و بدان گفتگو میکردهاند.
۴- این ادعا را دو شاهد دیگر هم پشتیبانی میکنند. نخست اینکه اصطلاح زبان یا خط «آریایی» را داریوش یکم نیز در سنگنبشته بیستون (بند پایانی ستون چهارم) بکار گرفته است: “بخواست اهورامزدا این است نبشتهای که من کردم. افزون بر این به «اَرییا»” (بیستون، کتیبه داریوش بزرگ، از همین نگارنده، چاپ سوم، ۱۳۸۴، ص ۴۰). شباهت واژه و حتی جمله بکار رفته توسط داریوش و کنیشکه، نشانگر فراگیر بودن چنین زبان و نامی برای آن در گستره زمانی بسیار طولانی و پهنه جغرافیایی بس گسترده است. دوم اینکه، بر مبنای گزارشهای آریانوس (آناباسیس ΙV, 3, 7)، کورتیوس (V, 4, 10-13)، دیودور (VΙΙ, ۵, ۶) و پلوتارک، در شرح لشکرکشیهای اسکندر به ایران از یک چوپان لیکیایی یاد میکنند که به سبب اقامت در «پارس» (منظور ایران)، زبان «پارسها» را میدانست و وظیفه یک مترجم محلی را بر عهده گرفته بود. او پس از اینکه همراه سپاه اسکندر به سغد و آسیای میانه گسیل میشود، بازهم مترجم همراه بوده و زبان اهالی آنجا را نیز میفهمیده است. نزدیکی زبان ایرانیان به یکدیگر از منابعی دیگر مانند گزارشهای استرابو و نیز تاریخنامههای سلسله «هان» در چین نیز مستفاد میشود.
۵- از آنجا که ساختار و واژگان سنگنبشته رباطک نزدیک به زبان فارسی است و حتی پس از عصر کوشانیان تا صدها سال زبان رسمی هیتالیان بوده است؛ به نظر میآید که این زبان نیای اصلی زبان فارسی کنونی که زبان «دری» نیز نامیده میشود، باشد. همچنین- چنانکه در بالا گفته شد- به نظر میآید که واژه «دری» گونهای تغییر آوا داده از واژه «اَریئَئو» باشد.
۶- بدین ترتیب علاوه بر اینکه پیشینه زبان دری/ فارسی، میباید بسیار پیشتر از سدههای نخستین عصر اسلامی باشد؛ چنین به نظر میآید که دیرینگی زبان فارسی در شبه قاره نیز بسیار بیشتر از آنست که نفوذ آن در هند و پاکستان را نتیجه لشکرکشیهای سلطان محمود بدانیم. (در زمینه دیرینگی زبان فارسی و حتی نفوذ آن در شعر جاهلی، بنگرید به مقاله ارزنده «تأثیر زبان فارسی در ادبیات عربی دوره جاهلیت»، نوشته خانم توردیبانو بردییوا، استاد زبان عربی دانشگاه دولتی ملی تاجیکستان، در شماره نخست مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی، بکوشش همین نگارنده، ۱۳۸۰، ص ۵۳ تا ۵۹).
۷- زبانی که به نام فارسی یا دری میشناسیم، چنین نیست که در اصل متعلق به اهالی ناحیه یا استان فارس در جنوب ایران بوده باشد؛ بلکه منظور از آن، مصداق دیگر نام فارس/ فرس/ پارس Persia است که دلالت بر همه سرزمینهای ایرانی میکرده و زبان عمومی و فراقومی سراسر ایران دانسته میشده است و میشود.
بررسی متن سنگنبشته رباطک و آگاهیهای نویافته از آن در پرسشهای کوشانشناسی
۱- تا پیش از پیدایش سنگنبشته رباطک چنین پنداشته میشد که کوشانیان به تمامی ایزدان و دینهای ایرانی پشت کرده و تنها به گسترش دین بودایی همت میگماشتهاند. اما نامبرداری از خدایان یا ایزدان بزرگ و کهن ایرانی و جز آن در متن سنگنبشته و آرزوی خوشنودی آنان در دوره بزرگترین پادشاه کوشانی یعنی کنیشکه، نشاندهنده اینست که کوشانیان علاوه بر پذیرش و گسترش دین بودایی، دیگر دینها و ایزدان ایرانی را نیز گرامی میداشتهاند.
این نکته علاوه بر این، نشاندهنده مدارای دینی کوشانیان و احترام و پاسداشت آنان در برابر همگی دینباوران ایرانی و حتی غیر ایرانی است. همزیستی و تجمیع ایزدان و دوری از تبلیغ و تأیید منحصرانه دینی خاص، نشانگر تنوع دینی و فرهنگی، و شاخصی برای درک قدرت و تواناییهای یک جامعه بالنده و کمال فرهنگی آن است. شاخصههای ارزندهای که به هنگام فشارها و سختگیریهای موبدان و دینسازان حکومتی دوره ساسانی با آسیبهای دردناک فراوانی روبرو شد.
برخی ایزدانی که در این سنگنبشته از آنان یاد میشود و آشکارا شناختهشده هستند (تا آنجا که خوانده شده) عبارتند از: «نَـنَـه» (اَنَـهیتَـه/ ناهید»، «مَـه» (مـاه)، «سروشَـرد» (سروش)، «مـهـر» (میترا) و «آرمـوز» (اهورامزدا) که توصیف آن به «آفریننده خوشیها» در این کتیبه، شباهت فراونی به سنگنبشتههای هخامنشی دارد که از اهورامزدا با توصیف «هیَـه شـییـاتیـم اَدا مَـرتیَـه هیـا» (که برای مردم شادی آفرید) یاد شده است.
گروهی دیگر از ایزدان، کمتر شناختهشده هستند. اینان عبارتند از: «آردوخش» (ورخشا) ایزدبانوی نگاهبان رود وخش (یکی از پر آبترین و خروشانترین رودهای سرزمینهای ایرانی در تاجیکستان)؛ و سه نامایزد دیگر یعنی «نَـرسَـه»، «مَـهَـشان» و «وینک» (ویوانا/ وایـو؟) از نظر این نگارنده با بیگمانی شناخته نشدند. در متن کتیبه به نام چند خدا/ ایزد دیگر که خاستگاهی در یونان و مصر دارند، نیز اشاره شده و نشانگر روحیه پذیرا و مسالمتجویانه کوشانیان در قبال دیگر خدایان و ادیان است.
از سنگنبشته رباطک چنین بر میآید که مردمان شرق ایران در آن زمان همچنان علاقهمندی خود به ساختن تندیسهایی نمادین از ایزدان را به شیوه دیرینه نیاکان خود حفظ کرده بودهاند.
۲- پرسش مهم دیگری که سنگنبشته رباطک به آن پاسخ داده، عبارت است از تبارنامه کنیشکه که تاکنون محل بحث و گمانهای فراوانی بود. در اینجا کنیشکه با نامبردن از پدر، پدر بزرگ و پدر پدربزرگ خود، پیچیدگیهای حل نشده پیرامون پدران و شاهان پیش از خود را آشکار میسازد و راه بررسی نامها و تسلسل پادشاهان دیگر را هموارتر میسازد. همچنین آگاهی از تلفظ دقیق نامهای کوشانی، یکی دیگر از کاربردهای سنگنبشته رباطک است.