Skip to content
 

آناهید: ستاره آب‌های روان

برگرفته از کتاب «اوستای کهن، همراه با فرضیه‌هایی پیرامون نجوم‌شناسی بخش‌های کهن اوستا»، ۱۳۸۲؛ و گفتار «آناهید: ستاره آب‌های روان»، در کتاب «نوروزنامه»، ۱۳۸۶، صفحه ۱۶ تا ۱۹، هر دو از همین نگارنده.

در باورهای ایرانی ستاره یا به تعبیر امروزی، سیاره «آناهید/ ناهید/ آناهیتا» ستاره آب‌های روان دانسته شده است و از همین رو نیایشگاه‌های ناهید نیز در کنار جویباران و چشمه‌ساران برساخته شده بوده است. همچنین برای آناهید شخصیتی مؤنث قائل بوده‌اند که در نتیجه آب‌های چشمه‌ها و قنوات را متعلق به او و او را حامی و پشتیبان آن‌ها می‌دانستند. اینکه در اندیشه‌های کهن ایرانی، مظهر چشمه‌ها جایگاه آناهید دانسته می‌شد و مردان را اجازه نزدیک شدن بدان نبود، از همین باور سرچشمه می‌گیرد.

اما پرسش اینجاست که چه رویدادی در طبیعت موجب پیدایش باورهای ارتباط ستاره آناهید با آب‌های روان شده است؟

از ستاره آناهید در متون مکتوب همراه با نامی دیگر موسوم به «اَردویسور» یاد شده است و در سراسر آبان یشت اوستا که در ستایش و گرامی‌داشت او سروده شده؛ از او با نام «اردویسور آناهید» یاد شده است. به گمان نگارنده، این نام و شخصیت منسوب به آن پیش از آنکه در دوره‌های بعدتر به ایزدبانوی بزرگ آب‌ها تبدیل شود؛ نامی برای یک رود و برای یک ستاره بوده است. «اَرِدْوی» یا «اردویسور» نام یک رود، و «آناهید» نام یک ستاره و نیز لقب آن رود بوده‌اند.

رود «اردوی»، همان رود آمودریا (جیحون) بوده است که بزرگترین، پرآب‌ترین، طولانی‌ترین و پهن‌ترین رود همه سرزمین‌های فلات ایران بشمار می‌آمد. این رود در مسیر ۲۵۴۰ کیلومتری خود از شعبه‌ها و دریاچه‌ها و برکه‌ها و آبشارهای زیادی برخوردار می‌شود. آمودریا در سرچشمه خود با نام «آب پنج/ پنج‌آب» از بلندی‌های کوهستان «هکر» در بدخشان (امروزه در جمهوری تاجیکستان) به دریای فراخکرت روان می‌شود. بلندی‌های هکر همان کوه‌های سر به آسمان کشیده «پامیر» است با ده‌ها قله بالای ۵۰۰۰ متر و چندین قله بالای ۷۰۰۰ متر؛ و دریای فراخکرت همان دریای کاسپی/ کاسپین/ مازندران است که در دوران باستان و پیش از تغییر مسیر رود آمودریا بسوی دریاچه خوارزم (آرال) آب آن مستقیماً به این دریا می‌ریخته است. پهنای امروز این رود در حدود سه کیلومتر و بستر کهن آن قریب دوازده کیلومتر بوده است.

اما آناهید، همانگونه که گفته شد، نام سیاره معروف ناهید یا زهره بوده که زیباترین و چشمگیرترین ستاره آسمان است. از آنجا که ناهید از سیاره‌هایی است که مدار گردش آن در مابین زمین و خورشید قرار گرفته است؛ از دید ناظر زمینی هیچگاه بیشتر از حدود ۴۷ درجه از خورشید دور نمی‌شود. به این ترتیب، ناهید یا پیش از طلوع خورشید در افق شرقی و یا پس از غروب خورشید در افق غربی و حداکثر با ارتفاعی در حدود ۴۷ درجه دیده می‌شود و هیچگاه در میانه‌های آسمان به چشم نمی‌آید. به این خاطر، در هنگامی که ناهید ستاره بامدادی است، همرا با رود آمودریا از بلندی‌های «هکر» یا «پامیر» بر‌می‌خواسته است و هر دو در یک مسیر و در یک امتداد، یکی بر روی زمین و دیگری بر روی آسمان به سوی دریای فراخکرت روان می‌شده‌اند؛ و هنگامی که ناهید ستاره شامگاهی بوده است، همراه با رود آمودریا به دریای فراخکرت فرو می‌رفته است.

پس در واقع آناهید و آمودریا هر دو از فراز کوه‌های شرق فلات ایران برخاسته، در یک امتداد روان شده و هر دو در دریای کاسپی یا مازندران فرو می‌رفته‌اند. این پدیده موجب شده است که ایرانیان نیروی مینوی حاکم بر رود آمودریا و ستاره آناهید را یکی بدانند و از آن با نام «اردویسور آناهید» نام ببرند و حتی ناهید را «آورنده» آب‌های آمودریا بدانند. و نیز از همین جاست که اعتقادی کهن شکل گرفت که هنوز هم ایرانیان باور بدارند که «آب و روشنایی از یک سرچشمه‌اند» و یا «آب روشنایی است».

به این نکته‌ها در آبان یشت، که یکی از دلکش‌ترین بخش‌های اوستا است نیز اشاره شده است: «اوست آن برومندی که در همه جا نام‌آور است. اوست که در بزرگی به اندازه همه آب‌هایی است که بر روی این زمین روانند. اوست نیرومندی که از کوه هکر به دریای فراخکرت فرو می‌ریزد».

در دوران‌های پسین‌تر، آناهید نه تنها ستاره آمودریا، بلکه عموماً ستاره همه آب‌های روی زمین دانسته شد و مردمان برای افزایش آب‌ها و پاکیزگی چشمه‌ها از او تقاضای یاری می‌کرده‌اند. باور به توانایی‌های این ایزدبانوی ایرانی (که در اوستا به صراحت آفریده خدای بزرگ دانسته شده است) تا آنجا پیش رفت که برآورده کننده خواسته‌های دیگر مردمان نیز دانسته می‌شد: «ای آناهید، ای نیک، ای تواناترین، اینک مرا این کامیابی فراز ده که به ارجمندی به یک خوشبختی بزرگ دست یابم. آن خوشبختی‌ای که هر کس دست یابد به هر آنچه دوست می‌دارد و هر آنچه زندگی خوش و خرم را بکار می‌آید» (آبان یشت، بند ۱۳۰).

در باره مطالب بالا ذکر چند نکته لازم است. نخست اینکه همانگونه که دیده شد، ایرانیان در آرزوهای خود، خوشبختی را نه تنها برای خود، بلکه برای همه مردمان گیتی آرزو می‌کرده‌اند. دوم اینکه نام رود «آب پنج/ پنج‌آب» در کتاب‌هایی که از زبان‌های دیگر و به ویژه از زبان روسی به فارسی ترجمه می‌شود بگونه تلفظ روسی آن «پیانژ» نوشته می‌شود که درست نیست. سوم اینکه دریای مازندران در ایران باستان با نام «کاسپی/ کاسپین» شناخته می‌شده است و همین نام ایرانی اکنون نام بین‌المللی و رایج این دریاچه در سراسر دنیاست. برای نگارنده دانسته نیست که ایرانیانی که اینچنین در برابر نام خلیج فارس پایداری و جدیت نشان می‌دهند، از چه رو نسبت به نام کهن و ایرانی دریای کاسپین بی‌توجهی نشان می‌دهند؟

web analytics