برگرفته از کتاب «نقش رستم و پاسارگاد»، ۱۳۸۰، از همین نگارنده، با بازنگری.
هنگامی که در ۷۵ کیلومتری تختجمشید، راه اصلی اصفهان به شیراز را به سوی دشت مرغاب ترک میکنیم و از میان درختان بلند و سرسبزی که بر این راه خاطرهانگیز سایه افکندهاند، پیش میرویم؛ به نظر میآید که در اعماق تاریخ دور و دراز و پر فراز و نشیب و رنگارنگ این سرزمین کهن فرو میرویم. انگار کودکان خونگرم و پرنشاطی که در روستاهای کنار راه، با خوشرویی و با مهر مسیر را به شما نشان میدهند، و آن دخترکان زیبایی که با جامههای چیندار و بلند و رنگارنگ، گلهای بنفشه و بابونه صحرایی دشت را میچینند تا داروی دردهای مادرانشان کنند؛ یادگارهایی گرانبها از هزاران سال پیش و از مرغاب خاموش و خفته در تاریخ هستند. هنوز هم دستان گرم و پرتوان مردان و بوی خوش نان و تنور خانگی زنان دشت مرغاب نشان میدهد که اجاق ایرانیان همچنان روشن و همچنان گرم است.
دیرینگی دشت مرغاب
منطقهای که امروزه با نام «دشت مرغاب» میشناسیم و «مشهد مادرسلیمان» (که اخیراً «پاسارگاد» نامیده شده) هم در آن قرار دارد، از اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد تا اوایل هزاره دوم دارای سکونتگاهها و جمعیت فراوانی بوده و آثار آن در محوطههای پیش از تاریخی «تل نخودی»، «تل سهآسیاب» و تپه «دو تولون» و بتازگی در محوطه تنگه بلاغی بدست آمده است. همچنین پس از یک دوره رکود چند صد ساله (که در همه جای ایران دیده میشود) در اوایل هزاره نخست پیش از میلاد نیز شواهد زیستی پراکندهای در آن دیده شده است.
اما در زمینه جزئیات دیرینگی محوطه هخامنشی مشهد مادرسلیمان، تفاوت نظرهایی وجود دارد و هر کدام از نظرها را نیز دلایل قابل قبولی پشتیبانی میکند. کهنترین اثر این محوطه، «تل تخت» یا «تخت مادر سلیمان» است که یکی از کاخهایی است که بر بلندی ساخته شده و هنوز هم علیرغم پژوهشهای فراوان، برخی تصور میکنند که قلعه بوده است. رومن گیرشمن بر این اعتقاد بود که این بنا در زمان کمبوجیه اول، پدر کورش ساخته شده، اما دیوید استروناخ ساخت آنرا متعلق به فاصله سالهای ۵۴۶ تا ۵۳۰ پیش از میلاد یعنی در شانزده سال پایانی پادشاهی کورش میداند.
دیگر بناهای مشهد مادرسلیمان، بجز مقبره مادرسلیمان، از بناهایی هستند که ساخت آنها به احتمال در زمان کورش آغاز و در زمان پادشاهان بعدی هخامنشی، از جمله داریوش یکم به پایان رسیدهاند.
نام پاسارگاد
در باره نام پاسارگاد، اختلافنظرها فراوانتر است. این نام را برای نخستین بار سر رابرت کرپورتر (R. Ker Porter) در نخستین سالهای سده نوزدهم میلادی و با اقتباس از نظریه جیمز موریه (J. P. Morier) بکار برد و در آن زمان بیشتر پژوهشگران این نامگذاری را نپذیرفتند و هنوز هم برخی بر این گمان هستند.
نام پاسارگاد شکل یونانی شده واژه هخامنشی «باتْراکاتش» است که بارها در الواح عیلامی تختجمشید بکار رفته است؛ اما از گونه فارسی باستان آن آگاهی درستی در دست نیست. از سوی دیگر هرودوت واژه پاسارگاد را نه برای یک مکان، بلکه برای قبیلهای به همین نام بکار برده است.
رونالد کنت بر این باور است که گونه فارسی باستان نام پاسارگاد، «پَـئیشییا اووادا» بوده که معنی «جایگاه نوشته/ نوشتهخانه» را میدهد و در کتیبه داریوش در بیستون هم بکار رفته است. [۱]
ویژگیهای مشهد مادرسلیمان
برخلاف تختجمشید که همه بناها بر روی یک سکوی از پیش آمادهشده متمرکز شدهاند، در اینجا بناها در محوطه وسیع ۶ کیلومتر مربعی جای گرفتهاند و در گذشته شاخابهای از رود پلوار از میان آن میگذشته است.
مشهد مادرسلیمان یا به احتمال پاسارگاد، به احتمال محل آرامگاه کورش و به احتمالی ضعیفتر پایتخت همو و پسرش کمبوجیه دوم بوده است. با توجه به نظر رونالد کنت، ممکن است که منظور از «گنجنبشت/ کتابخانه استخر» و سوزانده شدن آن بدست اسکندر که به فراوانی در تاریخنامههای سدههای میانه دیده میشود، همین محل بوده باشد.
به موجب گزارشهای تاریخنگاران گذشته از پاسارگاد و نیز برخی شواهد بدست آمده از مشهد مادرسلیمان، همه بناها در میان باغی زیبا و سرسبز و سرشار از آب روان واقع بودهاند و امروزه هم در فصل بهار گونههای متعدد و متنوعی از گلها و گیاهان صحرایی در این منطقه میروید. این باغها نمونه «پردیس» هایی است که در ایران رونق و رواج چشمگیری داشته و واژههای «فردوس» و «پارک» از همان واژه ایرانی «پردیس» برگرفته شدهاند.
آرامگاه احتمالی منسوب به کورش
نخستین کسی که نظریه آرامگاه کورش برای قبر مادرسلیمان را بیان کرد، جیمز موریه در سالهای نخستین سده نوزدهم میلادی بود. او در حالی از این نظریهاش پشیمان شد که بزودی دانشمندان دیگر (همچو گروتفند، کورزون، هرتسفلد) آنرا پذیرفتند.
این بنای آرامگاهی، سالمترین بنای موجود در محل است و طرحی متوازن و متناسب را عرضه میدارد. با اینکه نمونههای مشابه این سازه در غرب آناتولی و از جمله در بنای موسوم به «تاشقلعه» (Taşkule) در لیدی باستان و استان ازمیر امروزی مشاهده شده، اما طرح این گونه آرامگاه در ایران ناشناخته نبوده است. نمونههای دیگری از اینگونه معماری، بنای معروف به «گور دختر» در جنوب شرقی کازرون و در نزدیکی سرمشهد، و «تخت رستم» در فاصله میان تختجمشید و نقشرجب است (ممکن نیز هست که آرامگاه کورش همین سازه اخیر بوده باشد). نمونه دیگری از چنین گورخانههایی در کاوشهای سال ۱۳۸۲ در تپه صرم در نزدیکی کهک قم بدست آمد. این سازه در همان زمان پیدایش تخریب شد. [۲]
ویژگیهای ظاهری آرامگاه
بنای آرامگاه از نوعی سنگ ماسهای که به مرمر سفید شباهت دارد، ساخته شده و در ساخت آن از هیچگونه مواد و مصالح دیگری استفاده نشده است. سنگها که از معدنی در شمال شرقی سیوند بدست آمده، در قطعات بسیار بزرگ که گاه وزن هر کدام آنها به دهها تن میرسد، به شیوه خشکهچین بر روی هم چیده و بنا گردیده است و گاه برای اتصال محکمتر آنها از قطعات آهنی دم چلچلهای استفاده شده است. این قطعات آهنی در طول زمان از چشم سارقان پنهان نمانده است. با اینهمه و علیرغم گذشت بیش از ۲۵۰۰ سال از عمر ساختمان و پشت سر گذاردن زمینلرزهها و حادثههای دیگر طبیعی و انسانی، بنای آرامگاه همچنان سالم و پایدار و استوار بر جای مانده و نشانهای است از توانمندیها و شایستگیهای معماران، دانشمندان و صنعتگران سازنده آن.
اتاق آرامگاه بر روی شش سکوی مطبق سنگی ساخته شده و طبقه هفتم آنرا تشکیل میدهد. نخستین و پایینترین طبقه، قریب ۱۲ متر عرض و ۱۳ متر طول و ۱۷۰ سانتیمتر بلندی دارد. در نتیجه سطح زیربنای ساختمان به حدود ۱۶۰ متر مربع میرسد. این اندازهها در طبقات دیگر به ترتیب کاهش مییابد بطوری که بلندی صفه ششم از ۵۵ سانتیمتر تجاوز نمیکند. به این ترتیب ارتفاع شش صفه پلهمانند بنا حدود ۵/۵ متر و با احتساب حدود ۶ متر بلندی اتاق آرامگاه و بام آن، بلندای کل بنا بالغ بر ۱۱ متر میشود. این تاق بصورت شیروانی و شیبدار بام بنا را میپوشاند.
دیوارهای اتاق بسیار ضخیم ساخته شدهاند. بطوری که پس از ورود به اتاق در مییابیم که اندازههای داخلی آن کمی بیشتر از ۲ متر در ۳ متر است. جای پاشنه درها نشان میدهد که این اتاق با دو در سنگی بزرگ که بر روی همدیگر قرار میگرفتهاند، بسته میشده است. چنین درهایی که به سختی باز و بسته می شوند، معمولاّ برای بناهایی بکار میرفته است که قرار نبوده رفت و آمدهای زیادی به درون آن انجام پذیرد.
این درها نزدیک به ۱۳۰ سانتیمتر بلندی داشته و ورود به اتاق با خم شدن امکان پذیر میشده است. داخل اتاق بسیار ساده و کف و سقف آن هر کدام از دو قطعه سنگ بزرگ و ضخیم پوشیده شده است. در نتیجه وجود این سقف مسطح بر بالای اتاق و در زیر شیروانی، در مییابیم که میبایست اتاق دیگری در میان این دو سقف وجود داشته باشد. این اتاق فوقانی کوچک هیچ راهی به بیرون ندارد و پیدایی آن در سال ۱۳۳۸ خورشیدی با کوشش شادروان علی سامی ( رئیس وقت مؤسسه باستانشناسی تختجمشید) انجام پذیرفت. به نظر ایشان، این اتاق سنگی جایگاه اصلی دو تابوت سنگی است که در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. یکی از این تابوتها چند سانتیمتر کوچکتر از دیگری است. در هیچکدام از این دو تابوت چیزی یافت نشده است. [۳] هر چند که به نظر میرسد کندهکاریهای تابوتمانندی که در درون تختهسنگهای بام زیرین و داخلی بنا انجام شده است، شیوهای برای سبک کردن آن بوده باشد.
در اطراف و درون آرامگاه هیچگونه آذین و نگارهای وجود ندارد و تنها در نمای سردر سهگوش زیر شیروانی و بالای در ورودی، نقش بسیار کمرنگی از نگاره یک گل دوازده گلبرگی متداول هخامنشیان نگاشته شده است. علاوه بر این هیچگونه کتیبهای نیز در آرامگاه یافت نشده است. اما آریان مورخ یونانی گزارش کرده که در آرامگاه کورش (که ممکن است همین بنای آرامگاهی مفبره مادرسلیمان باشد) کتیبهای به این مضمون دیده شده است: «ای مرد! من کورش هستم، پسر کمبوجیه، من شاهنشاهی پارسیان را بنیاد گذاشتم. من بر آسیا فرمان راندم، اینک بر من رشک مبر». آریان و همچنین استرابون، مورخ دیگر یونانی به نقل از آریستوبولوس وضعیت داخل مقبره را نیز به اختصار توصیف کردهاند. بر پایه گفتار آنان در اتاق آرامگاه یک تخت زرین با تابوتی زرین و میز و ساغرهایی وجود داشته است.
البته در درون آرامگاه و بر سنگهایی در پیرامون آن، کتیبههایی مذهبی و نیز طرحی از یک محراب تراشیده شده که به دوره حکومت اتابکان فارس مربوط میشود. در آن زمان از این مکان بعنوان مسجد استفاده میشده است. نام مقبره یا قبر مادرسلیمان، نام مشهوری است که از دیرباز و از دورهای ناشناخته تا به امروز به این بنا اطلاق میشده و در حکم زیارتگاهی ویژه زنان بوده که مردان حق داخل شدن به آنرا نداشتهاند.
امروزه در مشهد مادرسلیمان تنها یک کتیبه کامل که در چند جای مختلف بر دیوار کاخها نوشته شده است، دیده میشود. این کتیبهها در دو سطر به زبان و خط فارسی باستان، یک سطر ترجمه عیلامی و یک سطر ترجمه اکدی (بابلی نو) نگاشته شدهاند: «اَدَم کوروشَـ(ـه)، خشایَـثییَـه، هخامنیشییَـه» من کورش، شاه، هخامنشی». از این کتیبه نسخه دیگری بر بالای سنگنگاره مرد بالدار بوده است که در فاصله سالهای ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۳ خورشیدی ناپدید شده است. امروزه با توجه به اینکه ابداع خط فارسی باستان توسط داریوش به اثبات رسیده، دانسته میشود که این کتیبهها پس از زمان کورش نوشته شده و متعلق بدو نیست.
یادداشتها و منابع:
[۱] Ronald G. Kent, Old Persian, Sec. edition, New Haven, 1953, p 194.
[۲] برای گزارش مقدماتی این کاوش و همچنین عکسی از گور یادشده بنگرید به: سرلک، سیامک، عوامل مؤثر در شکلگیری انواع معماری قبور و شیوههای تدفین در گورستان عصر آهن تپه صرم، در: گزارشهای باستانشناسی، جلد ۲، تهران، ۱۳۸۲، ص ۱۲۹ تا ۱۶۳.
[۳] سامی، علی، پاسارگاد، به کوشش و بازنگری غلامرضا وطندوست، شیراز، ۱۳۷۵.