ستایش بر ستیغ کوهی که تو بر آن میرویی، ای هوم! اوستا، هوم یشت
هوم که در اوستایی «هَـئـومَـه» و در سانسکریت «سومَـه/ سوم» خوانده میشود، سپندترین و گرامیترین گیاه نزد ایرانیان و هندوان باستان بوده است. از این گیاه در بسیاری از متون ایرانی و هندو به فرخندگی و با گرامیداشت فراوان یاد کرده شده و آنرا سرور، رد و شهریار همه گیاهان و رستنیها میشناختهاند. با اینکه این گیاه کارکردهای آیینی و مقدس خود را تا اندازه زیادی از دست داده است، اما همچنان باورهای بسیاری در باره آن در میان مردمان نواحی گوناگون زنده مانده است.
بخشهایی از کتاب اوستا به هوم اختصاص دارد و هوم یشت نامیده میشود. هوم یشت در درون یسناها جای دارد و از یسنای نهم تا یازدهم را در بر میگیرد. البته یشت بیستم اوستا نیز هوم یشت نامیده میشود، اما تنها چند بند از هوم یشت اصلی را در بر دارد. هوم یشت، در بزرگداشت و ستایش این گیاه ارجمند سروده شده است.
هوم در اوستا کارکردهای فراوانی دارد: او «دورَئوشَه» به معنای دوردارنده مرگ است. او بخشنده فرزند نیک، آورندهٔ توانمندی، تندرستی، فزایندگی، بالندگی، توانایی تن ، انـدیـشهورزی و آورندهٔ صلح و آشتی و آرامش است. (برای آگاهی از تمام ویژگیهای هوم در اوستا و سرودهای ستایش آن به هوم یشت بنگرید).
«ودا»های هندوان نیز بخشهای فراوانی در پیوند با هوم دارد و در بسیاری از سرودهای «ریگ ودا»، گیاه «سومَه» همراه با دلانگیزترین واژهها گرامی داشته شده و ستوده شده است. سومه، نوشیدنی دوستداشتنی ایندرا (خدای بزرگ هندو) بوده و به او چابکی و توانایی میبخشیده است (ماندالای ۴، سرود ۲۶).
«هوم» بجز نام گیاه، نام ایزد نگاهبان این گیاه نیز به حساب میآید. همچنین در شاهنامه فردوسی از مردی به نام «هوم» سخن رفته است که در کوهستان زندگی میکند و در گرفتن افراسیاب به کیخسرو یاری میرساند؛ این نام نیز به احتمال اشاره به گیاه هوم است که در طول زمان دچار تغییرات مصداقی شده است.
به نظر میآید که منظور از «سکاهای هوم نوش» (در فارسی باستان: «سَـکَـه هَـئـومَـهوَرگَه») که در سنگنبشتههای هخامنشی برای نامیدن یکی از سرزمینهای تحت سلطه شاهنشاهی هخامنشی بکار رفته است، سکاهایی هوم پرست بوده باشند که هوم را خدای بزرگ میدانستهاند.
با تمام چنین ویژگیها و شهرت و محبوبیتی که هوم در دوران باستان داشته، امروزه بسیار گمنام و ناشناس مانده و حتی معمولاً عکس و توصیفی از آن در آثار ایرانپژوهی که از هوم سخن میگویند، دیده نمیشود. از این رو در اینجا اندکی به معرفی این گیاه و باورهای مردمی در بارهٔ آن میپردازم.
هوم در برف، کوهستانهای نزدیک روستای آزاد ور، عکس از: غیاث آبادی، بهمن ۱۳۸۰
«هوم»، درختچهای به بلندای تقریبی بیست تا صد سانتیمتر است که از ساقههای باریک و بندبند که از ساقههای اصلیتر منشعب شدهاند، تشکیل شده است. این گیاه همیشه سرسبز است و در تمامی چهار فصل سال و حتی در میان برف و یخبندان، سبزی و طراوت خود را حفظ میکند. ساقههای درختچه هوم تنها به هنگامی خشک میشوند که سن آنها به پایان رسیده باشند. در این صورت، ساقهها به رنگ زرد درخشانی در میآیند که در اوستا هوم زرین نامیده شدهاند. رنگ زرین ساقهها تنها هنگامی ایجاد میشود که ساقهها بدون چیده شدن، خشک شده باشند. ساقههای هوم حتی پس از چیده شدن، رنگ سبز خود را از دست نمیدهند.
ساقههای هوم، عکس از: غیاث آبادی
نام علمی هوم Ephedra major Host است (به دو حرف بزرگ در آغاز واژههای نخست و سوم- حتی اگر در ابتدای جمله نباشند- توجه شود). هوم از خانواده افدرا است و افدرین و مشتقات آن به فراوانی در ترکیبهای شیمیایی آن و به ویژه در عصارهای که در میله مرکزی ساقهها وجود دارد، دیده میشود. این عصاره در فصل بهار بیرنگ و شفاف است اما به مرور به زردی میگراید و در فصل زمستان و یا پس از خشک شدن به رنگ قهوهای تیره میگراید. مهمترین بخش گیاه که کارکرد دارویی- آیینی داشته و اکنون مصرف دارویی دارد، همین عصاره است. مردمان باستان با کوبیدن ساقههای هوم در هاون، افشره آنرا میگرفته و بصورت یک نوشیدنی خالص و یا همراه با شیر و افزودنیهای دیگر مینوشیدهاند. این عمل، کمکم شکلی آیینی به خود میگیرد و بعدها حتی بدون اینکه هومی در میان باشد، صرف کوبیدن هاون، عملی آیینی و دعوت مردمان به مراسم نیایش بشمار میرفته است. آقای محمد میرشکرایی- پژوهشگر مردمشناس- در گفتاری که هنوز منتشر نشده، نقل کردند که در منطقهای دورافتاده در جنوب استان کرمان به بازماندههای نیایشگاهی باستانی برخورد کرده که درون آن آکنده از صدها هاون سنگی بوده است. به نظر میآید که «زنگ آتشکده» و «ناقوس کلیسا» که هر دو به مانند یک هاون واژگون با دسته آن هستند، گونهای تحول یافته و دیگرگون شده از هاون کوبیدن هوم و کارکردهای آیینی آن باشد.
هوم و گلهای زرد آن، فراهان، عکس از: غیاث آبادی، بهار ۱۳۸۱
هوم در فصل بهار گلهای ریز زرد رنگی میدهد که بوی خاص و گیرا و گیجکنندهای دارد. این درختچه در اواخر تابستان و اوایل پاییز میوه میدهد. میوهها، گویهای کوچک سرخ رنگ و چند وجهی هستند که حدود نیم سانتیمتر قطر دارند. نگارنده تاکنون به جنبه آیینی این میوهها در متون کهن برخورد نکرده، اما دیده است که مردمان برخی نواحی از میوههای هوم مربا درست میکنند و یا آنرا به همان شکل تازه میخورند. میوه هوم آبدار و خوشمزه است. شاید هم خوشمزگی آن ناشی از احساس احترام و علاقهای بوده که به هوم داشتهام و نه خوشمزگی واقعی آن.
میوه سرخرنگ هوم، عکس از: Botani Photo
این درختچهٔ گرامی ایرانیان در نواحی گوناگون کوهستانی میروید. نگارنده آنها را از جمله در کوهستانهای تنگواشی فیروزکوه، کوهستانهای پردغان فراهان، در دامنه قله آتشفشانی تخترستم شهریار، کوهستانهای دشت جوین خراسان و کوههای دربند در شمال تهران دیده است. از آنجا که گیاهان دیگری شبیه به هوم وجود دارند، برای اطمینان از تشخیص درست آن، لازم است به میله مرکزی حامل شیره زرد یا قهوهای رنگ در درون ساقههای گیاه که طعمی گس دارند، توجه کرد.
«هوم» را در ناحیههای مختلف با نامهای گوناگونی می شناسند: «ریش بز» و «اُرمَک» معروفترین این نامها است و در بسیاری مناطق کاربرد دارد. در دشت جوین خراسان و روستای آزاد ور «کُشْک» نامیده میشود. اما در بدخشان و شمال افغانستان، نامهای «اَلْتَه» و «مادِرَخ» (به معنای «مادر درخت») و در هرات و نواحی غربی افغانستان، شکل اصلی آن یعنی «هوم» متداول است. مردمان ناحیه پَنجکَت/ پنجکنت در تاجیکستان آنرا «خوم»، مردمان یغناب و سرچشمههای رود زرافشان «شَرَپَّه» یا «وَغنیچ» و در پاکستان آنرا «ماهو» خطاب میکنند. آقای مجید مجیدی- اهل روستای غیلان در جنوب ازبکستان- میگوید که در نواحی شهرسبز و کتاب از ولایت قشقهدریا، نام اصلی «هوم» رواج دارد. در لرستان نیز- تا آنجا که شنیدهام- این گیاه را با نام «همیشه سُز» (به معنای همیشه سبز) میشناسند. نام هوم در سیستان نیز همچنان زنده است و «هوموک» خوانده میشود.
هوم و شیره یا افشره آن، خاصیتهایی دارد که موجب رویکرد مردمان به آن شده است. افدرین یا آندرنالین گیاهی موجود در آن خاصیت تسکینبخشی به هنگام درد دارد و نوعی مسکن طبیعی و نیرومند است. برخی پژوهشگران نیز گمان دادهاند که منظور از دارویی که در داستان زایش رستم به یاری سیمرغ برای بیهوشی و شکافتن پهلوی رودابه بکار رفته، هوم بوده است. نوشیدن افشره هوم که طبیعتی سرد دارد، موجب نوعی سرخوشی و شادی و احساس توانایی بیشتر میشود. نوشیدن مقدار زیاد یا غلیظ از افشره هوم، موجب تنگی عروق، بالارفتن فشار خون و سرگیجه و خوابآلودگی شدید میشود.
برای تهیه افشره هوم، مقدار کمی از ساقههای تازه یا خشک آنرا با اندکی آب در هاون میریزند و میکوبند. برای بهترین نتیجه، معمولاً کوبیدن را تا چند روز و با فاصلههای چند ساعته تکرار میکنند. سپس عصاره به دست آمده را بار دیگر با میزانی از آب یا شیر رقیق میکنند تا نسبت نهایی نوشیدنی آماده شده، برابر با دو تا پنج در هزار باشد. یعنی دو تا پنج گرم ساقه هوم برای یک لیتر نوشیدنی.
هوم، کوههای دربند، تهران، عکس از: غیاث آبادی، تابستان ۱۳۸۱
بجز خاصیتهایی پزشکی و دارویی هوم، به گمان نگارنده چند ویژگی دیگر جالب آن موجب اهمیت و جایگاه خاص این گیاه در فرهنگ و باورهای ایرانی باستان شده است: هوم همواره در کوهستانها و به ویژه در صخرههای سنگی و بر فراز آنها میروید و میدانیم که کوه خود واسطه میان جهان خاکی و جهان مینوی یا سرای مردمان و سرای ایزدان و خدایان است. به ویژه که برگها و ساقههای هوم همواره رو به بالا و سر به آسمان کشیده هستند. هوم همواره بطور وحشی و خودرو میروید و هرگز نمیتوان آنرا اهلی کرد و یا به جای دیگری منتقل کرد. در صورت جابجایی، بلافاصله میپژمرد و از این رو همواره آزاد و متکی به خود است. هوم همیشه سبز است و حتی در دل برف سرسبز باقی میماند. هوم بهرغم سرسبزی و آبدار بودن، به راحتی در شعلههای آتش میسوزد و موجب بر انگیختگی و بر افروختگی شعلههای آتش میشود. گذاردن هوم زرین و یا حتی هوم تازه و پرآب و سبز بر روی آتش، چونان است که انگاری بنزین یا الکل بر آتش افشانده شده باشد. در بارهٔ افشاندن یک نوشیدنی خاص بر آتش در تداول ایرانیان باستان، اشارههایی در متون تاریخی در دست است.
هوم هنوز هم در باورهای مردم جایگاهی بلند دارد. سالخوردگان روستای آزاد ور خراسان (به ویژه خانواده برادران آزاد وری) که نگارنده افتخار داشت مدتی از محضرشان بهره برد، میگویند که باور دارند افشره هوم موجب افزایش توان فرزندآوری در زنان نازا میشود. آنان عصاره هوم را به این منظور به کمر و شکم زنان نازا میمالیدند (مقایسه کنید با ویژگیهای فرزندآوری هوم در هوم یشت اوستا). آنان نقل میکردند که دلیل درسخوانی و باهوش بودن فرزندان روستای مجاور در این است که هوم در آنجا بیشتر است و کودکان روستا از شیر گوسفندانی مینوشند که هوم بیشتری خوردهاند. آنان مشکهای خود را در عصاره هوم میخواباندند و باور داشتند که این کار موجب برکت بیشتر مشک میشود. این مشکها بر اثر هوم به رنگ قهوهای زیبایی در آمده بودند. رنگ پایداری که تا سالیان سال و بهرغم تماس دائمی با آب و مایعات، دوام خود را از دست نمیداد. کارکردهای هوم بیشتر از آن است که در اینجا به همه آن اشاره شود.
«میستایم همه هومها را؛ آنها را که رویانند بر فراز کوهها؛ آنها را که رویانند در درهها و در لبِ رودها؛ آن هومها که در بند و در گنجه زنانند. فرو میریزمت از ساغری سیمین به ساغری زرین، نمیریزمت بر زمین، چرا که تویی ارجمند و شکوهمند. ای هوم!» (اوستا، هوم یشت).
برای مطالعه بیشتر:
برای آگاهی بیشتر در باره هوم، پراهوم و هاون در اوستا بنگرید به: دوستخواه، جلیل، اوستا- کهنترین سرودهای ایرانیان، جلد دوم، چاپ یازدهم، انتشارات مروارید، ۱۳۸۶، بخش یادداشتها.
برای هوم/ سوم در ریگودای هندوان: جلالی نائینی، سید محمد رضا، گزیده سرودهای ریگودا- قدیمترین سند زندهٔ مذهب و جامعه هندو، چاپ سوم، نشر قطره، ۱۳۷۲.
برای بررسی هوم در متون کهن و میانه: رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، جلد چهارم، انتشارات سخن، ۱۳۸۱، ص ۲۳۷۶ تا ص ۲۴۰۸.
برای گزارشی از بخشهای کهن و اصیل هوم یشت: مرادی غیاث آبادی، رضا، اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجومشناسی بخشهای کهن اوستا، ۱۳۸۲، ص ۱۳۷ تا ص ۱۴۴.
برای ویژگیهای شیمیایی و خواص پزشکی: شفیع زاده، فتحاله، گیاهان دارویی لرستان، دانشگاه علوم پزشکی لرستان، ۱۳۸۱، ص ۲۱۴.
برای داروهایی که در پزشکی امروز از هوم تهیه میشود، بنگرید به: Ephedra Alternatives