بناها و مکانهای مقدس در جهان فراوان هستند، اما معمولاً هیچکدام آنها دارای تاریخچه و سرگذشت روشن و مشخصی نیستند. گزارشهای تاریخی و روایتهای داستانی پیرامون بناهای مقدس به اندازهای گوناگون و متناقض هستند که امکان دستیابی قاطع به واقعیتهای روزگاران گذشته ناممکن است. اما ممکن است که بتوان با توجه به واقعیتهای ملموس و قابل اندازهگیری، تا اندازهای به سواد آن نزدیک شد.
هر مکانی میتواند به دلایل گوناگون جغرافیایی، وضعیت اقلیمی، ساختار طبیعی ممتاز، واقعهای تاریخی، پدیدهای کیهانی و یا هرگونه انگیزه و عامل دیگر، توجه مردمان را به خود جلب کند و اندکاندک به یک «مکان مقدس» تبدیل شود. در یک «مکان مقدس»، معمولاً بنایی نیز ساخته میشود که تقدس مکان را به خود میگیرد و تبدیل به یک «بنای مقدس» میشود. بناهای مقدس هنگامی که از حمایت دستگاه سیاسی قدرتمند و پشتیبانی یک دین رسمی یا فراگیر برخوردار شوند، به سرعت گسترش مییابند و گاه عوامل آغازین تقدس مکان، به باورها و احکام ثانویِ تازهای تغییر چهره میدهد.
این باورهای تازه نیز به مرور زمان و با تغییر حکومتها و ادیان، فرو میپاشند و باورهای تازهٔ دیگری جای آنها را میگیرد. چرا که شاید بتوان «بنای مقدس» را تخریب کرد، اما «مکان مقدس» هیچگاه از بین نمیرود؛ بلکه در هر زمان و در هر دورهای به رنگ و روی تازهای در میآید. هیچ نیرویی نمیتواند و نتوانسته است عامل مهم و سرنوشتساز «تقدس» را به سادگی از باورمندان به تقدس یک مکان و بنا بگیرد و حداکثر میتواند «عامل تقدس» را با عوامل تازه دیگری جابجا کند.
در چنین هنگامههایی، مقاومت عمومی مردم موجب میشده که این جابجاییها همواره به گونهای آرام و مسالمتجویانه پیش نرود و با خشونتها و کشتارهایی غیرانسانی توأم شود. برای نمونه میتوان از تخریب نیایشگاههای میترا/ مهر نام برد که بطور همزمان توسط دستگاه سیاسی- دینی زرتشتی در ایرانِ ساسانی و دستگاه سیاسی- دینی مسیحیت در روم اتفاق افتاد و منجر به کشتار گسترده پیروان میترا/ مهر و تبدیل معابد آنان به آتشکده و کلیسا شد.
بنای خانه خدا در مکه که نام خاص خود را از شکل هندسی بنا گرفته و «کعبه» نامیده میشود، یکی از نمونههای شاخص مکان و بنای مقدس در جهان است. به رسمیت شناختهشدن این بنا و آیینهای بسیار کهن حج و طواف کعبه توسط پیامبر اسلام، موجب شد تا آیینهای ماه ذیحجه به جامه اسلامی درآیند و تاکنون پایدار بمانند.
روایتهای تاریخی پیرامون زمان و علل ساخت کعبه و نیز بانیان سازندهٔ آن، بسیار فراوان و متفاوت است. ارزقی در «اخبار مکه» و ابن رسته اصفهانی در «اعلاقالنفیسه» و خربوطلی در «تاریخ الکعبه» فهرستی بلندبالا از این روایتها را آوردهاند. روایتهایی که به موجب آنها، حتی حضرت آدم نیز به عنوان نخستین سازنده کعبه معرفی شده است (ابن رسته، ص ۳۵؛ خربوطلی، ص ۱۱ تا ۱۴). از هیچیک از این روایتها و گزارشهای پرشمار دیگری که در زمینه سرآغاز ساخت کعبه موجود است، نمیتوان چندان به واقعیت نزدیک شد. اما از مجموع آنها میتوان اینها را دانست که:
۱- زمان ساخت کعبه و برگزاری آیینهای آن به روزگارانی باز میگردد که دست تاریخ از آن کوتاه است.
۲- کعبه نه تنها برای ساکنان شبهجزیره، که برای تمامی مردمان خاورمیانهٔ باستان مقدس بوده است.
۳- ملاحظاتی در پیوند با خورشید و خانهٔ خورشید در کعبه به کار گرفته شده است.
شواهدی در دست است که نشان میدهد برای ساخت یا بازسازی کعبه در دورهای خاص، برخی ملاحظات خورشیدی به کار گرفته شده و کعبه با خورشید در پیوند بوده است.
کعبه در ۲۱ درجه و ۲۵ دقیقه عرض شمالی و در فاصله ۲ درجه در جنوب مدار رأسالسرطان جای دارد. از آنجا که در پیرامون مدار رأسالسرطان، از دریای سرخ تا اقیانوس هند، چندان شهر باستانی مهمی وجود نداشته است؛ چنین به نظر میرسد که شهر مکه، یکی از معدود گزینههای قابل انتخاب برای جوامع باستانی بوده است که برای ساخت خانه خدا، در جستجوی مکانی بر روی مدار رأسالسرطان بودهاند. یعنی مداری که خورشید در بالاترین نقطه اوج خود (در ظهر انقلاب تابستانی) درست به بالای سر و قبهٔ آسمان میرسد. احتمالاً آنان در این مکان، بنای مکعبی بدون سقفی میسازند تا در ظهر نخستین روز تابستان، پرتوهای خورشید نیمروزی با کمترین میزان انحراف از قبه آسمان به درون بنا بتابد. این رویداد جز در نواحی پیرامون مدار رأس السرطان (۲۳.۵ درجه شمالی) در جای دیگری اتفاق نمیافتد.
از نگاه اخترشناسی باستانی، آسمان از طبقاتی ساخته شده که «فلک» نامیده میشدهاند. نخستین فلک متعلق به ماه، دومین فلک متعلق به تیر/ عطارد، سومین فلک متعلق به ناهید/ زهره، چهارمین فلک متعلق به خورشید، پنجمین بهرام/ مریخ، ششمین مشتری/ اورمزد، و هفتمین فلک از آنِ کیوان/ زحل بوده است. اصطلاح مشهور «هفت آسمان» نیز از همین باور کهن برگرفته شده است. البته فلک هشتمی هم بوده که متعلق به ستارگان ثابت/ ثوابت دانسته می شده است. این طبقات و افلاک بر مبنای مدت زمان یک دور کامل چرخش اجرام آسمانی بر دور زمین و رسیدن به نقطه مفروض آغازین در فلک ثوابت معین میشده است. ماه با زمان تقریبی ۲۹.۵ روز و کیوان/ زحل با زمان تقریبی ۲۹.۵ سال، به ترتیب نزدیکترین و دورترین فلک غیرثوابت شناخته میشدهاند.
فلک خورشید یا مداری که خورشید در آسمان بر گرد زمین میچرخیده است، فلک خورشید یا آسمان چهارم یا فلک چهارم نامیده میشده است. پیشینیان معتقد بودهاند که خورشید در این فلک خانهای دارد که «بیت المعمور» نامیده میشود (از جمله بنگرید به: منتهی الارب و فرهنگ آنندراج). به این ترتیب، بیتالمعمور خانه خورشید است در آسمان و در فلک چهارم.
اما در روی زمین نیز، خانه کعبه به عنوان نماینده زمینی بیتالمعمور کیهانی شناخته میشده است. ابن رسته اصفهانی روایت جالبی را در این زمینه نقل کرده که بیگمان شکل اسلامی شدهٔ یک باور کهن است:
«از ابن عباس روایت شده که کعبه در مقابل بیتالمعمور و درست در زیر آن قرار دارد. بنحوی که اگر از بیتالمعمور چیزی فرو افتد، فقط بر روی کعبه میافتد» (ابن رسته، ص ۳۵). این روایت را ابن رسته به نقل از کعب و جعفر بن محمد (ع) نیز آورده است که «بیتالحرام در زیر بیتالمعمور است» (همان، همان صفحه).
همو (ص ۳۶) نقل میکند که جبرئیل از برای حضرت آدم دو نقطه برای اعتراف (عرفات) قرار داد که یکی از آنها برای وقت «غروب» و دیگری برای «بامداد» بود.
ناصرخسرو نیز آورده است که «در این خانه سوی مشرقست» (ص ۱۱۱) و «در ماه رجب هر روز در کعبه بگشایند بدآن وقت که آفتاب بر آید» (ص ۱۱۲).
با اینکه کعبه در ابتدا بدون سقف بوده، اما بعدها سقفی دوپوش نیز برای آن ساخته میشود که دارای چهار روزنه مربع شکل و زیر یکدیگر در هر یک از بامها بوده است تا نور را به داخل کعبه هدایت کند:
«کعبه در زمان ابراهیم (ع) بدون سقف بوده و سپس قریش در جاهلیت آن سقف را بنا نهادند (همو، ص ۴۱). در سقف خانه کعبه چهار روزنه قرار دارد… روی هر یک مرمری یمنی قرار دارد که از آن نور به داخل کعبه میتابد» (همو، ص ۴۳ و ۴۴). «خانه را چهار روزن است بچهار گوشه و بر هر روزنی از آن تختهای آبگینه نهاده که خانه بدان روشن است و باران فرو نیاید» (ناصرخسرو، ص ۱۰۹).
بجز شواهد روایی و مکتوب، پلان کعبه نیز وجود برخی ملاحظات خورشیدی در بنا را تأیید میکند. چنانکه در نقشه دیده میشود، کعبه بهرغم نام و شهرت خود، یک چهارضلعی غیر منتظم است و ساختمانی متشکل از یک مکعب کامل نیست و قاعدهای مربع ندارد. هیچکدام از هر چهار ضلع قاعده بنا با یکدیگر هماندازه نیستند و هیچکدام از زوایای آن که به «رکن» مشهور است، ۹۰ درجه نیستند.
طرح از ر. م. غیاث آبادی
اندازه اضلاع و زاویهها بر اساس دادههای احیایی (ص ۱۷۲) به نقل از:
Topographic Tactical Charts, UK, 1977
خورشید در آغاز تابستان (انقلاب تابستانی) از روبروی ضلع شمال شرقی بنا (در میان دو رکن عراقی و حجرالاسود) طلوع میکند و پرتوهای آن به این دیوار میتابد. در ورودی کعبه نیز در همین دیوار قرار دارد و سکوی مشهور به «مقام ابراهیم» نیز در روبروی همین در و دیوار واقع است.
خورشید در ۲۴ روز پیش و پس از انقلاب تابستانی و به هنگام نیمروز، درست به بالای کعبه میرسد و چهار ستون نورانی از دو مجموعه روزنههای چهارگانه که در زیر و روی هم در سقفهای دوگانه ساخته شدهاند، میگذرد و بر کف کعبه میتابد. خورشید در هنگام غروب انقلاب تابستانی تقریباً به محاذات رکن شامی میرسد.
در هنگام غروب انقلاب زمستانی، خورشید به محاذات ضلع جنوبغربی کعبه (در میان دو رکن شامی و یمانی) میرسد، در حالیکه نقطه طلوع آن، تقریباً در روبروی رکن حجرالاسود بوده است.
کعبه در طول زمان بارها و بارها بر اثر حوادث انسانی و به خصوص سوانح طبیعی، ویران شده و مجدداً برجای پیشین خود بازسازی شده است. ایرانیانِ پیش از اسلام، علاوه بر اینکه هر ساله به طواف کعبه میرفتهاند (مسعودی، ج ۱، ص ۲۵۴)، هدایا و پوششهایی را نیز برای کعبه میفرستادهاند و بازسازی و مرمت آنرا به عهده میگرفتهاند. به ویژه که شمار فراوانی از ایرانیان، ساکن شبهجزیره بودهاند و به قول محمد بن احمد مَقْدِسی در «احسن التقاسیم» شمار بازرگانان، صنعتکاران و کشتیسازان ایرانی در کرانههای دریای سرخ به اندازهای فراوان بوده که زبان غالب در آنجا، زبان فارسی بوده است.
ارزقی در «اخبار مکه» از گروه هیربدانی یاد میکند که مقیم شهر مکه بودهاند. یکی از آنان به نام «مهر» در آنجا خواندن و نوشتن آموزش میداده و کوچهای در مکه به نام او کوچهٔ «مهر» نامیده میشده است (ارزقی، ص ۴۹۵ و ۵۳۶).
جلیل اخوان زنجانی در «رصد و تاریخ گذاری در ایران» (ص ۱۷۸) این گمان را پیش کشیده است که واژه «تازی» دلالت بر اعراب نمیکند و منظور از تازیان یا تاجیان/ تاجیکان، ایرانیان ساکن شبهجزیره بوده است.
در بارهٔ ساخت کعبه به دست ایرانیان، روایتهای جالبی از ابوالفرج اصفهانی در «الاغانی» در دست است: او آورده است که ابن مسجع (موسیقیدان بزرگ ایرانی که در شبهجزیره به بردگی گرفته شده بود و کسی بود که نغمههای موسیقی ایرانی را بر نغمهها و الحان عربی توافق و تطبیق داد) آوازی را به عربی در نزد خواجه خود خواند. خواجه پرسید که این آواز را از که آموختی؟ و ابن مسجع گفته بود که از «ایرانیانی که مشغول ساختن کعبه هستند» (سامی، ص ۴۹۴).
منابع:
ابن رسته اصفهانی، الاعلاق النفیسه، ترجمه دکتر حسین قره چانلو، چاپ دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۰.
احیایی، ماشاالله علی، مسئله آموز صد مدرس- بحثی در باره قبله مدینهٔ منوره، در: تحقیقات اسلامی، شماره ۱ و ۲، ویژه تاریخ علم، ۱۳۷۲، صفحه ۱۶۵ تا ۱۷۸.
ارزقی، ابوالولید محمد بن عبدالله بن احمد، اخبار مکه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ۱۳۶۸.
الخربوطلی، د. علی حسنی، تاریخ الکعبه، للنشر دار الجیل، بیروت، ۲۰۰۴.
زنجانی، جلیل اخوان، رصد و تاریخگذاری در ایران، انتشارات بهمن برنا، ۱۳۸۴.
سامی، علی، نقش ایران در تمدن اسلامی، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۶۵.
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، دو جلد، ۱۳۵۶.
المقدسی، شمسالدین محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، حواشی محمد امین الضنّاوی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۲۰۰۳.
ناصرخسرو قبادیانی، سفرنامه، به تصحیح م. غنیزاده، کتابخانه منوچهری، تهران، ۱۳۷۳.