Skip to content
 

آثار باستانی و بناهای باشکوه: بی‌توجهی به انسان و رنج‌هایش

زمین‌های پهناور و خاک روزی‌بخش روستا را بنگر که چگونه سنبله‌های سبز گندم در آن سر برافراشته‌اند و در آغوش باد به رقص در آمده‌اند. بنگر که چقدر انسان‌هایی با دست‌های پینه‌بسته، نسل در نسل، هر شامگاه چشم بر زمین دوخته‌اند که حاصل زراعت امسال چه خواهد شد. چقدر هر بامداد چشم بر آسمان بیکران دوخته‌اند که امسال چقدر مهربانی خواهد کرد. چقدر به دوردست‌های افق خیره شده‌اند که مبادا سپاهی مسلح و غارتگر به کشتزارها و چشمه‌سارها هجوم آورد. بنگر به دسته‌های خیش و داس که چگونه در مشت مردم زحمتکش صیقل یافته‌اند. بنگر به چهره‌هایشان که چگونه چروکیده و سوخته زیر آفتابند. به چهره مرد معدن بنگر و به دستان بزرگ و پتک سنگین او. ببین چه کرده است در نبرد با دیواره‌های سخت سنگی.

دیوارهای خانه ارباب را نیز ببین. همان دیوارهایی که با حاصل رنج‌ها بالا رفته و «شکوهمند» شده است. همان دیوارهایی که روزها نظاره‌گر گسیل «حق اربابی» بوده‌اند و شب‌ها نظاره‌گر سفره‌های دراز و بزم و آواز. همان دیوارها که حالا لایق ثبت در فهرست «آثار ملی» شده‌اند.

بنگر که خانه‌هایی فرصت بیشتری برای ثبت ملی یا جهانی به دست می‌آورند که «شکوهمندتر» باشند و انسان‌های بیشتری در زیر بار آنها از پای در آمده باشند. بنگر به آن خانه‌ها و کاخ‌هایی که برای تماشای آنها باید به صف ایستاد و «بلیط» خرید. همان خانه‌ها و کاخ‌هایی که حالا تبدیل به «شناسنامه» و «هویت» مردم رنج‌کشیده شده‌اند. رنج‌هایی که هیچگاه آثار و نشانه‌های آن در فهرست «آثار ملی» و هیچ فهرست دیگری به ثبت نمی‌رسند و فراموش می‌شوند.

از بناهای عظیم و باشکوه نفعی به مردم نمی‌رسیده است؛ بلکه رنج و زیانش به توده‌های مردم دردمند می‌رسیده است. بناهایی که همگی کاخ و قلعه و برج و مقبره و معبد بوده‌اند و نه مدرسه و کتابخانه و دیگر بناهای عام‌المنفعه.

همیشه در این فکر بوده‌ام که هنگام عبور از گذرهای روستاها و نواحی دورافتاده و خانه‌های محرومان و رنج‌کشیدگان به منظور بازدید از بناهای باستانی، چقدر آن مردمان و کودکان را تحقیر کرده‌ایم. چقدر به آنان بی‌توجهی کرده‌ایم. چقدر از رنج آنان چشم پوشیده‌ایم و به در و دیوارهای بناهای کهن چشم دوخته‌ایم. چقدر به آنان نشان داده‌ایم که اینها مهم هستند نه شما.

مامان! خونه ما کدومه؟

۱۴ فروردین ۱۳۹۸

سیلاب مهیب بسیاری از شهرها و روستاها و از جمله شهر ۳۵۰۰۰ نفری پلدختر لرستان را در هم می‌کوبد. کشکان به نحو فاجعه‌باری طغیان کرده است. مردم به دامنه‌های کوه مَله پناه برده‌اند و از آنجا نظاره‌گر نابودی تمامی خانه و زندگی و دسترنجشان هستند. در این روزها و شب‌های سرد و غم‌انگیز، مردم بدون آب، بدون غذا، بدون دارو، بدون سرپناه و زیر بارش بارانی بنیان‌کن، در دامنه کوه به سرنوشتی نامعلوم به حال خود وامانده‌اند. در فیلمی کوتاه که چکیده‌ای از مصائب مردم محروم و سیل‌زده است، صدای محزون دخترکی می‌آید که از روی بلندی‌ها نظاره‌گر ویرانی خانه و شهرشان است. دخترک مادرش را صدا می‌زند. مادرِ بهت‌زده صدای دخترک را یا نمی‌شنود و یا توان جواب دادن ندارد. دخترک که دیگر نمی‌تواند خانه‌اشان را ببیند، چند بار دیگر مادر را صدا می‌زند و سراغ خانه‌اشان را می‌گیرد: «مامان! مامان! خونه ما کدومه؟» (ببینید)

دیشب صحبت‌های مختصرم در باره تاریخچه ساخت سد و سیل‌بند در ایران از بخش فارسی رادیو بین‌المللی فرانسه پخش شد. میزگردی بود و چنان گفتگوهایی نشد که انتظارش را داشتم و به کاری بیاید. از اینکه می‌بینم در میان اینهمه ویرانی و رنج بشری، در میان اینهمه انسان‌های سرگردان و کودکان بی‌خانمان، باز هم عده‌ای شوونیست هستند که از عظمت‌های خیالی باستانی صحبت می‌کنند، سخت دلم می‌گیرد و نگران آینده‌ای بدتر می‌شوم. از اینکه می‌بینم عده‌ای هستند که سد را نه مانع سیل که موجب سیل می‌دانند و خواستار مقابله با سدسازی می‌شوند، دلم برای شرافت تنگ می‌شود. در آنجا یادآور شدم که بیشترین سازه‌های مرتبط با آب در تاریخ ایران متعلق به عصر قاجاری هستند. بی‌انصافی و خیانت به حقیقت است، که در قبال واقعیت‌ها سکوت شود و توهماتی بجای آنها بیان گردد. همچنین یادآور شدم که اغلب دستگاه‌های اجرایی ایران امروز به دلیل فراوانی فساد و اختلاس و نیز به دلیل خانه‌نشین کردن اشخاص لایق و با کفایت و سپردن امور به دست افراد نالایق و بی‌کفایت، برای هیچ بحرانی برنامه‌ریزی و آمادگی ندارند و توان مقابله با هیچ بلا و بحرانی را نیز دارا نیستند. عده‌ای از مسئولان دستگاه‌های اجرایی، نظاره‌گرهای شلوغکار و پرادعایی هستند که صرفاً به کمک ابزارهای تبلیغاتی خود که رسانه‌ها باشند، وعده‌ها و رفتارهای نمایشی از خود بروز می‌دهند. اینرا نیز باید افزود که در این فاجعه فراگیر، تاکنون هیچیک از دولت‌ها و نهادهای پرادعای جهانی از ترس تحریم‌های دولت ترامپ (دولتی که خطری برای صلح و امنیت جهانیست) کمترین کمکی به ایران ارسال نکردند و مردم ایران ماندند با تنهایی تاریخی خود. تنهایی‌ای که خود نیز در آن سهمی بسزا دارند.

web analytics