۲۲ فروردین ۱۳۹۵
ایران جزو آخرین کشورهایی بود که بردهداری را ممنوع کرد. بردهداری در ایران پس از چند هزار سال سابقه و پس از نخستین کوششهای عصر ناصرالدینشاه قاجار، عملاً و رسماً به موجب تصویب ماده واحده در مجلس شورای ملی به تاریخ هجدهم بهمنماه ۱۳۰۷ هجری شمسی ممنوع شد و حکم آزادی تمامی بردگان صادر گردید.
در گذشتهها، ارباب در قبال تمامی هزینههای شخصی و خانوادگی و بهداشتی و پزشکی و امنیت اجتماعی برده، به مانند هرگونه کالا و مایملک دیگر خود، مسئول و متکفل بوده است. (بنگرید به «الغای بردهداری و منافع بردهداران»+). اما اکنون و در ایران امروز اگر نیک بنگریم، شرایط زندگی و دستمزدها و حمایتهای قانونی از زحمتکشان و تأمین اجتماعی کارگران و کارکنان در اغلب موارد بسی سختتر و ظالمانهتر از شرایط دوران بردگی است.
هنگامی که کارگری را به صورت روزمزد و بدون احتساب روز جمعه و تعطیلات و با کمترین دستمزد ممکن و در سختترین شرایط شغلی و با قراردادهای موقت و حتی بدون بیمه تأمین اجتماعی به کار میگیرند؛ هنگامی که معلم جوان و تحصیلکردهای را با دستمزد کمتر از نصف حداقل حقوق مصوب کارگری بکار میگیرند و دستمزد روزهای تعطیل را نیز از دریافتی پایان ماهش کسر میکنند و از بیمه کردن او نیز استنکاف میکنند و هر روزی که بخواهند او را بیرون میکنند و در قبال هیچیک از مشکلات و نیازهای اولیه زندگی کارکنان خود احساس وظیفه و تکلیفی ندارند؛ هنگامی که با کارگر ناچار و نیازمند قرارداد سفید امضاء یا تکنسخهای منعقد میکنند، هنگامی که از کارگر چک و سفته میگیرند و حتی از او برگه امضاء شده و بیتاریخ مبنی بر تسویه حساب کامل اخذ میکنند؛ هنگامی که مؤسسات اجاره دادن و خرید و فروش کارگر بدون هیچ مانعی فعالیت میکنند؛ هنگامی که در کمال شنائت و رذالت و بی هیچ واهمهای از برخوردهای قانونی متصدیان و متولیان امور کارگری، بندی را در قرارداد میگنجانند که کارفرما حق دارد در آینده هر شرط و تعهد دیگری را به قرارداد اضافه کند و کارگر متعهد به پذیرفتن آن شده است! و هنگامی که صدای هر اعتراضی، با بیکاری و بینوایی بیشتر جواب داده میشود و چماقهای سرکوب در خدمت سرمایهداران و دارندگان رانتها و زدوبندهای بیشتر هستند، شرایطی به وجود میآید بسا ضدبشریتر از عصر بردهداری. یک سیستم تمام عیار استثمار و بهرهکشی از انسان.
وادار کردن کارگران به ابراز شرمندگی در برابر دولت
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
پرده اول- در ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ متعاقب حادثهای در معدن سنخوزه در نزدیکی شهر کوپیاکو شیلی ۳۳ نفر کارگر در اعماق زمین گرفتار میشوند. پس از این حادثه و با مدیریتی پر افتخار (که مختص جوامع رو به اعتلاء است) و طی عملیات نجات پیچیدهای که جهانیان را به تحسین واداشت و در تاریخ بشری بیهمتا بود، «۳۳ کارگر زنده» از معدن بیرون آورده شدند.
پرده دوم- در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ متعاقب حادثهای در معدن زغالسنگ یورت در نزدیکی شهر قرهتکن (با نامهای ساختگی «شاهپسند» و سپس «آزادشهر») ۴۴ نفر کارگر در اعماق زمین گرفتار شدند. پس از این حادثه و با مدیریتی افتضاح (که مختص جوامع رو به انحطاط است+) و طی عملیات نجاتی که هیچکس در آن نجات نیافت، «۴۴ کارگر مرده» از معدن بیرون آورده شدند.
پرده سوم- آقای روحانی برای سرکشی به محل حادثه میرود. کارگران زحمتکش و رنجکشیده معدن و خانوادههای مصیبتزده در برابر ماشین او تجمع کرده، و گاه به نرمی و گاه به تندی، اعتراض و استمداد و استغاثه میکنند. یکی از کارگران کلاه کار از سر میگیرد و حرف دل کارگران را با شجاعت و صراحت به رئیسجمهور میگوید. مرد معدنچی چنان سخن میگوید که هیچ انسان شرافتمندی در دنیا نیست که از بغض و لحن غمبار او، چشم و دلش پر از اشک و اندوه نشود. تظلمخواهی مرد کارگر به لطف مردمی که با گوشیهای دوربیندار خود جای همیشه خالی خبرنگاران را پر کرده و در حکم وقایعنگاران راستین امروزی هستند، در شبکههای اجتماعی منتشر میشود و به اطلاع همگان میرسد(+). جای خالی خبرنگارانی را که زحمتکشان و محنتکشان را رها کرده و اغلب اوقات دور سیاسیون میپلکند و میلولند(+). هر چند بودند کسانی که از این رنج کارگری برای مقاصد تبلیغاتی و انتخاباتی رقیب استفاده کردند. کارگر دردمند با صدای غمزده خود از سختی کار میگوید و از نبود فریادرسی برای خود و همکارانش. از نبود اصول ایمنی میگوید و نبود تهویه مناسب در معدن، از حقوق کم میگوید و از اینکه آنان را با عنوان «آرایشگر» بیمه کردهاند تا حق سختی کارشان را ندهند، از اینکه ۱۴ ماه است حقوقشان پرداخت نشده، از اینکه ده هزار تومان برای درمان فرزند بیمارش ندارد، او از اعتراضهای قبلی خودشان در جلوی فرمانداری میگوید و از باتوم خوردن و تهدید شدن. کارگر در حالی که سعی میکند مانع کسانی شود که نمیگذارند حرفش را بزند، میگوید: «من دلم درد داره، بزارین حرف بزنم؛ من دلم داغ داره، بزارین حرف بزنم. رئیسجمهور دیگه اینجا نمیاد، هیچکس دیگه اینجا نمیاد».
پرده چهارم- همه آنچه گفته شد، شاید غیرقابل اجتناب یا قابل توجیه باشد، اما اینکه امروز رسانههای دولتی در اقدامی بیسابقه و باورنکردنی خبری را منتشر کردند که کارگران همان معدن، طی نامهای امضاء شده و انگشت زده «از رئیسجمهور عذرخواهی» کرده و «ابراز شرمندگی» نمودهاند، چیزی نیست که با هیچ ترفندی قابل توجیه باشد. بجای آنکه مقامات دولتی بخاطر اهمال و بیکفایتی خویش در برابر کارگران و خانوادههای داغدار، خجالتزده و شرمزده و سرافکنده باشند، ۴۴ خانواده داغدار و بیپناه و ۱۷۰ کودک یتیم و صدها کارگر ضعیف و ستمکشیده را در موقعیت پذیرش گناه و اعتراف به تقصیر قرار داده و آنان را وادار به تعظیم و عذرخواهی و ابراز شرمندگی کردهاند. نفس انتشار چنین نامهای توسط رسانهها و دستگاههای دولتی (صرفنظر از چگونگی تهیه آن)، نه تنها در حکم دوستی خاله خرسه و به زیان آقای روحانی است، که به صراحت پرده از ادعاهای توخالی وزارتخانههای مسئول برمیدارد و ماهیت ضد کارگری و حتی ضد بشری آنها را به روشنی هر چه بیشتر هویدا میکند.
عملیات نجات تاملوآنگ، در تفاوت مهارت بیادعا و ادعای بیمهارت
۲۱ تیر ۱۳۹۷
عملیات غار تاملوآنگ تایلند برای نجات ۱۲ نفر نوجوان و یک نفر مربی گرفتار شده بر اثر سیلاب در اعماق غار با موفقیت و با نجات جان همگی آنها پس از ۱۰ روز به پایان رسید. عملیاتی که با اتکای به مدیریت عالی، برنامهریزی آگاهانه، انبوهی از تجهیزات و دستگاههای حرفهای، لشکری از افراد متخصص و مسئولیتشناس و دلسوز، و با همیاری و مشارکت گسترده عمومی و بسیاری عوامل مؤثر دیگر انجام شد. عملیات پرافتخاری که به واسطه حضور صدها خبرنگار و عکاس با دقت و جزئیات تمام در تاریخ به یادگار میماند. درست مثل عملیات نجات حیرتانگیز معدن سنخوزه شیلی و درست برعکس واقعه معدن زغالسنگ یورت در ایران. اگر این واقعه در ایران رخ داده بود، نتیجهاش از قبل معلوم بود: تمامی افراد گرفتار شده بعلاوه افراد تیم نجات کشته میشدند.
کولبران را نکشید
۱۷ شهریور ۱۳۹۶
کسی که صد تا دویست کیلوگرم بار را بر دوش میگیرد و دهها کیلومتر گردنههای سخت و صعب و سرد کوهستانهای شلیمجاران و چمچاراو و دالانی و دالاهو را در مینوردد تا ابتداییترین نیازمندیهای خانوادهاش را تأمین کند، خود قربانی جامعه طبقاتی فاسد و رو به انحطاط است. دست جوان را بگیرید و نه آنکه او را بکشید. رنج انسان را نمیتوان با شلیک کردن التیام بخشید. «مرزهای مقدسی»(+) که استعمارگران در قرن نوزدهم کشیدهاند، از میان کشورها و دولتها میگذرد و نه از میان شرف و انسانیت.
همچنین بنگرید به:
آینده کشور قربانی تضاد طبقاتی
برای کسی که خود را در برابر خانه ملت آتش زد
برای بشیر چه فرقی میکند که اهل ایران باشد یا افغانستان؟