برگرفته از کتاب «سنگنگارهای صخرهای ایران»، ۱۳۹۱، با نوشته و عکسهای همین نگارنده و طراحیهای خانم نرگس فراهانی.
کتاب سنگنگارههای صخرهای ایران در برگیرنده مجموعه کامل ۷۵ مجلس نقشبرجسته تاریخی ایران است که بصورت منفرد و مستقل بر صخرههای کوهستانها حجاری شده و رویداد و خاطرهای تاریخی را عرضه میدارند. بنا به این تعریف، نگارکندهای پیشتاریخی و نیز آن دسته از نقوش روی سنگ که در حکم آثار ثانوی و آرایههای معماری هستند (مانند حجاریهای تختجمشید، نقوش منقور بر ستونها و نمای آرامگاههای صخرهای) شامل این مجموعه نشدهاند.
آثار معرفی شده در این مجموعه با سنگنگارههای چهارگانه لولوبیان در سرپل ذُهاب که متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد هستند، آغاز میگردد و پس از معرفی سنگنگارههای عیلامی، هخامنشی، اشکانی/ پارتی، الیمایی، ساسانی و قاجاری، با سنگنگاره ناصرالدینشاه قاجار که واپسین نمونه از این سنت کهنِ ثبت رویدادهای تاریخی است، به پایان میرسد. جالب توجه است که در فاصله میان عصر ساسانی تا عصر قاجاری، نمونهای از این نوع رویدادنگاری مبتنی بر سنگنگاره شناسایی نشده است و این سنت کهن پس از متجاوز از هزار سال فراموشی، در زمان پادشاهی فتحعلیشاه قاجار مجدداً احیاء میگردد و تا حدودی متداول میشود.
با توجه به اینکه شواهدی از تخریب آثار پیشینیان در زمان ساسانیان زرتشتی در دست است (بنگرید به صفحات ۱۶ و ۴۶) دانسته میشود که تعداد کم یا زیادی از آثار عیلامی و اشکانی و دورههای دیگر، به تصمیم و خواست آنان محو شده و مجلسهای تازهای را بر جای آنها نگاریدهاند.
بیشترین تعداد سنگنگارههای صخرهای موجود در ایران، نمایشدهنده و نشاندهنده پیروزی پادشاهان و شکست حریف ناکام است. شکستهایی که هر چند با ثبت نمادین شخصی که در زیر گامهای پادشاه یا سمهای اسب او فروغلطیده، به نمایش گذاشته شده است؛ اما میتوان پنداشت و این نکته را دریافت که همراه هر یک از آن وقایع تا چه تعداد مردم بیگناه آسیب دیدهاند، قربانی زیادهخواهیها و جهانگشاییها شدهاند، و تا چه اندازه ویرانی و آوارگی را تجربه کردهاند و به پای آن سوختهاند.
عمده عکسهای منتشر شده در این کتاب و بسیاری عکسهای دیگر که در اینجا عرضه نشدهاند، در پاییز سال ۱۳۷۶ و در طی سفرهای متعدد نگارنده به نواحی گوناگون ایران تهیه شدهاند. اما از آنجا که بسیاری از سنگنگارهها دچار فرسایشهای طبیعی و آسیبهای انسانی شدهاند و جزئیات دقیق و قابل اعتنایی از آنها در عکسها دیده نمیشود، به تعداد کمی از عکسها بسنده شد و بیشتر به تصاویر خطی دقیق و مستندی اتکا گردید که به همت و علاقه خانم نرگس فراهانی برای همین کتاب طراحی شدهاند.
سنگنگارههای صخرهای ایران روایتگر دست اول و تحریفنشده بخشی از تاریخ کهن ایران است. بازگوکننده توأمان زشتیها و زیباییها، و شادکامیها و تلخکامیها. این سنگنگارهها منبع و سند ممتازی است از چگونگی پوشاک، زیورافزارها، جنگافزارها، افزارآلات، سازهای موسیقی، درفشها، رویههای نیایشی، جلوهگری خدایان، تشریفات درباری، و امثال اینها که برای کارهای پژوهشی و مقاصد هنری (و به ویژه برای هنرهای نمایشی) مفید واقع میشود.
سنگنگارههای صخرهای ایران پس از گذران هزاران سال از عمر خود، اکنون روزگار سختی را میگذرانند. آسیبهای گسترده انسانی، بر فرسایشهای طبیعی غلبه کرده و توأمان با یکدیگر موجودیت و سلامت سنگنگارهها را به خطر انداختهاند. برخی از این آثار که نگارنده پس از پانزده سال مجدداً آنها را دیده است، در شرایطی ناگوارتر و آسیبدیدهتر از آن زمان به سر میبرند. القای توطئهگونه و یا منعفتجویانه این تصور باطل که گنجی در پس آثار پنهان شده است، محرک و انگیزه اصلی بسیاری از تخریبهای عمقی شده است. در کنار این اعمال و رویکردها، گونهای دیگر از تخریبهای عامدانه با ابزار تیز و با انگیزه و عامل نامعلوم دیده شده که دانسته نیست با چه هدفی و به دست چه کسانی صورت میپذیرد.
از سوی دیگر، تبلیغات ظنبرانگیز و تشویقهای گسترده به گردشگری و آسانتر شدن امکانات سفر و بهبود وضعیت جادهها منجر به افزایش سفرهای سیاحتی و گردشی شده است. نتیجه برخی بررسیهای نگارنده در یک جامعه آماری کوچک، حاکی از آنست که گردشگران و اشخاص غیربومی که با هدف سیر و سیاحت و تفریح از شهرهای بزرگ به نواحی اصیل و محوطههای باستانی سفر میکنند، و تمایلی غریب و مهارنشدنی به یادگارنویسی و آتشافروزی و زبالهپراکنی دارند، بیشترین و مهمترین عامل تخریب سطحی آثار هستند. امروزه پیجویی و مطالعه برای شناخت عوامل رفتاری و اجتماعی ایجاد این معضلات، و چارهجویی برای رفع و بهبود آن، بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد. چرا که روند تخریب آثار به مرز مرحلهای فاجعهبار و غیر قابل بازگشت رسیده است.
رضا مرادی غیاثآبادی
آبانماه ۱۳۹۱