این گفتار نگارنده در کتاب «نوروزنامه»، ۱۳۸۶، صفحه ۹۸ تا ۱۰۴، نیز منتشر شده است.
آیینها و باورداشتهای مقدس، همواره برای مردمان باورمند بدان، به عنوان یک اصل مقدس و گرامی زنده میمانند و در کشاکش رویدادهای زمانه و هنگامههای گوناگون، تنها از شکلی به شکل دیگر در میآیند و یا وجه تسمیه خود را تغییر میدهند. نیایشگاهها، زیارتگاهها و هرگونه مکان مقدس دیگری نیز به همین گونه و در گذر زمان و بنا به مصلحتها، پارهای تغییرات در نام و آیینهای وابسته به آن انجام میشود، اما تقدس خود را حفظ میکنند. از همین روی است که بسیاری از کلیساها در اروپا بر جایگه نیایشگاههای میترایی برساخته شدهاند و بسیاری از مساجد و امامزادهها در ایران، جایگاه آتشکدهها و دیگر نیایشگاههای کهنتر بودهاند و همان آتشکدهها نیز خود بر روی بازماندههای دیگری از نیایشگاههای پیروان و باورمندان به میترا و آناهید و تشتر و دیگران سر بر کشیده بودند.
امروزه در اردهال کاشان به پیروی از رسمی کهن آیینی به نام «قالیشویان» برگزار میشود که از برخی ویژگیها و شیوههای برگزاری مراسم، پیوند آن با آیینهای جشن تیرگان، ستایش تشتر/ تیر و یا دعای باران به دیده میآید.
«مشهد اردهال» در ۴۰ کیلومتری غرب کاشان و در کنار راهی است که از راوند به سوی دلیجان میرود. در این محل بنای امامزاده سلطان علی بن محمد باقر قرار دارد که قدمت آن به سده ششم هجری میرسد و در طول زمان، به ویژه در عصرهای صفوی و قاجار، بناها و آرایههای معماری گوناگونی بر آن افزوده شده و هنوز هم میشود. بنای نیایشگاه بر کنار یک خشکرود و در نزدیکی دره و گردنههای کوه «اردل» واقع است و تکیه بر جبهه جنوبی کوهی نه چندان بلند دارد. در روستا و دشت پیرامون، بازماندههای قلعهها، امامزادهها، درختان کهنسال و دیوارهای بزرگ و کهن فراوانی به چشم میخورد که نشانهای از گذشته پر رونق آن ناحیه هستند.
در صحن امامزاده، سنگابی بزرگ و نگارین برای آب آشامیدنی و حوض بزرگی جای دارد که از آب قنات غیاثالدین سیراب میشده است. در گذشته، اتاقی به نام «آتشخانه» یا «چراغخانه» نیز در آنجا بوده که امروزه همانند نمونههای مشابه آن در زیارتگاههای دیگر، ویران شده است.
در روز سیزدهم مهرماه هر سال (امروزه در دومین آدینه مهرماه) که سالگرد شهادت امامزاده دانسته میشود؛ مردمان بسیاری از دور و نزدیک در اردهال گرد هم میآیند تا شاهد مراسم نمادین تغسیل امامزاده باشند. در این مراسم که منحصراً توسط اهالی روستای «فیـن» کاشان و چند روستای دیگر برگزار میشود و دیگران حق شرکت در آنرا نداشته و تنها تماشاچی هستند؛ یکی از قالیهای درون بنای امامزاده، به عنوان قالیای که به هنگام شهادت در تابوت او بوده و پیکر امامزاده را در آن پیچیده بودهاند، به صورت لولهشده بر دوش جوانان قرار میگیرد و آنان آنرا به سوی چشمهای که در حدود چند صد متری شرق بنا واقع است، میبرند. به دنبال این دسته، گروهی دیگر که هر یک چوبدستی بلندی را بر دست دارند، حرکت میکنند و با تکان دادن چوبدستی در هوا به نبردی نمادین با قاتل امامزاده میپردازند.
قالی بر کنار چشمه به زمین میآید و آب چشمه را به نشانه غسل دادن امامزاده بر آن میافشانند و آنگاه دوباره آنرا با شور و هیجان به سوی بنا باز میگردانند. پیش از ورود قالی به آرامگاه، چوب بدستان با دویدن و تکان دادن چوبها و فریاد و شعارهای مهیج، نبرد با «اشقیاء» قاتل امامزاده را دنبال میکنند. رسیدن حاملان قالی به درگاه ورودی امامزاده و سپردن آن به گروهی دیگر که میباید آنرا به درون ببرند، همراه با تشریفات خاصی است که شدت ازدحام و فشار و کشوقوسهای فراوان، آن هنگام را به لحظههایی پر تبوتاب تبدیل میکند و بسیاری از جوانان چنان از شدت این همهمه و گیرودار از حال میروند که جز با دیدار آن، امکان توصیف دیگری نیست.
حاشیه این مراسم نیز دیدنی و جالب است. هزاران هزار مردمان و ماشینهایی که از دور و نزدیک در دشت اردهال گرد آمده و گاه تا چند روز اتراق میکنند؛ پردهخوانان و شبیهخوانان توانا که یادمانی از آیینهای نمایشی ایرانی هستند؛ دستفروشان بسیار و بازار مکاره بزرگی که تا چند روز در دشت پیرامون برگزار شده و هر آنچه از شیرینیها وخوراکیها، پارچه و پوشاک، عطر و ادویه، آینه و کارد و ظروف آشپزخانه، تله موش و دام پرندگان، ابزار کشاورزی و زینابزار اسب و چارپایان، تا هر آنچه که فروش و تماشای آن حتی به وهم کسی هم نمیرسد، از دیدنیها و ویژگیهای آیین قالیشویان مشهد اردهال است. بسیاری از مردم خرید پارهای از جهیزیه دختران یا ابزار کشت و زرع خود از این بازار مکاره را خوش یمن و موجب برکت میدانند.
در زمینه رویدادهای تاریخی مربوط به چگونگی و چرایی ورود امامزاده به اردهال و وقایع پیشآمده و سپس جنگها و شهادت او، روایتهای متعدد و بسیار متفاوتی گفته شده است که همین تفاوتها و تناقضهای فراوان، در کنار نبود اسناد تاریخی، نشانهای از داستانگونه بودن همه آنهاست. از همین روی است که در کتاب «انجم فروزان» به نقل از ملا محسن فیض کاشانی (حکیم و عارف عصر صفوی) وجود شخصیتی به نام سلطان علی و آرامگاه او در مشهد اردهال را یکسره افسانه و خرافه دانسته شده است.
امروزه برخی از پژوهشگران و از جمله استاد جابر عناصری در«اساطیر و فرهنگ عامه ایران» (۱۳۷۴، ص ۹۹ تا ۱۰۱) این مراسم را بازماندهای از جشن مهرگان میدانند. در حالیکه هیچگونه شباهتی بین مراسم قالیشویان با جشن مهرگان (جز نزدیکی زمانی این دو با یکدیگر) عرضه نشده است.
آیین قالیشویان اردهال کاشان در سیزدهمین روز مهرماه برگزار میشده که در سالهای اخیر برای فراهم آمدن امکان بیشتر حضور مردم، در دومین آدینه مهرماه برگزار میشود. این مراسم شباهتی فراوان با آیینهای کهن ایرانی و همچنین آیینهای در پیوند با «تـشـتـر» (تـیـر)، پرنورترین ستاره سراسر آسمان و ایزد بارانآور و بخشنده سال خوب و خرم دارد و ظاهراّ و به دلایل زیر نه تنها ارتباطی با وجه تسمیه شناختهشده خود ندارد، بلکه شباهتی فراوان با جشن تیرگان و دیگر آیینهای بارانخواهی دارد.
نخست اینکه، زمان برگزاری این مناسک که به سالگرد شهادت و تدفین امامزاده منسوب است، با گاهشماری خورشیدی سنجیده و انجام میشود که هیچ نمونه مشابهی در مناسبتهای مذهبی دیگر ندارد.
دوم اینکه، سیزدهمین روز مهرماه برابر است با تیر روز از این ماه که نخستین تیر روز فصل پاییز و نخستین تیر روز از سال نوی زراعی است که میدانیم سال زراعی از ابتدای پاییز، آغاز و در پایان تابستان بعدی به پایان میرسد.
این روز، هنگام یکی دیگر از چهار جشن تیرگان سالیانه است که سه جشن دیگری عبارتند از جشن سیزدهبدر در سیزدهمین روز فصل بهار برای سالی که از ابتدای بهار آغاز میشود؛ جشن تیرگان در سیزدهمین روز تابستان، هم برای گاهشماری فعلی و هم برای سالی که از ابتدای تابستان آغاز میشده؛ و نیز جشن دیگری در سیزدهم (و گاه چهاردهم) ژانویه برای سالی که از ابتدای زمستان آغاز میشده و امروزه تنها در میان ارمنیان ایران روایی دارد.
از سوی دیگر نام فصل پاییز در بسیاری از متون ادبیات فارسی از جمله در شاهنامه فردوسی به گونه «تـیـرماه» آمده است و منظور از آن، نه ماه تیر که کل فصل پاییز یا خزان است. در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی نیز از اول پاییز به نام «تیرماه» یاد شده و در فرهنگ اسدی توسی هم، تیر به معنای فصل خزان ضبط شده است. امروزه تا آنجا که این نگارنده میداند، چنین نامگذاری برای این فصل، در میان مردمان فارسی/ تاجیکی زبان آسیای میانه و نیز در افغانستان کاربرد و روایی دارد.
به عبارت دیگر، سیزدهم مهرماه برابر است با تیر روز از تیرماهی که خود نخستین تیر روز سال میبوده و مردمان در این روز برای آرزوی باران کافی و سالی پر باران و حاصلخیز به انجام آیینهایی در ستایش و گرامیداشت تشتر میپرداختهاند که نمونههای فراوان آن در «تشتریشت» اوستا دیده میشود.
سوم اینکه، پیوند تابوت و تدفین و قالیشویی با مراسم دعای باران یا بارانخواهی در نواحی گوناگون دیگری از ایران دیده شده است. هر چند که نگارنده نمیتواند دلیلی برای این ارتباط ارائه کند اما واقعیتی است که نمونههایی از آنرا میتوان در باورهای مردمی دنبال کرد. برای نمونه، در حسینیه «ششناو» تفرش، تابوتی نخلمانند را درست بر روی نهر آبی که از میانه حسینیه میگذرد، جای دادهاند تا از آب چشمه فرو کاسته نشود. در روستاهای پیرامون تبریز، تابوتی را به هنگام خشکسالی در میان آبهای قنات یا نهر میگذارند تا سبب افزایش آب شود و در روستاهای اطراف مراغه اینکار را با پاشیدن آب چشمه بر روی قالی انجام میدهند. نمونهای که شباهتی فراوان با قالیشویان اردهال دارد.
چنین باورداشتهایی در متون جغرافیای تاریخی ایرانی نیز روایت شده است. اصطخری نقل میکند که مردمان شهر شوش تابوتی را یافتند که گفته میشد استخوانهای دانیال نبی در آن بوده و «مردمان سوس آن تابوت را حرمت داشتندی و به وقت تنگی بیرون آوردندی و باران خواستندی» (اصطخری، مسالک و ممالک، به اهتمام ایرج افشار، چاپ سوم، ۱۳۶۸، ص ۹۱).
چهارم اینکه، داستانهایی که از سرگذشت و جنگهای امامزاده با دشمنان، در باورها و نقلها و قصههای مردم منطقه باقی مانده است نیز تا اندازهای با آیینهای بارانخواهی در پیوند است. در گزارشهایی از این نمونه گفته میشود که امامزاده سلطان علی به هنگام جنگ با مشرکان دچار تشنگی سختی شد که چون دسترسی به آب نداشت، شمشیر خود را بر زمین فرو کرد و از جای آن شمشیر، چشمه آبی جوشان شد. همچنین گفته میشود که یکی از دلایل شکست امامزاده در جنگ، این بود که دشمنان بدخواه، گروهی از نسوان برهنه را به نبرد با او فرستادند که ایشان برای اجتناب از دیدار آنان، از نبرد خودداری کرد و این منجر به شکست شد. ارتباط چنین برهنگانی با طلب باران و آیینهای نیایشی به درگاه ایزد بارانآور، به فراوانی در اسطورههای بسیار کهن و به ویژه در اساطیر بینالنهرین فرا دست آمده است که اکنون فرصت مناسبی برای پرداختن بیشتر بدان نیست.
همچنین در روایتهای دیگری از مردمان محلی، امامزاده را دلاوری میدانند که با اژدهایی «زرد زهر» که در کوههای خاوه (روستایی در غرب اردهال) منزل داشت، مبارزه کرده و او را هلاک میکند. در باورهای ایرانی، اژدها از نابود کنندگان و سوزندگان زمین زراعی و تباهگران آبها دانسته میشود و در بند سوم از فرگرد یکم وندیداد، به روشنی از اژدها به عنوان عامل تباهی رود گرامی «دائیتیا» در «ایرانوِیج» یاد میشود.
پنجم اینکه، نکته جالب دیگری که نگارنده در این مراسم دیده، چنین است که پس از آبپاشی به قالی (و نه شستشو) و بازگشت حاملان قالی از کنار چشمه به سوی بنای امامزاده، گروهی از زنانی که به فراوانی در محل چشمه حاضر بودند، با کاسههای کوچکی که در زیر چادر به همراه داشتند و یا با کف دست، آغاز به پاشیدن آب به سر و روی یکدیگر کردند که البته برخی دیگر نیز آنان را از اینکار نهی میکردند.
تمامی آیینها و مراسمی که در این روز در اردهال برگزار میشود و همچنین شیوه گردهمایی مردمان و نمایشها و بازارها و آبپاشیها، حکایت از آیینی کهن همراه با جشن و شادی و حضور در صحرا دارد و نه مراسمی که با غم و مویه توأمان باشد. نگارنده جز مرثیهها و روضههایی که از بلندگوهای متولیان بنا پخش میشود، هیچ نمونهای از اشک و زاری و ناله، حتی در میان برگزارکنندگان مراسم مشاهده نکرد.
همچنین به نظر میآید که بجز اینکه چنین مراسمی، یادمانی از آیینهای ستایش و نیایش تشتر و طلب باران بوده باشد؛ گمان میرود که بنای امامزاده نیز میتواند در اصل یکی از نیایشگاههای باستانی تشتر در ایران بوده باشد که تاکنون نمونهای قطعی از آن شناخته نشده است.
برای جوانان روستای فین و دیگر روستاهایی که بنا به رسمی دیرین، تنها آنان اجازه برگزاری مراسم را دارند و تاکنون این آیین کهن ایرانی را زنده و پاینده داشتهاند، بهترین آرزوها را دارم و امیدوارم با تمام توان در پاسداشت آن و جلوگیری از تغییرات دلبخواهی امروزین آن بکوشند.