برگرفته از کتاب «اوستای کهن، همراه با فرضیههایی پیرامون نجومشناسی بخشهای کهن اوستا»، ۱۳۸۲؛ و گفتار «نبرد تشتر و اپوش در آسمان ایران»، در کتاب «نوروزنامه»، ۱۳۸۶، صفحه ۲۰ تا ۲۳، هر دو از همین نگارنده.
ایجاد شرایط آبوهوایی گرم و خشک و سالهای کمباران در فلات ایران به ویژه در حدود چهار هزار سال پیش موجب پیدایش برخی باورهای کیهانی در دوران باستان شده است. در نمونهای از این اعتقادها، ستاره «تِـشتَـر» (شباهنگ/ شِعرای یمانی) ستاره بارانآور دانسته شد و ستاره «اَپوش» (اَپَـئوشَـه/ قلبالعقرب) دیو خشکسالی و از بین برنده آبها و هماورد تشتر بشمار آمد. در «تشتر یشت» اوستا که به راستی یکی از کهنترین نمایشنامههای بشری است، به روشنی نبرد تشتر و اپوش گزارش شده است. در این نبردها، گاه پیروزی از آن تشتر و گاه از آن اپوش است.
پرسش اینجا است که چه رویدادی در آسمان موجب پیدایش چنین باورهایی در میان مردمان شده است؟ برای پاسخ باید ابتدا اندکی با این دو ستاره و زمانهای طلوع و غروب سالانه آنها آشنا شویم.
ستاره تشتر (شباهنگ) ستارهای سپیدفام و پرنورترین ستاره سراسر آسمان است و در صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) قرار دارد. امروزه نخستین طلوع بامدادی این ستاره در عرضهای جغرافیایی میانه ایران، در اوایل مردادماه اتفاق میافتد؛ اما در حدود چهار هزار سال پیش، نخستین طلوع بامدادی این ستاره در اوایل تیرماه یا آغاز تابستان بوده است و نام ماه تیر (گونه دیگری از تشتر) نیز از همین واقعه برگرفته شده است.
واژه «مرداد» به همینگونه درست است و نگارش آن به شکل «امرداد» لازم نیست. در شاهنامه فردوسی، آثار ابوریحان بیرونی و در سراسر متون ادبیات فارسی، این نام بگونه «مرداد» نوشته شده و تصور نمیکنم که ما بیش از فردوسی، بیرونی و دیگر تاریخنگاران بزرگ ایران، به زبان فارسی تسلط و از آن آگاهی داشته باشیم. دستکاریهای دلبخواهی در زبان فارسی، علاوه بر اینکه به سیر تاریخی تطور زبان و واژگان آسیب میرساند، این پرسش را نیز پیش میآورد که اگر لازم است واژگان به شکل دیرینه آن تلفظ شوند، پس از چه روی اصراری در نگارش نام زرتشت بگونه زرئوشتره، اردیبهشت بگونه ارتهوهیشت و بهمن بگونه وهمن، وجود ندارد؟ بجز این، در صورتی که اصرار برای نگارش کهن این نام وجود داشته باشد، چرا بجای تلفظ پهلوی آن، از واژه اوستایی و درستتر آن یعنی «امرتات» استفاده نمیشود؟
ویژگیهای تشتر به روشنی و زیبایی در تشتر یشت اوستا سروده شده است: «میستاییم ستاره شکوهمند و درخشان تشتر را، آن افشاننده پرتوهای سپید و درخشان را، آن درمانگر بلندبالای تیز پرواز را، آن بخشنده خانه آرام و خانه خوش را، آن درخشنده که افشاننده فروغ بیآلایش است، آن در بردارنده تخمه آبها را».
از سوی دیگر ستاره اپوش (قلبالعقرب) ستارهای پرنور و سرخفام و در صورت فلکی کژدم (عقرب) قرار دارد. این ستاره در سراسر تابستانهای گرم و خشک ایران در ساعتهای آغازین و میانه شب دیده میشود. فاصله آسمانی این دو ستاره از یکدیگر به اندازه سه برج فلکی و حدود ۹۰ درجه است.
ویژگیهای این دو ستاره ما را به خاستگاه باورهای مربوط به نبرد تشتر و اپوش راهنمایی میکند. در تابستان ستاره اپوش حاکم بلامنازع آسمان شبانه است و مردمان باستان حضور او در آسمان تابستانی را با نبود باران در پیوند میدانستند. به ویژه که حتی جانور صورت فلکی منسوب به آن (کژدم/ عقرب) نیز با مناطق بیابانی و خشک ارتباط دارد. اما با گذشت هر روز از روزهای تابستانی و نزدیک شدن به فصل باران، ستاره تشتر اندکی بالاتر و ستاره اپوش اندکی پایینتر میرود تا اینکه در آخرین روزهای تابستان چهار هزار سال پیش، اپوش به آخرین مرحله آسمان سرشبی میرسد و پس از آن دیگر دیده نمیشود و تشتر حاکم آسمان در فصل بارندگی میشود.
نبرد کیهانی این دو در تشتر یشت اوستا به تصویر در آمده است: «آنگاه تشتر درخشان و شکوهمند با پیکری به مانند اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین و لگام زرنشان به دریای فراخکرت فرو میآید و به رویارویی او دیو اپوش با پیکری به مانند اسبی سیاه به در میآید. یک گر سهمگین! آنگاه تشر درخشان و شکوهمند و دیو اپوش هر دو به هم در میافتند و هر دو با یکدیگر نبرد میکنند. سرانجام تشتر درخشان و شکوهمند بر دیو اپوش چیره میشود و او را شکست میدهد».
این واقعه یکبار دیگر در بهار سال بعد و نزدیک شدن به تابستان رخ میدهد که در آنجا تشتر در افق غربی ناپدید و اپوش یکهتاز آسمان در فصل خشکی میشود. غلبه اپوش با عباراتی غمانگیز در اوستا همراه میشود: «آنگاه تشتر درخشان و شکوهمند و دیو اپوش سه شبانروز با یکدیگر نبرد میکنند. سرانجام دیو اپوش بر تشتر درخشان چیره میشود و او را شکست میدهد. پس آنگاه تشتر ناله و اندوه در خواهد داد که: وای بر من ای اهورامزدا، بدا به روزگار شما ای آبها و ای گیاهان».
به گمان نگارنده، به دلیل اینکه بالا آمدن تشتر با افزایش بارندگی و پایینرفتن آن با کاهش بارندگی توأم بوده، در باورهای ایرانی ستاره بارانآور دانسته شده و هماورد او به نام اپوش به دلیل اینکه بالا آمدن آن با کاهش بارندگی و پایین رفتن آن با افزایش بارندگی توأم بوده، دیو خشکسالی شناخته شده است.
به نظر میآید که آغاز تابستان، هنگام فرارسیدن سال نو نیز به شمار میآمده است. چرا که پس از شرح غلبه تشتر بر اپوش در اوستا آمده است: «پس آنگاه تشتر درخشان خروش شادکامی سرخواهد داد که خوشا به شما ای سرزمینها، ای آبها و ای گیاهان! اینک آبها روانند در جویباران شما، روانند به سوی کشتزاران شما، روانند به سوی همه جهان… فرمانروایان خردمند و جانوران آزادی که در کوهساران به سر میبرند، چشم به راه بردمیدن او هستند. او که پس از بردمیدنش، سالی خوش یا سالی بد برای کشور میآورد… آیا سرزمینهای ایرانی از سالی خوش بهرهمند خواهند شد؟» (متن اوستا برگرفته از کتاب «اوستای کهن و نجومشناسی بخشهای کهن آن»، از همین نگارنده، ۱۳۸۲).
علاوه بر این، اشارههای یاد شده بالا و شواهدی دیگر نشاندهنده این است که گویا آیینی برای انتظار و تماشای نخستین طلوع بامدادی تشتر بر فراز کوهستانها در دوران باستان وجود داشته و انجام میشده است. آیینی که با جشن تیرگان بعدی در سیزدهمین روز از تیرماه در پیوند بوده و امروزه کارکردهای اصلی خود را از دست داده است.
در اوستا، ستارهای دیگر به نام «سَـتَـویس» از یاوران تشتر دانسته شده است که با توجه به ویژگیهای برشمرده برای آن، به نظر میرسد با ستاره سهیل اینهمانی داشته باشد. زاویه ساعتی سهیل تقریبا برابر با زاویه ساعتی تشتر، اما در عرضهای پایینتر از حدود ۳۳ درجه (در نیمه جنوبی ایران) دیده میشود. ستاره ستویس در اوستا یاور تشتر و وظیفه رساندن آب به همه کشورها را بر عهده دارد: «او این آب را به همه هفت کشور میرساند، تا همه از سالی خوب بهرهمند شوند». چنان که دیده میشود، ایرانیان در آرزوهای خود، شادکامی و خوشبختی را برای همه مردم جهان میخواستهاند.