نگاره یورش شیر به گاو و ترکیب این دو با یکدیگر در آثار هنری ایرانیان و مردمان شرق باستان، یکی دیگر از نقشهای متکی به باورهای کهن است که مانند بسیاری از نگارهها و باورداشتهای دیگر، خاستگاهی در پدیدههای کیهانی دارد. مهمترین و زیباترین این نگارهها در تختجمشید و به ویژه در جبهه شمالی کاخ سهدری دیده میشوند.
در این ترکیب، شیری دیده میشود که بر پشت گاو جهیده و چنگالش را بدون اینکه فرو کرده باشد، بر پشت او نهاده است. این گاو، همواره پشت به شیر کرده و در وضعیت فرار قرار دارد؛ در حالیکه سر خود را به سوی شیر بازگردانده و او را مینگرد. شیر و گاو در تمامی نگارههایی که جزئیات کافی برای بررسی دارند، نر هستند. این نگاره در آثار هنری مردمان آسیای میانه و دشتهای آلتایی (همچون «پازیریک») به دلیل ویژگیهای اقلیمی و طبیعی، با ترکیب شیر- گوزن دیده شده است.
نگارنده از آن رو گمان میدهد که این نگاره نیز به مانند بسیاری از آثار هنری و اعتقادی دیگر، ردی در آسمان و سرای کیهانی داشته باشد که متون نجومی کهن، تصویر صورت فلکی گاو/ ثور را (چونان نگارههای باستانی) به شکل گاوی نشان دادهاند که سر خود را به عقب بازگردانده است. دلیل دوم اینکه در تمامی نگارههای تشخیصپذیر، با گاو نر روبرو هستیم و صورت فلکی گاو نیز همواره گاو نر دانسته میشده است. نر بودن صورت فلکی گاو را از دو راه میتوان پیگیری کرد. نخست، بررسی تصویرهای متون نجومی کهن؛ دوم، اطلاق گونهٔ مذکر و نرینه نام گاو یعنی «ثور» به این صورت فلکی. گونهٔ مؤنث و مادینه نام گاو یعنی «بقر» که بر گاو ماده دلالت میکند، برای نامیدن این صورت فلکی بکار نرفته است.
برای نمونهای از متون نجومی مصور از سدههای میانه و نگارههای صورتهای فلکی شیر و گاو و ستارگان وابسته به آنها بنگرید به: صوفی، عبدالرحمان، صورالکواکب، ترجمه خواجه نصیر طوسی، چاپ عکسی از دستخط خواجه نصیر، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸، ص ۹۴.
پر نورترین و بزرگترین ستاره صورت فلکی شیر/ اسد (Leo)، ستاره «قلبالاسد» یا «مَلَکی» (Regulus) است که گاه به نام صورت فلکی خود، «شیر» خوانده میشود. این ستاره در چهار هزار سال پیش و در دامنه متوسط عرضهای جغرافیایی ایران، از آغاز زمستان تا آغاز تابستان در آسمان شبانه دیده میشده است.
در همان دوران، ستاره دَبَران (Aldebaran) که بزرگترین و پرنورترین ستاره صورت فلکی گاو/ ثور که در باورهای نجومی «چشم گاو» دانسته میشده، از میانههای مهرماه تا میانههای فروردینماه در آسمان شبانه دیده میشده است.
حال با توجه به وضعیت شیر و گاو در آسمان چهار هزار سال پیش، به چشمانداز و چگونگی حرکات این دو در آسمان توجه میکنیم. از آغاز تابستان تا میانه مهرماه، نه شیر در آسمان دیده میشود و نه گاو. از میانه مهرماه تا آغاز زمستان، یعنی در زمانی که سرما و تاریکی شب رو به فزونی و روشنایی روز رو به کاهش است، گاو در نبود شیر، یکهتاز آسمان است و هر شب بالاتر آمده است. انگاری که پیوندی میان سرما و تاریکی با اوجگیری گاو وجود دارد. در آغاز زمستان، شیر پس از شش ماه غیبت طلوع میکند و درست از همین زمان، روزها رو به بلند شدن میگذارند. انگاری که اکنون شیر برای دفع سرما و تاریکی به یاری خورشید آمده است.
به عبارت دیگر، از چهار فصل سال، فصل تابستان بدون شیر و گاو، فصل پاییز با گاو، فصل زمستان با گاو و شیر، و فصل بهار با شیر بوده است. گاو نر آسمانی، پیامآور سرما و تاریکی و شیر آسمانی، نوید دهنده گرما و روشنایی است.
در تمام طول زمستان، هر شب ابتدا گاو طلوع میکند و پس از حدود چهار ساعت، شیر از دنبال او طلوع میکند. هر چه شیر بالاتر میآید، گاو پایینتر میرود. در میانههای فروردینماه، یعنی در زمانی که هوا گرم شده و روزها به اندازه کافی بلند شدهاند، گاو به آسمان روزانه میرسد و دیگر دیده نمیشود. انگاری که از آغاز زمستان، شیر با یورش خود گاو را از میدان تاریکی و سرما بدر کرده است. سپس از میانه فروردینماه تا آغاز تابستان، شیر یکهتاز آسمان در روزهای بلند و گرم سال است.
فاصله میان شیر با گاو به اندازه دو برج و فاصله میان گاو با شیر برابر با هشت برج است. در نتیجه همواره میتوان شیر را به دنبال گاو دید و هرگز دیده نمیشود که گاو از پشت شیر روان باشد. در نگارههای باستانی نیز شیر و گاو در حال نبرد نیستند، بلکه شیر در حال حمله و گاو در وضعیت گریز است و با نگرانی پشت سر خود را مینگرد. درست به مانند وضعیت کیهانی این دو ستاره و صورت فلکی. همچنین در نگارهها، شیر تنها بر پشت گاو جهیده است، اما چنگالهایش بر پشت او فرو نرفته و یا دریده نشده است. چرا که شیر آسمانی نیز هرگز موفق به رسیدن به گاو نمیشود و تنها او را دنبال میکند. گاو آسمانی نیز برای همیشه شکست نمیخورد و بزودی و چهار و نیم ماه پس از پنهان شدن شیر، دوباره باز میگردد و چرخه مکرر رویدادهای کیهانی را آغاز میکند. چرخهای که گویا با باورهای دایرهای شکل و تکرار شدنده تاریخی و فرهنگی و اعتقادی ایرانیان در پیوند است.