این گفتار نگارنده در کتاب «نوروزنامه»، ۱۳۸۶، صفحه ۱۳۶ تا ۱۴۰، نیز منتشر شده است.
کوشش ایرانیان برای همزیستی آشتیجویانه جوامع بشری و پاسداشت زیستبوم
چندی پیش برخی دوستان با نگرانی از نامهها و پیامهایی سخن میراندند که گویا بسیاری از ایرانیان دور از میهن برای برگزاری آیینهای گروهی نوروزی با دشواریهایی روبرو شدهاند. ایشان خواهان بودند متنی فراهم شود تا با ترجمه آن به زبانهای گوناگون، توسط ایرانیان مقیم در هر کشوری، به شهرداریها و فرمانداریهای متبوعه خود داده شود و موجب آشنایی آنان با پیام نوروز و دعوت به گرامیداشت متقابل باورهای یکدیگر باشد. متن زیر برای این منظور نوشته شده است.
نگاهبانی و گرامیداشت طبیعت و زیستبومهای بشری و جامعهای آرام، آزاد و شاد، در گذر هزاران سال همواره برای مردمان آرزویی بزرگ و مهم دانسته میشده است. بسیاری از باورها، آیینها و جشنهای ایرانی از پدیدههای طبیعت برخاسته و از آن الهام گرفته شده است.
در اوستای کهن، کتاب دیرین و پیش از زرتشتی ایرانیان، بیشتر از هر چیز دیگری به ستایش پدیدههای طبیعت، همچون آسمان، زمین، خورشید، ماه، آب، باد، ابرها، جویباران، دریاها، گیاهان و جانوران پرداخته شده و گرامی داشته شدهاند. در اوستای کهن با رویکردی بدور از برتریطلبی، همگی زنان و مردان «در هر سرزمینی که زاده شده باشند» ستوده شدهاند. مردان و زنانی که «برای پیروزی نظام هستی، کوشیدهاند و خواهند کوشید» و نیز «آنان که گیاهان بارور را در پردیسهای زیبا بنشاندند». در سرودهای این کتاب، خدایی بزرگ بنام میترا ستوده شده که پاسبان مهر و پیمان است و مردمان را «خانمانی پر از آشتی، پر از آرامی و پر از شادی میبخشد».
اما از سوی دیگر در اوستای کهن، رنج دیرین مردم نیز بازگو شده است. رنجیدگی از کسانی که همواره زیستگاههای شاد و آرام آنانرا به تباهی میکشیدهاند؛ رنج همیشگی از آنانی که «خشم را بزرگ میدارند و مردمان را آزار میرسانند. آنان که ستم میکنند و خوشبختی مردمان را باز میستانند». همچنین در این سرودها، این نیایش و آرزوی دیرین فرا آمده است که «ما را از آسیب ستمگران رهایی ده، منش جنگخواهان را از ما دور ساز».
باورهای ایرانیان و احترام آنان به پدیدههای طبیعت، در سراسر آثار ادبی و هنری و معماری آنان به چشم میخورد و شیوه برگزاری جشنهای آنان نیز از همین باورهای دیرین سرچشمه میگیرد. تقریباً همگی جشنهای ایرانی برگرفته از رویدادهای کیهانی و طبیعی بوده و دستورهای خاص قومیتی و دینی نیست. آیینهای ایرانی با شرکت همه مردمان و با شادی و سرور دستهجمعی برگزار میشده است. در آیینهای ایرانی- در اغلب موارد- اثری از خشونت و بدرفتاری با طبیعت و گیاهان و جانوران دیده نشده، بلکه حتی با آدابی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست و همزیستی جوامع بشری برگزار میشود.
آنان در سیزدهمین روز بهار، تابستان و پاییز، جشنی همراه با سرکشی به طبیعت در ستایش «تیشتَـر» ایزد بارندگی برگزار میکردند یا میکنند. در دوم اردیبهشت، جشن گردآوری گلها و گیاهان دارویی؛ در آغاز تابستان، جشن بلندترین روز سال و کمال خورشید؛ در ششم تیر، جشن شکفتن گل «نیلوفر»؛ در پانزدهم تیر، جشن کهنترین مراسم «خامخواری» شناخته شده در جهان؛ در هجدهم مرداد، جشن نوشیدنیهای گوناگون به نام «مَی خواره»؛ در نخستین و شانزدهمین روز مهر، جشن گرامیداشت «میترا» ایزد راستی و پیمان؛ در دهم آبان، جشن گرامیداشت «آناهید» ستاره آبهای روان و یکی از گرامیترین ایزدبانوان اسطورهای ایران؛ در آغاز زمستان، جشن زایش خورشید؛ در پانزدهم دی، جشن کهن هنرمندان و پیکرتراشان به نام «بَـتیکان» همراه با ساخت تندیسهای گوناگون؛ در بیستودوم بهمن، جشن «بادروزی» در ستایش باد و آسمان پاک؛ و همچنین جشنهای پرشمار دیگری برای گلابگیری، برای آغاز فصل کشاورزی، برای بارش نخستین برف سال، برای شکفتن گل سرخ (شقایق)، برای فصل چیدن انگور، انار و فندق. اینها، تنها نمونههایی اندک از آیینهای پرشمار سالانه ایرانی است.
اما آیینهای نوروزی عملاً از اول ماه اسفند آغاز میشود. در اسفندماه، ایرانیان زمین را آماده رویش و بارور میدانند و همچون بانویی گرامی از او پاسداری و مراقبت میکنند. حتی نام این ماه در آغاز به معنای زمین بوده است و پنجمین روز این ماه را روز بزرگداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان میدانند.
در سراسر اسفندماه، ایرانیان آیینهایی در پیشواز فرارسیدن نوروز که در واقع هنگامه زایش زمین و آغاز فصل بهار دانسته میشده است، برگزار میکردهاند. روز اول این ماه، همزمان با جشنی بنام «آبسالان» است که به مناسبت روان شدن جویباران و آبشارها، و همراه با نمایشهایی شاد و خندهآور بنام «کوسهسواری» انجام میشده است. در دهم اسفند جشنی به نام «وخشَـنکام» را بر کنار رودها و در گرامیداشت آنها برگزار میکردهاند. نوزدهم اسفند را «نوروز رودها» مینامیدند و در این هنگام به لایروبی و پاکسازی چشمهها، نهرها و کاریزها میپرداختهاند و حتی بر آنها عطر و گلاب میپاشیدهاند. بیستم اسفند را روز «گلدان» میدانستند و به این مناسبت به کاشت گلها و گیاهان و درختکاری روی میآوردهاند. در بیستوششم اسفند یاد و نام پیشنیان از دنیا رفته خود را گرامی میداشتند. در شب آخرین چهارشنبه سال، همه ناپاکیها را از خانه، باغ و گذرها میزدوده و آنها را آتش میزدهاند و حتی خود نیز بگونهای نمادین و برای پاکیزه شدن از همه بدیها و کدورتها، از بالای آتشها میگذشتهاند. در آخرین روز زمستان، در جشنی به نام «اوشیدَر»، دختری آراسته را سوار بر شتری زیبا و آذین شده به کنار آبهای فرخنده و گرامی دریاچه هامون میبردند تا مراسم نمادین باروری و زایش سوشیانت (موعود نجاتبخش) را با سرود و شادمانی برگزار کنند. و در آخرین شب سال، چراغی به نشانه روشنایی و فروغمندی و پایندگی همیشگی خانه و کاشانه و میهن خود، در درون هر خانه، و آتشی نیز بر فراز بامها برمیافروختهاند.
اینک، بامداد «نوروز خجسته پی» فرا میرسد. نخستین روز بهار و روز زایش زمین؛ روز تولد طبیعت، شکوفایی گلها و نغمههای پرندگان؛ فرخندهترین روز و جشن ایرانیان؛ جشنی که همه آیینهای اسفندی پیشدرآمد آن بود. روزی که برگزاری جشن باشکوه آن، دستور و خواست هیچ شخص، حکومت، دین یا قومی نبوده است و تا امروز همه کوششهای کسانی که خواستهاند به آن رنگ و بوی مذهب و قومیت خود را بدهند، با شکست روبرو شده است. نوروز، همواره در نبرد با کسانی که قصد نابودی یا تحریفش را داشتهاند، پیروز و سرافراز برآمده است.
مهمترین ویژگی نوروز در همبستگی و همزیستی همه مردمان است. مردمانی که با گرد آمدن بر کنار یکدیگر، شادی خود را با هم تقسیم میکنند. با بوسیدن روی یکدیگر، از کدورتها دوری میجویند. و با دیدار از بزرگسالان، سپاس و قدرشناسی خود را تقدیم آنان میکنند. بزرگسالانی که به کودکان مشتاق، تخممرغی ارزانی میدارند. مادربزرگانی که ظرفی از سبزههای تازهپرورانده خود را به فرزندان پیشکش میکنند و جوانانی که چه دلبستگی ژرفی به سبزهای دارند که از دستان مادربزرگ خود برگرفتهاند. سبزهای که مادربزرگ در سراسر اسفندماه، همچو فرزندی نازنین پرستاریاش میکرد. بر بالای آن رواندازی میگسترد و چندین بار در روز بر آن آب میپاشید. بارها آنرا جابجا میکرد تا همواره در پرتو نور خورشید باشد. هر روز، بارها آنرا تماشا میکرد تا سر زدن «نخستین جوانه»های آنرا ببیند و به همه خبر بدهد.
بر سفره «هفتسین» نوروزی ایرانیان، میتوان آب را دید و آینه را، میتوان اسپندی را برافروخت و اخگر کوچک «نوکچهای» (شمعی) را، میتوان نانی را خورد و پنیر و سبزیای را، میتوان سیب و سنبلی را بویید و عطر گلاب را، میتوان سمنویی را چشید و کتابی را خواند. آیینهای کهن ایرانیان و سفره هفتسین آنان برای یک زندگانی نیک و خرم، و برای جامعهای که خواهان احترام متقابل همه ملتها به یکدیگر است، برای ملتی که نیاکان او از دیرباز چنین نیایش میکردهاند که «بادا گفتار آرام بر جهان؛ بادا کامروایی بر جهان، بادا آبادانی بر جهان» چه چیزی کم دارد؟
ما ایرانیان، ضمن احترام به باورها و آیینهای همه مردم جهان، از هر نژاد و تبار و دین و ملیت، آرزو داریم در هر کشوری که هستیم، بتوانیم نوروز و آیینهای پیوسته به آنرا به شادی و خرمی برگزار کنیم و دیگران را نیز در شادی خود سهیم سازیم.
یاری رساندن به ایرانیان برای برگزاری آیینهای نوروزی، احترام به یادمانی کهن برای پاسداشت زندگانی نیک و سعادتمندانه بشری، و یاری به اندیشهای است که نگاهبانی از زمین سرسبز و منش توأم با همزیستی صلحآمیز بشری را همواره وظیفه و آرمان دیرین خود میدانسته است و میداند.
این گفتار در رادیو فرانسه نیز منتشر شده است.
همچنین بنگرید به مصاحبههای زیر:
رادیو فرانسه: رقعه کژدم و آیینهای نوروزی
نوروز و بناهای تقویمی ایران: رادیو بیبیسی (شامگاه ششم فروردین ۱۳۸۷)
آیینهای نوروزی: رادیو بیبیسی، برنامه زیگزاگ (هر پنجشنبه در نوروز ۱۳۸۷ از ساعت ۳۰/۲۰)
جشنها و گاهشماری ایرانی: رادیو صدای آشنا (هر پنجشنبه در نوروز ۱۳۸۷ از ساعت ۱۶)
نوروز و گاهشماریهای ایرانی: رادیو گفتگو (پنجم فروردین ۱۳۸۷)
خاستگاه هفتسین: شبکه تلویزیون Press TV (دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۷)
مصاحبه خانم نسترن نسریندوست از روزنامه اعتماد ملی: بهار و هزار شادمانی فراموششده.
رادیو فرانسه، آقای فؤاد روستایی: نوروز و یونسکو