این گفتار نگارنده در کتاب «اسپیتنامه»، ۱۳۸۸، صفحه ۱۲۸ تا ۱۳۱، نیز منتشر شده است.
ژان کلنز، استاد بلژیکی زبانها و دینهای هندوایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان است. او بیش از چهل سال است که در حوزه اوستاشناسی مینویسد و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله، و از جمله ترجمه گاتها در سال ۱۹۹۴ از او منتشر شده است.
بتازگی آقای احمدرضا قائممقامی، نخستین کتاب از آثار کلنز را با نام «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی» به فارسی ترجمه و انتشارات فرزان روز آنرا در «مجموعه مطالعات ایران باستان» منتشر کرده است. ترجمه کتاب بر اساس متنی از آثار کلنز انجام شده که پیش از این پرادْز اکتور شروُو– ایرانشناس نروژی و استاد دانشگاه هاروارد- آنرا برای شاگردان خود در درس دینهای کهن ایرانی به انگلیسی ترجمه کرده بوده است (ترجمه فارسی آنرا در اینجا ببینید: «گاتهای زرتشت- ترجمه و توضیحات»).
کلنز روحیهای بسیار جستجوگر و شکاک دارد و همواره بدون هیچ اکراهی، نظریات بدیعی را عرضه میدارد و در آرای پیشین خود تجدیدنظر میکند. نظریات او که معمولاً با آرای دیگران بکلی متفاوت است، همواره موجب انتقادها و جنجالهای فراوانی در جهان اوستاشناسی شده (از جمله توسط گراردو نیولی و شائول شاکد)، در حالیکه بسیاری نیز او را پیشتاز دانش و آگاهیهای نوین در این رشته میدانند.
از آنجا که آثار کلنز در ایران تا اندازهای ناشناخته است، خلاصهای از نظرات او را بر مبنای همین کتاب در اینجا میآورم. ژان کلنز در کتاب «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی»، (خلاصه و نقل به مضمون) چنین نظر دارد که:
ـــ زرتشت، خالق و نویسنده گاتها نیست (ص۸)؛ در واقعیت داشتن اصلاحات دینی او تردید وجود دارد (ص۵) و سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است که از دو مکتب گوناگون برخاسته بودهاند (ص۱۰۹ و ۱۱۲)؛ زرتشت نه یک شخصیت تاریخی که یک افسانه است و در گاتها هم نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است (ص۱۱۳)؛ نام پدر زرتشت، پوروشسپ نیست و در گاتها اشارهای به نام او نشده است (ص۱۱۴)؛ مطالعه مزدیسنا، هنگامی به نتایج بسیار دست مییابد که خود را از دست وجود بنیانگذار یا پیامبر رها کند، این شخص پیوسته اسباب دردسر بوده و مانعی در راه مطالعات است. او چیزی جز زیان ندارد و محققان را به دنبال نخود سیاه فرستاده است (ص۴۱).
ـــ اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا نیست (ص۶۳)؛ ثنویت، پیش از توحید به وجود نیامده، بلکه محصول توحید و پس از آن پدیدار شده (ص۲۶) و نمیتوان ثابت کرد که در گاتها، اهورامزدا بر دیگر خدایان تفوق و تقدم داشته باشد (ص۳۹).
ـــ گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بودهاند (ص۳۹ و ۸۱ و۹۳)، همچنین هیچ نشانی از دعوت مردمان برای گرویدن به دین در آن نیست (ص۴۱).
ـــ بعید است که در گاتها سخنی از اخلاقیات شده باشد (ص۳۹)؛ در گاتها هیچ شاهدی بر تضاد خیر و شر نیست (ص۱۴) و وجه معادی دین مزدایی مذکور در اوستا، تا حد انکار ناچیز است (ص۵)، چرا که هیچ کلمهای بر ثواب و عقاب و داوری پس از مرگ در آن وجود ندارد (ص۲۳)؛ همچنین هیچ اشارهای در گاتها در محکوم کردن خشونت و ستایش صلح طلبی وجود ندارد (ص۶۶).
ـــ در گاتها منظور از سوشیانت کسی است که از راه قربانی کردن به توانگری برسد (ص۲۱) و نیز همه کسانی که در کار قربانی شریکند (ص۱۰۹)؛ وهومنه/ بهمن، نیرو و عاملی آیینی است برای آوردن گاو به قربانگاه و آماده کردن آن برای ذبح (ص۸۴ تا ۸۶)؛ منیو/ مینو، فعالیتی است که مؤمنان بتوانند مناسک مذهبی را اجرا کنند (ص۹۴)؛ پیروان دروگه/ دروج، بد آیینهایی هستند که بجای روز در شب نیایش میکنند و نمونهای از آنان جم/ جمشید است (ص۹۸)؛ چینود پل، نام کسی است که با چیدن سنگها بر روی هم، گذرگاهی میسازد (ص۲۳ و ۱۲۲)؛ اشی، به معنای سهم یا هر چیز تقسیم شدنی، و منظور از مگه/ مغ، اندام زنانگی است (ص۲۳).
ـــ در گاتها، گشتاسپ نام یک شاه نیست، بلکه نام پسر زرتشت بوده (ص۱۰۵) و به احتمال شاعر هم بوده است (ص۱۰۹)؛ فرشوشتر و جاماسپ نیز وزیران گشتاسپ نبودهاند (ص۱۰۶)، بلکه اثر خلاقیت نویسندهای متفنن هستند تا نامهایی واقعی (ص۱۱۴)؛ پوروچیستا دختر زرتشت نیست، بلکه بندی در گاتها که به او اشاره شده و دارای رنگ ملایم شهوانی است، به معنای شخصی است که مورد توجه کسان بسیاری واقع میشود (ص۱۱۶).
ـــ اعمال نیایشی گاتهاخوانان، برگزاری مراسم نیایشی در روشنایی روز بوده و نیایشهای شبانه عمل دیوان دانسته میشده است (ص۹۲)، در مراسم گاتهاخوانان، نه تنها آزار رساندن به گاو نهی نشده است، بلکه گاو را قربانی و ذبح میکردهاند (ص۹۲).
ـــ بحث در باره زرتشتی بودن یا نبودن هخامشیان نادرست است، چرا که در آغاز باید بدانیم دین زرتشتی چیست (ص۳۸) و آیا اصلاً چنین دینی وجود داشته است؟ (ص۴۰)، آگاهیهای ما از دین هخامنشیان- علیرغم کمبود- بیشتر از دین زرتشتی است (ص۴۰).
کلنز معتقد است که مترجمان گاتها- به دلیل پی نبردن به مفهوم واژگان دشوار آن- اصطلاحات و معانی آنها را آنطور که پیش زمینهای در ذهن خود داشتهاند، نوشتهاند تا بتوانند جملهای معنادار بدست دهند (ص۴۱). او میگوید: باید پذیرفت که ما قادر به شناسایی هیچیک از خصوصیات اصلی مزدیسنای گاتها نیستیم (ص۴۰).
استنلی اینسلر در سی و دو سال پیش، ترجمهای از گاتها را منتشر کرد که همچون ترجمه کلنز، تا اندازه زیادی با دانستههای زمان خود متفاوت بود. اکنون نیز ترجمه کلنز و گفتارهای او (با وجود اینکه بسیاری از آنها با مخالفتهای دانشمندان روبرو شده است)، دستکم ما را با این واقعیت مواجه میسازد که در زمینه مطالعات اوستایی، دامنه اختلافنظرها تا چه اندازه گسترده است و اینکه پس از گذشت دویست و پنجاه سال از آغاز اوستاشناسی در جهان و آشنایی زرتشتیان و دیگر ایرانیان با کتابهای کهنسال خود، هنوز چندان از پله نخست بالاتر نرفتهایم. کلنز نیز خود بر این باور است که برغم چهل سال تدریس و پژوهش در این رشته، حتی به ویژگیهای اصلی مزدیسنا پی نبرده است.
روزگار غریبی است. در جهانی که دهها و گاه صدها مقاله در باره معنای یک واژه گاتها نوشته میشود، در میهن ما بجای توجه به مباحث و تردیدهای رو به فزونی در جهان و کوشش برای زدودن ابهامها، تنها هر از گاهی به یک نقل قول خیالی و ذوقی و شاعرانه از گاتها بسنده میشود.