گاتهای زرتشت که بخشهایی پراکنده و نویافته از دل متون اوستایی است، به مانند دیگر متون باستانی و کتیبهها، جزو اسناد و منابع دست اول دانسته میشود. منابع دست اول برای پژوهشگران مطالعات باستانی، مانند دادههای آماری است برای یک تحلیلگر آمار و یا مانند مواد و عناصر است برای یک شیمیدان. چنانچه منابع و دادههای اولیهٔ آماری به شکلی غیرواقعی و دستکاریشده در اختیار تحلیلگر قرار گیرد، تمامی استنتاجات او نادرست خواهد شد و برنامهریزیها و آیندهنگریهای مبتنی به آنرا به هرجومرج و آشفتگی سوق خواهد داد. اینچنین است اگر آزمایشها و تحقیقات یک شیمیدان با مواد و عناصر غیرواقعی، دستکاریشده و یا ناخالص انجام شود. در این صورت نیز حاصل تحقیقات، نادرست و گمراهکننده خواهد بود و نه تنها آزمایشگر را دچار نتیجهگیری غلط خواهد نمود، بلکه همهٔ کسانی که با اتکای به دادههای او به مطالعات ثانوی پرداختهاند، گمراه خواهند شد و نتایج مصیبباری از خود برجای خواهد نهاد. […]
گاتهای زرتشت- ترجمه و توضیحات
با دستهای برافراشته در تجلیل از «او»، آن حامی من، از همه شمایان نخستین حالت الهام را درخواست میکنم. ای مزدا، ای که به واسطه نظم کیهانی تو/ من زندگی میبخشی. ای که به واسطه عمل من و به خاطر آن، به پندار راهنماییکنندهٔ پندار نیک من و نَفَس روحِ ماده گاو به خوبی گوش فرا میدهی. من خواستار طواف به دور همه شما هستم. ای مزدا اهوره، با پندار نیکی که نسبت به تو دارم، غنیمت هر دو عالم هستی را به من ارزانی بدار. آن عالمی که استخوان دارد و آن عالمی که پندار است. مطابق با نظم کیهانی، غنیمتهایی که هر کس میتواند به واسطهٔ آنها حامیان خود را در آسایش قرار دهد. من میخواهم همه شما را و نظم کیهانی را و پندار نیکی را که قبلاً چیزی از خود نداشت را و همچنین مزدا اهوره را در تاروپود شاعرانهٔ خود در هم بتنم. فروتنیام برای همه شما افزون خواهد شد (هر دو نظم کیهانی؟) و فرمان ملوکانه شما بیکم و کاست اطاعت خواهد شد. درخواستهای مرا برای حمایت از من اجابت کن! […]
گاتهای زرتشت- پیشگفتار
گاتها/ گاثا بخشهای پراکنده و منفصلی در کتاب اوستا و منسوب به زرتشت است. این بخشها در سده نوزدهم میلادی و با پژوهشهای پیگیرانهٔ اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد و از دل اوستا استخراج گردید. واژهٔ گاتها در متون اوستایی به شکلِ گاثا (gatha) و برای نامیدن پنج سرود زرتشت بکار رفته است. گاثا اسم مؤنثی است که معنای سرود یا سرودخوانی را میدهد و در متون سانسکریت نیز به همین معنا کاربرد دارد. واژهٔ گاتها اکنون به شکلهای گاتا/ گاثا/ گاثهها/ گاهان/ گاسان نیز نوشته میشود. سومین حرف اوستایی در واژه گاثا حرفی است که آوای ترکیبی و توأمان «ت» و «هـ» را دارد و در زبان فارسی معادل با «ث» و در زبانهای اروپایی معمولاً معادل با «th» است. حرف «ث» برخلاف اصرار برخی لغتدانان اساس عربی صرف ندارد و خاستگاهی در زبانهای ایرانیِ باستان نیز دارد. تلفظ و نگارش این واژه به شکل «گاتها» («ت» و «هـ» مجزا) هر چند که متداول است، اما دقیق نیست و در صورت استفاده میباید توجه داشت که جزء «ها» نشانه جمع نیست و جدا نوشته نمیشود. […]
نظریات ژان کلنز در باره گاتهای زرتشت
ژان کلنز، استاد بلژیکی زبانها و دینهای هندوایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان است. او بیش از چهل سال است که در حوزه اوستاشناسی مینویسد و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله، و از جمله ترجمه گاتها در سال ۱۹۹۴ از او منتشر شده است.
بتازگی آقای احمدرضا قائممقامی، نخستین کتاب از آثار کلنز را با نام «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی» به فارسی ترجمه و انتشارات فرزان روز آنرا در «مجموعه مطالعات ایران باستان» منتشر کرده است. ترجمه کتاب بر اساس متنی از آثار کلنز انجام شده که پیش از این پرادْز اکتور شروُو- ایرانشناس نروژی و استاد دانشگاه هاروارد- آنرا برای شاگردان خود در درس دینهای کهن ایرانی به انگلیسی ترجمه کرده بوده است (ترجمه فارسی آنرا در اینجا ببینید: «گاتهای زرتشت- ترجمه و توضیحات»).
کلنز روحیهای بسیار جستجوگر و شکاک دارد و همواره بدون هیچ اکراهی، نظریات بدیعی را عرضه میدارد و در آرای پیشین خود تجدیدنظر میکند. نظریات او که معمولاً با آرای دیگران بکلی متفاوت است، همواره موجب انتقادها و جنجالهای فراوانی در جهان اوستاشناسی شده (از جمله توسط گراردو نیولی و شائول شاکد)، در حالیکه بسیاری نیز او را پیشتاز دانش و آگاهیهای نوین در این رشته میدانند. […]
آبان یشت
مهر یشت یا میترا یشت، دهمین یشتِ اوستا و از لحاظ مضمون پس از فروردین یشت، کهنترین بخش آن است. این یشت در بزرگداشت و ستایش ایزد بزرگ و کهنِ ایرانی به نام «مهر» یا «میترا» (در اوستا «میثْرَه») ایزد پیمان، فروغ و روشنایی سروده شده که نام او در «گاتها»ی زرتشت نیز یکبار آمده است. مهر یشت از نگاه اشارههای نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است. مهر یشت، پیماننامه ایزد کهن ایرانی، و نیایشنامه فراگیرترین و تأثیرگذارترین آیین و دین ایرانی است.
مهر یشت دارای ۳۵ بخش یا کرده و ۱۴۶ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۳، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۸ تا ۲۱، ۲۳، ۲۴، ۲۸ تا ۳۴، ۳۷، ۴۱، ۴۸ تا ۵۹، ۷۲ تا ۷۴، ۸۳ تا ۹۴، ۹۸ تا ۱۰۳، ۱۰۵ تا ۱۱۱، ۱۱۴ تا ۱۲۲، ۱۲۶، ۱۳۷ تا ۱۳۹، ۱۴۴، ۱۴۶.
مهـر یشت در متن اصلی به نظم سروده شده و کهنترین شعر بدست آمده ایرانی است. این یشتِ دلکش، سرشار از نیروی شاعرانه و سرچشمه سرودهایی در وصف پهلوانی به شمار میرود. «میتْرَه» یا «مهر» در اصل به معنای دوستی و محبت بوده اما بعدها به خورشید و نور آن نیز اطلاق شده که در دوران سرایش مهر یشت چنین باوری در میان نبوده است و همانگونه که در بند ۱۳ خواهیم دید، آشکارا بین مهر و خورشید تفاوت قائل شده است.
اشارههای جغرافیایی موجود در مهر یشت نشان میدهد که محل سرایش آن، سرزمینهای جنوبی آسیای میانه و شمال افغانستانِ امروزی و نواحی پیرامون رود «آمو» (آمودریا) بوده است. اشارههای متعدد در مهر یشت نسبت به تقسیمات کشوری و دادگری، نشانه وجود سرزمین و جامعهای منظم، منسجم و قانونمند است. […]
مهر یشت/ میترا یشت
مهر یشت یا میترا یشت، دهمین یشتِ اوستا و از لحاظ مضمون پس از فروردین یشت، کهنترین بخش آن است. این یشت در بزرگداشت و ستایش ایزد بزرگ و کهنِ ایرانی به نام «مهر» یا «میترا» (در اوستا «میثْرَه») ایزد پیمان، فروغ و روشنایی سروده شده که نام او در «گاتها»ی زرتشت نیز یکبار آمده است. مهر یشت از نگاه اشارههای نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است. مهر یشت، پیماننامه ایزد کهن ایرانی، و نیایشنامه فراگیرترین و تأثیرگذارترین آیین و دین ایرانی است.
مهر یشت دارای ۳۵ بخش یا کرده و ۱۴۶ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۳، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۸ تا ۲۱، ۲۳، ۲۴، ۲۸ تا ۳۴، ۳۷، ۴۱، ۴۸ تا ۵۹، ۷۲ تا ۷۴، ۸۳ تا ۹۴، ۹۸ تا ۱۰۳، ۱۰۵ تا ۱۱۱، ۱۱۴ تا ۱۲۲، ۱۲۶، ۱۳۷ تا ۱۳۹، ۱۴۴، ۱۴۶.
مهـر یشت در متن اصلی به نظم سروده شده و کهنترین شعر بدست آمده ایرانی است. این یشتِ دلکش، سرشار از نیروی شاعرانه و سرچشمه سرودهایی در وصف پهلوانی به شمار میرود. «میتْرَه» یا «مهر» در اصل به معنای دوستی و محبت بوده اما بعدها به خورشید و نور آن نیز اطلاق شده که در دوران سرایش مهر یشت چنین باوری در میان نبوده است و همانگونه که در بند ۱۳ خواهیم دید، آشکارا بین مهر و خورشید تفاوت قائل شده است.
اشارههای جغرافیایی موجود در مهر یشت نشان میدهد که محل سرایش آن، سرزمینهای جنوبی آسیای میانه و شمال افغانستانِ امروزی و نواحی پیرامون رود «آمو» (آمودریا) بوده است. اشارههای متعدد در مهر یشت نسبت به تقسیمات کشوری و دادگری، نشانه وجود سرزمین و جامعهای منظم، منسجم و قانونمند است. […]
رام یشت
بهرام یشت چهاردهمین یشت اوستا به شمار میرود. این یشت در بزرگداشت و ستایش «بهرام» ایزد بزرگ پیروزی و رزمآوری و شکننده یورش آورندگان، سروده شده است. «بهرام» در متون پهلوی به گونه «وَرَهْران» یا «وَرَهْرام» و در اوستا به صورت «وِرِثْـرَغْـنَـه» آمده است. بهرام یشت از بخشهای رزمی اوستا به شمار میرود و ترجمه دقیق آن به نظر بسیاری از پژوهشگران و از جمله ابراهیم پورداود کاری دشوار است.
بهرام یشت دارای ۲۲ بخش یا کرده و ۶۴ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱، ۵، ۶، ۸، ۱۰، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۲۲، ۲۴، ۲۶، ۳۴، ۳۵، ۴۲ تا ۶۴ .
«بهرام»، همچنان که امروزه نیز به همین نام خوانده میشود، نام ستاره یا به تعبیر امروزی، سیاره سرخ رنگ «بهرام» یا «مریخ» است. برخی از محققان چند بند نخستِ بهرام یشت که در آنها بهرام به کالبدهای گوناگون در میآید را به حرکت سیاره «بهرام» در صورتهای فلکی منطقهالبروج پیوند دادهاند. اما به گمان نگارنده چنین اشارههایی در بهرام یشت- همانگونه که نمونه مشابه دیگری از آنرا در تِشتَر یشت هم دیدهایم- ارتباط مستقیمی با صورتهای فلکی منطقهالبروج یا برجهای دوازدهگانه ندارد. چرا که نه تعداد آنها، نه نام آنها، نه ترتیب آنها، نه ویژگیهای آنها، هیچکدام شباهتی به برجها ندارند. و تغییر نام برجها در طول زمان نیز به این سرعت و با این تعداد زیاد انجام نشده است. […]
بهرام یشت
بهرام یشت چهاردهمین یشت اوستا به شمار میرود. این یشت در بزرگداشت و ستایش «بهرام» ایزد بزرگ پیروزی و رزمآوری و شکننده یورش آورندگان، سروده شده است. «بهرام» در متون پهلوی به گونه «وَرَهْران» یا «وَرَهْرام» و در اوستا به صورت «وِرِثْـرَغْـنَـه» آمده است. بهرام یشت از بخشهای رزمی اوستا به شمار میرود و ترجمه دقیق آن به نظر بسیاری از پژوهشگران و از جمله ابراهیم پورداود کاری دشوار است.
بهرام یشت دارای ۲۲ بخش یا کرده و ۶۴ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱، ۵، ۶، ۸، ۱۰، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۲۲، ۲۴، ۲۶، ۳۴، ۳۵، ۴۲ تا ۶۴ .
«بهرام»، همچنان که امروزه نیز به همین نام خوانده میشود، نام ستاره یا به تعبیر امروزی، سیاره سرخ رنگ «بهرام» یا «مریخ» است. برخی از محققان چند بند نخستِ بهرام یشت که در آنها بهرام به کالبدهای گوناگون در میآید را به حرکت سیاره «بهرام» در صورتهای فلکی منطقهالبروج پیوند دادهاند. اما به گمان نگارنده چنین اشارههایی در بهرام یشت- همانگونه که نمونه مشابه دیگری از آنرا در تِشتَر یشت هم دیدهایم- ارتباط مستقیمی با صورتهای فلکی منطقهالبروج یا برجهای دوازدهگانه ندارد. چرا که نه تعداد آنها، نه نام آنها، نه ترتیب آنها، نه ویژگیهای آنها، هیچکدام شباهتی به برجها ندارند. و تغییر نام برجها در طول زمان نیز به این سرعت و با این تعداد زیاد انجام نشده است. […]
هوم یشت
هوم یشت در درون یسناها جای داده شده است و از یسنای ۹ تا ۱۱ را در بر میگیرد، هر چند که یشت بیستم اوستا نیز با نام هوم یشت نامیده میشود، اما تنها چند بندِ هوم یشت اصلی را در بر دارد. این یشت در بزرگداشت و ستایش گیاه همیشه سرسبزِ «هوم» که در اوستا با نام «هَـئـومَـه» (در سانسکریت «سَئومَه») آمده، سروده شده است.
هوم یشت در ۳ هات «یسنا» و ۷۱ بند جای داده شده است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبـارتند از بندهای ۱، ۲، ۱۲ تا ۱۵، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۹ تا ۳۲ از یسنـای نهـم؛ ۱، ۲، ۵ تـا ۱۰، ۱۲ تـا ۱۶، ۱۸، ۱۹ از یسنـای دهـم؛ و بـه احتمال همه هجده بندِ یسنای یازدهم.
«هوم» درختچهایست همیشه سرسبز که در باورهای ایرانی به عنوان سرور و رد گیاهان شناخته میشده و از افشره آن نوشیدنیای فراهم میساختند. «هوم» را در ناحیههای مختلف با نامهای گوناگونی می شناسند: «ریش بز»، «اُرمَک»، «کُشْک» (در دشت جوین خراسان)، «اَلْتَه»، «مادِرَخ» (در بدخشان افغانستان)، «خوم» (در ناحیه پَنجکَت تاجیکستان) و «شَرَپَّـه» (در بالا آب زرافشان و یغناب). […]
تشتر یشت
تِـشْـتَـر یشت که تیشْـتَـر یشت و تیر یشت نیز نامیده میشود، هشتمین یشت اوستا است. این یشت در بزرگداشت و ستایش پر فروغترین و درخشانترین ستاره آسمان که همانا ستاره «تِشْتَر» باشد، سروده شده و یکی از دلکشترین بخشهای اوستاست.
تشتر یشت دارای ۱۶ بخش یا کرده و ۶۲ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۲۹، ۴۱، ۶۲، ۷۱ تا ۱۲۹، ۱۳۹ تا ۱۴۲، ۱۵۲؛ و نیز افزودگیهایی در بندهای ۵۴، ۵۶، ۱۵۵، ۱۵۷، ۱۵۸.
ستاره «تِشْـتَر» نامهای گوناگونی دارد: «شباهنگ»، «شِعرای یمانی» و «تیـر» که این نام اخیر به سیاره «عُطارِد» نیز گفته میشود. «تِشْـتَر» پُر نورترین ستاره آسمان است و در صورت فلکی «سگ بزرگ» (کَلب اکبر) قرار دارد.
امروزه نخستین طلوع بامدادی این ستاره در مردادماه اتفاق میافتد. اما در زمان سرایش تیر یشت، نخستین طلوع بامدادی این ستاره در حدود اوایل تابستان بوده است که نام ماهِ «تیر» نیز از همین واقعه گرفته شده است. این ستاره مانند دیگر ستارههای آسمان، هر شب مقداری بالاتر میآمده است تا اینکه در میانههای بهار در افق غربی فرو میرفته و از دیده پنهان میشده است. به دلیل اینکه بالا آمدن ستاره «تِشْـتَر» با افزایش بارندگی و پایین رفتن این ستاره با کاهش بارندگی توأم بوده است، بین این ستاره و بارندگیهای فراوان ارتباطی احساس شـده است کـه در سراسر این یشت به این باور اشاره شده است. […]
زامیاد یشت
زامیاد یشت، نوزدهمین یشت اوستا با نامهای کیان یشت و خْوَرِنَه یشت به معنای یشتِ ویژه «خْوَرِنَه» یا «فَـرّ»، نیز نامیده شده و در بزرگداشت و ستایش «فَـرِّ کیانی» سروده شده است.
زامیاد یشت دارای ۱۵ بخش یا کرده و ۹۶ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۷، ۹، ۱۳، ۱۵ تا ۱۸، ۵۳، ۵۴، ۵۷، ۵۸، ۶۰، ۶۱، ۶۳، ۶۴، ۷۸ تا ۸۷، ۹۲ تا ۹۵.
اشارههای جغرافیایی موجود در زامیاد یشت نشان میدهد که محل سرایش آن، سرزمینهای شرقی ایران و به ویژه نواحی پیرامون دریاچه «هامون»، (زابلستان/ سیستان/ نیمروز) بوده است. زامیاد یشت از بخشهای آهنگین و منظوم و رزمی اوستا و از منابع با اهمیت در بررسی نامهای جغرافیایی و نامهای کسان در ایران باستان به شمار میرود.
در باره «فـرّ» باید گفت که به فروغی ایزدی گفته میشود که به هر کس بخشیده شود، او شایسته و برازنده سروری و سالاری و برتری خواهد بود. همانگونه که ثعالبی نیز از آن با تعبیر «پرتو خوشبختی خدایی» یاد میکند. «فَـرّ» در نگارهها به صورت پرتوها و گاه هالهای از نور بر دورِ سرِ مقدسان و پادشاهان، نشان داده میشود.
در اینجا چنین پرسشی پیش خواهد آمد که چه رویدادی در طبیعت، خاستگاه اصلی «فَـرّ» و باورهای منسوب به آن بوده است؟ به گمان نگارنده، «فَـرّ» عبارت است از پرتوهای زرین و درخشان و با شکوه خورشید که پیش از طلوع و پس از غروب دیده میشود. پیش از طلوع خورشید، این پرتوها از پشت کوههای شرق ایران بر میدمند و در واقع کوهها نخستین دارنده «فَـرّ» به شمار میروند و همانگونه که در زامیاد یشت و دیگر آثار ایرانی دیدهایم، بین «فَـرّ» و کوه ارتباط و پیوندی عمیق وجود دارد و میدانیم که کوه، خود به دلیل برافراشتگی به سوی آسمان و دارندگی سرچشمه آبها و رودها و بردمیدن خورشید از پشت آن و گردش ستارگان بر بالای آن، واسطه و پیوند دهنده بین انسان و خدا یا واسطه بین جهان خاکی با جهان مینوی است؛ ویژگیهایی که «فَرّ» نیز از آن برخوردار است. اما پس از غروب خورشید، این پرتوها از نگاه سرایندگان زامیاد یشت، در پشت آبهای دریا فرو میرود (خواه دریای مازندران و خواه دریاچه هامون). در زامیاد یشت نیز خواهیم دید که آرامگاه «فَـرّ» در دریای فراخکرت است و همه خواستاران او برای به دست آوردنش به دریا میجهند. […]
اشی یشت/ ارت یشت
اَرْتْ یشت که اَرْدْ یشت و اَشی یشت نیز نامیده میشود، هفدهمین یشت اوستا بشمار میرود. این یشت در بزرگداشت و ستایش «اَرْت» یا «اَشی»، ایزد بانوی دارایی و فراوانی و نگاهبان شکوفههای بهاری سروده شده است و یکی دیگر از زیباترین بخشهای اوستاست. این نام در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است. اَرْت یشت دارای ۱۰ بخش یا کرده و ۶۲ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالیِ جدیدتر عبارتند از بندهای ۲، ۳، ۵، ۱۵ تا ۲۲، ۴۴ تا ۶۲.
به گمان نگارنده، پیش از اینکه «اَشی» نامی باشـد برای ایزدبانوی دارایی و توانگری و فراوانی، نامی بوده است برای صورت فلکیِ پُر نور و پیرا قطبیِ «کرسینشیـن» (خداوند کرسی/ ذاتالکرسی)، که به پیکر دختر زیبایی تصور میشده است که بر کرسی یا چارپایهای نشسته است. در مهر یشت هم دیدیم که این صورت فلکی از یاران «میترا/ مهر» دانسته میشد. برخی از ستارههای این صورت فلکی در دوران گذشته بسیار پر نورتر از امروز بودهاند و حتی «اَبَرنواخترانی» نیز در آن دیده شدهاند. یکی از این ابرنواختران، ستاره «تیکو» است که در حدود چهارصد سال پیش ناگهان به اندازهای نورانی شد که حتی در روز روشن هم دیده میشد. […]
فروردین یشت
فروردین یشت یا فْـرَوَشی یشت، سیزدهمین یشت اوستا و از لحاظ مضمون کهنترین بخش آن به شمار میرود. این یشت در بزرگداشت و ستایش فَـرْوَهَرِ «پیروان نظام هستی» یا «اَشَوَنان» سروده شده است و یکی از دلکشترین و با اهمیتترین بخشهای اوستاست.
فروردین یشت دارای ۳۱ بخش یا کرده و ۱۵۸ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۲۹، ۴۱، ۶۲، ۶۳، ۷۱ تا ۱۲۹، ۱۳۹ تا ۱۴۲، ۱۵۲، ۱۵۸؛ و نیز افزودگیهایی در بندهای دیگر که در این گزارش از متن اصلی کنار گذاشته شدهاند، اما ممکن است افزودههای کوتاه دیگری در میان برخی بندها باقی مانده باشد.
«فَـرْوَهَـر»، «فْـرَوَهْـر»، «فَـرَوَهْـر»، «فُـرُوهَـر» و یا «فَـرَوَشی»، در باورهای ایرانی یکی از نیروهای مینوی وجود آدمی و همه دیگر آفریدگان است. «فروهر» پیش از آفرینش تن و پس از آن نیز همچنان به هستی خود ادامه میدهد و همیشه و همواره به راه نیکی و نیکاندیشی فرمان میدهد. به نظر میآید که در باورهای کهن، فروهر همان «روان نیاکان» بوده است که در زمانهای جدیدتر شخصیتی جداگانه یافته است. آقای پرویز رجبی در کتاب «جشنهای ایرانی» (ص ۱۲) «فْـرَ» را به معنای «پارا» و «پیشین» (با فَـرّ اشتباه نشود) و «وَهَـرْ» را به معنای «باور» گرفته و در مجموع بدرستی «فروهر» را به معنای «باور پیشین» دانستهاند.
چنانکه در این یشت ملاحظه میشود دامنه تواناییهای «فَـرْوَهَـر»ها بسیار گسترده و بزرگ است؛ قدرت «فَرْوَهَر»ها گاه بیشتر از بزرگترین ایزدان و حتی یاری دهنده به خودِ اهورامزدا هستند. نظام آفرینش و پایداری آسمان و استواری زمین و بارش بارانهای حاصلخیز و رویش گیاهان سرسبز و وزش بادهای ابرآور و گردش خورشید و ماه و ستارگان و پیروزی در میدان کارزار و درمان ناخوشیها و همه سامان گیتی، از فَـرّ و شکوه و خواست آنان است. […]
اوستای کهن، همراه با فرضیههایی پیرامون نجومشناسی بخشهای کهن اوستا
«اوستا» به مجموعه کتابهایی از کهنترین نوشتههای ایرانیان اطلاق میشود که به خط و زبانی که اکنون خط و زبان «اَوِستایی» نامیده میشود، نوشته شدهاند. اوستا در اصل در بردارندۀ متون دینی ادیان پیش از زرتشتی نیز بوده که پس از پیدایش این دین در اوایل دوره ساسانی و سرکوب پیروان آن ادیان، و نیز پس از انجام تحریفها و تغییرات لازم، به نام کتاب دینی زرتشتیان مصادره میشود. اوستا بیست و یک نَسْک (کتاب) بوده که بسیاری از آنها از میان رفته است. اوستای بازماندۀ امروز شامل یَسنا، یَشتها، وندیداد (وِدیوداد)، ویسْپِرَد، خُردهاوستا، هادُختنَسک، اَوْگِمَدَیْچا، ویثانَسک و ویشتاسپیَشت (گشتاسپیَشت) میشود. گاثای منسوب به زرتشت نیز که در دل یسنا پراکنده بوده، در دوران معاصر شناخته شده است.
اوستا بارها و بارها دچار آسیبهای زمانه شده است. در هنگامه جنگها و ناآرامیها، دچار آشفتگی گردیده و در زمان ساسانیان و به منظور تطبیق متن آن با اعتقادات نو زرتشتیِ ساسانی به تحریف گرفتار آمده است. این تحریفها به اندازهای بوده که به گفته برتلس، اوستا در کل محصول زیرکانه موبدان است و تنها بخش ناچیزی از آن، باریکهای از آفریدههای راستین مردم است. این دستکاریها موجب شده تا عبارات زیبای حماسی که اصولاً موبدان معنای آنرا نیز به درستی در نمییافتند، تبدیل به متنهای نیایشیای شوند که قرار است با پژواکش دیوان زخمی گردند و نابود شوند. برآیند چنین اعمال و تحریفهایی، موجب پدید آمدن کتابی شد که خواندنش موجب خستگی ملالآور و آزردگیهای ناشی از فضلفروشی موبدان میشود. […]