جزيره «وُزروژدنيه» (Vozrozhdeniya) بزرگترين جزیره دریاچه خوارزم (آرال) است که در میان این دریاچه جای دارد. از پیوند عمیق و دیرینه این دریاچه و سرزمین خوارزم با سرزمینهای ایرانی و فرهنگ آن، در اوستا، متون پهلوی، کتیبههای هخامنشی و متون تاریخی، جغرافیایی و ادبیات فارسی به فراوانی سخن گفته شده و نیازی به بازگویی دوباره آن نیست.
خوارزم و دریاچه آن، شمالیترین سرزمینهای فلات ایران در نیمه شرقی آن است و امروزه در شمال غربی آسیای میانه و در میان سه کشور ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان جای دارد.
همانگونه که در گفتار «نیمروز، میانگاه جهان باستان» گفته آمد، دریاچه هامون و کوه خواجه در سیستان، در میانه شرقیترین تا غربیترین خشکیهای زمین جای گرفتهاند. کوه خواجه در میانه دریاچه هامون و درست در میانگاه جهان، به مانند ماکتی کوچک از تمام خشکیهای شناختهشده زمین در عصر باستان است که در میانه دریای محیط جای دارند. اما نکته جالب دیگر در این است که چنانچه در راستای همین خط نیمروزان یا نصفالنهار میانگاه جهان، به سوی شمال برویم، به سرزمین خوارزم و دریاچه و جزیره آن میرسیم که شباهت جالبی به سرزمین سیستان و دریاچه و جزیره آن دارد و همانند آن (با اختلافی در حدود یک تا دو درجه) در میانگاه جهان جای دارد و نمونه کوچکشده «جهان میان آب» در اینجا و بر روی همین نصفالنهار دوباره تکرار میشود. از همین روی است که ایرانیان باستان در هر دوی این میانگاههای شمالی و جنوبی زمین، سازهها و رصدخانههایی برای سنجش زمان ساخته بودهاند که در گفتار «تقویم آفتابی نیمروز» به آن پرداخته شد.
دست روزگار چنین برای سیستان و خوارزم رقم زده که این دو سرزمین کهن در سرنوشت غمانگیز امروزین خود نیز شبیه یکدیگر باشند و هر دو در سوگ رنجی مشترک نشسته باشند. هر دو سرزمینی که به روزگاری از سرسبزترین و پرآبترین و حاصلخیزترین سرزمینهای فلات ایران دانسته میشدند، امروزه در حسرت قطرهای آب بسر میبرند و در هر دو جا، رودهای حوزه آبریز دریاچهها یعنی هیرمند و آمودریا مسدود شدهاند. در هر دو سرزمین، ریگهای سوزان و طوفانهای سیاه چندین ماهه بر نسیم خنک گلستانها و مرغزارهای زال سیستان و سیاوش خوارزم غلبه کردهاند و جنگلها و مراتع پهناور جای خود را به ریگهای روان بیپایان دادهاند. هر دو دریاچه به سرعت رو به کوچکشدن و خشکشدن میروند و دیگر به ندرت گذر هزاران هزار پرندگان مهاجر سیبری (همچو درناهای سپید) بدانها میافتد. شگفتتر اینکه هر دو سرزمین بمانند هم، در میان سه کشور تقسیم شدهاند.
جزیره وزرژدنیه (در لغت روسی به معنای «آباد کردن») در میان آبهای دریاچه خوارزم واقع شده و مرز جمهوریهای ازبکستان و قزاقستان از وسط آن میگذرد. نزدیکترین فاصله جزیره تا خشکی تا چند دهه پیش قریب شصت کیلومتر بود که امروزه فاصله آن تا خشکی به کمتر از بیست کیلومتر رسیده و علت آن فروکش سطح آب دریاچه است. برای فروکش آب دریاچه دو دلیل عمده میتوان برشمرد: نخست اینکه آب یکی از دو رود اصلی سیرابکننده دریاچه خوارزم یعنی آمودریا (جیحون) به کمک آبراهههای متعددی، از جمله کانال هزار و دویست کیلومتری آمو- کراسنوودسک برای مصارف شهری و کشاورزی به نقاط دیگر هدایت میشود. دلیل دوم اینکه بنا به نظر برخی دانشمندان، آب دریاچه خوارزم از راه حفرهها و سفرههای زیرزمینی به دریای کاسپی (مازندران) منتقل میشود که بالا آمدن سطح آب دریای کاسپی در سالهای گذشته، نتیجه این فرایند است.
جزیره وزرژدنیه، امروزه یکی از خطرناکترین و آلودهترین نقاط کره زمین است. وزرژدنیه در دوران جنگ سرد، بزرگترین محل رشد و پرورش باکتری مرگبار «آنتراکس» در جهان بوده است که در ساخت جنگافزارهای میکربی کاربرد دارد. همچنین همین جزیره پایگاه تحقیقات سلاحهای هستهای شوروی و محل دفن زبالههای اتمی و مواد رادیواکتیویته بوده است.
علیرغم شوری آب دریاچه خوارزم (آرال)، تالابهای کوچک و پراکندهای از آب شیرین ناشی از بارندگیها وجود دارد که آب مورد نیاز زندگی گونههای معدودی از گیاهان و جانوران و پرندگان مهاجر را تأمین میکند. این جانوران که احتمالاً آلوده به این میکربها و آلودگیهای مهیب هستند، با نزدیکتر شدن خشکی و نیز با اتمام ساخت سدی خاکی که قزاقستان در حال ساخت آن است، میتوانند فارغبال این آلودگیها را در منطقه منتشر سازند. تاکنون شوری آب دریاچه، همچو حصاری مستحکم از گسترش آن جلوگیری کرده است.
فراوانترین جانوری که در جزیره وجود دارد، عبارت است از «گور ایرانی» که تعدادی از آنان برای احیای نسل به این جزیره منتقل شدند و شمار آنان بخاطر نبودن گرگ در جزیره به سرعت افزایش یافته است. هر چند که گاهی در زمستانهای سخت که موجب یخزدن سطح آب دریاچه میشود، تعدادی از گرگها توانستهاند خود را به جزیره برسانند، اما شمار آنها کمتر از آن بوده است تا بتوانند تأثیری در جمعیت گورها داشته باشند. از سوی دیگر به دلیل شوری آب دریاچه، سطح آب جز در زمستانهای بسیار سرد، دچار یخزدگی نمیشود.
سد خاکی که قزاقستان در حال ساخت آن است به این منظور برپای میشود تا هم مانع رسیدن آبهای بخش شمالی دریاچه به بخشهای جنوبی دریاچه که در اختیار ازبکستان است، بشود و هم راهی خشکی برای دسترسی به جزیره فراهم شود. آبهای بخش شمالی دریاچه از رود «سیردریا» تأمین میشود.
در حاشیه دریاچه خوارزم، علیرغم بازماندههای تپههای باستانی و زیستگاههای فراوان باستانی، و نیز در جزیره وزرژدنیه هیچ شهر یا روستایی وجود ندارد. سکنه این جزیره تاکنون تعدادی جویندگان نفت و طلا و کسانی بودهاند که شغل آنان به نوعی با باکتریها و فعالیتهای اتمی ارتباط داشته است. اینان در شدیدترین مراقبتهای بهداشتی و در شرایطی کاملاً محرمانه در قرارگاهی به نام «کانتوبک» (Kantubek) زندگی میکردهاند.
جزیره وزرژدنیه، سکنه دیگری نیز دارد که عبارتند از بیماران مبتلا به جذام که به قرنطینه ویژهای در این جزیره منتقل شدهاند. اینان بطور کامل با دنیای خارج از قرنطینه بیارتباط هستند و هیچگونه تماس یا پیوندی با دیگران ندارند. برای کسانی که سالیان طولانی در آنجا زیستهاند و یا حتی در آنجا متولد شدهاند، تمامی جهان در جزیره وزرژدنیه خلاصه شده است و هیچ واقعهای در جهان تأثیری بر زندگی و روزگار آنان نخواهد داشت. آنان قوانین و ادارات خاص خود را دارند و هیچ قانون و قطعنامه و سازمانی در جهان شامل حال این بزرگترین فراموش شدگان بشری نمیشود. البته کمکها و یاریهای دولت و مردم، همواره با چرخبال از آسمان بر سرشان فرود میآید. چرخبالهایی که هیچگاه بر زمین نمینشینند و لابد به مرور زمان در ذهن کودکان و مردمان قرنطینه تبدیل به اسطورههایی آسمانی خواهند شد.
در پایان چند نمونه از پرسشهایی را مطرح میکنیم که در ذهن هر خوانندهای پدید میآیند و پاسخ به آنها در صلاحیت صاحبنظران است:
آیا چنین ویژگیهایی خاص جزیره وزرژدنیه است یا در نواحی دیگری نیز وجود دارد؟
آیا پرورش باکتری آنتراکس و دیگر عملیات ساخت سلاحهای کشتارجمعی به پایان رسیده و تنها آلودگیهای ناشی از آن وجود دارد یا همچنان ادامه دارد؟
آیا چنین آلودگیهایی تا چه اندازه بر محیط زیست کشورهای همجوار و ایران و دنیا تأثیر خواهد داشت؟ و چگونه تأثیرهایی؟
آیا برای مبارزه با گسترش عواقب زیستمحیطی آن، راهکارهایی از سوی کشورهای درگیر و جامعه جهانی انجام شده است؟
آیا عواقب ساخت سد خاکی و ارتباط جزیره با دنیای خارج بررسی شده و به اطلاع مردم رسیده است؟
آیا پرندگان مهاجری که در آغاز فصل سرما، سرزمینهای سرد سیبری را به سوی ایران ترک میکنند و مدتی را در تالابهای جزیره سپری میکنند، حامل احتمالی آلودگیها نیستند؟
آیا ممکن هست که در دنیای آکنده از سودجویی و سرمایهپرستی، هزاران هزار گورخرهای جزیره سر از کشتارگاهها و کمپانیهای فراواردههای گوشتی در آورند یا نه؟ و بسیاری پرسشهای دیگر.
خلاصهای از این گفتار در شماره 102 روزنامه نشاط (20 تیر 1378) منتشر شده بود.