برگرفته از کتاب «راهنمای زمان جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان»، ۱۳۸۴، از همین نگارنده.
پیشگفتار
هدف اصلی از این گفتار، پاسخی کوتاه و کاربردی به پرسش متداولِ زمان درست و دقیق برگزاری جشنها، گردهماییها و آیینهای کهن ایرانی است.
در بخش نخست به ویژگیهای عمومی جشنهای ایرانی اشاره میشود و در بخش دوم، نام و هنگام جشنها و گردهماییها و همچنین توضیحی کوتاه در باره هر یک از آنها خواهد آمد. کوشش شده تا در این بخش به بیشتر جشنهای شناخته شده و یا فراموششدهای که در متون و منابع ایرانی به آنها اشاره رفته و همچنین پارهای جشنهای قومی یا محلی پرداخته شود.
نگاهی گذرا به این بخش نشان میدهد که شمار جشنهای ایرانی چه بسیار بیشتر از تعداد متداولِ شناخته شده فعلی آن است. این بخش به ویژه در زمینه جشنها و مناسبتهای محلی، کمبودهای فراوانی دارد. امیدواریم در آینده و با یاری خوانندگان و هممیهنانی از سراسر ایران، این بخش را کاملتر کنیم.
در بخش سوم به جشنهایی پرداخته میشود که در سرشت خود هیچگاه در روز خاصی تثبیت نمیشوند و با توجه به روزِ هفته، رویدادهای کیهانی و طبیعی، و یا رخدادهایی در زندگی زراعی، نظم و قاعده ویژه خود را دارند.
– – – ۱ – – –
ویژگیهای عمومی جشنهای ایرانی
بررسی جشنهای ایرانی و زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگیهایی مشترک در میان همه آنهاست. نخست اینکه تقریباً همگی در پیوند با پدیدههای طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.
دوم اینکه تقریباً هیچکدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینکه همواره پیروان ادیان گوناگون تلاش کردهاند که برخی از آنها را مراسم دینی خود معرفی کنند؛ اما نمیتوان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست.
سومین ویژگی گردهماییها و مراسم ایرانی در این است که با سرور و شادی همراه هستند و غم و مویه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بمو» در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار میشده است.
چهارمین ویژگی جشنها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلکه حتی با آیینهایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود. بگذریم از اینکه امروزه، روز سیزدهبدر، براستی روز سوگ طبیعت و تخریب و تباهی و آلودگی آن شده است. بر این باورم که برای ایزد بانوی زمین، روز سیزدهبدر غمانگیزترین روزهای سال است.
ویژگی پنجم، پیوند ناگسستنی جشنهای ایرانی با آتش است. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگری کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر میبخشد.
ششمین ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه بر میآید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت میکردهاند؛ چرا که هر کسی در روزی زایش یافته و در روزی در میگذرد. آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن میگرفتهاند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونههای آنرا در شاهنامه فردوسی میبینیم. میدانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمانِ پایانِ کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است.
هفتمین ویژگیهای عمومی در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشنها و آیینهای میهنی خود را به گونهای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفتانگیزی برگزار کرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیدهاند. کسانی که با تعصبهای نابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران میدانند، به این همبستگی باشکوه مردمان ایرانی آسیب میزنند.
– – – ۲ – – –
گاهنمای جشنها و مناسبتهای کهن ایران
این گاهنما برابر و مطابق با گاهشماری یران (هجری شمسی فعلی) است (بنگرید به: «گاهشماری جلالی») و میتوان بدون هیچگونه تغییری در همه سالها از آن بهرهبرداری کرد.
فروردین ماه
یکم فروردین/ اورمزد روز: روز جشن بزرگ «نوروز» در اعتدال بهاری و آغاز فصل بهار. نوروز و آغاز سال نو، مناسبتهای جداگانهای هستند که با یکدیگر همزمان شدهاند. نمونههای دیگری از آغاز سال نو در ادامه گاهنما خواهد آمد.
در سُـغد باستان (و امروزه در میان ارمنیان) از نوروز با نام «نوسَـرْد/ نَـوَسَـرد/ نوسَـرِد» یاد میشده است که معنای «سال نو» را میدهد. (در اوستایی «سَـرِذَه» به معنای سال خورشیدی). در بدخشان با نام «شگونبهار»، در «شُـغنان» (در تاجیکستان در کرانه رود «پنج») بنام «خِـدِر ایام» (بزرگترین روزها) و در بابِل باستان و در نخستین روز ماه «نیسان» بنام جشن «اَکـیتو» (سومری «زَگْموک») شناخته میشده است.
با شکوهترین مراسم نوروزی، امروزه با نامهای «سِـیرلاله (جشن گل لاله)/ جَـندَه بالا (بالا کردن درفش)» در شهر مزارشریف افغانستان و در نزدیکی بلخ کهن، همراه با برافراشتن درفش برگزار میشود. این آیین با انبوهی از ترانهخوانیها، بازیها و مراسم دیگر همراه است. آیینهای پیش از فرا رسیدن نوروز نیز فراوان و پر اهمیت هستند ( ← اسفندماه).
ششم فروردین/ خرداد روز: روز «امید»، روز «اسپیدا نوشت» یا روز «نوروز بزرگ» (این نام جدیدتر است). از روزهای خجسته ایرانیان، همراه با شادی و آبپاشی، و آغاز سال نو در تقویم سُـغدی و خوارزمی.
در متن پـهلوی «ماهِ فـروردین، روزِ خـرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جـمله: پیـدایی کیومـرث و هـوشنگ، روییدن مشی و مشیانه، تیـرانـدازی آرش شیواتیر، غلبه سام نریمان بر اژدهاک، پیدایی دوباره شاهکیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی) و همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا. نام «روز امید» بخاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجاتبخشان (سوشیانتها)، به این روز داده شده است.
نام «اسپیدا نوشت»، از آیین نامهنویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان میرود با پیامهای شادباش نوروزی در پیوند باشد.
دهم فروردین/ آبان روز: جشن «آبانگاه»، نخستین آبانروز سال و به روایت «برهان قاطع» (جلد ۱، ص۳) انجام جشنی به همین نام، همراه با آبپاشی و انتظار بارش باران.
سیزدهم فروردین/ تیر روز: جشن «سیزدهبدر»، نخستین تیرروز سال و آغاز کشاورزی در سال نو. آیین نخستین روز کشتوکار با گردآمدن در زمین زراعی و آرزوی بارش باران و فرارسیدن سالی خوب و خرم.
در سیستان در این روز به زیارت نیایشگاه بسیار کهن و پر رمز و راز «خواجه غلطان» در بالای کوه «خواجه» و در میانه دریاچه «هامون» میروند. (← آخرین روز سال)
هفدهم فروردین/ سروش روز: هنگام جشن «سروشگان» یا جشن «هفدهروز» در ستایش «سْـرَئوشَـه/ سروش»، ایزد پیامآور خداوند و نگاهبان «بیداری»؛ روز گرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید که از گرامیترین جانوران در نزد ایرانیان بشمار میرفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته میشده است.
نوزدهم فروردین/ فروردین روز: جشن «فروردینگان»، جشن گرامیداشت فُـروهر/ فَروَهَر درگذشتگان.
اردیبهشت ماه
دوم اردیبهشت/ بهمن روز: جشن گردآوری گلها و گیاهان دارویی از صحرا.
سوم اردیبهشت/ اردیبهشت روز: جشن «اردیبهشتگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «اَردیبهشت» (در اوستایی «اَشَهوَهیشتَه»، در پهلوی «اَرْتوَهیشْت») به معنای «بهترین راستی» و بعدها نام یکی از اَمْشاسْپَندان (جاودانان مقدس). کوشیارگیلی در «زیج جامع» از آن با نام «گلستانجشن» یادکرده است. اَردیبهشت همچنین نگاهبان آتش است؛ چرا که آتش بهترین جلوهگاه راستی و پاکی بشمار میرفته است.
دهم اردیبهشت/ آبان روز: جشن چهلم نوروز در شیراز و در کنار «حوض ماهی» سعدی.
پانزدهم اردیبهشت/ دی به مهر روز: جشن میانه فصل بهار و زمان گاهَنباری بنام «میدیوزَرِم» در اوستایی «مَـئیذیوئیزَرِمَـیه» به معنای «میانه بهار/ میانه فصل سبز». البته میانه بهار با شانزدهم اردیبهشت برابر است؛ اما در گذشته و حتی امروزه، عملاً پانزدهمین روزِ ماهِ دوم هر فصل به عنوان میانه هر فصل شناخته میشود.
جشنهای گاهَـنْـباری (پارههای سال/ موسمهای سالیانه)، ادامه و بازماندهای از نوعی تقویم کهن در ایرانباستان است که طول سال خورشیدی را نه به دوازده ماه خورشیدی، بلکه به چهار فصل و چهار نیمفصل تقسیم میکردهاند و هر یک از این بازههای زمانی، نام و جشنی ویژه به همراه داشته است.
سال گاهنباری از هنگام انقلاب تابستانی یا نخستین روز تابستان آغاز میشده و پس از هفت پاره زمانی، یعنی سه پایان فصل و چهار میانه فصل، به آغاز سال بعدی میرسیده است (پایان بهار یا آغاز تابستان مانند دیگر فصلها، دارای جشن گاهنباری نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو بشمار میرفته است).
خـرداد ماه
یکم خرداد/ اورمزد روز: جشن «ارغاسوان/ اریجاسوان»، نام یکی از جشنهای خوارزمی است که بیرونی نام شماری از آنها را همراه با جشنهای سغدی در «آثارالباقیه» (فصلهای دهم تا دوازدهم) آورده است. بیگمان هیچیک از هـر دو تلفظ یاد شده در نسخههای خطی آثارالباقیه درست نیستند و در مرور زمـان به دلیل نبود آشنایی کاتبان با نامهای کهن، شکل صحیح خود را از دست دادهاند. امروزه حتی تلفظ صحیح این نامها نیز معمولاً امکانپذیر نیست، اما بیرونی معنای آنرا «نزدیک شدنِ گرما» میداند. به روایت آثارالباقیه این جشن در نخستین روز ماه «هروداد» که شکل خوارزمی «خرداد» است، همزمان با کاشت کنجد برگزار میشده است. او این جشن را به دورانی کهن منسوب میدارد.
امروزه همچنان کاشت کنجد، پنبه،کرچک و دیگر دانههای روغنی در استانهای مرکزی ایـران و گاه همراه با مراسمی در «شصت بهار» انجام میشود.
ششم خرداد/ خردادروز: جشن «خردادگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «خرداد» (در اوستایی «هَـئورْوَتات»، در پهلوی «خُـردات») به معنای رسایی و کمال و بعدها نام یک از اَمْشاسْپَندان.
بیستونهم خرداد/ مانتره سپند روز: برابر با بیستوششم نَـوروزماه طبری/ تبری و پنج روز مانده به سال نو طبری. این جشن را مردمان سوادکوهِ مازندران «عیدماه» مینامند و با آتشافروزی بر بلندیها به شادی و بازیهای گروهی میپردازند و گاه میکوشند تا جشن عروسی خود را در این هنگام برگزار کنند.
سی و یکم خرداد/ روز زیادی: روز پایان سال در تقویم گاهَنباری و آخرین روز فصل بهار. در پایان این روز و آغاز تابستان خورشید به بالاترین جایگاه خود میرسد که نام «خرداد» به معنای رسایی و کمال به همین مناسبت به این ماه داده شده است.
به دلیل اینکه این زمان مصادف با جشنهای آغاز سال نو در تقویم گاهنباری بوده است، همانند پایان دیگر فصلها دارای جشن ویژه پایان فصل نمیباشد.
بازماندههایی از جشنهای آغاز سال نو و آغاز تابستان هنوز در برخی آیینهای ایرانی باقی مانده است (← جشن آغاز تابستان).
تیر ماه
یکم تـیر/ اورمزد روز: جشن آغاز تابستان، انقلاب تابستانی، رسیدن خورشیدن به بالاترین جایگاه و آغاز سال نو در گاهشماری گاهنباری (← جشن میانه بهار). برگزاری جشن آغاز تابستان هنوز در برخی نواحی ایران همراه با گردهمایی و مراسم آبپاشی و آبریزگان، در صحرا برگزار میشود.
ششم تیر/ خرداد روز: روز برگزاری جشنی به نام «نیلوفر» که امروزه بسیار ناشناخته مانده است. شاید به مناسبت شکوفا شدن گلهای نیلوفر در اوایل تابستان باشد.
سیزدهم تیر/ تیر روز: روز جشن «تیرگان»، از بزرگترین جشنهای ایرانباستان در ستایش و گرامیداشت «تیشتَـر/ تیر» (شباهنگ/ شِعرای یمانی)، ستاره بارانآور در باورهای مردمی، و درخشانترین ستاره آسمان که در نیمه دوم سال و همزمان با افزایش بارندگیها در آسمان سرِ شبی دیده میشود.
این جشن در کنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آبپاشی و آرزوی بارش باران در سالِ پیشِ رو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان/ آبپاشان/ سر شوران» یاد شده است.
در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شده است. بیرونی و همچنین گردیزی در «زینالاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی کیخسرو را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمهای، دانستهاند.
جشن تیرگان بجز این در سیزدهم فروردین (← سیزدهبدر) و سیزدهم مهر نیز برگزار میشود. ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیینهایی را برگزار میکنند که برگرفته و ادامه جشن تیرگان است.
پانزدهم تیر/ دی به مهر روز: جشن خامخواری یا به روایت بیرونی «عمس (غفس؟) خواره» در سُـغد باستان و دوری گزیدن از خوراک حیوانی و پختنیها. در تقویم سغدی برابر با پانزدهمین روزِ ماه «بساکنج».
مرداد ماه
نام این ماه در اصل «اَمِـرِتات» و بعدها «اَمُـرداد»، اما بیش از هزار سال است که در ادبیات فارسی (و از جمله در شاهنامه فردوسی) بگونه «مُـرداد» بکار رفته و شناخته شده است و کاربرد آن به همین گونه اشتباه نمیباشد. اصرار در نگارش آن به گونه «اَمرداد» لازم بنظر نمیرسد؛ چرا که در اینصورت میبایست در نگارش بسیاری دیگر از نامهای متداول در زبان فارسی مانند بهمن و اسفند نیز تجدیدنظر کرد و این شیوه موجب گسستگی تاریخی زبان فارسی میشود.
دوم مرداد/ بهمن روز: نخستین روز از فـروردیـنماه («فـردینهماه») و آغاز سال نو در تقویم طبری.
هفتم مرداد/ مرداد روز: جشن «مردادگان» جشنی در ستایش و گرامیداشت «مُرداد» (در اوستایی «اَمِـرِتات»، در پهلوی «اَمُـرداد») به معنای بیمرگی و جاودانگی و بعدها نام یکی از اَمْشاسْپَندان. همچنین مرداد در باورهای ایرانی نگاهبان گیاهان و رستنیها بشمار میرود.
دهم مرداد/ آبان روز: جشن «چلّه تابستان» که امروزه از جمله در روستاهای جنوب خراسان برگزار میشود.
پانزدهم مرداد/ دی به مهر روز: جشن میانه فصل تابستان و زمان گاهَنباری بنام «میدیوشِـم» در اوستایی «مَـئیذیوئیشِـمَـه» به معنای «میانه تابستان».
هفدهم مرداد/ سروش روز: نخستین روز از «نوروزماه» گیلانی و آغاز سال نو در تقویم دَیلمی.
هجدهم مرداد/ رشن روز: جشن «مـی خواره» جشن آشامیدنِ نوشیدنیهای گوناگون در سُـغد باستان. در تقویم سغدی برابر است با هجدهمین روز ماه پنجم یا («اشناخندا/ اشتاخندا»).
شهریور ماه
یکم شهریور/ اورمزد روز: جشن «فغدیه»، جشن خنکشدن هوا در خوارزم که «فغربه» هم گفته شده است.
سوم شهریور/ اردیبهشت روز: جشن «کشمین»، جشنی ناشناخته در سُـغد باستان که با بازاری همگانی همراه بوده است.
چهارم شهریور/ شهریور روز: جشن «شهریورگان»، جشنِ آتشی در ستایش و گرامیداشت «شهریور» (در اوستایی «خْـشَـتْـرَهوَئیریـه»، در پهلوی «شهرِوَر») به معنای حاکمیت و شهریاری نیک، و بعدها نامی برای یکی از اَمْشاسْپَندان. در «برهان قاطع» (جلد سوم، ص۱۳۱۶) به عنوان زادروز «داراب» یاد شده است که از ساختههای متأخر است.
هشتم شهریور/ دی به آذر روز: «خزان جشن»، هنگام جشن خزان که از جشنهای مهم و کهن بوده و با سوارکاری، چراغانی و آذین خانهها و آتشافروزی بر بامها همراه میشده است. برخی این جشن را در هجدهم شهریور (و گاه پانزدهم شهریور) دانستهاند. «جیمز موریه» در سفرنامهاش از آخرین کسانی است که به برگزاری این جشن در شهر دماوند اشاره کرده است.
پانزدهم شهریور/ دی به مهر روز: بازار همگانی دیگری در سغد و آسیای میانه باستان. همچنین گردیزی در «زینالاخبار» جشن خزان را به این روز منسوب میدارد.
سی و یکم شهریور/ روز زیادی: جشن پایان فصل تابستان و زمان گاهَنباری بنام «پَـتْـیـه شَـهیم» در اوستایی «پَـئیتیش هَـهْـیـه» به معنای «پایان تابستان».
مـهـر ماه
فصل پاییز با نامهای «پادیز/ پاذیز»، «خزان» و «تیرماه/ تیرَهماه» نیز شناخته شده است. نام پسین یا تیرماه در ادبیات فارسی و از جمله در شاهنامه فردوسی به همه فصل پاییز اطلاق شده است و امروزه نیز در تاجیکستان و شمال افغانستان تداول دارد.
یکم مهر/ اورمزد روز: روز جشن بزرگ «میثْـرَکَـنَـه/ میتراکانا/ مهرگان»، در ستایش و گرامیداشت «میترا» در نخستین روز ماه «باگایادی/ بَـغَـیادی» (یاد خدا) و نیز آغاز سال نو در گاهشماری هخامنشی.
امروزه نیز سنت کهن آغاز سال نو از ابتدای پاییز با نام « سال وِرز»، در تقویم محلی کردانِ مُـکری مهاباد و طایفههای کردان شکری باقی مانده است. در تقویم محلی پامیر (به ویژه دو ناحیه «وَنج» و «خوف») از نخستین روز پاییز (تیرماه) با نام «نوروزِ تیرَه ما» یاد میکنند. آغاز پاییز به عنوان آغاز سال نو زراعی همچنان در میان کشاورزان رایج است. همچنین بیرونی از این روز با عنوان «نیمسرده» (نیمه سال) نام برده است.
هنگام اصلی جشن «مهرگان» نیز در اصل در چنین روزی بوده که بعدها به شانزدهم مهرماه منتقل شده است. در ادبیات کهن فارسی نیز همواره جشن مهرگان با نخستین روز فصل پاییز برابر دانسته شده است.
سیزدهم مهر/ تیر روز: یکی دیگر از جشنهای تیرگان، در گرامیداشت ستاره بارانآورِ «تیشتَر/ شباهنگ/ شِعرای یمانی» و در خوارزم باستان به نام «چیری روچ/ تیر روز» (← سیزدهم فروردین و سیزدهم تیر).
ادامه و نشانههایی از این جشن کهن همچنان در آیین قالیشویان اردهال در غرب کاشان دیده میشود (امروزه در دومین آدینه مهرماه). مراسم قالیشویان اردهال بازماندهای از جشن تیرگان و دعا و آرزو برای بارش باران، و همانند بسیاری از جشنهای ایرانی با یک بازار همگانی و بزرگ توأمان است. نیایشگاه اردهال میبایست یکی از معابد «تیشتَـر» در ایران باستان بوده باشد و در بسیاری از باورهای ایرانی بین دعای باران و تابوت یا شستشوی مردگان، پیوندهایی وجود دارد.
شانزدهم مهر/ مهر روز: جشن «مهرگان»، جشنی بزرگ در ستایش ایزد «میثرَه/ میترا» (و بعدها «مهر»). در اصل در نخستین روز مهر (← یکم مهر) و بعدها در شانزدهمین روز این ماه.
بیست و یکم مهر/ رام روز: جشن «رامروزی» (در خوارزم باستان «رام روچ»)؛ و نیز روز غلبه کاوه و فریدون بر ضحاک.
آبان ماه
دهم آبان/ آبان روز: روز جشن بزرگ «آبانگان» در گرامیداشت ستاره روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه/ آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اَرِدْوی/ آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزد بانوی بزرگ «آب»ها در ایران.
دوازدهم آبان/ ماه روز: برابر با سیزدهم تـیرمـاه تقـویم طبری و روز جشـن تـیرگان در مازندران که «تیرماهِ سیزه شو» نامیده میشود.
پانزدهم آبان/ دی به مهر روز: جشن میانه فصل پاییز و زمان گاهَنباری بنام «اَیـاثْـرِم» در اوستایی «اَیـاثْـرِمَـه» به معنای «آغاز سرما».
بیست و هفتم آبان/ آسمان روز: برابر سیزدهم تـیرماه دَیـلمی و روز جـشن تیرگان در گیـلان کـه به نام «تـیرجـشن» و «گالشی جشن» شناخته میشود.
آذر ماه
یکم آذر/ اورمزد روز: روز برگزاری «آذر جشن»، یکی دیگر از جشنهای در پیوند با آتش به مناسبت فرا رسیدن ماه آذر و برافروختن نخستین شعله زمستانی.
نهم آذر/ آذر روز: جش «آذرگان»، جشن آتش دیگری در گرامیداشت «آذر/ آتر» و ایزد منسوب به آن.
سیام آذر/ انارام روز: جشن «شب چله» یا «یلدا»، انقلاب زمستانی و جشن زایش خورشید. ایرانیان در این شب با فراهم آوردن خوراکیهای گوناگون تا بامداد به انتظار دیدار نخستین پرتوهای خورشید بیدار مینشستهاند. بیرونی در «آثارالباقیه» از آن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آنرا «میلاد خورشید» دانسته است. تقویم میلادی نیز با اندک تغییراتی ادامه همین میلاد است که بعدها آنرا به میلاد مسیح نسبت دادهاند.
همچنین هنگام جشن پایان پاییز و نیز نیمه سال و گاهنباری به نام «میدْیارِم» در اوستایی «مَـئیذیائیرْیـه» به معنای «میانه سال» و منظور سال گاهنباری است با مبدأ آغاز تابستان.
دی ماه
یکم دی/ اورمزد روز: از گرامیترین روزهای ایرانیان به نام «خرمروز/ خور روز (خورشید روز)» یا جشن «نودروز» (نود روز تا نوروز).
آغاز سال نو در برخی تقویمهای ایران باستان که هنوز نیز در پامیر و بدخشان بکار گرفته میشود. دیده شدن خورشید در این روز نه تنها «زایش خورشید» (← سیام آذر) را نوید میدهد، بلکه آغاز روز، ماه، فصل و سال جدید نیز بوده است.
همچنین هنگام جشنی با نام «آب نو» در آذربایجان همراه با تعویض آبِ آبانبارها با آبِ تازه و با مراسمی همگانی.
پنجم دی/ سپندارمذ روز: جشنی همراه با بازار عمومی در سُـغد باستان.
یکم، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم دی: چهار جشن منسوب به «دی/ دادار» (خداوند/ هرمزد). کوشیار گیلانی در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» مینامد.
چهاردهم دی/ گوش روز: جشن «سیر سور»، جشن گیاهخواری و به ویژه خوردن سیر. و نیز روز غلبه دیوان و کشته شدن جمشیدشاه در روایتهای ایرانی. (در شـاهنامه فـردوسـی نیز پـدیده گوشتخواری پس از جمشید رواج مییابد.)
پانزدهم دی/ دی به مهر روز: جشنی همراه با ساخت تندیسها و پیکرتراشیهایی به شکل انسان و گاه سوزاندن آن. در برخی متون از این روز بنام «بتیکان» یاد شده است که به احتمال شکل تغیر یافته «دیبگان» است.
شانزدهم دی/ مهر روز: هنگام جشن «درامزینان» یا «کاکتل/ کاکثل» در متون ایرانی. جشنی بسیار کهن و اسطورهای و ناشناخته که نامهای گوناگون آن ارتباط آن با «درفش کاویان» و «گاو کتل/ گاو درفش» را نشان میدهد. در این روایتها «فریدون» نیز جایگاه شاخصی دارد و میدانیم که در باورهای کهن، پیوندهای بسیاری میان فریدون و گاو وجود دارد (مانند پرورش فریدون توسط «گاو پُـرمایه/ بَـر مایه» و گرزه «گاو سر» فریدون). گونههای مختلف نامهای این روز و این مراسم، همانند بسیاری از دیگر نامهای کهن، نشانه دیرینگی این آیین و فراموش شدن شکل اصلی نام آنست. این روز احتمالاً در پیوند با دیده شدن صورت فلکی «گاو/ ثور» نیز بوده است.
بیستوسوم یا بیستوچهارم دی/ دی به دین روز یا دین روز: برابر با سیزدهم ژانویه و جشن تیرگان ارمنیان ایران.
بهـمن ماه
دوم بهمن/ بهمن روز: جشن «بهمنگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «بهمن» (در اوستایی «وُهومَـنَه»، در پهلوی «وَهْـمَـن») به معنای «اندیشه نیک» و بعدها یکی از اَمْشاسْپَندان. در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته میشده است که نام «دانگو/ دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراکی آن است.
پنجم بهمن/ سپندارمذ روز: پنج روز پیش از جشن سده و جشنی به نام «نوسره».
دهم بهمن/ آبان روز: شامگاه این روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سدهسوزی» در چهلمین روزِ پس از «یلدا» (زایش خورشید). متون کهن جشن سده را در آبانروز از بهمنماه و در «چلّه» زمستان دانستهاند که برابر با دهم بهمنماه میشود. جشن سده در نواحی گوناگون با نامهای مختلفی شناخته میشود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالی اراک «جشن چوپانان»، در خمین «کُـردِه»، در دلیجان «هَلههَله» و در بدخشان تاجیکستان به نام «خِـرپَـچار» دانسته شده است. بتازگی زرتشتیان نیز کوشش میکنند تا این جشن را برگزار کنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهایی دیگر، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شبها میدانند که سده در میانه آن جای گرفته است. همچنین هنگام جشن و نمایش «کوسهناقالدی» که دو نفر در کوچهها به نوازندگی و سرودخوانی میپردازند. یکی از این دو نفر نقش «کوسه» و دیگری نقش «تَـکِـه/ تگه» (بُـز نر) را به عهده میگیرد. «کوسه» با پوشیدن جامههای خندهآور، دست و صورت خود را سیاه کرده و «تکه» پوست بزی با دو شاخ بر سر کشیده و دست و صورت خود را سپید میکند. گاه پسر نوجوانی نیز در نقش زنِ کوسه به نمایش میپردازد. این مراسم در گیلان نیز با نام «آینه تکم» برگزار میشود. این نمایش شباهت فراوانی با «کوسهسواری» (← یکم اسفند) و نیز «حاجیفیروز» نوروزی دارد و بیتردید با آیینهای «بارانخواهی» در پیوند است. پیوند دادن جشن سده به هوشنگشاه، اشتباهی متداول و ناشی از دخلوتصرف در شاهنامه فردوسی بوده است. مهمترین دلیل پیدایش این جشن، انجام آیینهایی نمادین برای کاستن از شدت سرما و نیز چهلمین زادروز خورشید است.
پانزدهم بهمن/ دی به مهر روز: جشن میانه زمستان و گاهنباری فراموش شده که دلیل فراموشی آن دانسته نیست. با این وجود برخی دیگر از جشنهای میانه زمستان، بازماندهای از این گاهنبار هستند. همچنین آغاز سال نو در تقویمهای شمالغربی هندوکش در افغانستان امروزی؛ آغاز سال نو در تقویمهای محلی لرستان، بختیاری و کردستان (بنام «وهار کردی»). همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما/ مهرماه»)در تقویم طبری؛ و نیز همین ایام، زمان برگزاری جشن «پیر شالیار/ پیر شهریار» در «اورامانات» کردستان.
بیست و دوم بهمن/ باد روز: جشنی بنام «بادروزی» یا «کژین» در گرامیداشت «بـاد» در اوستایی «واتَـه» و ایزد نگاهبان آن با همین نام که از بزرگترین ایزدان ایرانی در باورهای «زَروانی/ زُروانی» بشمار میرفته است. کوشیار گیلانی در «زیج جامع» از آن با نام «باذ وره» یاد کرده است. این جشن نیز با بازار همگانی همراه بوده و در آن روز ریسمانهایی از نخ هفترنگ را به آغوش باد میسپردهاند.
بیست و پنجم بهمن/ ارد روز: برابر ۱۳ یا۱۴ فوریه و جشن آتش ارمنیان به نام «دِرِندِز».
سیام بهمن/ انارام روز: جشن آبریزگان دیگری که با نام «آفریجگان» نیز شناخته شده است. همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما») در تقویم دَیلمی و در گیلان.
اسفند ماه
یکم اسفند/ اورمزد روز: جشن «اسفندی» و هدیه به زنان در نیاسرِکاشان، اقلید و محلات؛ و پختن آش «اسفندی». آغاز سال نو در تقویم محلی نطنز، ساوه و کاشان. در فراهان معروف به «آفتو به حوت» (آفتاب در برج ماهی).
همچنین جشن «آبسالان/ بهارجشن/ جشن روباه» به مناسبت روان شدن جویبارها و طلیعه بهار. خجستگی دیدار روباه. (واژه «آبسالان» با «آبشار» و فشار آبها در پیوند است. در متون کهن، هنگامِ این جشن به گونههای مختلفی آمده است که مانند بسیاری از دیگر دگرگونیها ناشی از محاسبه زمان با تقویمهای گوناگون و کبیسهگیریهای متنوع بوده است.
همچنین روز جشنی به نام «کوسهسواری/ کوسه برنشین». مراسم نـمایشی خـندهآور که توسط مـردی کـوسـهرو که بر درازگوشی سوار بوده بـرگـزار میشده است. کـوسـه خـود را باد میزده و مردم به او آب میپاشیدهاند.
پنجم اسفند/ سپندارمذ روز: جشن «اسفندگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستایی «سْـپِـنْـتَـهآرمَئیتی»، در پهلوی «سْـپَندارمَـد») به معنای فروتنی پاک و مقدس و بعدها یکی از اَمْشاسْپَندان. نگهبان و ایزدبانوی زمینِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/ اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز بنام «مردگیران» (هدیه گرفتن از مردان) در ادبیات فارسی بکار رفته است. بجز این بنام روز جشن «برزگران/ برزیگران» (به مناسبت سبزکنندگان زمین و سبز شدن زمین) نیز خوانده شده است.
دهم اسفند/ آبان روز: جشن «وخشنکام» در گرامیداشت رود «آمودریا/ جیحون»، بزرگترین رود سرزمینهای ایرانی. این نام از بزرگترین شاخه آمودریا بنام رود «وخش» برگرفته شده است. بیرونی «وخشنکام» را «فرشته جیحون» میداند و میبایست با «اَناهیتَـه/ آناهید» اینهمانی داشته باشد.
نوزدهم اسفند/ فروردین روز: جشن «نوروز رودها»، گرامیداشت، لایروبی و پاکسازی رودها، کاریزها و چشمهها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.
بیستم اسفند/ بهرام روز: جشن «گلدان» یا «اینجه»، روز آمادهسازی و کاشت گلها و گیاهان در گلدانها و نیز جشن درختکاری.
بیست و ششم اسفند/ اشتاد روز: جشن «فروردگان»، جشنی در یادکرد و بزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در این روز و تا پایان سال. این نام به گونههای «فرورگان/ فرودگان» نیز آمده است.
بیست و نهم یا سیام اسفند/ مانتره سپند روز یا انارام روز (آخرین روز سال): جشن پایان فصل زمستان و زمان گاهَنباری بنام «هَـمَـسْـپَـت مَـدَم» در اوستایی «هَـمَـسْـپَـث مَـئیدَیـه» به معنای «برابری شب و روز / برابری سرما و گرما». همچنین هنگام جشن «اوشیدر» در سیستان به آرزوی فرا آمدن سوشیانت. در این روز مردمان دختری را بر شتری آذین شده مینشانند و همراه با شادی و سرود او را برای آبتنی به آبهای دریاچه هامون میبرند. (← سیزده بدر). گرامیداشت درگذشتگان در سُـغد و امروزه نیز در بسیاری نواحی گوناگون. جشن «علفه» در خمین، همراه با بردن علفهای صحرایی به خانه و روشنکردن چراغی در همه اتاقها.
شامگاه آخرین روز سال در بسیاری از نواحی ایران بر بامها آتش میافروزند.
– – – ۳ – – –
جشنهایی با زمانهای متغیر
برخی دیگر از جشنها و گردهماییهای ایران در زمان ثابتی برگزار نمیشوند و به پدیدهای طبیعی و یا به روز خاصی در هفته وابسته هستند. در اینجا بطور خلاصه به بعضی از آنها اشاره میشود:
جشن «بیلگردانی» در روستای «نیمهور» محلات، به مناسبت پایان لایروبی و جویروبی. این مراسم در فاصله بین نوروز تا سیزدهبدر و همراه با بازیهای آیینی و نمایشی برگزار میشده و متأسفانه امروزه فراموش شده است.
جشن «گلابگیری» در نیاسر و قمصر کاشان، در میانههای اردیبهشتماه و به مناسبت آغاز هنگام چیدن «گلِ گلاب» و گلابگیری.
جشن « علم واچینی» یا «جشن خرمن» در گیلان و در یکی از جمعههای پایان تابستان، به مناسبت اتمام درو کردن محصول و پایان سال زراعی.
جشن برفی به مناسبت «نخستین برف سال» در بخشهایی از آسیای میانه، محلات، خمین و مناطق دیگری در ایران، به مناسبت بارش نخستین برف سال. این مراسم در آسیای میانه همراه با نمایشها و بازیهای گروهی و سیاه کردن سر و صورت کسی برگزار میشود. پختن آش دستهجمعی و اشتراکی در صحرا از ویژگیهای این جشن است.
جشن «چارشنبهسوری» در سراسر ایران در شبِ آخرین چارشنبه سال همراه با آتشافروزی و پریدن از روی آن. این جشن با «آب» نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزههای آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد چارشنبهسوری تا پایان روز به آبتنی در چشمه کنار آرامگاه سعدی میپردازند و پسانگاه پسران و مردان آنرا ادامه میدهند. در آذربایجان (و نیز در جمهوری آذربایجان) جشن چارشنبهسوری در هر چهار چارشنبه اسفندماه برگزار میشود. برخی جشن چارشنبهسوری را به دلیل نبودِ روزهای هفته در ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد میکنند در حالیکه این پندار درست به نظر نمیرسد. هر چند که از دلایل و دیرینگی چارشنبهسوری آگاهی چندانی در دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام روزهای هفته در ایران باستان در دست است و از جمله در شاهنامه فردوسی هم به نام روزهای هفته و هم به جشن آتشی در «چارشنبهروز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال میرود که این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانهتکانی پایان سال و پاکیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیز بر خلاف برخی پندارها بهیچوجه بیاحترامی به آتش نیست، بلکه این کار بگونهای نمادین برای سوزاندن و پاک کردن همه بدیها و نادرستیها و کدورتها انجام میشود. سرودها و ترانههای معروف چارشنبهسوری نیز به این نکته اشاره دارند.
جشن «لعلجبه» در افغانستان و به ویژه در شهر کابل در هر چهار آدینهروز اسفندماه و همراه با بازار همگانی. در باورهای مردمی این جشن در گرامیداشت پهلوان جوانی بنام «لعلجبه» که بخاطر نجات میهن در حمله دشمنان جان باخت، برگزار میشود.
جشن «گلسرخ» به مناسبت شکوفایی این گل در اواخر زمستان یا اوایل بهار. برگزاری این جشن در شمال افغانستان، آسیای میانه، شیراز و کردستان، گزارش شده است. منظور از «گل سرخ»، گلی است که امروزه با نام «شقایق» شناخته میشود.
جشن «بابای دهقان» به مناسبت آغاز هنگامِ شخمزدن زمین. در این جشن بجز شادی و سرور، از پیرمرد خوشنام و خوشیمنی میخواهند که نخستین حرکت گاوآهن و مقداری از شخمزدن زمین، توسط او انجام پذیرد. این آیین از مازندران و گیلان، کرمان، خراسان، افغانستان (بویژه بامیان و هزارهجات) و آسیای میانه گزارش شده است. در بسیاری جاها و از جمله در بامیان، گاو را به گونه زیبایی با پارچههای رنگی آذین میکنند.
جشن «شاندَر» یا جشن انگور در آذربایجان غربی و در اواخر تابستان. در این جشن با شادی و بازیهای گروهی، هر کس بهترین انگورهای تاکستان خود را برای انتخاب بهترینها به مسابقه میگذارد.
جشن «انار» در بخش «تارم/ طارم» استان قزوین و در اواخر تابستان یا اوایل پاییز. در این جشن که با نواختن ساز و دهل و دایره همراه است، برای آغاز چیدن انار به انارستانها میروند. مردم چیدن انار پیش از این جشن را ناشایست میدانند.
جشن «فندق» در روستاهای منطقه «رودبار» قزوین و در میانههای تابستان. در این جشن مردم با سرود و ترانهخوانی آغاز به چیدن فندق میکنند و دختران با فندقها برای نامزدان خود گردنبند فراهم میکنند.
جشن نخستین شنبه و چارشنبه سال در جنوب خراسان. در این دو روز مردم مانند سیزده بدر به صحرا و بویژه به کشتزارها روی میآورند و به پختن آش رشته و شادی میپردازند.
همچنین جشنهای متعدد دیگری مانند طلوع سیارگانِ «مشتری/ هرمزد» و «ناهید/ زهره»، باز بردن رمهها از آغل به صحرا، گردآوری محصول زراعی، نخستین باران سال و بسیاری مناسبتهای کیهانی و طبیعی دیگر که با زندگی روزمره مردم و با اقتصاد زراعی، دامی و معیشتی آنان در پیوند است.
سخنی دیگر در باره زمان جشن اسفندگان و دیگر جشنهای ایرانی
جشن اسفندگان یا سپندارمذگان برابر است با پنجمین روز از ماه اسفند در همه گاهشماریهای ایرانی. اما در باره وجود دوگانگیهای به وجود آمده باید گفت که جشنها و فاصلههای میان آنها در متون کهن ایرانی دارای تعریف و اندازههای مشخصی است که به مانند دانههای یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنها، موجب گسست کل این رشته خواهد شد.
چنانکه در منابع ایرانی آمده است، جشن سده ۴۰ روز پس از شب یلدا یا چله، و ۱۰۰ روز پس از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده ۲۵ روز پیش از جشن اسفندگان است.
این اندازهها و فاصلههای تعریف شده در متون و منابع کهن ایرانی، تنها با گاهشماری با ماههای سی و یک روزه (مبدأ هجری شمسی فعلی) مطابق است؛ ولی با کتابچهای نوساخته که در چند سال اخیر در ایران با نام سالنمای دینی زرتشتیان چاپ میشود، مطابقت پیدا نمیکند. چرا که در این کتابچه، فاصله ۱۰۰ روزه از اول آبان تا جشن سده به ۱۰۶ روز، فاصله ۴۰ روزه شب یلدا تا جشن سده به ۴۶ روز، و فاصله ۲۵ روزه جشن سده تا اسفندگان به ۱۹ روز رسیده است. این فاصلهها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخنامههای ایرانی هماهنگی ندارد.
اینها نمونههایی از آشفتگیهایی است که منتشرکنندگان این کتابچه در ذهن نوجویان ایجاد کرده و نه تنها نظام قانونمند گاهشماری را مخدوش کردهاند، بلکه اختلالهایی نیز در تقویم سنتی یزدگردی زرتشتی که در میان بسیاری از زرتشتیان ایران و عموم زرتشتیان هند و جهان رواج دارد، به وجود آوردهاند.
معدودی که از این شبه تقویم نوساخته دفاع میکنند، عملاً در نوشته های خود از این فاصلههای ۱۰۰ روزه و ۴۰ روزه و ۲۵ روزه یاد میکنند، اما گفتار خود را بگونهای با توصیفهای زیبا و شعر و ترانه ترتیب میدهند که خواننده غیردقیق متوجه نشود این اعداد و ارقام با آن سالنما هیچگونه انطباقی ندارد.
نگارنده (و نیز دیگران) بارها در این زمینه نوشته و پرسشهایی را در رسانههای گوناگون خطاب به تهیهکنندگان ناشناس آن تقویم ساختگی مطرح کردهام. این پرسشها تاکنون بدون پاسخ مانده است. چرا که هرگونه پاسخی میتواند موجب افشای قدمت بیست ساله این تقویم، دستکاریهای فراوان در گاهشماری هجری شمسی و یزدگردی، نبود هیچگونه سامانه کبیسهگیری و تعریف مشخص از طول سال، مبدأ سالشماری ساختگی و نیز اختلافهای فراوان با دیگر زرتشتیان جهان شود که چنین دستکاریهایی در قواعد سنتی و دینی را نادرست میشمارند.
از این رو، زمان درست شب یلدا برابر با شامگاه ۳۰ آذر، جشن سده در ۱۰ بهمن و جشن اسفندگان در ۵ اسفند است. کسانی که از روز دیگری نام میبرند، میباید بجای کوشش برای انحراف ذهن خواننده، به توجیه و توضیح این فاصلههای منطقی و تعریف شده که خود نیز به آن باور دارند، برآیند و سپس دست بکار تغییر روزهای جشنهای ایرانی که در طول هزاران سال در گستره پهناور سرزمینهای ایرانی تثبیت شدهاند، بشوند.
همچنین بنگرید به:
گاهشماری جلالی
پاسداشت گاهشماری
جشن اسفندگان، روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان