پژوهشگر گرامی آقای محمود رضاقلی در نامهای که از روی لطف برای نگارنده فرستادند، خبر از تکمیل و نشر دیجیتال کتاب جدید خود به نام «تاریخ سیاسی ایران باستان- نقدی بر تاریخنگاری ایرانی و کوششی در تحلیل علمی تاریخ» دادند. نویسنده در این کتاب با درک مسئولیت اجتماعی و نگرانی بابت ایران و فرزندان آینده این سرزمین، خواسته است تا در قبال موج گسترده تاریخسازیهای باستانگرایانه که در سده اخیر و برای مطامع استعماری آغاز شده و در طی جشنهای دو هزار و پانصد ساله به اوج خود رسید و هنوز هم به حیات خود ادامه میدهد، دست به مقابله و روشنگری بزند. برای نگارنده جای خشنودی است که بسیاری از مطالبی که در «رنجهای بشری» نوشته بوده، مورد استناد و استفاده ایشان قرار گرفته است.
آقای رضاقلی در پیشگفتار کتاب آوردهاند: «تاریخنگاری با انگیزههای سیاسی سلطهگرانه که از سده گذشته آغاز شده است، نه تنها مانع شناخت واقعبینانه و سنجش عادلانه فرمانروایان، نهادها و جنبشهای سیاسی در ایران باستان گشته است، که با ارزیابیهای وارونه و بتسازی از برخی شخصیتهای سیاسی این دوره، به بازیابی هویت تاریخی راستین مردم ایران نیز آسیبهای سنگیی وارد ساخته است. و از این راه سدی گشته است در برابر همبستگی ملی و رشد و پیشرفتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این سرزمین». ایشان همچنین نوشتهاند: «نژادپرستی و قومستایی تنها در گرایش پارسی (آریایی) محدود نماند و در همان راستای واکنشهای پانایرانیسم در ایران، پان عربیسم و پانترکیسم و پانکردیسم و پانهای دیگر نیز در ایران و خاورمیانه پدیدار گشته و بالیدند. ویژگی مشترک همگی آنها، تاریخنگاری و هویتسازی بر پایه افسانه و دروغ؛ و رسالت آنها تولید کینههای قومی برای از میان بردن همبستگی مردم خاورمیانه و هموار کردن راه سلطهگران جهانی بود. به دنبال تهاجم استعمارگران به شرق، قومگرایی و بالیدن به گذشته پر افتخار در دستور کار نمایندگان بومی این سلطهگران قرار گرفت: رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه، فیصل در عراق و اماناللهخان در افغانستان». و نیز آوردهاند: «تاریخ تمدن و فرهنگ ایران باستان (منحصراً با اتکای بر سه پایه نژادپرستی آریایی، پارسمداری و زرتشتیگری) از آغاز حکومت پهلوی تاکنون ابزار قدرتجویی سیاسی گروههایی بوده است که احساسات جوانان سرخورده را به بازی گرفتند».
نگارنده امیدوار است که این کتاب ارزنده آقای رضاقلی موفق به دریافت پروانه انتشار شود و به سرنوشت کتاب «رنجهای بشری» دچار نشود و ممنوعالانتشار نگردد. این زیبنده نیست در حالی که انبوهی از کتابهایی که به دروغپردازی و تاریخسازی و غلوپردازی در باره کورش و هخامنشیان میپردازند، با سادگی و به فراوانی در ایران منتشر شوند، اما کتابها و آثاری که نگاهی انتقادی و واقعگرایانه به دوران باستان دارند و قصد دارند بر موج سهمگین دروغهای استعمارساخته غلبه کنند، موفق به نشر نشوند. این جعلیات تاریخی به اندازهای گسترده و سهمگین هستند که زدودن همه آنها کاری بس سخت و دشوار است و حتی به آثار روشنگرانه و نویسندگان منصف نیز راه یافتهاند.
آرزو دارم تا دامنه چنین آثاری رو به فزونی بگذارد و مردمان این سرزمین رنجکشیده تاریخ پرافتخار خود را «آنگونه که بوده است» و نه «آنگونه که سلطهگران خواستهاند»، بشناسند و قدر نهند.