برگرفته از کتاب «زیورافزارهای باستانی قفقاز، اشیای زنانه کشف شده در گورهای باستانی پیش از تاریخی»، نوشته ش. گ. صدیقزاده، ترجمه ر. م. غیاثآبادی، ۱۳۹۱.
پیشگفتار مترجم
مردمان شرق باستان به ویژه در عصر مفرغ و عصر آهن دلبستگی فراوانی به زیورافزارهای گوناگون و پر نقشونگار داشتهاند. آنان نه تنها از انواع و اقسام کانیهای رنگین برای آرایش خود استفاده میکردهاند، که با بهرهگیری از فلزاتی که به تازگی بدان دست یافته بودند، زیورآلات متنوعی میساختهاند که تقریباً تمامی سطح بدن آنان را از نوک پا تا فرق سر میپوشانده است.
در بهرهگیری از زیورافزار هیچ تفاوتی میان زنان و مردان نبوده است و همه آنان به یکسان از تمامی زینتهای ممکن و موجود استفاده میکردهاند. اما در این میان «کمربند» یک استثناء بشمار میرود و منحصر به مردان بوده است. کمربند علاوه بر اینکه بخشی از پوشاک مردانه بوده، نشانه و شاخصی برای موقعیت و مقام اجتماعی یا نظامی مردان بوده است.
تصویر بازسازیشده و مستند یک زن قفقازی بر اساس زیورآلات موجود در آرامگاه او (بنگرید به تصویر پایینتر)
بازماندههای مواد رنگین آلی و کانی که در بزکسابهای موجود در گورها به دست آمده است، نشاندهنده بهرهگیری توأمان زنان و مردان از آرایههای رنگی است. آنان همچنین از انواع فلزاتی همچون مس، مفرغ، نقره، طلا و آهن برای ساخت زینتابزاهای متنوعی بهره میبردهاند. این اشیای زینتی شامل طیف گستردهای از زیورآلاتی متناسب با بخشهای گوناگون اندام آدمی میشده است: تاج، نیم تاج، دیهیم، پیشانیبند، شقیقهبند، گوشواره، سنجاق سر، لولههای دوازدهگانه برای انتهای گیسوان بافتهشده، یقهبند، سینهبند، گردنبند، مدال و نشان، دکمه، سگک، قلاب، سنجاق، سوزن، کمربند، پابند و خلخال، بازوبند، مچبند، انگشتر، النگو، دستبند و آویزهایی به اشکال گوناگون حیوانات، پرندگان، تبرزین، هلال ماه، ستاره، خورشید و اشکال هندسی.
یکی از جالبترین زیورآلات بسیاری از مردمان باستان، زنگولههایی فلزی و زیبا بوده است که هم مردان و هم زنان بر گردن یا گیسوان خود میآویختهاند و بر خلاف امروز مختص به حیوانات نبوده است.
بهرغم کاوشهای گستردهای که در بسیاری از تپهها و گورستانها و گورخانههای باستانی ایران و کشورهای مجاور انجام شده، اما تاکنون کمتر به ارائه گزارشهایی مستند و طبقهبندی شده از زیورافزارهای بدستآمده پرداخته شده است. با توجه به این کمبود، نگارنده تصمیم گرفت کتاب مصوری را که حدود چهل سال پیش منتشرشده و به معرفی دستاوردهای هیئتهای کاوش روسیه در قفقاز جنوبی میپردازد، به فارسی برگردان و منتشر نماید. به این امید که اهتمام بیشتری به انتشار گزارشهای مشابه در این زمینه بشود.
رضا مرادی غیاث آبادی/ تیرماه ۱۳۹۰
گور یک زن سه هزار ساله قفقازی و زیورآلات موجود در آن (بازسازیشده در تصویر بالا)
پژوهشها و کاوشهای باستانشناسان روسیه در منطقه قفقاز که در سدههای نوزدهم و بیستم میلادی انجام گرفت، منجر به کشف و شناسایی ابزار و ادواتی شد که مردم این منطقه در سدههای پایانی هزاره دوم و سدههای آغازین هزاره یکم پیش از میلاد ساخته بودهاند. این یافتهها برای تمامی دانشمندانی که در مورد چگونگی زندگی مردم این منطقه در دوران باستان تحقیق میکنند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. گروههای باستانشناسیِ فعال در قفقاز، تحقیقات خود را بطور کاملاً سازمانیافته و منظم انجام دادهاند و بخش اعظم اکتشافات و گزارشهای حفاری را به موزه تاریخی مسکو، موزه هرمیتاژ در سنپطرزبورگ و بعدها به موزه تاریخ علم جمهوری آذربایجان در باکو فرستادهاند.
ابزارهای کشفشده در طی چندین فصل کاوش، بیانگر رشد بسیار سریع نیروهای تولیدی و سازندگی در جامعه باستانیِ حدود سه هزار سال پیش بوده است. برای نمونه، کشاورزی با کجبیل به سرعت جای خود را به کشاورزی و شخمزدن با گاوآهن میدهد. مردمان به زندگی نیمهصحرایی روی میآورند و بردن گله به چراگاهها و بازگرداندن آنها را میآموزند. آنان بزودی میتوانند دانش خود را برای بهرهگیری از فلزات و ساختن آلیاژهای متنوع از آنها بکار گیرند. چنین کاری در جوامع آنروز در خور تحسین و تمجید فراوان است. مفرغ که آلیاژی از مس و قلع است و در حرارت پایینتری از مس ذوب میشود؛ دارای سختی و مقاومت بیشتری در قیاس با مس خالص است. در نتیجه از آن برای ساختن ابزار فلزی جدیدتر و پایدارتر استفاده میشود.
زنگوله نیز بخشی جداییناپذیر از زیورافزار مردمان باستان بوده است: شماره ۱ تا ۱۱ آویزهای زنگولهای از مینگهچائور و دولانلر و چاودار، شماره ۱۲ تا ۱۶ زنگولههای گلابیشکل از مینگهچائور، شماره ۱۷ و ۱۸ زنگولههای مزین به سر گوسفند از مینگهچائور، شماره ۱۹ زنگوله مرکب از خانلر.
نوآوریهای جدید در این زمینه منجر به ابداع چرخ سفالگری و رونق صنعت و هنر سفالگری شد. دامداری و به ویژه پرورش گاو موجب افزایش ثروت و تنوع داراییها شد. از این رو میتوان چنین استنباط کرد که آنچه در گورهای مردان و زنان پیدا شده، دارای نشانههای تفاوت طبقاتی است. ابزارآلات و زیورافزارهای گرانبهایی که در برخی از گورها وجود داشته، نشاندهنده ثروت آن شخص بوده است. در حالیکه در بسیاری از گورهای دیگر ابزارهای سادهتر و کمتری پیدا شده که نشاندهنده فقر صاحب قبر بوده است. در گورهای زنان و مردان ثروتمند که معمولاً بر فراز تپهها و در تابوتهای سنگی قرار داشتهاند، میتوان نمونههایی از زیورآلات زرین، مفرغی، آهنی، سنگهای زینتی، استخوانی، صدفی، و نیز از جنس توتیای معدنی (سنگ سرمه) را همراه با لوازم روزمره زندگی مشاهده کرد.
پس از مشاهده و بررسی این یافتههای گوناگون و متنوع، و با دقت در شیوههای ساخت و تولید آنها به این نتیجه میرسیم که صنایع دستی در آن دوران با سرعت زیادی در حال رشد بوده است. شاهکارهای ماهرانه ساخت برخی از آنها و به ویژه ابزارهای متنوع فلزی، آدمی را به این واقعیت شگفت رهنمون میسازد که انسان آن روزگار کاملاً از خصوصیات آلیاژها مطلع و آگاه بوده و از آنها برای ساختن وسایل گوناگون با کاربردهای متنوع استفاده میکرده است. کاربردهایی که گستره وسیعی از ابزارهای شغلی و زراعت، جنگافزار، ظرفها، اسباب خانه، زیورآلات و آرایهها را در بر میگرفته است. آنان از توتیای معدنی نیز زیورافزار درست میکردند و در اوایل هزاره نخست پیش از میلاد با آهن آشنا میشوند.
معادن مس، توتیای معدنی و سنگ آهن در منطقه قفقاز وجود داشته است اما به نظر میآید که قلع را از مناطق دیگر و در طی مبادلات تجاری به منطقه وارد میکردهاند.
گوشوارهها و شقیقهبندها: گوشوارههای حلقهای با مهرههای طلایی و مفرغی، و گوشوارههایی با آویزهای ظریف برنزی
تولید آلات و ادوات فلزی موفقیتهای چشمگیری را در فرایند اشتغال به فعالیتهای فلزگری به وجود آورد. فعالیتهایی همچون ریختهگری، قلمزنی، ضرب سکه، پرس صفحات فلزی، صیقلکاری و غیره. آنان از فلزات سخت برای ساختن قالب استفاده میکردند، اما ریختهگری با موم هم رایج بود. بیشتر اشیای زینتی که از فرم و شکل پیچیدهای برخوردار هستند، با همین شیوه ساخته شدهاند. چرا که بیشتر این زیورافزارها با اینکه شباهتهای کلی به یکدیگر دارند، اما دقیقاً شبیه هم نیستند.
مردمان قفقاز از مواد معدنی و کانیها نیز برای ساخت زیورافزار بهره میبردهاند. مهمترین این کانیها عبارت بودند از: عقیق جگری، عقیق سرخ و زرد، عقیق ساده، سنگ یشم، درّ کوهی، یاقوت زرد، و نیز سنگهای معمولی که برای ساخت و زینت زیورآلات بدلی از آنها استفاده فراوان میشده است. آشکارا پیداست که این سنگها پس از خرد شدن و صیقل داده شدن، به نگینهای زیبا تبدیل میشدهاند.
سُفتگری یا سوراخکردن مهرههای سنگی به وسیله مته فلزی و یا سوزن مسیِ دو سر که دارای الماس بوده، انجام میپذیرفته است. قلمزنی روی قطعات کوچک نقرهای در این دوره مرسوم بوده و برای ساختن زیورآلاتی به شکل سر اسب استفاده میشده است. این سر اسبها دارای سوراخی نیز بودهاند که به واسطه آنها ریسمانی را عبور داده و بر بدن میآویختهاند. حکاکی چشمان اسبها نیز با قلمزنی روی نقره انجام میشده است.
با اینکه بیشتر آثار پیداشده در کاوشهای قفقاز بومی منطقه هستند، اما شکل تزئینات و شیوههای ساخت برخی از آنها نشان میدهد که از مناطق شرقی، جنوبی و یا از بینالنهرین وارد شدهاند. معدن اصلی عقیق صورتیرنگ نیز در شمال و جنوب قزاقستان بوده است که از آنجا وارد میشده و برای ساخت اشیای لازم بکار بسته میشده است. اما گزارشها و تحقیقات زمینشناسان نشان میدهد که در منطقه «شکی» در قفقاز میانی نیز معدن این نوع عقیق وجود دارد.
گوناگونی و تنوع حیرتانگیز این زیورافزارها و بررسی دقیق طرحهای بسیار زیبای زینتی آنها میتواند اطلاعات ارزشمند و مستندی را در اختیار دانشمندان و باستانشناسانی بگذارد که در حال تحقیق در مورد چگونگی فرهنگ و پیشرفتهای هنری جوامع باستان هستند. تنوع این زینتآلات که دارای اشکال گوناگون جانوران هستند، آدمی را به این نتیجه میرساند که آنان نه تنها از فرهنگ مادی، که از دانش اقتصادی و اندیشهورزی خاصی نیز برخوردار بودهاند.
مدالها و نشانهایی از جنس توتیا، پیداشده در کاوشهای محوطه باستانی کِدابِک
پیکرههای کوچک بز، گاوهای نر، آهو، اسب و پرندگانی که از آنها بصورت آویز استفاده میشده است؛ حاکی از اعتقادات و باورهای مذهبی و آیینی آنها به خدایان و بخصوص به خورشید است. علاوه بر این، نشان دادن اشکال نقاشیشده و یا برجستهکاری شده حیوانات و پرندگان بر روی کمربندها، سگکها و دیگر چیزها، حاکی از کوشش و اعتقاد بر انتقال نیرو و توانایی آن حیوانات بر بدن خود است.
النگوها، دستبندها، گردنبندها و پیشانیبندهایی که به شکل گاو نر، شیر، مار و بره ساخته شدهاند، در حکم سپر و محافظی در برابر نیروهای پلید و حوادث ناشناخته بوده است. نمایش و ارائه این حیوانات و پرندگان گواه بر ذوق و سلیقه هنری و زیباییشناختی مردمان باستانی قفقاز دارد که در اواخر عصر مفرغ و آغاز عصر آهن زندگی میکردهاند.
اغلب این زیورافزارها مزین به اشکال متنوع حیوانات و یا اشکالی هندسی از قبیل لوزی، مارپیچ، مثلث، مربع، خطوط مواج و خطوط شبکهای بودهاند. مردمان قفقاز رویدادهای طبیعی و کیهانی را پرستش میکردهاند و در نتیجه سامان اعتقادی از این نمادها را برای خود بوجود آورده بودهاند که هر کدام نشانگر پدیدهای در طبیعت بودند: خطوط مواج نشان رودخانه، دایرهها نشان و نماد خورشید، و خطوطی به صورت هفت و هشت نشانگر پرتوهای خورشید.
این زیورآلات در پیرامون اسکلتها در گورها به دست آمده است. قرار گرفتن هر کدام از آنها در جایی در اطراف اسکلت، نشاندهنده مکان آن در اندام آدمی و کاربرد و طرز استفاده از آن است. بعضی از آنها در جمجمه یا استخوانهای بازو و یا در سینه و انگشتها پیدا شدهاند. بعضی از آنها فقط جنبه زینتی داشتهاند (مثل النگوها، انگشترها و گردنبندها)؛ بعضی دیگر هم ضمن تزئینی بودن، بخشی از پوشاک نیز به حساب میآمدند (مثل کمربندها، قلابها، سنجاقها و دکمهها). با نگریستن و نگاه دقیق به این اشیا و طرز قرار گرفتن آنها آدمی میتواند تا حدی پوشاک و آرایش آن مردمان را در نزد خود مجسم کند و یا حتی بازسازی نماید.