گزارش مقدماتی
سرزمین «تُرشیز» که از دهه ۱۳۱۰ شمسی و با استناد به نام تاریخی یکی از روستاهای ناشناخته منطقه به «شهرستان کاشمر» تغییر نام داده است، ناحیهای غنی و اصیل در غرب خراسان است. این سرزمین به دلیل موقعیت جغرافیایی بسته خود، همواره دارای نوعی هویت مستقل و نیز نگاهدارنده آیینها و داشتههای کهن بوده است. علاوه بر این، ترشیز نام بزرگترین شهر این سرزمین نیز بوده است که این شهر نیز در همان هنگام به کاشمر تغییر نام داده شد. نگارنده اطلاعی از دلایل و انگیزههای این تغییر نامها ندارد و نمیداند که به چه انگیزهای نام کهن «ترشیز» بطور کامل از تمامی نقاط جغرافیایی این سرزمین زدوده شده و به نام کهن دیگری روی آورده شده که نام یکی از اجزاء و اعمال ترشیز بوده است.
خانهای در روستای تُربَقان کاشمر، عکس از غیاثآبادی، اسفند ۱۳۹۰
پاره «کاش/ کَش» در نام کاشمر به گمان زیاد با نام «کاشیان/ کاسیان» و نامهای کهن ایران در پیوند است. این پاره به شکلهای متنوع در نامهای کَش، کاشان، کشمار، کشمیر، کاسی، کاسپی، کاسپین، قزوین، کوس، کوسمحله، کوش، کوشان و انبوهی از نامهای دیگر مشابه آنها زنده مانده است و نگارنده پژوهش درازمدتی را پیرامون آنها در دست دارد.
همزیستی کشتزارهای امروزی و تپههای باستانی در روستای تُربَقان کاشمر
نمونهای از دهها تپه باستانی در میان زمینهای زراعی تربقان، عکس از غیاثآبادی، اسفند ۱۳۹۰
ترشیز سرزمین باریک و بلندی است که در طول جغرافیایی گسترده شده است. این ناحیه که حدود ۱۵۰ کیلومتر طول و حدود ۶۰ کیلومتر عرض دارد؛ از سمت شمال به کوهستانهای «کوهسیاه» و «کوهسرخ» تکیه داده و از سمت جنوب رو به کویر نمک دارد. این موقعیت ممتاز جغرافیایی موجب شده که سرزمین ترشیز باستان یا کاشمر امروزی، به مانند نواحی دیگر، چندان معبر دیگران نباشد و بتواند هویت و مشخصههای فرهنگی و تمدنی خود را تا حد زیادی حفظ کند.
از شهرها و روستاهای مهم این سرزمین میتوان از کاشمر (ترشیز قدیم)، بَردَسکَن، خلیلآباد، شهرآباد، فیروزآباد، تُربَقان، کِژغَنَه، قوژْد، علیآباد کِشمَر، ریوَش و سرحوضَک نام برد.
در این منطقه آثار و یادمانهای باستانی گوناگون و مهمی وجود دارد که از جمله عبارتند از: برج علیآباد کِشمَر، میل (مناره) منفرد فیروزآباد، تپههای باستانی فیروزآباد و قلعه آتشگاه که موضوع این گفتار است. در ناحیه آبرفتی در دو کیلومتری جنوب روستای «ساقآباد/ سَغآباد؟» (اسحاقآباد) که خود در شش کیلومتری جنوب روستای قوژْد و ده کیلومتری جنوب کاشمر واقع است، نمونههای فراوانی از فسیلهای انواع نرمتنان و دوکفهایها و ماهیها دیده میشود.
از ترشیز و کاشمر در بسیاری از متون تاریخی و جغرافیای تاریخی یاد شده است و این نشان از کارکرد و اهمیت و تأثیر فراوانی است که کاشمر و کاشمریان بر دنیای پیرامون خود داشتهاند. از آن جملهاند: «فتوحالبُلدان» نوشته بلاذری از سده سوم هجری، «تاریخ بیهق» نوشته ابوالحسن بیهقی از سده ششم هجری، «کاملالتواریخ» نوشته ابناثیر از نیمه نخست سده هفتم هجری، «معجمالبُلدان» نوشته یاقوت حَمَوی از اوایل سده هفتم هجری، «نُزههالقلوب» نوشته حُمدالله مستوفی از نیمه نخست سده هشتم هجری، «روضاتالجنات فی اوصاف مدینه هرات» نوشته معینالدین محمد اسفزاری از اواخر سده نهم هجری و بسیاری آثار دیگر.
تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، نخستین اثر پژوهشی که مطابق با معیارهای علمی امروزی در زمینه کاشمرشناسی نوشته شده است، پایاننامه تحصیلی حسین اسکندری تُربَقان با عنوان «جغرافیای محلی تُربَقان» است که در سال ۱۳۴۴ در دانشگاه فردوسی مشهد انجام پذیرفته است.
لانهموری و قلعه آتشگاه
چشمانداز رو به جنوب از بالای قلعه آتشگاه کاشمر، کویر نمک و دره منتهی به قلعه
قلعه آتشگاه یک دژ و استحکامات پدافندی و یکی از آثار باستانی کاشمر است که در کوهستانهای شمالغربی شهر کاشمر جای دارد. این قلعه در هشت کیلومتری شمال روستای سرحوضَک که خود در شش کیلومتری غرب کاشمر است، قرار دارد. مختصات جغرافیایی قلعه آتشگاه عبارت است از: ۳۵ درجه و ۱۸ دقیقه و ۵۹ ثانیه شمالی، ۵۸ درجه و ۲۳ دقیقه و ۱۰ ثانیه شرقی. راهی که از روستای سرحوضک به قلعه آتشگاه میرود، راهی پرپیچ و خم و سنگلاخی و جیپرو است که عبور از آن و پیدا کردن قلعه بدون راهبلد ممکن نیست. از آخرین نقطهای که حرکت با خودرو ممکن است تا پای قلعه حدود یک کیلومتر راه است که رسیدن به آن پس از یک ساعت پیادهروی و کوهپیمایی در درهای زیبا ممکن میشود. این دره دربردارنده گونههای متنوعی از درختان گردو و بَنه (پسته وحشی) و گلها و گیاهان خودرو و از جمله بوته گیاه «هوم» و نیز نهرهای زلال آب است که از دل زمین میجوشد. در این دره همچنین چندین نمونه از صخرههای صیقلی و مسطح آذرین وجود دارد که انتظار میرفت همانند دیگر نمونههای مشابه آن در نواحی گوناگون ایران، انواعی از نگارکندههای پیشتاریخی در آنها دیده شود، اما نگارنده به هیچ نمونهای برخورد نکرد و ممکن است نیاز به بررسی بیشتر داشته باشد.
نام آتشگاه برای این قلعه ظاهراً برگرفته از شکل و جنس کوهستانهای پیرامون آن است که از سنگهای آذرین درونی تشکیل شده و سیاهرنگ و براق هستند. احتمال نیز میرود که بر فراز یکی از قلههای کوه، یک میل پیامرسانی با آتش وجود داشته بوده باشد که نام خود را به کوه و قلعه داده باشد.
موقعیت قلعه از نظر سوقالجیشی جالبتوجه است. این قلعه از نظر میزان دسترسناپذیری و مقاومت در برابر مهاجمان جزو شاخصترین و برترین دژهای باستانی ایران است و به راحتی با استحکامات قلعه بابک در کلیبر و قلعه الموت در رودبار قزوین رقابت میکند. این نشان میدهد که سازندگان قلعه برای مکانیابی آن دست به مطالعات میدانی گستردهای زده بودهاند.
استحکامات و موقعیت سوقالجیشی قلعه آتشگاه کاشمر، عکس از غیاثآبادی، اسفند ۱۳۹۰
موقعیت محلی قلعه به این ترتیب است که حفره طبیعی بزرگی به قطر تقریبی یک کیلومتر وجود دارد که با دیوارههای بسیار بلند صخرهها محصور شده است. این حفره یک معبر طبیعی در سمت جنوب و یک معبر طبیعی در سمت شمالغربی دارد. هر دوی این معبرها با دیوارههایی از سنگهای زبرهتراش و معمولاً خشکهچین مسدود و محدود شدهاند و دروازهای که امروزه از بین رفته در میان دیوار جنوبی تعبیه شده بوده است. در میان این حفره و درست به مانند جزیرهای در دل سنگ، صخرهای سخت و ستبر به قطر و بلندی حدود دویست متر جای گرفته است. پیرامون این صخره سنگی نیز به مانند بدنه کوههایی که حفره را در بر گرفتهاند، دارای پرتگاههای بلند و خطرناک است و دستیابی و صعود فقط از سمت غرب آن ممکن میشود. قلعه آتشگاه بر روی همین صخره ساخته شده و بقایای دیوارهای آن در محل موجود است.
بازمانده دیوارهای قلعه آتشگاه کاشمر و بوتههای گیاه هوم بر فراز آن، عکس از غیاثآبادی، اسفند ۱۳۹۰
این بقایا که متشکل از سنگهای زبرهتراش، آجرهایی به ابعاد چهل در چهل سانتیمتر با پخت مرغوب، سفالهای عصر آهن ۳ تا دوره سلجوقی و نشانههای استقراری دیگر هستند، حاکی از تداوم زندگی نظامی در این قلعه در فاصله تقریبی ۲۸۰۰ سال تا ۶۰۰ سال پیش دارد. بناها و اتاقهای قلعه تا حد زیادی ویران شدهاند و بنیانهای آن در زیر نهشتههای ناشی از فرسایش باد نهفته است.
در مجموع، قلعه آتشگاه بر روی صخره سنگی مرتفع و صعبالعبوری ساخته شده که سه طرف آنرا پرتگاههای بلند و خطرناک تشکیل میدهد. پیرامون این صخره را در فاصله اندکی پس از پرتگاهها، مجدداً دیوارههای صخرههای بلند دیگری در بر گرفتهاند و آنرا به شکل استحکاماتی غیرقابل نفوذ و دسترسناپذیر در آوردهاند.
یکی دیگر از ابزارهای تدافعی قلعه آتشگاه، سازه «لانهموری» آن است. لانهموری اصطلاحی است که نگارنده آنرا برای نوعی سازههای تدافعی زیرزمینی پیشنهاد میکند. اکنون این سازهها با یکی از نامهای نهچندان دقیق «غار/ پناهگاه/ سوراخ/ شهر زیرزمینی» یا نامهای دیگر شبیه آن شناخته میشوند. این سازهها که در نواحی بسیاری از ایران دیده شدهاند، دالانها و راهروهای پیچدرپیچ و چند طبقه و هزارتویی است که به تقلید از لانه مورچه ساخته شدهاند و مردم در مواقع ناامنی در آن جاها پنهان میشدهاند و یا کمین میکردهاند. نقشه این لانهموریها به اندازهای پیچیده و تودرتو و تاریک بوده است که چنانچه دشمن یا شخص غریبه و ناآشنایی بدان وارد میشده، در دالانهای تاریک و مطبق آن گم میشده و در نهایت بر اثر حمله بومیان یا بر اثر تشنگی و گرسنگی و کمبود هوا کشته میشده است. نمونههای شاخصی از این لانهموریها در نیاسر و نوشآباد کاشان، مورچهخورت اصفهان و بُناب در آذربایجان غربی شناسایی شدهاند.
لانهموری قلعه آتشگاه در زیر صخره اصلی قلعه جای دارد و یکی از راههای ورودی آن در عمق دره و در سمت غرب صخره قرار دارد. در اینجا پس از ورود به هشتی آغازین لانهموری، دو راه در کنار یکدیگر وجود دارد که عبور از آنها بطور سینهخیز ممکن میشود. سپس شبکه پیچیده و هراسناک لانهموری با راهها و طبقات و شیبهای متعدد آن آغاز میشود. این شبکه تاکنون بطور کامل شناسایی و نقشهبرداری نشده است و نیاز به پیگیری و پیجویی حرفهای غارنوردان و ابزارهای کامل راهیابی و ضدگمراهی دارد.
ساکنان قلعه آتشگاه میتوانستند از این لانهموری برای مقاومت نهایی در برابر اشغالگران بهرهبرداری کنند. آنان ضمن اینکه اشخاص ناتوان را در لانهموری پنهان میکردند و مصون میداشتند، با خروج ناگهانی از درون شبکه پیچیده آن، از پشت سر به دشمنانی که وارد قلعه شده بودند، پاتک میزدند. مجموع مختصات و مشخصهها و ابزارهای پدافندی بکار گرفته شده در این قلعه، عملاً امکان اشغال آنرا بسی نامحتمل مینمود.
به نظر میرسد که این دژ مستحکم و مجموعه استحکامات وابسته بدان به همت ساکنان ترشیز باستان (کاشمر امروزی) به عنوان یکی از راهحلها برای محافظت از مردمان سرزمین خود و نیز حفظ هویت و استقلال کاشمر در برابر قوای جهانگشا، مهاجمان آزمند و حکومتهای مرکزی زیادهخواه ساخته شده است.
در دنیای امروز، تهاجمهای نظامی و مقاومتهای نظامی جای خود را به یورشهای فرهنگی/ اقتصادی داده است. ملت زنده و پویا ملتی است که بتواند مقاومتهای متناسب با تهاجمهای امروزی را طراحی و اجرا کند.