Skip to content
 

میترا و پیوند آن با ستاره قطبی باستانی

برگرفته از کتاب «اوستای کهن، همراه با فرضیه‌هایی پیرامون نجوم‌شناسی بخش‌های کهن اوستا»، ۱۳۸۲؛ و گفتار «میترا و پیوند آن با ستاره قطبی باستانی»، در کتاب «نوروزنامه»، ۱۳۸۶، صفحه ۱۳ تا ۱۵، هر دو از همین نگارنده.

نام «میترا» در فرهنگ و ادبیات ایرانی حضوری چشمگیر داشته است و به مرور زمان با ایزد مهر، خورشید، مهربانی و دوستی، پیوند عمیق یافته است. اما پیش از آنکه کارکردهای میترا جلوه‌های گوناگونی پیدا کند، بیشتر با ویژگی «روشنایی همیشگی» شناخته می‌شده است.

منابع موجود نشان‌دهنده این است که ستاره قطبی باستانی، خاستگاه باورهای مربوط به میترا بوده است و بی‌تردید برای پیشینیان دوستدار پدیده‌های کیهانی، وجود ستاره‌ای دائمی که هیچگاه طلوع یا غروب نمی‌کرده است، تا چه اندازه می‌توانسته مهم و جالب جلوه کند.

به گمان نگارنده، سرچشمه باور به میترا و گردونه میترا در میان ایرانیان و هندوان باستان، عبارت بوده از ستاره قطبی و دو صورت فلکی پیراقطبی به نام‌های خرس بزرگ و خرس کوچک (دب اکبر و دب اصغر).

می‌دانیم که قطب آسمانی در هر ۲۵۸۰۰ سال یک‌بار بر دور قطب دایره‌البروج می‌گردد و امروز در کنار ستاره جدی قرار دارد. اما در حدود پنج‌هزار سال پیش، قطب آسمانی در کنار ستاره سرخ‌رنگ «ذیـخ» از صورت فلکی اژدها (ثعبان) بوده است. در آن زمان این ستاره قطب آسمانی زمین بوده و مانند ستاره قطبی امروزی در جای خود ثابت و بی‌حرکت ایستاده و در همه شب‌های سال دیده می‌شده و هیچگاه طلوع و غروب نمی‌کرده است. این ستاره در میانه دو صورت فلکی خرس بزرگ و کوچک واقع شده است و این دو صورت فلکی در هر شبانروز یکبار بر دور آن می‌گردیده‌اند. این گردش، نگاره باستانی چلیپا یا صلیب شکسته را در آسمان رسم می‌کرده که به عنوان «گردونه میترا» دانسته می‌شده است.

در برخی نگاره‌های کهن، نقش صورت فلکی خرس بزرگ را آشکارا به مانند گردونه چهار اسبه که نماد میترا بوده است، رسم کرده‌اند. همچنین نگاره میترا را به گونه مردی که پرتوهای نورانی بر گرد سرش دیده می‌شود، نشان می‌داده‌اند. اما پس از پنج‌هزار سال پیش و هنگامی که این ستاره از قطب آسمانی فاصله می‌گیرد، این فاصله منجر به گردش این ستاره به دور نقطه قطب آسمانی و ترسیم دایره یا حلقه کوچکی می‌شود که سرچشمه پیدایش باوری به نام «حلقه مهر/ حلقه پیمان» است.

نام مهر در متون ادبیات فارسی برای قبه‌ای که بر فراز خیمه و خرگاه، علم و چتر نصب می‌کرده‌اند هم بکار رفته است که شباهت ستاره قطبی با این قبه‌ها نیز توجه برانگیز است. در مهریشت اوستا، عبارت‌های «در فرازنای آسمان ایستاده» و «بخواب نرونده» اشاره اشکاری به ستاره قطبی است: «می ستاییم مهر دارنده دشت‌های پهناور را، آن بلندبالای برومندی که در فرازنای آسمان ایستاده و نگاهبانی نیرومند و بخواب نرونده است . . . میترا همه مردمان را با چشمانی که هیچگاه بسته نمی‌شوند، می‌نگرد».

به همین دلیل که میترا، نقطه ثقل آسمان و ستارگان بوده است و از دید ناظر زمینی، همه ستارگان و صورت‌های فلکی بر گرد او می‌چرخیده‌اند، میترا را سامان‌دهنده هستی و برقرارکننده و پاسبان قانون و هنجار کیهانی و نظام حاکم بر جهان و بعدها او را ایزد روشنایی و راستی و پیمان و حتی محبت می‌دانسته‌اند.

فردیناند یوستی حتی واژه میترا را به معنای «روشنایی همیشگی» می‌داند. بعدها از باورهای منسوب به ستاره میترا، دینی موسوم به میتراپرستی/ مهرپرستی (با میترائیسم که گونه غربی‌شده آن است، اشتباه نشود) به وجود می‌آید که در سده یکم پیش از میلاد، در دوره پادشاهی اشکانیان، به غرب آناتولی و روم راه یافت. این دین توسط لژیون‌های رومی که با فرهنگ ایرانی آشنا شده بودند، در سرتاسر سرزمین‌های غربی و اروپا منتشر شد و بعدها آیین‌ها و مراسم و به ویژه تقویم آن در دین تازه مسیحیت نفوذ کرد.

Justi, Ferdinand, Iranisches Namenbuch, Marburg, 1895.

در اینجا به این نکته هم باید اشاره کرد که واژه «میلادی» برای تقویمی به همین نام کافی است و افزودن «میلاد مسیح» به آن درست به نظر نمی‌رسد. چرا که منسوب کردن میلاد به میلاد مسیح، در اواخر سده چهارم میلادی از سوی دستگاه روحانیت مسیحی روم روی داد. در آثار ایرانی و از جمله در «آثار‌الباقیه» نوشته ابوریحان بیرونی، منظور از میلاد، «میلاد خورشید» دانسته شده است و آشکار است که این نام با شب چله و جشن زایش خورشید در پیوند است. از سوی دیگر جالب است که به روایت بیرونی، نام نخستین ماه سال در تقویم کهن سیستانی که از ابتدای زمستان آغاز می‌شده، «کریست» بوده است که گمان می‌رود واژه کریسمس نیز از آن برگرفته شده باشد.

web analytics