این گفتار نگارنده در کتاب «نوروزنامه»، ۱۳۸۶، صفحه ۳۸ تا ۴۱، نیز منتشر شده است.
پریر قبله احرار زاولستان بود
چنانکه کعبه است امروز اهـل ایمان را
ناصرخسرو
سرزمین نیمروز (سیستان/ زَرَنگ/ زاولستان) با نجوم و بویژه با گاهشماریهای ایرانی پیوندی عمیق و دیرینه دارد. نامهای گوناگون این سرزمین از کارکردهای نجومی آن برخاسته است. نامواژه «زاول/ زابل» با رسیدن خورشید به سمتالرأس و اندازهگیری آن به عنوان مبدأ شبانروز در پیوند بوده و بعدها واژه «مِزوَله» به معنای «شاخص خورشیدی» از همان ریشه برگرفته شده است. نامواژه «زرنگ» (در فارسی باستان هخامنشی «زَرَکَه») ظاهراً با «درنگ» و «زمان» مرتبط است و از همه مهمتر نامواژه «نیمروز» از این باور و آگاهی کهن سرچشمه میگیرد که خط «نیمروزان» یا نصفالنهار مبدأ از این ناحیه عبور میکند.
در توضیح بیشتر این پدیده باید گفت که مردمان باستان همواره برای اندازهگیریهای تقویمی و جغرافیایی، همانند امروزه به یک نصفالنهار مبدأ نیاز داشتهاند که که معمولاً آنرا با میانگاه جهان، یعنی میانه همه سرزمینهای مسکونی شناخته شده، تطبیق میدادهاند. این تطبیق گاهی با ناحیه «اوجین» در هند (پاکستان امروزی)، گاه با شهر بابل در بینالنهرین و گاهی، آنگونه که استاد پرویز اذکایی نقل کرده است (مجله فرهنگ، پاییز ۱۳۶۷، ص ۱۲۵) با نصفالنهاری که از قلعه «استوناوند» در شمال گرمسار میگذشته، برابری میکرده است. نصفالنهار یادشده اخیر، تقریباً معادل است با نصفالنهاری که امروزه با طول جغرافیایی ۵/۵۲ درجه شرقی مبدأ رسمی کشور شناخته میشود. (در تداول عموم، به اشتباه تصور بر این است که نصفالنهار مبدأ از شهر تهران میگذرد).
اما یکی از جالبترین و شگفتانگیزترین نقاطی که مردمان باستان به عنوان میانگاه جهان، انتخاب کردهاند؛ سرزمین سیستان یا نیمروز بوده است. آگاهیهای علمی امروزی نیز به ما ثابت کرده است که براستی نیمروز در میانگاه نیمکره شرقی واقع شده است و فاصله آن تا جزایر «کوریل» در اقیانوس آرام (آخرین ناحیه مسکونی شرقی) به اندازه ۹۰ درجه و فاصله آن از غرب تا جزایر «آزور» در اقیانوس اطلس (آخرین ناحیه مسکونی غربی) نیز به اندازه ۹۰ درجه است. به عبارت دیگر هنگامی که خورشید در سیستان به میانگاه آسمان میرسد؛ در شرق جهان، خورشید در حال غروب و در غرب جهان در حال طلوع است. به دیگر سخن هنگامی که سراسر جهان در روشنایی روز بسر میبرد؛ در سیستان هنگام ظهر یا «نیمروز» است. امروزه از شیوههای این اندازهگیری اطلاعی در دست نیست.
انتخاب سیستان بعنوان میانگاه جهان، علاوه بر اینکه نشانه دستیابی به دانش لازم بوده است؛ نشاندهنده این واقعیت است که ظاهراَ اندازهگیریهای جغرافیایی و تقویمی حتی در آن زمان نیز جنبه بینالمللی بخود گرفته بودهاند و لازم بوده است تا ناحیهای به عنوان مبدأ انتخاب شود تا مورد پذیرش مردمان دیگر کشورها قرار گیرد.
از واژه «نیمروز/ نیمروزان» بعدها عبارت عربی «نصفالنهار» ساخته شد که عیناً ترجمه همان واژه است. اما در دو سده گذشته و همزمان با کمتوجهی ما به سنتهای دانش و فرهنگ گذشته، کارکرد سیستان به عنوان مبدأ نصفالنهار جهانی، تغییر یافته و این مبدأ یکبار به شهر پاریس و بار دیگر به گرینویچ انگلستان برده شد.
منابع کهنی که نیمروز را به عنوان میانگاه جهان یاد کردهاند، متعدد هستند که در اینجا به چند نمونه آن اکتفا میشود. نخست کتاب تاریخ سیستان از سده پنجم هجری که در آن آمده است: «اما حکمای عالم جهان را بخشش کردند بر برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز. و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق، از آنجا که خورشید به کوتاهترین روزی برآید و از سوی مغرب، از آنجا که به بلندترین روزی فرو شود و این علم به حساب معلوم گردد» (تاریخ سیستان، تصحیح محمدتقی بهار، ص ۶۶؛ تاریخ سیستان، ویرایش جعفر مدرس صادقی، ص ۱۰).
منبع دیگر، کتاب احیاءالملوک از سده یازدهم هجری است که در آن از جمله علتهای نامگذاری نیمروز چنین آورده که: «ابوالفرج بغدادی گوید حکما جهان را به دو بخش کردهاند از طلوع آفتاب تا غروب، این بقعه را نیمه یافتند» (ملکشاه حسین، ص ۱۷). در این عبارت، بخصوص یادکرد از «بقعه» که میتواند دلالت بر وجود بنا یا سازهای خورشیدی- تقویمی کند، قابل توجه است.
منبع بعدی، کتاب جغرافیای نیمروز از عصر ناصری است که به نظر میرسد بر اساس برخی باورداشتها و دادههای کهنتر تألیف شده باشد: «اما وجه تسمیه نیمروز، چون هوشنگ بن سیامک بن کیومرث که پادشاهی بود با دانش و خرد، از روی علم و حساب این شهر را ساخته. یعنی این سمت کره ارض که از آب خارج و مسکون است، خورشید که بمحاذی نصفالنهار این شهر میرسد، درست نصف میکند. مشرقی از کنار دریای ژاپن، مغربی تا کناره مدیره که نزدیک به جزیره خالدات باشد. این شهر میان این دو نقطه واقع شده. این بود که هوشنگ پس از اتمام، آنجا را شهر نیمروز نام نهاده و پایتخت سیستان قرار گذاشت». و نیز: «چون پایتخت قدیم مملکت سیستان را نیمروز نامند، یعنی وقتی که در آنجا آفتاب به نقطه نصفالنهار رسد، نصف کره زمین روشن گردد که سمت دریای مایفیسیک واقعه در کنار مملکت جیفان، ابتدای غروب آفتاب و سمت دریای آتلانتیک واقعه در کنار مملکت مدیره، ابتدای طلوع آفتاب است که در هر دو جانب تیغ روشنی سرایت دارد» (کرمانی، ص ۱۸ و ۵۱).
آخرین منبع که از کهنترین مآخذ ثبت میانگاه جهان بشمار میآید، عبارت است از بند ۱۰۴ مهریشت اوستا که در آن چنین سروده شده است: «او که دستان بسیار بلندش پیمانشکن را گرفتار میسازد، او را بر میافکند، اگر چه در خاور هندوستان باشد، اگر چه در باختر باشد، اگر چه در میانه این زمین، در ریزشگاه رود اَرَنگ باشد». منظور از رود ارنگ، رود سیحون یا سیردریا است که ریزشگاه یا مصب آن در دریای خوارزم (آرال) بر خط نیمروزان واقع شده است (حدود ۶۱ درجه امروزی).
سرزمین نیمروز علاوه بر این ویژگی جالب دیگری هم دارد و آن وجود دریاچه هامون و کوه خواجه در میانه آن دریاچه است. این دریاچه و کوه سنگی و منفرد میانه آن، خود بمانند ماکتی از جهان به نظر میآمده است. همانگونه که همه خشکیهای زمین در میانه دریای «محیط» واقع شدهاند؛ در میانه زمین نیز کوه خواجه در میانه دریاچه هامون جای گرفته است.
این کوه و دریاچه از دیرباز برای ایرانیان فرخنده و گرامی بوده است و در اوستا و بسیاری از آثار ایرانی با احترامی فراوان از آن یاد شده است و هنوز هم این احترام با آیینهای ویژهای که در ایرام نوروز توسط مردم محلی بر بالای کوه انجام میشود، ادامه دارد. وجود تعداد فراوانی اماکن مقدس و زیارتگاهها و نامهای ورجاوند، نشانه ادامه گرامیداشت این کوه است.
نگارنده بر این باور است که در دوران باستان بناها و تقویمهای آفتابی متعددی بر بالای این کوه که مبدأ تقویم و گاهشماری در حدود سه تا چهار هزار سال پیش بوده؛ ساخته شده بوده است. هر چند پژوهشهای نگارنده در اینباره تاکنون به پایان نرسیده؛ اما به برخی سازهها که ظاهراً در پیوند با تقویم و تشخیص نقطه طلوع و غروب خورشید در ابتدای هر یک از فصلهای سال هستند، پی برده است.
در اینجا لازم میدانم از استاد ایرج افشار سیستانی و آقای وحید کیخامقدم معاون دانشگاه سیستان که نگارنده را در پژوهشهای میدانی همراهی کردند، سپاسگزاری کنم.