آقای هنرمند نقاش در مصاحبهای گفتهاند که: «فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی را نمیتوان با یکدیگر مقایسه کرد. پروین اعتصامی تمام عمرش را در خانه پدرش گذرانده است. خب آدمی که در خانه است چه میکند؟ به دور و برش نگاه میکند و از نخود و لوبیا و ماهیتابه شعر میگوید». همو در جای دیگری افق دید پروین را چهاردیواری خانه و افق دید فروغ را وسعت شگفتانگیز جهان دانسته است.
این مهم است که هر کس در حد توان خود از شرافت و از انسانهای شریف دفاع کند و در مقابل تخطئه و انتسابهای ناصحیح به آنان سکوت و مصلحتاندیشی نکند. بدون آنکه از تعدی افراد گستاخ- که کم هم نیستند- بهراسد. این درست است که پروین اعتصامی با فروغ فرخزاد قابل مقایسه نیستند. اشعار سرشار از انسانیت، شرافت، آزادمنشی، ظلمستیزی، همدلی با رنجبران و ستمدیدگان و زحمتکشان، و همه آموزندگیها و برازندگیهای پروین را میتوان با افتخار برای همه اطرافیان کوچک و بزرگ خود خواند و یا دیوانش را به آنان هدیه داد؛ اما بعضی اشعار بدآموزانه فروغ چنین قابلیتی را ندارند.
پروین اعتصامی شاعری است که در خانواده با فضلیت و باآداب یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصامالملک) تربیت شده و پرورش یافته است. اعتصامالملک مؤسس اولین چاپخانه حروفی در ایران، مدیر ماهنامه ادبی و اجتماعی «بهار»، مؤسس و مدیر کتابخانه بزرگ مجلس شورای ملی، و مترجم کتابهای متعدد و از جمله «تربیت زنان» بود. مردی که هنوز مجسمه الهامبخش او در برابر کتابخانه مجلس در میدان بهارستان تهران پابرجاست.
بله پروین در سنین طفولیت و در چهاردیواری خانه چنین پدری با ادبیات، تاریخ، و زبانهای فارسی و انگلیسی و عربی آشنا میشود. محضر پدر، میعادگاه بزرگان شعر و ادب و فرهنگ ایران و مبارزان مشروطه است و او از کودکی درسها و تأثیرات زیادی از ملکالشعرای بهار و علیاکبر دهخدا و محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی و سعید نفیسی و دیگر ستارگان فرهنگی آن دوران میگیرد. او در سن هجده سالگی از مدرسه آمریکایی دختران در تهران فارغالتحصیل شده و سپس در همان مدرسه معلم زبان انگلیسی میشود. او سپس با انتخاب عیسی صدیق به عنوان کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی معلمان (در نگارستان تهران) مشغول کار میشود.
پروین در سنین کودکی و دوران دانشآموزی آغاز به سرودن شعرهایی میکند که تحسین شاعران مطرح آن زمان (همچون ملکالشعرای بهار) را در پی دارد. حتی علامه دهخدا از اشعار پروین به عنوان شاهد در «امثال و حکم» استفاده میکند. اشعار پروین که اغلب در صنعت مناظره است، به شکل نمادین در دفاع از محرومان و اعتراض به ظالمان است. شعرهایی همچون «اشک یتیم»، «گوهر اشک»، «کودک آرزومند» و «دزدخانه». پروین بر اساس همین روحیه ظلمستیزانه و عزت نفس خود، دعوت رضاشاه برای تدریس به ملکه را نمیپذیرد و اینرا مغایر با اصول اخلاقی خویش در پرهیز از همکاری با ارباب جور میداند. عملی که موجب خشم رضاشاه و طرد و انزوای خاندان اعتصامی میشود.
پروین در فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر بیماری حصبه از دنیا میرود. او خانمی بود سخت باشخصیت، باپرنسیب، باشرافت، محجوب، باوقار، برازنده، تربیت شده، کمسخن، متواضع، نجیب، آگاه و دانای به امور، مقید به آداب و اصول اخلاقی، بدور از لاابالیگری، گوشهگیر و بیعلاقه به حضور در مجالس و مجامع سطحی، و سرشار از محبت و مهربانی و صفات پسندیده انسانی.
بجای آنکه بگوییم پروین زن مقیم چهاردیواری خانه بود، باید گفت که پروین از آن شاعران هرجارو و اهل کافه و منقل و دود و خماری و خلوت و پیاله و همنشینی با فرومایگان نبود. او زن کتاب و کتابخانه و دانشسرا و محیطهای فکر و اندیشهورزی بود. پروین زنی آگاه به جامعه انسانی و دردها و تبعیضهای آن بود. پروین ستارهای بود که بر فراز راهی تاریک در محیطی رو به انحطاط درخشید.
جای دیوان پروین در هر خانهای از ضروریات قطعی است.
اشک یتیم
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی/ فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم/ کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست/ پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت/ این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است/ این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خَرَد و مِلک، رهزن است/ آن پادشا که مال رعیت خورد، گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن/ تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان، سخن از راستی چه سود/ کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
دزد خانه
حکایت کرد سرهنگی به کسری/ که دشمن را ز پشت قلعه راندیم
فراریهای چابک را گرفتیم/ گرفتاران مسکین را رهاندیم
به خون کشتگان، شمشیر شستیم/ بر آتشهای کین، آبی فشاندیم
ز پای مادران کَندیم خلخال/ سرشک از دیده طفلان چکاندیم
ز جام فتنه، هر تلخی چشیدیم/ همان شربت به بدخواهان چشاندیم
بگفت این خصم را راندیم، اما/ یکی زو کینهجوتر، پیش خواندیم
کجا با دزد بیرونی درافتیم؟/ چو دزد خانه را بالا نشاندیم؟…
دزد و قاضی
دزد اگر شب گرم یغما کردن است/ دزدی حکام روز روشن است