این گفتار نگارنده در کتاب «اسپیتنامه»، ۱۳۸۸، صفحه ۷۳ تا ۷۹، نیز منتشر شده است.
در سالهای اخیر، یکی از دلایلی که بارها برای مخالفت با آبگیری سد سیوند بیان شده، عبارت بوده از افزایش رطوبت ناشی از دریاچه سد و تأثیر مخرب آن بر مقبره مادرسلیمان (آرامگاه منسوب به کورش) و دیگر بناهای سنگی مجاور آن. از آنجا که تاکنون هیچیک از کسانی که از تأثیر مخرب رطوبت بر سازههای سنگی سخن راندهاند، به چگونگی این تأثیر مخرب اشارهای نکرده و چگونگی فرایند و فعل و انفعالات فیزیکی یا شیمیایی چنین تخریبی را بازگو نکردهاند، کوشش میشود تا با ارائه دلایل مختصر، عوامل تخریب سنگ و سازههای سنگی را مطرح کنیم.
از آنجا که سنگهای کلیست که گونهای از سنگهای آهکی هستند، دارای درجه سختی ۳ بوده و در نتیجه جزو سنگهای نرم دانسته شده و قابلیت پرداخت و صیقلکاری مطلوبی نیز دارند؛ تقریباً تمامی بناها، سنگنگارهها و سنگنبشتههای باستانی و دیگر آثار هنری با بهرهگیری از همین سنگ ساخته شدهاند. آثار باستانی تخت جمشید، مشهد مادرسلیمان (پاسارگاد احتمالی)، شوش، بیستون و دیگر یادمانهای سنگی هخامنشی نیز با همین گونه از سنگهای آهکی ساخته شدهاند.
مهمترین عوامل تخریب و فرسایش سنگ و سازههای سنگی با تأکید بر سنگهای آهکی عبارتند از:
دامنه تغییرات دمای محیط
بر اثر دامنه زیاد تغییرات دمای روز و شب، به ویژه در نواحی خشک و بیابانی که اختلاف دما معمولاً به ۳۰ درجه سانتیگراد، و بر اثر دامنه تغییرات دمای سالیانه به ۶۰ درجه میرسد؛ سطح بیرونی اثر سنگی، نسبت به بخشهای درونی آن دچار انبساط و انقباض بیشتری میشود که ترکخوردگی و سرعت بیشتر در متلاشیشدن سنگ را به همراه دارد.
چنانچه اثر سنگی دارای بلورهای ناهمگرا باشد، موجب میشود تا ضریب انبساط خطیِ طولی و عرضی آن متفاوت باشد و روند تخریب را سرعت بخشد. ضریب انبساط خطی سنگ آهک بین ۲۵ تا ۵۵ در میلیون است. (دکتر عبدالکریم قریب، شناخت سنگها، ۱۳۷۲، ص ۲۹۵.)
هر اندازه که از رطوبت هوا کاسته شود، موجب فعالشدن بیشتر شرایط آبوهوایی خشک و بیابانی، افزایش دامنه تغییرات دمای روزانه و سالانه، و در نتیجه تخریب بیشتر سازه سنگی خواهد شد. عکس این روند نیز صادق است و افزایش رطوبت در منطقه، موجب کاهش دامنه تغییرات دما و پایداری بیشتر سازههای سنگی خواهد شد.
از سوی دیگر، افزایش رطوبت هوا موجب گسترش پوشش گیاهی در منطقه خواهد شد که از شدت تغییرات دمایی خواهد کاست.
بارش بارانهای رگباری و برف
بارش بارانهای رگباری و برف میتواند دمای سطح سنگ را به ناگهان پایین آورده و موجب انقباض سریع و ترکخوردگی آن شود. نفوذ آب به درون ترکهای پیشین، حفرهای را تشکیل میدهد که به مرور و با فرسایش بیشتر، به راهآبهای بزرگ تبدیل میشود. نمونههایی کوچک از این رخداد در بنای مقبره مادرسلیمان (آرامگاه منسوب به کورش)، و نمونهای بزرگتر در سنگنگاره داریوش در بیستون دیده شده است.
در فصل زمستان چنین واقعهای اثر تخریبی شدیدتری به همراه دارد. آب بازمانده از بارش برف یا باران، بر بام یا بدنه و یا پایههای بنا برجای میماند و چندین روز و شب متوالی به تناوب ذوب میشود و دگرباره یخ میبندد. از آنجا که حجم آب در هنگام یخبستن حدود ۱۰ درصد افزایش مییابد و فشاری بالغ بر ۳۰۰ کیلوگرم بر سانتیمتر مربع بر شکافهای پیرامون خود وارد میسازد، یکی از شدیدترین اثرات مخرب را برجای میگذارد. چاره پیشگیری از چنین پیشامدی، تزریق اندود مناسب به ترکها و شکافهای موجود و ممانعت از نفوذ آب به درون سنگ است.
هر چند که مجاورت سنگ آهکی با آب تأثیر مخرب شدیدی در کوتاه مدت به همراه ندارد، اما حرکت اب روانی که در تماس با سنگ است، میتواند بسرعت موجب فرسایش آن شود. نمونهای که پیش از این در راهآبه مجاور سنگنگارههای ساسانی بیشاپور دیده شده است.
تبلور نمک در درز سنگها
یکی دیگر از عوامل تخریب سازههای سنگی، عبارت است از تبلور نمکهایی که در مناطق خشک با تابش آفتاب از درز سنگها به سطح بیرونی آن راه مییابند و با تولید فشار ناشی از تبلور، موجب خردشدن سنگها میشوند. افزایش رطوبت منطقه میتواند نقش بسزایی در کاهش تبلور نمکها و پایداری بیشتر سازه سنگی به همراه داشته باشد.
رشد گیاهان بر بدنه سنگها
رویش گیاهان و فرو رفتن ریشههای آن در درز سنگها، میتواند فشار فراوانی بر جوانب ترکخوردگیها وارد سازد. این فشارها، حتی پس از خشکیدن گیاه نیز برجا میماند و ریشه خشکیده آن با جذب آب ناشی از باران و تورم خود، تخریب سنگ را سرعت میبخشد. ریشه گیاهان، علاوه بر تأثیر مکانیکی، بر اثر ترشح اسیدهایی که از انتهای ریشه آن خارج میشود؛ موجب تجزیه شیمیایی سنگها میشود. البته از آنجا که گلسنگها بدون ریشه هستند، چنین تأثیر فیزیکی مخربی به همراه ندارند، اما برخی از گونههای آن میتواند در دراز مدت تأثیر شیمیایی نامطلوبی برجای بگذارد که هنوز در این زمینه پژوهشهای کافی انجام نشده و گونهها و تاثیرات مفید و مضر گلسنگهای اقلیمی ایران (که صدها نوع گوناگون هستند) ناشناخته ماندهاند.
برای نمونهای از عامل تخریب گیاهی، میتوان از رویش درخت انجیری بر بام مقبره مادرسلیمان (آرامگاه احتمالی کورش) یاد کرد که دستکم به مدت دویست سال ریشههای خود را در بنا فرو برده برد و در دهه ۱۳۳۰ هجری شمسی به کوشش علی سامی زدوده شد.
بارانهای اسیدی ناشی از سوختهای فسیلی
سنگهای آهکی در برابر دود ناشی از احتراق سوختهای فسیلی کارخانجات و خودروها بشدت عاجز هستند. منوکسید کربن پراکنده در جو میتواند پس از آمیختن با باران و تشکیل باران اسیدی، سبب فرسودگی سطح بیرونی سنگها شود. در اینجا چنانچه سطح سنگ به دلیل وجود نگاره یا کتیبه اهمیت فراوانی داشته باشد، چنین رویدادی میتواند به سرعت موجب تخریب اثر شود.
* * *
با توجه به نکات بالا به نظر میآید آنچه که برای حفاظت از بناها و آثار غیرمنقول سنگی ضروریتر است، جلوگیری از ریزش باران و نفوذ آب به درون سازه، و همچنین ممانعت از ایجاد و نزدیک شدن دود سوختهای فسیلی به سازه است.
از آنجا که سنگهای آهکی یا کربنات کلسیم در آب نامحلول هستند (جین ماری تیتونیکو، راهنمای آزمایشگاهی برای حفاظتگران بنا، ترجمه منیژه هادیان دهکردی، ۱۳۸۵، ص ۱۳۹) و اصولاً خود در زیر دریا بوجود آمدهاند، رطوبت هوا نه تنها اثری مخرب بر سازه سنگی ندارد، بلکه موجب معتدل شدن دما و کاسته شدن از دامنه تغییرات آن، رشد گیاهان در منطقه، جلوگیری از تبلور نمک و در نتیجه پایداری بیشتر بنا میشود.
بدیهی است که در این گفتار، تخریبها و فرسایشهای میانمدت در نظر بوده است و نه فرسایشهای بلندمدت چند صد هزار ساله که خارج از موضوع این گفتار است. همچنین فواید افزایش رطوبت در قیاس با شرایط آبوهوایی خشک در نظر بوده است و نه تأثیرات ناشی از آبگیری کردن یا نکردن سد سیوند. چرا که میزان رطوبت ناشی از دریاچه سد سیوند کمتر از آنست که تأثیری اقلیمی بر جای نهد.
نخود سیاهی به نام خطر رطوبت برای تختجمشید
برگرفته از یک مصاحبه رادیویی
در باره پرسش شما مبنی بر انتشار گسترده اخباری پیرامون خطر افزایش رطوبت برای تختجمشید باید عرض کنم که چنین اخباری در این اواخر بصورت مسلسل و زمانبندی شده و با عکسهای دستکاریشده در وبسایتهای دولتی یا شبهدولتی برای مقاصدی بخصوص منتشر میشود. عامه مردم نیز به این گونه اخبار جنجالی و پرهیجان که شبیه صفحه حوادث روزنامههاست، علاقه دارند و خیلی سریع آنها را باور میکنند. چنانکه ادعاهایی مثل کشف دایناسور در مشگینشهر، کشف ارتش کمبوجیه در مصر، کشف مومیایی پادشاهی در کردستان، آبگرفتگی مقبره مادرسلیمان (آرامگاه منسوب به کورش) و مشابه اینها را باور کرده بودند. عدهای از مردم از این اخبار دچار نگرانی یا هیجانزدگی میشوند و آنرا در جاهای دیگر منتشر میکنند. کاری که خواست همان طراحان اصلی خبر بوده است.
چنین ادعایی که رطوبت در حال تخریب تختجمشید است، به شکل فعلیاش ادعای نادرستی است که برای گمراه کردن افکار عمومی و رویگردانی او از معضلات جدیتر و مهمتر بیان میشود. معضلاتی که برای مثال عبارتند از: سوءمدیریتها در سازمان میراث فرهنگی و سپردن کارهای تخصصی به اشخاص بیاطلاع و اخراج اهل فن و صاحبنظران؛ نگاه و رویکرد تجاری و سودآورانه به میراث فرهنگی و آمیختن آن با سیاست، جدالهای جناحی و مسائل مربوط به مناطق آزاد؛ تخریب روزافزون آثار و یادمانهای باستانی و مردمشناختی که اتفاقاً با سکوت حیرتانگیز فعالان و علاقهمندان به میراث باستانی مواجه شده است؛ روکشهای چوبی که بر روی پلههای تختجمشید نصب شده و طی چند سال جرم سخت و سنگینی تمامی سطوح آنرا میپوشاند که به راحتی زائل نمیشود؛ پنهان کردن سوءظن برانگیزانه بخشهایی از تختجمشید از دید عموم بدون هیچگونه توجیه منطقی؛ سرقتهایی که گاهگاه اخبارش در رسانهها شنیده میشود؛ و از همه مهمتر، معضلی به نام فعالان و علاقهمندان میراث باستانی که برخی از آنان اصولاً نه میدانند و نه میخواهند بدانند که خطر واقعی چیست و چگونه باید با آن مقابله کرد.
ادعای خطر رطوبت برای تختجمشید یک «نخود سیاه» است. در این باره قبلاً با تفصیل بیشتری در مقاله «فواید افزایش رطوبت بر آرامگاه کورش و دیگر بناهای سنگی باستانی» نوشته بودم و در اینجا هم به اختصار عرض میکنم که اصولاً در اقلیم خشک ایران که در چند سال اخیر خشکتر هم شده و با خشکسالی و کمآبی فاجعهآمیزی مواجه شده، سخن گفتن از خطر رطوبت مضحک است.
جالب اینجاست که بازگوکنندگان خطر رطوبت برای تختجمشید، از خطر ناشی از خشکسالی و خشکیدن رود کر و دریاچه بختگان در نزدیکی تختجمشید و مرگ پرندگان ناشی از بیآبی نیز سخن میرانند و مخاطب غیردقیق نیز توجه نمیکند جمع بین این دو چگونه ممکن است.
بسیاری از آثار باستانی سنگی جهان در هند و هندوچین و آمریکای لاتین و اروپا وجود دارند که در وضعیت آبوهوایی بسیار مرطوبتر از ایران قرار دارند و حتی در دل آب یا در کنار آب جای دارند و دچار آسیبی به این شکل نیز نشدهاند. چرا که سنگهای بکاررفته در آثار باستانی از جنس کلسیت هستند که گونه ای سنگ آهکی یا کربنات کلسیم هستند. این سنگها در دل آب و اعماق دریاها بوجود آمدهاند و در مقابل آب و رطوبت مقاوم هستند. چنانکه در این هزاران سال مقاوم بودهاند و پایدار ماندهاند. مقبره مادرسلیمان و محوطه باستانی مشهد مادرسلیمان (پاسارگاد احتمالی) نیز در زمان ساخت خود در اقلیمی سرسبز و دریاچهای پر آب جای داشتهاند.
آنچه موجب تخریب سنگهای آهکی میشود، نه رطوبت هوا که اتفاقاً برعکس آن یعنی خشکی هوا و شورهزدگی و خوردگیهای ناشی از آن است. خشکی هوا (که تختجمشید و بسیاری از نواحی ایران با آن دست به گریبانند) موجب میشود که دامنه تغییرات محلی دمای شبانروز تا ۳۰ درجه و اختلاف دمای سالانه تا ۶۰ درجه بالا رود. این دامنه وسیع تغییرات دما که محصول کمبود رطوبت است، موجب انبساط و انقباض بیشتر سطح بیرونی سنگها نسبت به بخشهای درونی آنها و در نتیجه خرد شدن و متلاشی گردیدن آنها میگردد.
به عبارت دیگر، دوستان فعال در این زمینه به دنبال موضوعی بکلی انحرافی دویدهاند و خطرات واقعی را قربانی خطری تخیلی کردهاند. برخی از اینان حتی سخن از سقفزدن بر روی تختجمشید نیز راندهاند و از خود نمیپرسند که چند بنای باستانی دیگر در دنیا (حتی در مناطق بشدت مرطوب) میشناسند که روی آنرا بخاطر بارندگی پوشیده باشند؟ آنهم در منطقه تشنهای که بیآبی و کمبود بارندگی غوغا میکند.
دفاع بد از هر ایده و آرمانی، از هجوم هر دشمنی ویرانگرتر و خطرناکتر است.